آیا افغانستان همیشه مستقل بود

 
 

عبدالاحمد فیض

آیا افغانستان همیشه مستقل بود؟

چندی قبل مصاحبه که حاوی نظریات دلچسپی درزمینه استقلال افغانستان است شنیدم، درین مصاحبه آقای وحیدالله (وحید)دیپلومات ملل متحد دربخش حل منازعات به مناسبت صدومین سالروزکسب استقلال ملی که آقای ناصرخالد مسؤول تلویزیون امید-۲۴ میزبانی میکرد، چنین علاوه داشت:(افغانستان همیشه یک کشورمستقل بود؛ ازینروکاربرد واژه استرداد استقلال کشوردر زمینه غیرواقعی واشتباهی بیش نیست، زیرا درافغانستان قبل ازسال (۱۹۱۹) مانند سایرسرزمین های تحت استعمار، حکام استعماری مانند نیم قاره هند وجود نداشت، بلکه افغانستان با داشتن حکام داخلی ازداشتن آزادی محروم بود.

موصوف سلب استقلال یک کشوررا محدود ومنوط بحضور و اداره استعماری عنوان داشته وبا یاد آوری ازداشتن یک اثرش درین خصوص برمستقل بودن افغانستان دردوران سلطه ی استعمارتاکید نموده است. لذا بمنظوروضاحت موضوع لزومأ بایست پیرامون جوانب سیاسی وحقوقی واژه زیبای " استقلال" به تفحص پرداخته تادرپرتوآن مشخص ساخت که آیا افغانستان همواره مستقل بوده است ویا بعد از شکست استعماربه استقلال ملی دست یافته است؟

استقلال دارای مفاهیم سیاسی، حقوقی، فرهنگی وتاریخی است که تعریف ومعنی جزء خود ارادیت،عدم وابستگی وحق حاکمیت ندارد؛ یا بعبارت دیگراستقلال بازتاب حق حاکمیت ملی واعمال حاکمیت درعرصه داخلی وتمثیل آن دربیرون ازمرزهای ملی بدون مداخله عنصر خارجی است.

هکذا استقلال تجلی قدرت، توانمندی، اراده وتمایلات یک ملت درراستای تحقق اهداف ملی است که بدون دخالت، انقیاد ووابستگی به عنصربیگانه درسطوح داخلی و امورخارجی از آدرس دولت متبارزمیگردد.

بربنیاد تعاریف فوق یک کشورزمانی مستقل تعریف میگردد که دولت یا نظام حاکم دراعمال قدرت وحاکمیت خود بدون دستورخارجی وبصورت آزادانه عمل نماید. لذا تبعیت ازدستور واراده خارجی دراعمال حاکمیت،استقلال وحق حاکمیت را بصورت قطع منتفی مینماید.

بایست اذعان داشت که مبارزات مستدام وبی وقفه مبارزان راه استقلال ورهای ازسلطه ی استعمار، بخشی ازصفحات درخشان تاریخ ملل تحت اشغال پنداشته میشود که درطی سده ها علیه اشغال وبخاطررسیدن به استقلال ملی جریان داشت؛ اما موضوع استقلال وحق حاکمیت ملی زمانی وارد فازنوین خود شد که وقوع جنگ دوم بین المللی تمهیدات قابل توجهی برای برچیدن بساط وفروپاشی استعماررا فراهم نمود. لذا بارنخست بود که موضوع استقلال به گفتمان غالب درمحافل سیاسی، حقوقی ونهضتهای ملی ضد اشغال واستعمارمبدل شد.

 فلهذا درین برهه تاریخی بود که برچیدن و درهم کوبی قدرتهای استعماری دربخشهای وسیع جهان یعنی ازآسیا تا افریقا وامریکای لاتین بمثابه اقدام مشروع دراختیارجنبشهای نجات بخش ملی خلقهای تحت استعمارقرارگرفت وباعث شد تا استقلال به مفهوم حق تعیین سرنوشت وحق حاکمیت ملی بدون تبعیت وانقیاد ازقدرتهای خارجی تبین بیشتریابد.

افزون برین مفهوم استقلال درجهان کنونی که روند گلوبالیزم یا جهانی شدن،عرصه های گوناگون حیات بشری را شدیدأ تحت الشعاع قرارداده است ودستآوردهای بشری درزمینه ی فنآوریها که به انقلاب اطلاعاتی انجامیده است، دگرگون گردیده و بوضوح مفهوم کلاسیک استقلال که براصل حاکمیت مطلق دولت وعدم وابستگی آن تاکید داشته است،برپایه اصل تعهدات ووابستگیهای متقابل تحدید میگردد وهکذا محدودیت مفهوم استقلال درچهارچوب معیار ها واصول حقوق جهانشمول به هدف منافع جمعی وتعهدات متقابل درقالب معاهدات بین المللی دیگرازدایره اصل حق حاکمیت مطلق خارج،محتوای سنتی استقلال ملی بسود مصالح جمعی درمناسبات بین المللی سمت مییابد، اما علی رغم تحدیدات وارده برمفهوم استقلال دردوران کنونی،عنصرتغییرنا پذیری که میتوان درمحتوی کلی استقلال وآزادی ملی دریافت، همانا عدم تبعیت وپیروی ازدساتیربیگانه درتمثیل حق حاکمیت وآزادی ملی در امور داخلی وخارجی است.

 باید متذکرشد که واژه استقلال با آزادی نه تنها مترادف نبوده بلکه آزادی به موضوع حق حاکمیت نه بلکه بیشترینه به حقوق وآزادیهای فردی واجتماعی مفهوم میگردد. مانند آزادیهای سیاسی، حقوق وآزادیهای مدنی وغیره وازجانبی هم استعمارانگلیس روابط خارجی افغانستان را بصورت کامل تحت کنترول خود داشت وزمامداران افغانستان بوضوح تا قبل ازحصول استقلال ملزم به کسب استيذان ازحکام هند بریتانوی بودند؛ یا بعبارت دیگراستعمارنه تنها روابط خارجی این کشوررا زیرنظرداشت؛ بلکه مداخلات استعمارمبتنی برروایات، اسناد ومدارک معتبرتاریخی درکلیه امور این کشورانکارنا پذیراست که ازذکرمستندات متعدد و معتبرتاریخی درزمینه به هدف جلوگیری ازطوالت موضوع اجتناب میگردد.

درنتیجه به گونه ی مؤجزمیتوان تصریح نمود که این کشوردرامتداد سده نزدهم آماج تجاوزات پیهم استعمارگران وقدرت های اشغالگرقرارداشته وبدون ابهام تا دهه دوم سده بیستم به دلیل وابستگیهای گسترده وعدم حق تمثیل حاکمیت درروابط خارجی، کشورفاقد استقلال وآزادی ملی بوده که درنتیجه ی مجاهدت،رشادت وجانبازیهای مبارزان راه استقلال وآزادی ملی درسال (۱۹۱۹) به عنوان یک کشورمستقل ودارای حاکمیت ملی اعلام موجودیت نمود….

مقالات مرتبط

...

ده سال حاکمیت این دوره با وجود کمبودی ها و نواقص با تدوین و تصویب اولین قانون اساسی در کشور، ایجاد م... ادامه

...

اما، بعد ازمزدوری به متجاوزین اشغالگر امریکایی و بخاک وخون کشیدن مردم ومیهن ودرنهایت درموافقت کامل ب... ادامه

...

روسیه ( که وارث اتحاد شوروی پیشین است) و افغانستان از دیرباز روابط سیاسی و بازرگانی دارند. این مناسب... ادامه

...

چندی قبل مصاحبه که حاوی نظریات دلچسپی درزمینه استقلال افغانستان است شنیدم، درین مصاحبه آقای وحیدالله... ادامه

...

ملت افغانستان در استقبال از یکصد سالگی بدست آوردن استقلال کشور قرار دارند. اهمیت تجلیل و بزرگداشت از... ادامه

...

آزادی وآزاد منشی دوواژه زیباست که با نام رزمندگان ملی وهزاران سپاهی گمنام دروطن محبوب مان گره خورده... ادامه

...

در مورد «اشد جنایت علیه بشریت» و قتل عام نیمه شب شرکت کنندگان یک محفل عروسی درغرب کابل چنانکه شوک دا... ادامه

...

ازآغازجنبش مشروطيت دوم تا پيکارآزاديخواهانۀ مبارزين افغانستان!         دوران زمامداری شاه امان ال... ادامه

...

محک ها، سنجش ها و معیار ها متأسفانه در بسا موارد ذهنی، من درآوردی و تا حد زیادی تباری و قومی شده است... ادامه

...

آمادگی های گسترده مردم در مرکز و ولایات بخاطر تجلیل از روز استقلال ، بازتاب نوستالژیک یا گرایش به گذ... ادامه