توفان پراگنده گی مغلوب موج هم اندیشی میشود

محمد يعقوب هادی

توفان پراگنده گی مغلوب موج هم اندیشی میشود 

 

 
 

سناریوی مثلث آفت جهادی، طالبی وتکنوکرات با بیست و هشت سال عمر در وجود به اصطلاح دولت جمهوری اسلامی  افغانستان ادامه دارد. دولت پدیده ای که به اساس قاعده ساختاری درکشوراصلآ وجود ندارد. نمودار های ساختاری دولت چون سازمان یافته گی، جبر قوانین، جغرافیای مستقل، مردم امیدوار به زیست، هم آهنگی اجزای متشکله  صورت بندی آن مفاهیمی اند که در وجود آنچه که دولت جمهوری اسلامی افغانستان  گفته میشود به مشاهده نمیرسد.

حالا نبود این مفاهیم برای تعریف دولت بصورت واضح مشروعیت این نظام را که بر بنیاد آن دولت بنا شده هم زیرسوال  میبرد. اما عده ای که زیر چتر این نظام به اساس  وابستگی ها با سازندگان این نظام در نوبت رسیدن به قدرت و صلاحیت نشسته اند این ترفند را بکار میبرند که گویا دولت مشروع وقانونمند  نیست؛ ولی نظام مشروعیت دارد، چرا که قانون اساسی، قوه سه گانه، انتخابات، آزادی ودر نهایت جمهوریت محتوای آن است. 

 وقتی قدرتمندان به دولت رسیده از ورای بازدهی این نظام با سرپیچی احکام قانون اساسی  راعبور میکنند، بیهوده گی نظام رابه اثبات میرساند. یک پدیده بیهوده وغیر موثر وناکارآمد مشروعیت نمیداشته باشد. نظام یعنی قانون اساسی وهیچ بند وماده آن نمانده که زیر پای عناصر دولت وعناصر وابسته به نظام نشده باشد.مشروع خواندن این نظام ازطرف تابعین نظام جز ترفند فریبکارانه برای فرصت سازی رسیدن به قدرت، حفظ و ادامه وضح جاری چیزی بیش نیست.

عده ای هم که دراین مثلث شامل نیستند به نسبت تمرکز به رویکرد های دولت، روش نرم ایدالوگ های ساخت وساز نظام رادرخطوط  زیر بنائی آن کم توجه بوده گاهی گفته میشود گویا قانون اساسی که بر بنیاد آن نظام شکل گرفته تا حدودی دیموکراتیک است. اگر به نگاه ژرف ودید عمیق به محتوای زیر ساخت این نظام نگاه شود به این نتیجه میتوان رسید که منافع اکثریت مردم درطرح بنیادی این نظام در اصل وجود ندارد. ما برای فهم قانون اساسی نیازی به داشتن تخصص حقوقی نداریم اگر این قانون برای مردم کشور ماست که بدانیم زیر چتر چه نظام ودولتی زندگی میکنیم، کشتی سرنوشت وناخدای آنرا میتوانیم ببینیم.

 درطرح ساختاری این نظام موارد تبعیض، تعصب و تناقض آشکار وجود دارد. مگر یک نظام دیموکراتیک میتواند حقوق سایرباورها را سلب کند. این سلب حقوق افراد جامعه درمواد اولیه آن به روشنی وجود دارد. بطور مثال در ماده دوم قانون اساسی  آمده که" دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان دین مقدس اسلام است" توجه شود دین دولت گفته شده است.  نتیجه اینست که اشرف غنی احمد زی برای این که با معیارهای دینی خود را برابر بسازد چون دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان دین مقدس اسلام است مرتکب صد ها خبط وخطای دینی میشود. دین مردم افغانستان و دین دولت  جمهوری اسلامی افغانستان دو مفاهیم جداگانه ودو محتوای متفاوت را افاده میدهد.

خط مش  اقتصادی، تعلیمی و تحصیلی، صحت وسلامت برای زراندوزی ومحتاج ساختن مردم طرح ریزی شده است. سیاست خارجی مغشوش گنگ را در پناه چند تا واژه های زیبا پنهان ساخته اند.

 در تمام کشورهای جهان حتا کشوری های حامی این نظام مالکیت دولت به ثروت ها طبیعی روشن است؛ اما در این قانون اساسی بصورت واضح راه را برای فروش منابع طبیعی برای محورهای قدرت که در جغرافیای چهار سمت کشورحکم میرانند بازگذاشته که با تفسیر استفاده جویانه عناصر وابسته، به نفع وابستگیهای شان میتوانند با اعمال نفوذ ازآن خوب بهره ببرند. موادی دراین قانون اساسی وجود دارد که زمان آن بکلی سپری شده؛ ولی هیچ تدبیری برای تعدیل آن صورت نگرفته وبه بهانه عدم امکان تکمیلی ترکیب لویه جرگه همه درهای چپاول، خیانت، فساد، تجاوزرا باز گذاشته است. این درحالیست که تاج افتخار تصویب این قانون اساسی به عنوان دست آورد بزرگ صلاحیتداران این نظام ساخته شده از بیرون را، هریک به نوبت برفرق خود مینشانند واین نسخه بر بادی کشوررا جمهور مردم میدانند.

 این مساله بسیار واضح است که افغانستان را با افغانستان نمیتوان ساخت. جهان به عنوان دهکده کوچک درعصردست آوردهای بشر بسیار با هم وابسته میباشد. درجهان کنونی بزرگترین کشورهای اقتصادی جهان بدون وابستگی  دچار ضعف و ناتوانی برای دولت داری میشوند. افغانستان مدت طولانی از یکسو برای دست برد همه داشته های آن و از سوی دگر به عنوان بهترین موقعیت گذرگاه منافع کشورهای بزرگ جهان مورد توجه قرار گرفته است. 

در واقع این خود یک شانس برای تامین رابطه های مشروع را بدست میدهد.

 وابستگی های مشروع  زمانی حاصل میشود که اقتدار سیاسی سازمان یافته ممثل  خواست منافع زحمتکشان، مردم وکشور باشد. این امر تنها در محور نیرو های متعهد و متحد میسر میشود. برای تشخیص این نیرو ها به مصداق این که نمیتوان سپاسگزارآب در جوی خشک باشیم، این عطش با جریان آب شفاف سیرآب میشود.

تاریخ مبارزات سیاسی از گذشته تا اکنون مرزهای اندیشه، تعهد، ایمان، صداقت، آرمان و اهداف مبارزه سیاسی مردم خواهی و میهن دوستی را بخوبی روشن ساخته است. مبارزه در این محتوا اصل است. ما در متن هویت سیاسی مبارزه عدالتخواهی  ومترقی میتوانیم گذشته مبارزات مانرا آموزه مبارزه امروز وفردا بسازیم. هر قدر زمان سپری میشود کاروان سازنده گی از ما دور تر میشود. ما فرصت های زیادی رااز دست دادیم  در واقع همین خود یک تکانه ای برای بنای سازنده ترین محور هم اندیشی  است.

دامنه این خواست بسیار دراز است. در درازنای زمان سپری شده پیرامون آن برای نرسیدن به این خواست هر کس دیگر غیر از خود ما نقد شده است. ما از نتیجه آن آموختیم که میتوانیم اقتدار سیاسی را احیا کنیم. با تکیه به  اندیشه، تعهد، ایمان، صداقت، آرمان و اهداف مبارزه سیاسی رفقای هم اندیش حتمی به نتیجه مثبت برای این خواست میرسیم.

میخواهم بگویم این نتیجه  بدست آمده است. یکی ازبا ارزشترین موفقیت با همی نیروی های هم اندیش محک خورده و جشن پیروزی را نوید میدهد.

بی گمان که کندکاوی درمورد نامشروعیت نظام  این ذهنیت را بوجود میاورد که بالاخره موج هم اندیشی در یک انسجام بزرگ وسراسری چه هدفی را دنبال میکند. دولت نا قانونمند، نظام نامشروع پس موج هم اندیشی از کجا گذر میکند؟  این یک پرسش درست است. اگر برای آن پاسخی وجود نداشته باشد براستی آنچه که تا همین  اکنون جریان داشته حد اقل روشنگرانه است ازهمه چیز بگذریم همان کافیست.

 اما از آنجا که روشنگری هم برای باز کردن راه بخاطر بیرون رفت از وضع موجود است،  تعویض وضع جاری همانطوری که گفتیم در باز سازی اقتدار سیاسی هم اندیشان نهفته است. برای رسیدن به این مقصد با در نظر داشت شرایط،البته که مجاری دیگر باز نمیشود؛ بلکه از همین گذرگاه موجود عبورصورت میگیرد. گذشتن از این گذرگاه تنها با نیرومندی وقوت انسجام متعهد ومتحد امکان پذیر است.

باید روشن بسازیم که عبور از این مجاری جا خوش کردن در سایه نظام نیست؛ بلکه سایه هم اندیشان همه جا را فرا میگیرد. روح مسلط هم اندیشی اینست که ما این جشن پیروزی را یکجا با همه رفقای جشن میگیریم از هر ایستگاه که یاران همروهمسفر کاروان هم اندیشی میشوند در اولین حرف وکلامی هم اندیشی شریک استند. در این موج فاصله هم کناری وجود ندارد این موج امتزاج اندیشه، تعهد، آزادی و صداقت به آرمانهای انسان خواهانه ومیهن دوستان است.

ما با همیم؛ میرویم ومیرسیم!