بازیهای ناسنجیده و ناکام استخباراتی- جنگی گذشته روسیه در افغانستان

دکتر خليل وداد

بازیهای ناسنجیده و ناکام استخباراتی- جنگی گذشته روسیه در افغانستان

روسیه ( که وارث اتحاد شوروی پیشین است) و افغانستان از دیرباز روابط سیاسی و بازرگانی دارند. این مناسبات گاه پر از تشنج، گاه شگوفا، دوستانه و گاهی هم خصمانه بوده است. صرفنظر از چالشها و فرازو فرودهای گذشته در روابط دوکشور، شورویها در انکشاف و بنیانگذاری زیربناهای مهم اقتصادی و اجتماعی،عصری سازی ارتش، صنعتی شدن و بهبود سیستم اموزش و پرورش افغانستان نقش مثبتی داشته اند.

البته روسها، شورویها و اکنون دوباره روسها همواره اجندای پنهانی و باصطلاح خودشان اوپراتیفی (مغایر با سیاست رسمی شان) را در برابر کشورهای گوناگون و بویژه ، در افغانستان پیشبرده اند.

اهمیت ژیو پولیتیک افغانستان معاصر که همواره در درازنای تاریخ مورد توجه لشکرها، شاهان و متجاوزان بوده، در سده های نزدهم و بیستم با آمدن دو ابرقدرت استعماری انگلیس در جنوب و روسیه تزاری در شمال کشور بیشتر از پیش مهم شده ودرواقع زمینه «بازی بزرگ» قدرتهای آنزمان در افغانستان و پیرامون آن را بوجود آورد.

انگلیسها برای تسخیر افغانستان دو جنگ پراز تلفات و خسارات را در سالهای ۱۸۳۸-۱۸۴۲ و در سال ۱۸۷۹ براه انداخته وبا دادن تلفات سنگین بالآخره با عقد معاده گندمک (۶ می سال ۱۸۷۹) با امیر یعقوب خان و سپس معاهده دیورند در سال ۱۸۹۳ با امیر مستبد عبدالرحمان خان این کشوررا رسما به نیمه مستعمره وتحت الحمایه (پروتکتورات) خویش تبدیل کردند.

هنوز ازآغاز قرن ۱۹ در پهلوی فعالیتهای تجاوزی بریتانیا و روسیه رقابت پنهانی و گاه آشکارای بازرگانی و دیپلوماتیک میان انگلیس و روس نیز در این منطقه جریان داشت. رقابت اصلی روسیه و انگلیس بویژه برای بازارهای مصرفی آسیای میانه تازه گرمتر میشد. البته این بازار پهناور برای روسیه بیشتر اهمیت داشت.  چنانچه در آغاز سدهء نزدهم ميلادی صادرات سالانه‌ی روسیه به آسیای‌میانه درحدود يک ميلیون روبل، در سال ١٨٢٥ به چهارميلیون و در نیمه‌ء سده‌ی نزدهم به ١٥ ميلیون روبل رسید. در خور یادآوری است که گسترش مناسبات بازرگانی با روسیه از اهمیت جدی اقتصادی برای آسیای‌میانه و ازجمله خود افغانستان برخوردار بود.[1]

تبدیل نهایی آسیای‌میانه به بازار فروش کالا‌های ساخته روسيه و منبع مواد خام برای صنایع بافندگی اين کشور تنها در صورت پيوستن کامل این سرزمین‌ها به روسيه ممکن بود. از اینجاست که در آن زمان طرح‌های گوناگونی جهت پيوستن خانات آسیای‌میانه به روسیه بميان آمد. نه تنها گروه‌های بورژوازی- صنعتی بلکه محافل بالایی دولتی و نظامیان روسی نیز خواهان اشغال آسیای‌میانه بودند.

تلاش اینچنینی محافل معين در حاکميت روسيه تزاری سبب واکنش خشمگینانه‌‌ی انگلیسها در آسیای‌میانه شد. حتی پیش ازاین در آغاز سده‌ی نزدهم ميلادی انگلیس‌ها از طریق مأموران و جاسوسان خویش به جمع‌آوری اطلاعات در باره‌ی راه‌های میان شهری، منابع اقتصادی، وضعیت بازرگانی، ساختار نظامی و همچنان ارزیابی امکان مقابله‌ی فعال در برابر روسیه دست ‌می‌زدند.[2] هیأت‌های گونا‌گونی چون میرزا عزت‌الله (١٨١٢)، اِم. مورکرافت، دِ. تریبیک ( ١٨٢٥-١٨١٩)، آلکساندر ِبرنس ( ١٨٣٣-١٨٣١)، دِ. وُد ( ١٨٣٧) وغیره تحت نام‌های گوناگون از ترکستان دیدن کردند. اطلاعات جمع‌آوری شده توسط آنها برای فراهم آوردن اشغال آتی آسیای‌میانه بود که بازارهای آنجا بوسیله‌ی بازرگانان مسلمان بتدریج پر از کالاهای انگلیسی می‌شد.[3] در سال‌های بعد نيز فرستادگان گوناگون انگلیسی همچنان به خیوه، خوقند و بخارا سفر کرده و به جمع‌آوری اطلاعات پرداختند.

پـیشروی لشکر تزاری به عمق آسیای‌میانه باعث نگرانی شدید انگلیس‌ها بود. محافل حاکم انگلیس برای تحکیم مواضع خویش درترکستان دست به اقدامات معینی زدند. از یک سو آنها تلاش کردند تا اتحادی ضد روسیه از جمع ايران و خانات آسیای میانه تشکیل دهند و از سوی دیگر از راه‌های دیپلماتیک دست به کار شدند. در سال ١٨٦٥ وزیر خارجه‌ی انگلیس لارد روسل به دولت روسیه رسماً پیشنهاد کرد در باره‌ی "چگونگی مواضع هردو کشور در آسیای‌میانه به تبادله‌ی نظر بنيشينند".[4]

روسها از آوان تسخیر ترکستان و نزدیکی به افغانستان در مناسبات شان با اینکشور صادق نبوده و فقط درپی منافع سیاسی و اقتصادی خودشان بودند.

آنها از آغاز رسیدن به مرزهای افغانستانِ امروز هیأتهای سیاسی را به اینکشور فرستادند ولی هیچگاه جرأت مقابله با انگلیسها را در افغانستان نداشته و به شاهان و امرای ساده لوح افغان چون امیر دوست محمد خان و پسرش شیرعلیخان وعده های میان تهی دوستی و همکاری میدادند که بیشتر تظاهر و خار چشم نشان دادن به انگلیسها بود.[5]امیردوست محمد خان در زمان امارتش دو سفیر را بدربار روسیه تزاری (حاجی حسین علی و مرزا محمد خان) بدون کدام نتیجه محسوس فرستاد.

همچنین نخستین فرستاده دولت تزاری به دربار امیر دوست محمد خان افسر جوان روس (پولندی الاصل)  ویتکویچ بود که در سال ۱۸۴۰ بکابل رسید. او استعداد زیاد در زبانها داشت. وی که در سیاست و دیپلوماسی تجربه کافی نداشت، با رویاهایی در راستای نزدیکی و همکاری سیاسی و بازرگانی دو کشور به سنت پترزبورگ پایتخت روسیه بازگشت. او در پترزبورگ خواست برنامه هایش را بگوش حاکمان روسی رساند، مگر کنت نیسلرود وزیر خارجه از پذیرفتن وی خودداری نمود و ویتکویچ پس از یک هفته در آپارتمانش مرده یافت شد و اعلان شد که او خودکشی کرده است. البته اوراق و یادداشتهای او هم در منزلش حریق شده بود.[6]

امیر شیرعلیخان در زمان سلطنتش تلاش داشت تا با روسیه تزار روابط سیاسی و تجاری داشته باشد که این امر باعث نارضایتی انگلیسها میشد، گرچه در اوایل آشکارا به اینکار مخافت رسمی نکرده بودند.  حکومت کابل مناسباتش را با گورنر جنرال ترکستان روسی کاوفمان برقرار ساخته و منظما از سال ۱۸۷۵ م. باوی مکاتبه میکرد. مگر اینکار بیشتر استفاده ابزاری بود تا دوستی و همکاری عملی و دراز مدت. بقول سید قاسم رشتیا «…دراین بازی تنها انگلیس داخل نبوده بلکه روس نیز عین همین سیاست را برای اجرای مقاصد خویش در شرق و غرب بازی میکرد. دولت تزار هم میخواست با مظاهرات نزدیکی به افغانستان موجبات تهدید انگلیس را درشرق و غرب فراهم سازد و این تقریبا نظیر همان بازیی بود که روس در وقت سلطنت اول امیر دوست محمد میخواست بازی کند و متأسفانه که در این دفعه نیز این بازی به نقص افغانستان تمام شد».[7]

پس از دهسال روسها دوباره در زمان امیرشیرعلیخان (در اواخر امارت دوم اش) سراغ افغانستان را گرفته و هیأت مهم نظامی- سیاسی را به افغانستان فرستادند که در رأس آنها جنرال پرتجربه روس (از جنگ قفقاز) استولیتوف قرار داشت. این هیأت در اوایل سال ۱۸۷۸ با یک نقشه بردار، چند سرباز قازاق روس، یک طبیب و سه ترجمان عازم کابل شد.[8] تابستان همانسال هیأت به کابل رسیده و جنرال استولیتوف در اوایل ماه اگست با امیر شیرعلیخان ملاقات کرد. مگر جنرال استولیتوف نماینده فوق العاده روسیه تزار ناگهانی (در اخیر ماه سپتامبر ۱۸۷۸) سفرش را در کابل قطع کرده و با هیأت همراهش بسوی ترکستان روسی رفت. ظاهراْ وی پیامی جدی برای قطع سفر رسمی اش از پایتخت روسیه دریافت کرده بود. این هیأت بدون هیچ دستآوردی بالآخره بروز ۲۴ اگست به بخارا رسید. البته او بدستور دولت تزاری پنهانی و تنها به تاشکند برگشته و بقیه هیأت را در کابل گذاشته بود. بقول دکتر یاورسکی عضو هیأت سیاسی نامبرده، «جنرال استولیتوف حینیکه کابل را ترک میکرد، به امیر وعده داده بود، که با سی هزار عسکر مسلح روس دوباره بکابل عودت میکند.»[9]

پس از مدتی روسها که در قبال افغانستان هنوز در سردرگمی شدید بودند، ناگهانی تصمیم  گرفتند که بازهم هیأت سیاسی شان را بکابل بفرستند. این هیأت که بتاریخ ۲۹ جولای ۱۸۷۸وارد کابل شد، متشکل بود از جنرال روزگونوف، نه نفر قازاق و طبیب جی. ایل یاروسکی که پیشتر از این هم با استولیتوف به کابل رفته بود، نیز شامل این هیأت بود. گرچه هیأت برای استقرار روابط نزدیک با امیر شیرعلیخان به کابل آمده بود، مگر بازهم روسها در سیاست شان با افغانستان دودله و متناقض عمل میکردند. چنانچه رییس هیات روزگونف سپس پیامی از کاوفمان گورنرجنرال روسیه در ترکستان گرفت که درآن وی بازهم از رویاررویی با انگلیسها برحذر شده و به او توصیه شده بود، هیچ وعده کمک و پشتیبانی به امیر شیرعلی ندهد. بقول طبیب جی. ال. یاورسکی او حامل مکتوبی خصوصی دراینمورد از نایب الحکومه (گورنر جنرال) ترکستان بود که «اگر آن مکتوب بدست شیرعلی میرسید، از ابتدا تا انتها همه را میخواند و میدانست که آنچه روسها به او وعده نموده اند، جز حقه بازی چیزی نبوده است.».[10]

امیرشیرعلی خوشباور، که هنوز هم به کمک و پشتیبانی روسها دربرابر انگلیسها امید داشت، بالاخره به بلخ به امید سفر به روسیه تزاری رفته، ولی با یکدنیا حسرت در انتظار وعده های میان تهی روسیه در مزارشریف (در حالیکه به بیماریهای سخت جسمی و روانی دچار بود)، نشست. او بروز ۸ فبروری سال ۱۸۷۹ بادلی پر از نومیدی چشم از جهان پوشید.

از سوی دیگر رقابت انگلیس و روس که در ادبیات تاریخی بنام «بازی بزرگ» هم یاد شده بشدت درجریان بود.

در نهایت دو ابرقدرت رقیب استعماری مناطق زیر نفوذ شان را در شرق مشخص ساخته و به همکاری آغازیدند. در ماه اگست سال ١٩۰٧ ميلادی میان انگلیس امپریالیستی و روسیه‌ی تزاری پيمانی برای تقسیم ایران به حوزه‌های نفوذشان به امضأ رسید، که آن را به سه حوزه بخش می‌کردند. شمال ایران کلاً حوزه‌ی نفوذ روسیه محسوب می‌‌شد، جنوب‌شرق آن حوزه‌ی نفوذ انگلیس پنداشته شده و مناطق ميانه کشور بیطرف خوا‌نده شده و برای فعاليت همه کشورها آزاد ماندند.[11]عقد چنین پیمانی میان دو کشورِ رقیب پيش از همه ناشی از ترس آنها از رشد جنبش‌های انقلابی و آزادی‌بخش در کشورهای خاور بود. به علاوه بريتانيا و روسیه از نفوذ رشد یابنده‌ی چپاولگر سوم يعنی آلمان سخت نگران بودند. چنانچه وزیر مالیه وقت روسیه کوکوفتسوف نوشته بود: " ساختمان راه آهن بغداد- آلمان، اين کشور را به ايران ومنجمله به آن ولایاتی که با روسیه با انواع پيوندها ارتباط دارند، نزدیک می‌سازد." [12]

شکست روسیه در جنگ با جاپان و انقلاب روسيه درسال‌های ١٩۰٧ – ١٩۰٥ دولت روسیه‌ی تزاری را واداشت تا روابط ‌خويش را با انگلیس در خاور به سرعت "دوستانه" کند.پيمان سال ١٩۰٧ ميلادی یکی از پیمان‌های نمونه‌وار امپریالیستی در مناسبات بین‌المللی است، که مرام آن به بند و تابعیت کشاندن کشورهای دیگر می‌باشد. همزمان روسیه و انگلیس‌ها حتی شرم نداشتند تا، در پيمان مذکور جملاتی چون: "بریتانیا و روسیه تماميت واستقلال ايران را به رسمیت می‌شناسند."[13] را درج کنند. مطابق این عهدنامه به تسلط انگلیس بر امور خارجی افغانستان رسمیت داده شده بود. یکی از مواد اصلی این عهدنامه جلوگیری و سرکوب مشترک جریانهای مخالف هردو قدرت در کشورهای آسیایی از جمله ایران و افغانستان بود.

مؤرخان و سیاستمداران پشتیبان نظم استعماری در آن زمان ادعا می‌کردند، که پيمان سال ١٩۰٧ ميلادی نقطه‌ی پایانی به "سوءتفاهمات" میان روسيه و انگليس بود. چنانچه یکی از آنان بنام رویر در این باره گفته بود، "پيمان ٣١ اگست سال ١٩۰٧ به رقابت دایمی میان روسیه و انگلیس در آسیای‌میانه و کشورهای همجوار با هند خاتمه داد."[14] مگر در واقعیت امر رقابت روسیه و انگلیس در ایران و همچنان در کشورهای دیگر خاور از پی عقد اين پيمان نه تنها تضعیف نشد، بلکه شدت نيز يافت.

در زمان امیر عبدالرحمان خان افغانستان پس از عقد معاهده دیورند بکلی در زیر نفوذ انگلیسها قرار گرفته و حق مناسبات خارجی را از دست داد، بنابراین روسها فرصت مداخله و یا برقراری ارتباط را تا سال ۱۹۱۹ در امور افغانستان نداشتند، گرچه بخش بزرگ آسیای میانه را در تسخیر خویش داشتند. جنگ اول جهانی ۱۹۱۴-۱۹۱۹ باعث دگرگونیهای ژرف در جهان و مناسبات بین المللی شد.

در پهلوی جنگ جهانی اول انقلاب بلشویکی اکتوبر سال ۱۹۱۷، گسترش جنبشهای آزادیخواهی در هند، افغانستان وهمچنان هستایش جنبش مشروطیت در ایران  و بویژه جنگ سوم افغان و انگلیس (سال ۱۹۱۹) یا جنگ استقلال افغانستان و بقدرت رسیدن امان الله خان درکابل اوضاع منطقه را بکلی دگرگون نمودند. با انقلاب بلشویکی دیگر از همکاری روسیه و بریتانیا در سرکوبهای مشترک جنبشهای آزادیخواهی در آسیا

مقالات مرتبط

...

مجلۀ آمریکایی فارین پالیسی مقاله‌ای در بارۀ مدالۀ غرب در روسیه در زمان جنگ داخلی منتشر کرد، که در آن... ادامه

...

افسر افسانه‌ای اطلاعات شوروی صد ساله شد. فعالیت‌های مخفیانۀ او به مدت ۴۵ سال متمادی - در ده‌ها ادامه

...

در 24 فبروری 2022، هنگام شروع درگیری در اوکراین، شما خطاب به ملت خود کردید و گفتید، که به این نتیجه... ادامه

...

بیش از شش ماه پیش، در پایان گفت‌وگوهای هشت ساعته در کرملین، رئیس‌جمهور پوتین و رئیس‌جمهور شی ادامه

...

فیلسوف "الکساندر تسیپکو" اهل شهر اودسا، دارای دکترای فلسفه و محقق ارشد مؤسسه اقتصاد آکادمی علوم روسی... ادامه

...

کیم به پوتین: روابط ما به سطح جدیدی خواهد رفت و ما با هم علیه امپریالیسم خواهیم جنگید. ادامه

...

ولادیمیر پوتین، در دیدار با رئیس جمهوری خلق دونتسک دنیس پوشیلین، سقوط هواپیمای یوگنی پریگوژین را یک... ادامه

...

«در اشتیاق بیش از حد برای تمرکز بر قتل پریگوژین برای شیطان جلوه دادن پوتین، چیزی که نادیده ادامه

...

سقوط هواپیمای شخصی" شبه نظامیان اجیر" روسی، واطلاعات ضدو نقیص در باره این حادثه وعلل آن: ادامه

...

موضوع: ۱۱ مین کنفرانس در مورد امنیت بین المللی، مسکو- روسیه. ادامه

...

بيست وسومین نشست سازمان همکاری شانگهای، بتاریخ چهارم جولای 2023 ازطریق ویدیو کنفراس به میز بانی نرند... ادامه

...

تحلیل قبل از نشست ناتو در ویلنیوس: احتمال جنگ علیه روسیه در بالتیک بیشتر و بیشتر می شود. ادامه