کی ها مقصر اصلی وضعیت کنونی کشورما و اقتصاد فروپاشیدهٔ آن اند؟

کی ها مقصر اصلی وضعیت کنونی کشورما و اقتصاد فروپاشیدهٔ آن اند؟

قسمت اول

هر پدیده خواه طبیعی یا اجتماعی نیاز به علل و عواملی دارد. تا زمانی که آنها به وجود نیامده و جمع نشده باشند پدیده نیز شکل نمی گیرد. همچنان باید گفت که هرپدیده عوامل داخلی و خارجی  دارد. وضع موجود کشورما هم ازین امر مستثنی نیست، وضعیتی که ازچند دهه بدینسو بالای مردم و کشورما تحمیل شده است، با درنظرداشت این تیوری بایست درعوامل داخلی و خارجی آن جستجو گردد.

طی چهار دههٔ گذشته، یعنی ازحضور اتحاد جماهیر شوروی سابق ازسال ۱۹۷۹ درکشورما تا به قدرت رسیدن طالبان در دههٔ ۹۰ وبعد ازآن تجاوز ایالات متحدهٔ  امریکا و هم پیمانانش، افغانستان با هرج و مرج سیاسی و امنیتی دست به گریبان است. با فرار ایالات متحدهٔ امریکا و به قدرت رسیدنِ مجددِ گروهٔ متحجر و تاریک اندیش طالبان، افغانستان به سمبُل کشوری که از اثر جنگهای خانمانسوز و ویرانگر به ویرانه تبدیل شده، شناخته میشود. طی این مدت هیچ کشوری نتوانست ویا نخواست، فضایی را ایجاد کند که مردم ما بتوانند کشور را بازسازی و برای آیندهٔ مرفع برنامه ریزی کنند.

اگر گذشته را دقیقأ بررسی نموده و به آن نظر بیاندازیم، بخوبی درمی یابیم که مقصر اصلی وضع رقتبار فعلی کشورما کی ها اند، چگونه کشور و مردم بیچارهٔ ما را آنها به خاک و خون کشانیده و بخاطر اهداف شوم شان که همانا  کسب سود و سرمایه است، زندگی مردم بی دفاعِ مارا به جهنم مبدل نمودند. آنها به بهانهٔ محو تروریسم به کشورما لشکرکشی نموده و مدعی بودند که ما درافغانستان یک جامعهٔ نوین ودموکراتیک برقرار میسازیم. آنهائیکه دربخاک و خون کشیدن کشورما نقش کلیدی داشتند، چگونه خواهند توانست به پیام آوران آزادی، کبوتران صلح وتأمین کننده گان دموکراسی مبدل گردند؟ بالای آنهائیکه خود ایجادکننده گان گروه های بنیادگرای اسلامی اند و درهزاران جرم و جنایتِ آنها شریک اند ودر واقع دستان شان آلوده به خون مردم بیچارهٔ ما است، چگونه میتوان اعتماد کرد؟

چنانچه خانم هیلری کلینتون وزیر خارجه امریکا در زمان ریاست جمهوری بارک اوباما، و کاندید ریاست جمهوری امریکا درسال ۲۰۱۶، دریکی از مصاحبه هایش بطور واضح بیان نمود، « زمانیکه شوروی  به افغانستان حمله کرد، ما این ایده را داشتیم که به پاکستان برویم ویک گروه نظامی از مجاهدین تشکیل دهیم، ما برای آنها راکت های استینگر، سلاحها و دیگر تجهیزات را فراهم ساختیم و آنها بعد از خروج شوروی وارد افغانستان شدند. ما این افراد آموزش دیده را که متعصب هم بودند، با تسلیحات درافغاننستان و پاکستان ترک کردی....  بدینگونه ما شاخه های وهابی اسلام را به افغانستان وارد کردیم».

درحقیقت این مردم افغانستان بودند که قربانی جنگ اتحاد شوروی سابق و امریکا شدند و فاجعه اینجاست که افراط گرایی وهابی هم به افغانستان داخل شد.

به  قدرت رسیدن افرادی که هیچگاهی درحیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورما نقشِ مؤثرِ نداشته اند باعث گردید تا تمام هست و بود کشور نابود ویا غارت گردد. افرادی که دیروز به بهانهٔ، گویا دین اسلام درخطر است، ازهیچ نوع ظلم و ستم بالای هموطنان ما دریغ نورزیدند و از سازمانهای استخباراتی بیگانه دساتیر اخذ مینمودند، هیچگاه درد و آلام مردم را درک نمیکردند، چگونه میتوان از آنها توقعِ اعمار جامعه دموکراتیک و آزاد را داشت، درحالیکه هدف اصلی آنها گرفتن قدرت سیاسی و موقف بود. بر گروه های که از انجماد فکری برخوردار اند، نمیتوان حساب نمود، آنها کشور را از مسیر سالم حیاتی و رشد منحرف ساختند. فقر، بیچاره گی و فساد را درتمام ساحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گسترش دادند. یکی از شیوه های کار امریکایی ها این است، تا بالای اشخاصی که هیچگاه درفکر تغییر و تحول نیستند، اتکأ نماید و نیروهای مترقی، روشنفکر و وطنپرست را که میتوانند برای کشور مفید باشند، به شکلِ از اشکال از صحنه خارج سازند، این امر صداقت آنها را مورد شک و تردید  قرار میدهد.

ما از سالها قبل تجارب تلخ و ناگوار از عملکرد این ناجی های به اصطلاح دین اسلام و صلح داریم گرچه که درسالهای ۸۰ قرن بیستم بمراتب ازجانب دولت قانونی افغانستان جهت آشتیِ جوانب ذینفع، تقاضاهای مکرر صورت گرفت تا درکشورما جنگ پایان یافته و فضای صلح آمیز برقرار گردد، ولی متأسفانه ازجانب گروه های مخالف و کشورهای امریکا، پاکستان، چین و ایران رد و افغانستان و مردم اش به کام وحشت و دهشت گرفتار و سوال نابودی حتمی کشورما مطرح شد.  باتأسف حضور بیست سالهٔ امریکا و هم پیمانانش، نتوانست مردم ما را ازشکنجه و عذاب، فقر، ظلم، بی وطنی و آواره گی نجات دهد و با به  قدرت رسیدن دوبارهٔ طالبان همان وحشت و دهشت، هنوزهم درکشور حاکم است.

بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و وقوعِ تغییرات و تحولات سیاسی درجهان، گروه های تنظیمی هفتگانه و هشتگانه درکشور قدرت را بدست گرفتند. این تنظیم ها نتوانستند یک دولت فراگیر را درکشور ایجاد نمایند، گسترش اختلافات میان آنها باعث ایجاد گروهٔ طالبان گردید.

طالبان با حمایت کشور پاکستان ازطریق سرحد سپینبولدکِ ولایت قندهار درکشورما داخل شده و به سرعت نفوذ خود را گسترش دادند. هدایت و رهبری گروهٔ طالبان از زمان بینظیر بوتو تاحال توسط حکومت پاکستان صورت میگیرد.

درسال ۱۹۹۶ زمانیکه طالبان قدرت را درافغانستان بدست گرفتند، نام حکومت خود را "امارت اسلامی افغانستان" اعلام نموده، رسانههای تصویری را بسته و نام رادیو افغانستان را "رادیوی شریعت" گذاشتند. استادیوم ورزشی کابل را به محل اعدام مردان و زنان مبدل نموده  و زنان را در محضر هزاران نفر تیرباران میکردند. این گروه با تطبیق احکام شدید اسلامی، زنان را از ابتداییترین حقوق شان یعنی تحصیل و کار محروم نمودند.  آنها با وضع نمودن محدودیتهای شدید، زندگی عادی شهروندان را دگرگون ساختند.  تراشیدن ریش، پوشیدن لباس های غیر از لباس ملی، شنیدن موسیقی و آوازخوانی زنان جرم محسوب شده و مجازات بسیار سنگینی را درقبال داشت. آنها به اشکال گوناگون حقوق بشر را نقض و آثارِ گرانبهای فرهنگی را تخریب نمودند که یکی ازمثالهای برجستهٔ آن تخریب مجسمههای معروف بودای بامیان که شهرت جهانی داشت و باعث خشم جهانیان نیز گردید، بود.  همچنان جنگ داخلی باعث متزلزل شدن ساختار اجتماعی مبتنی برهمبستگی خانوادگی و قبیلوی که اساس تحرکِ اقتصادی و اجتماعی کشور بود، گردید.

بعد از حملهٔ تروریستی القاعده به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، ایالات متحده امریکا، عملیاتِِ را به نام "عملیات آزادی پایدار" در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ درافغانستان علیه القاعده و طالبان آغازنمود. گروه های طرفدار امریکا تحت نام ائتلاف شمال با همکاری ایالات متحدهٔ امریکا به سرعت ولایات بزرگ را یکی پی دیگرتصرف نمودند.

کمیته تحقیق دربارهٔ حادثهً ۱۱ سپتمبر، درگزارش سال ۲۰۰۳ که بنام گزارش ۲۸ صفحه ای مسمی است وآنرا آقای باب گراهام سناتور سابق ایالات فلوریدا با رئیس کمیته تحقیق تهیه نموده اند، نقش عربستان سعودی و دولت بوش را درین حملات کاملأ برجسته نموده اند. آقای گراهام وتیم کاری اش درین گزارش بیان نموده اند که « دراین حملات ۱۹ نفراتباع  عربستان سعودی سهم داشتند و آنها را شبکهٔ پنهانی که ازریاض تا کاخ سفید گسترده شده بود، حمایت نمود که شخصی بنام بندر بن سلطان در رأس آن قرار داشت». بندر بن سلطان از سال ۱۹۸۳ الی ۲۰۰۵ سفیر عربستان سعودی در امریکا بود و مدت زیادی منحیثِ  رئیس شورای امنیت ملی و از سال ۲۰۱۲ الی ۲۰۱۴ به صفت رئیس استخبارات عربستان ایفای وظیفه می نمود، نفوذ او در دولت بوش منجر به کاری شد که اتفاق افتاد.

درمجموع تمام حرف کمیته پژوهش این بود که عربستان سعودی درعقب این حملات قرار داشت، درضمن بندر بن سلطان نیز طی یک مصاحبهٔ اظهار داشت «که حوادث ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ به هیچ توضیحی نیاز ندارد.» پس پرسشی به میان می آید، که چرا امریکا درسال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد، درحالیکه این حمله بجای افغانستان بالای عربستان سعودی بایست صورت میگرفت؟

درحقیقت علت بخاک و خون کشیدن یک کشور فقیرِ چون افغانستان و مردم بی گناهٔ آن، حملات مهندسی شدهٔ ۱۱ سپتمبر بود که مردم ما اصلا درآن نقشی نداشته اند.

فاکس نیوز بیان میدارد که «اولین ورود ایالات متحدهٔ امریکا در افغانستان از دههٔ ۸۰ قرن بیست آغاز گردید، عامل این مداخلات و حمله، رقابت میان اتحاد شوروی سابق و ایالات متحدهٔ امریکا بود زیرا افغانستان با داشتن منابع سرشار، نفت، گاز و هم موقعیت جیوپولیتیک در آسیای میانه برای امریکا نهایت مهم بوده و است».

آقای جنرال وسلی کلارک قومندان نیروهای ایالات متحدهٔ امریکا در اروپا و کاندید ریاست جمهوری، طی یک مصاحبهٔ اظهار داشته که، «انسانها اشتباه هم میکنند، و یکی از اشتباهاتی  که ایالات متحده امریکا همیشه مرتکب شده است، دخالت و به  نحوی  تعدیل دولتهای مردمی بوده است، مخصوصأ درشرق میانه.  واقعیت درمورد شرق میانه این است که اگر نفتی درآنجا نبود، همچون افریقا میبود. هیچکس تهدید به دخالت در افریقا نمیکند».

گرچه درسالهای بعد از ۲۰۰۱، میلیاردها دالر جهت کمک و بازسازی به افغانستان سرازیر گردید، مذاکراتِ متعدی جهت برقراری صلح به راه انداخته شد و دهها هزار نیرو غرض قطع جنگ و تأمین صلح و ثبات درکشورما مستقر شدند، ولی افغانستان با آنهم درلبهٔ پرتگاه قرار داشته و فقرِ بی سابقه باعث گردیده تا یکعده ازهموطنان ما بخاطر زنده ماندن، جگرگوشه هایشانرا بفروش برسانند.

در سال ۲۰۲۱، ما شاهد شکست و فرار ایالات متحدهٔ امریکا از افغانستان و برگشت دوبارهٔ طالبان، در لحظات حساس تعیین کننده برای منطقه و جهان بودیم.  سوال اساسی این است که علل اصلی این همه کشمکش ها و جنگهای متوالی درکشورما چیست؟ و چرا درافغانستان جنگی شعله ور است که پایانِ ندارد؟

بعد از فرار خائنانهٔ حکومتداران قبلی و دوباره به قدرت رسیدن طالبان، اکثریت مطلق مردم افغانستان در وضع ناگوار و بدِ اجتماعی و اقتصادی قرار داشته و به کمبود شدید مواد اولیه حیاتی مواجه اند. چیزی که بیشتر ازهمه رنج آور و دردناک است، سختی و مشکلات اقتصادی است که بالای مردم تحمیل شده و روز تا روز این مشکلات افزایش می یابد.

دولت منحیث یک ارگان سیاسی و قدرتمند که می خواهد امور مملکت را اداره کند برای اداره کشور نیاز به امکانات و منابع اقتصادی و پول دارد. اقتصاد جوابگوی این نیازمندی ها است. گرچه مشکلات اقتصادی وفقر را درکشور نمیتوان به اسرع وقت حل نمود، ولی جهت جلوگیری از اثرات منفی اجتماعی ـ اقتصادی و کاهش شدت فشاری که مردم درشرایط فعلی با آن مواجه اند، بایست یک سلسله اقدامات لازم  وضروری بصورت عاجل انجام یابد. 

علت اینکه امروز مردم از فقر و تنگدستی رنج می برند، بیشتر جنبه داخلی داشته و آن ناشی از عدم موجودیت سیاست اقتصادی مشخصِ گروه حاکم ، اختلال درعرصهٔ واردات و صادرات، قیمت گذاری ها و کنترول ضعیف بر بازار است که تجار و حاکمیت فعلی نتوانسته اند به درستی آن را اداره و رهبری کنند. باید گفت که هدفِ تجار، نهادهای اقتصادی و آنهائیکه نقش کلیدی در اقتصاد دارند، دوری از قضایا و بیشتر کسبِ مفاد و احتکار است.

بنأ جهت احیای اقتصاد فروپاشیده و نجات مردم از وضعیت ناگوار و اسفناکِ موجود، بایست حکومت مشروع بوجود آيد و به مسئله اقتصادی اولویت قایل شده، متخصصین وافراد مسلکی اقتصادی را بکار بگمارند و تصویر واضح از سیاست اقتصادی شان ارائه نمایند، تا اقتصاد فروپاشیده و بهم ریختهٔ کشورما تاحدودی رونق یافته و مسیراصلی رشد را درپیش گیرد. اما اگر حاکمیت طالبان همه چیز را مانند گذشته با استفاده از زور و سلاح بخواهند حل نمایند و بدون در نظرداشت تجربه، تخصص و شایستگی، در رأس همهٔ امور صرف ملا، آخوند و مولوی را بگمارند، واضح است که مشکلات بیشتر گردیده، فقر افزایش یافته و خشم مردم شعله ور خواهد گردید.

خلاصه تا زمانیکه خلع سلاح عمومی عملی نگردد، قانون و قانونیت بر جامعه حاکم نشود، زمینه برای اشتراک وسیع نیروهای دموکراتیک، طرفداران تحول و ترقی و تمام اقشار و اقوام ساکن درکشور مساعد نگردد، معضلهٔ  افغانستان ناحل باقی خواهد ماند.

دوکتور نظیفه "توخی"

هالند، ۲۷ دسامبر۲۰۲۱

مقالات مرتبط

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اسپنتا از استراتژیست های اصلی غرب در نظام دست نشانده جمهوری بود. او کرسی استادی در دانشگاه آخن آلمان... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

اولین بند مولف کتاب هنر رزم سون تزو کلید فلسفه ای بدست میدهد که جنگ یکی از مسایل جدی وبا آهمیت دولت... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه

...

دنیا تروریسم دولتی به رهبری طالبان را با رویکرد تعامل، تحمل می کند. از منطقه تا جهان همه در تلاش اند... ادامه

...

در جنگ روانی، همواره، دستگاه های استخباراتی به مدد رسانه ها و وسایل اجتماعی، تلاش می کنند تا برای تط... ادامه