سوگ نامه ی برای زندگی

 

 غفار عریف 

سوگ نامه ی برای زندگی

اندوه بی پایان

ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار ما را

که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را

( سیمین بهبهانی)

           ای وای! 

           باز در ستم آباد، در حال حاضر با فرمانروایان خیلی ها بد نام، باغ زندگی

یک خانواده ای به دست نا کسی به تاراج رفت و شکوفه های سپید سر به نیست شدند.

          پلید خون آشامی با تیشه پاره های دل و پارچه های جگر صاحب باغ را برید و 

 " هلال" و " جلال" و " دیانا" و مامان شان را در شعله های آتش کینه افگند و دریای خون را جاری ساخت و خود با خاطر آسوده باغ را ترک گفت. 

        ای وای! 

       در این ستم آباد با فرمانروایان بدنام، به جای قانون و حق و حقوق و آزادی و برابری؛ بدکاری و بی عدالتی و قانون شکنی و جنایت ورزی وخونریزی وآدمکشی... دست بالا دارد و دست هر ناکسی باز گذاشته شده تا هر جنایتی را آزادانه به سر رساند و هیچ پاسخگو نباشد.

        اما، تنها همین غم نبود: 

      اندوه درگذشت " حیدری" بر غم های دیگر افزود!

      " جوانشیر" از جانگدازی داغ مرگ " جلالی" و" فرخ" کفن پوشید و با کاروان رفتگان همسفر شد تا بر خاک گور بوسه زند. 

 

سیمین! حکایت غم خود بیش از این مکن

بگذار شرح ماتم ما مختصر شود

( بهبهانی)

( پایان )

۲۱ / ۱ ۲۰۲۰