ما برای زیستن در عصر مدرن؛ تکامل نیافته ایم-پیوست به گذشته ـ تیکه 2

 

محمد عالم افتخار

 

ما برای زیستن در عصر مدرن؛ تکامل نیافته ایم!

(پیوست به گذشته ـ تیکه 2)

یاد ایام نوجوانی و جوانی برای همه گان شیرین است ولو که در زمانش قدر دانسته نمیشده یا به راستی چندان تعریفی نداشته است...

در مکتب متوسطه معلمانی داشتیم اکثراً لایق و مهربان. در زمره؛ یکی معلم ادبیات فارسی و اجتماعیات جاودان یاد محمد نصیر بدخشی بود؛ او برای ما بیشتر و بهتر ازمندرجات کتاب های مکتب که انصافاً هم خوب و دانایی افزا بودند؛ می آموخت.درین سلسله همیشه از مطالعات آفاقی و بیرون درسی ما و برداشت هایی که از آنها کرده ایم جویا می شد.

روزی شاگردی گفت:

یک خویشای ما ازکابل آمده ده، فاکولته داکتری درس میخوانده، مه یک کتابشه گرفتم که بخوانم بسیار بی ادبی داره!

معلم گفت: مقصدیت از بی ادبی کتاب چیست؟

شاگرد گفت: صاحب! کتاب پُر از عکس های لُچ است؛ عین بلا های زیر ایزار(تنبان) ره لُچ نشان داده؛ توبه خدایا ! زیر ایزار زن و مرد و خورد و کلان. بیخی سیرت و عورت نداره!

معلم که به مشکل جلو خنده خود را گرفته بود؛ مکثی کرد و بعد پرسید: خیر اگرخودیت به فاکولته داکتری بری؛ ای قسم کتاب ها و درس هاره نمیخوانی؟

شاگرد باکمی چرت؛ گفت: مه به داکتری نمیروم؛ به شرعیات میروم.

معلم گفت: بسیار خوب. دیگه ها به داکتری بِرن و بخوانن یانی؟

شاگرد گفت: اوناره اختیارشان؛ مه خو نمیروم که دنیا و آخرت خوده بسوزانم!

معلم پرسید: خودیت اگر مریضی ای مانند سوزاک یا بواسیر پیدا کنی؛ به داکتر وطبیب میروی یا نه؟!

شاگرد گفت: بروم هم ایزار خوده بریش نمیکشم ده گپ میفانمش که چه مریضی دارم.

معلم خطاب به دیگر شاگردان گفت: داکتر؛جان شماو مریضی شما ره دیده دوا کنه خوب است یا ندیده!

شماری گفتند: "دیده" و عده ای دیگر شروع به خندیدن کردند. شاگردِ نخست و شاگردانی که کلمه «دیده!» را بر زبان آورده بودند؛ سرخ و زرد شدند. یک شاگرد دیگر گفت: ده شریعت؛ طبیب محرم است!

معلم پس از پنج دقیقه تفریح؛ بازگشت و گفت: اگر چه رفیق آخر ما مشکله حل کده؛ بازهم مه میخواهم یک ذره؛ ای موضوع بسیار مهم حلاجی شوه. موافق استین!

همه گفتند: بلی؛ بلی! کله ماره واز کنین!

معلم یکی از شاگردان را ایستاد کرد و پرسید:

ـ بچه چندم خانه استی!

ـ گفت بچه پنجم استم. چار برادر دیگه ام شکر زنده و صاحب کار و بار و اهل و عیال استن. پدرم هم شکر حیات است و دو خواهر هم دارم.

معلم گفت: برای اِی شیر بچه و فامیل محترمش یک کف بلند بزنین!... ای آفرین که چندین سوالِ دیگی مره هم جواب دادی.

شاگرد گفت: پدریم میگه شکر دهقان، چوپان، باغبان، دکاندار داریم؛ اینحالی نوبتش است که یک داکتر داشته باشیم! میخواهیه مه داکتری بخوانم و داکتر شوم.

معلم هیجانی شد و خود با شدت به کف زدن شروع کرد و دیگران هم به شادی همراهی کردند.

معلم پرسید: پس تو آن کتاب های طبی ره که او برادر خوش نداره؛ میخواهی بخوانی و یاد بگیری.

شاگرد با قطعیت گفت: میگن اگر ضروت باشد روا باشد؛ چرا نخوانم؛ بی همونها که کس داکتر نمیشه!

این بار معلم با مهربانی بیشتر نام شاگرد را گرفته پرسید:

حمیدالله جان! گفته میتوانی که پدریت چرا آرزو کده که تو داکتر شوی و نه برادر های دیگه ایت؟!

شاگرد گفت: اونها کلانسال استن؛ حالی کار و بار و روزگار دارن. باز وقت (جوانی و نوجوانی آنها) مکتب نبود. بیسواد استن. حالی وقت مه است که خورد استم؛ مکتب هم هست که درس بخوانم انشاءالله بری فاکولته هم قسمتم خواد باشه.

معلم همه شاگردان را مخاطب ساخته گفت:

میتوانین بدانین که چرا حالا مکتب هست. چند سال پیش نبود؟

شاگردی میان صحبت دوید و گفت: وقتی شروع همی مکتب هم بسیاری مردم می ترسیدن و اولا های خوده به هزار خواری و زحمت از شامل شدن ده مکتب خلاص میکدن. پیش خود میگفتن ما ره چه به تعلیم سرکاری، غریب مردم استیم همو دهقانی و کسب و پیشه پدری بریمان بس است؛ ای مکتب و مکتب بازی از دنیای خارج آمده؛ به ایمان اولاد هایمان ضرر نرسانه...!....

حاجی صاحب پدر حمیدالله جان؛ دنیا دیده است؛ غیر از عربستان و ملک های دیگه؛ هندوستانه دیده. اونجه خیلی مریضی های خودیش و فامیلیشه علاج کده، عین رگ بسته قلب خوده باز کده. توبه؛ میگه اول خدا دوم داکتر های هندوستان به مه زندگی دوباره دادن!

معلم سر این شاگرد را بوسیده گفت: بسیار عالی؛ مگر سوال مره جواب ندادین؛ چرا چند سال پیش مکتب نبود. بیست سی چهل سال پیش ده بسیاری جای ها و ده کابل هم مکتب چندان نبود فاکولته و پوهنتونه خو چه میکنین!؟

حالی مه ده یگان جای حکومتی شما چراغ گیس و ماشین خیاطی و بایسکیل و رادیو هم می بینم . همه اینها چند سال پیش نبود. حالی غیر دوسه جیپ سرکاری و یک تلیفون اندللکی ده حکومتی تان ندارین.

شاگردی باز میان صحبت دوید و گفت: یک بای کلان ما که رئیس محمد اعظم خان نام داره؛ موتر والگای شخصی خریده بعضی ها از دیدنش کم است که شاخ بکشن!

معلم گفت: خوب؛ خلص می کنیم که چیز هایی نو نو پیدا شده میرن و مردمی که به دنیای بیرون سیر و سفر کنن بسیار چیز های دیگه می بینین و چیز های دیگه یاد میگیرن. از اینها فهمیده میتوانیم که دنیای ما آدم ها ده تغییر و تحول است تا حدیکه وقتی به چیز نو آموخته شدیم یا چیز نوه فهمیدیم دیگه قسم سابق زندگی کده نمیتوانیم.

شاگردی اجازه خواست تا بیت الخلا برود. او رفت ولی معلم این را هم مضمون سحنانش ساخت.

از شما چه پنهان مه هم ده صنف های بلند مکتب و هم ده فاکولته ده ای قسم بیت الخلا ها رفع حاجت نمی کدُم. تشناب های عصری داشتیم که مثل چوکی؛ کمود داشت و به مجرد رفع حاجت دکمه آب ره میزدیم همه چیزه می بُرد و باز از همه جای تشناب همیشه مراقبت میشد تا کدام چتلی ایستاد نشه؛ هواکش هایش هم مدام چالان بود. حالی که مجبور ده همی بیت الخلای شما رفع حاجت میکنم؛ مدام دلبد می شوم. چه کنم فرض خدمت است!

************

این خاطره کهنه درست زمانی تداعی شد که جایی خواندم: «کدام توالت(بیت الخلا) برای سلامتی ما بهتر است؛ فرنگی یا سنتی؟»

البته داستان بالا الزاماً پردازش سورریالیستیک دارد ولی محتوا اصلی و حقیقی است.من؛ اتفاقاً آنروز در بحث هیچ شرکت نکردم ولی این نظر نزدم قوت گرفت که یکسره همه چیز زندگی و فکر ها و باور های ما غلط و فرسوده است و کاش بتوانیم هرچه زود تر آنها را عوض کنیم.

دیری نگذشت که به سواری یک جیپ راهی مرکز ولایت و سپس با موتر 302 جدید راهی کابل شدم و در کابل نیز تصادفا در مکروریان بودم که آپارتمانش تجهیزات عصری بیشمار داشت. میزبانم میدانست که من طرز استفاده از آنها به شمول کمود توالت را بلد نیستم لذا مؤدبانه گام به گام رهنمایی ام میکرد و با آنهم.. من میدانم که چه گل هایی به آب دادم!

در اوایل می پنداشتم تمامی فراورده های مدرن سودمند و از جمله نعماتی برای افزایش طول عمر و اعتلای کیفیت زندگانی اند؛ تمامی کان و کیف آنها توسط دانشمندان قدم به قدم وارسی میگردد و از طریق رفع عیوب و کاستی ها و افزایش سودمندی شان است که هراز گاهی نمونه های تازه و تازه تر از آنها به بازار و به عرصه زندگی می آید.

 

تنها با شناخت و آگاهی میتوانیم تضاد و تصادم پدیده های مغلق شوندهِ محیط با ارگانیزم پیچیده مان را رفع و دفع کنیم!

 

درست بالاتر از نیم قرن (به اعتبار همین شباروز حکایت) به درازا کشید تا متوجه شوم که ما (عموماً نوع کنونی بشر) برای زیستن در عصر مدرن؛ تکامل نیافته ایم. البته این دریافت که به دلایلی «کشف» هم میتواند گفته شود؛ به مقدماتی از دانشِ «تکامل = ژنتیک و کود های وراثتی» بستگی و وابستگی داشت ولی اگر دید هیجانی و عاشقانه بر پدیده ها و عصر مدرن و فرهنگ مدرنیته وجود نمیداشت؛ احتمالاً این دریافت و کشف بسی پیشتر و حتی در همان دوران مکتب متوسطه دست میداد.

به ویژه در سخنان حمیدالله که پدر و چهار برادرش مطابق ژنوم و اطلاعات ژنتیکی شان کار و تلاش و زندگی میکردند و تنها حمیدالله را فرستاده بودند که بالاتر از برداشت نظام غریزی و وراثتی اش آموزش و پرورش ببیند و به کار و زندگانی متفاوت گذار نماید.

دنیا در پنج قرن اخیر عموما و مغرب زمین خصوصاً دچار تحول و به لحاظی دچار پیشرفتی شده که با تمامی درازای تاریخ آدمی قیاس پذیر نیست. این در حالی است که از یکسو اصل اساسی آنچه بشر را از سایر جانوران ممتاز میکند؛ فاکتوری به نام «اشتباه» است؛ یعنی اینکه نوع ما از «صواب» آغاز نشده و نمیتوانسته است از «صواب» آغاز شود و اساس زندگانی و فرهنگ و تنازع بقای خود را برچنین «خشت اولی» بنا نهد!!

نظام اتوماتیزم غریزی که مبتنی بر همان اطلاعات و کُود های ژنتیکی است که طی میلیونها سال تکامل یافته و انتظام پذیرفته است و در سایر جانوران صد درصد حاکم است؛ اغلب ـ و حتی میتوان گفت به تمامی جانور را بر محور «صواب» رهبری و هدایت می نماید ولی از جمله به فرموده رسای دکتور الکسس کارل؛ آدمی؛ رخنه ای بر این نظام قرچ و مستحکم صورت داده یا جهشی ژنتیکی چنین امری را ممکن گردانیده است.

لذا آدمی حدوداً مختار و مخیر شده تا به «آزمون و خطا» هم دست بیازد. درین راستا قرار تحقیقات و حسب معلوم «خطا و اشتباه» است که تقدم دارد؛ کما اینکه کودک از آب جوش، تیغ، افتادن وغیره نخست صدمه و درد می بیند و سپس به حذر کردن از آنها می پردازد!

بر اساس دانش ژنتیک؛ پنج قرن زمان برای تغییرات و جهش های سودمند و سازنده به سوی تطابق جزئی و کلی با ماحول دگرگون شده زندگی؛ مدت بی نهایت کوتاه و غیر کافی است. ولی ما را بگو که در کمتر از نیم قرن؛ قریب صاحب آخرین دستاورد های مادی و سخت افزاری دنیای مدرن شده ایم.

به دلیل اینکه مثلاً پدر مان مامور دولت مقررشده به آپارتمان و آپارتمان نشینی رسیده ایم و یکسره با طرز زیستی که کود های وراثتی ما با آنها آشنا و مانوس است؛ گسسته ایم.حال موتر و مبایل و تلویزیون و میکرو ویو.... را شما بشمارید و به سنجش آورید. عین واقعه حینی که پدر یا پسر ما کارگر ساده یک فابریک شده است با تفاوت های کم و بیش وقوع یافته است؛ حالشماری را هم که به مال و منال و مقام های افسانوی و باد آورده بلند و بلند ترین دیگری نایل گردیده اند و لذا از کوخ به کاخ عروج کرده اند باضریب خودش بر اینها بیافزائید!

ولی بر عکس واقعیت مجبره و سخت و زمخت این است که حتی ما(حتی حتی یکی از ما انبوه قریب هشت میلیاردی آدم روی زمین!)طور نمونه با کمود یا توالت فرنگی برای تخلیه روده های خویش تطابق ژنتیکی نیافته ایم!

تطابق ژنتیکی نیافته ایم که هیچِ هیچ؛ حتی عمومیات دانش ها راجع به جسم و جان خودمان و ابزار هایی نوین منجمله همان کمود فرنگی  را که مورد استفاده قرار میدهیم نیز نیاموخته ایم و حاضر و راغب نیز نیستیم که بیاموزیم مگر اینکه مرض و مخاطره مرگ به سراغ مان آید.

لطفاً آنچه را که در پایان می آید به دقت و عبرت بخوانید؛ چیز های هنوز بیشتر و بهتر و گُنده تر و گَنده تری نصیب تان خواهد شد.

 

کدام توالت برای سلامتی ما بهتر است؛ فرنگی یا سنتی؟

 

(اقتباس با اختصار از ویبسایت بی بی سی.

البته نگاه بی بی سی و نویسنده اش به هیج صورت؛ در طرح این موضوع همان نگاهی نیست که ما داریم. انطباق موضوع با نظر تکاملی درینجا؛ کاملاً تصادفی است؛ کما اینکه هزاران مورد واقعنگرانه و عینی اندیشانه میتواند در سایر منابع؛ چنین تطابقی بهم رساند.)

 

توالت‌های کاسه‌ای که به توالت فرنگی معروف هستند، نشانه تمدن و تجدد اروپایی به حساب می‌آیند، اما این توالت‌های سفالی فرنگی، نه بهترین و نه سالم‌ترین روش تخلیه روده‌های شما هستند؛ شاید همان توالت سنتی یا خَلا یا مستراح برای سلامتی ما بهتر باشد.

اگر این مطلب را در حالیکه روی کاسه توالت نشسته‌اید، می‌خوانید باید حواستان باشد که نحوه نشستن و وضعیت بدن برای تخلیه آسان و کامل مدفوع بسیار مهم است.

موضوع این مطلب ممکن است خنده‌دار به نظر برسد اما موضوع کم اهمیتی نیست.

هر شخص به طور متوسط بیش از شش ماه از طول زندگی اش را روی کاسه توالت (توالت فرنگی) می‌گذراند و هر سال حدود ۱۴۵ کیلوگرم مدفوع تولید می‌کند. یعنی سالانه حدود بیش از دو برابر وزن بدن خود.

با توجه به اهمیت این اتفاق در زندگی ما، حالا ببینیم که بهترین روش توالت کردن چیست.

واقعیت این است که بعضی از افراد بهتر از بقیه موفق به تخلیه روده‌های خود می‌شوند.

در اواسط قرن بیستم گروهی از پزشکان اروپایی پس از تحقیق در یک منطقه روستایی در آفریقا از موارد بسیار کم ناراحتی‌های روده و مشکلات گوارشی در میان ساکنان این منطقه شگفت زده شدند.

آنها فکر کردند که این نمی‌تواند فقط به نوع رژیم غذایی این افراد مربوط باشد بلکه مدت زمان تخلیه روده‌ها و وضعیت قرارگرفتن بدن در تخلیه آسان و کامل روده موثر بوده است.

این نتیجه در بسیاری از سایر کشورهایی که از توالتی مدل غیرنشسته مثل توالت سنتی که در بسیاری از کشورها از جمله ایران، افغانستان و تاجیکستان استفاده می‌شود، به دست آمد.

...
عالم افتخار

تعداد مقالات در سپیده دم 92

نمایش تمام مقالات عالم افتخار

مقالات مرتبط

...

اسپنتا از استراتژیست های اصلی غرب در نظام دست نشانده جمهوری بود. او کرسی استادی در دانشگاه آخن آلمان... ادامه

...

اولین بند مولف کتاب هنر رزم سون تزو کلید فلسفه ای بدست میدهد که جنگ یکی از مسایل جدی وبا آهمیت دولت... ادامه

...

هر طرح و تصمیم یک حزب سیاسی ترقی خواه عدالت پسند مطابق به اصول و اهداف تعین شده ادامه

...

به تازگی تلویزون افغانستان انترنیشنل، در برنامه میدان مصاحبه ای با علی احمد جلالی، وزیر داخله افغانس... ادامه

...

آمریکا اول توسط مجاهدین و آی اس آی و بار دوم به اساس خیانت مستقیم کرزی و آی اِس آی و سی آی اِی و بار... ادامه

...

تعدادی از زنان افغانستان به دعوت از رولا غنی، همسر رئیس جمهور پیشین افغانستان، طی یک نشست در مورد تو... ادامه

...

چرا دادگاه اختصاصی بر بنیاد حقوق بین‌الملل برای رسیدگی به این پرونده های فساد و دزدی دایر نمی‌شود؟ د... ادامه

...

سوال بنیادی اینجاست که حاکمیت تحمیل شده طالبی موجود بوسیله واشنگتن وشرکاء به حیث یک دولت«دیفکتو» ویگ... ادامه

...

آقايان جورج دبليو بوش و زلمی خليلزاد، که گردانندگان اصلی چرخ تاريخ پر ازخون و حقارت و زندگی اسارت با... ادامه

...

مبرهن است كه دموكراسي يا بعباره ساده حكومت مردم از بنيادي ترين اهداف مبارزات سياسي واجتماعي دردنياي... ادامه

...

باختم جنگ دوم جهانی درسال ۱۹۴۵، درعرصهٔ روابط بین المللی تغییراتِ عمده بوجود آمد و شرایط ایجادِ  نظا... ادامه