گذرگاه خطر ناک تاریخ (قسمت سی وششم)

سیدداوودمصباح

چهار شنبه‏، آوريل‏ 19‏، 2023

گذرگاه خطر ناک تاریخ

(قسمت سی وششم)

از زمانی که افغانستان دردست آل یحیی به اصطلاح وطنی یحیی خیل افتاد، سیاست داخلی استبدادی ودرسیاست خارجی رو به غرب، توسط انگلیس هدایت می شد. انگلیس به شدت متوجه افغانستان بود که گسترش تحولات انقلابی اتحاد شوروی از طریق افغانستان به هند انتقال نیابد؛ از این سبب استبداد سلطنتی را حمایت می نمودند.

استبداد حکومتی به حدی بود که کوچکترین حرف و نظرراجع به حکومت وکشورراتحمل نمی کرد. افراد حکومتی از افسرتا سرباز وازمدیراداره ی دولتی تا رأس حکومت دست چین ووفادار به یحیی خیل بودند. هریک ازمشروطه خواهان ودانشگاهی ها وافرادی را که درک متفاوتی از دربار و دستگاه داشتند یا زندانی ویا شدیداً زیرنظردستگاه امنیتی حکومت بودند. باوجود استبداد واختناق جوانان ومبارزین دست از مبارزه برنمی داشت.

گرچه مبارزین از جهان بینی علمی و مبارزه طبقاتی وجنبش های کارگری اطلاعات و معلومات وآگاهی نداشتند ورفع استبداد وایجاد فضای بازتری را هدف قرارداده بودند . دراین گیرودارمبارزین ومردم نسبتاً باسوادتر میدانستند که این خاندان حاکم یحیی خیل دست نشانده انگلیس است وتمام ریزودرشت سیاست و عمل کرد حکومت را هدایت می کند.

هاشیم خان که از1929تا 1946ع برافغانستان حکومت می کرد، علاوه برمبارزین جوان داخل کشوراز قوم افریدی و مهمند که سخت طرفدارامیرامان الله خان بودند نیز نظارت می کرد وهرنوع واکنش ضد انگلیسی را دربین قوم وزیر و افریدی و مهمند خنثی می نمود.

انگلیس هم از اقوام سرحدی سخت درتشویش بود، چون ضرب شصت این قبایل را بار بار امتحان کرده بودند.ازجانب دیگرانگلیس با اشغال مستقیم وغیر مستقیم استعماری خود با فرانسه در خاورمیانه عربی وشمال افریقا سخت مصروف وبرای تصرف و حفظ چاه های نفت که ماده حیاتی بود درعراق  کویت وایران برنامه های زیادی داشت وبدین اساس به هیچ صورت حاضر نبود که درهند وسرحدات افغانستان مشکلاتی بوجود آید.

 درافغانستان از 1929تا 1946 که محمدهاشیم جلاد حاکم بود از حمایت انگلیس بر خوردار بود و نیروی باز دارنده هرگونه جنبشی دراین حوزه بود وبا تطمیع سران اقوام افریدی ومهمند از گسترش جنبش ضد استعماری جلوگیری می کرد. البته هزینه های پولی این کارزار توسط انگلیس پرداخت وتمویل می شد.

 باوجود شدت استبداد هاشم خان وهزینه انگلیس برای خاموش ساختن اعتراض مردم وجنبش های مختلف؛ جنبش ها یکی پی دیگرانسجام می یافت وبه میدان مبارزه اجتماعی آزادی و عدالت خواهی حضورمی یافت.

چنانچه درسال 1327خ / 1948ع جنبش سید اسماعیل بلخی از هرات به کابل آمد.

جنبش اجتماعی علامه سیداسماعیل بلخی:

شناسنامه بلخی:

نام کامل: سید اسماعیل بلخی، فرزند سیدمحمد حسین بلخی، عالم دینی وواعظ بی بدیل.

زادروز: 1299خ /1920ع محل تولد: بلخاب ولایت سرپل تاریخ وفات: 24سرطان 1347خ

فرزندان: علیرضا(علی)، خدیجه وصدیقه.  

تحصیلات:مدرسه های مشهد،عراق، قم درمجموع 16 سال.

 فعالیت های اجتماعی سیاسی :

سید اسماعیل بلخی در زمان آموزش حوزه ای، جوان حساس و فعال در زمینه های اجتماعی بود؛ با شدت از حوادث ورخ دادهای سیاسی ایران وافغانستان عکس العمل نشان میداد. وی هنوزیک طلبه بود که درسال 1314خ جهت تبلیغ به قفقازرفت وتوسط پلیس اتحاد جماهیرشوروی بازداشت وبعد از سه شبانه روز آزاد شد.

 بعد ازاعلام رفع حجاب درایران درتجمع اعتراضی درمسجد گوهر شاد مشهد سخنرانی پرشوری ایرادنمود، که باپلیس ایران درگیر شد ومجبور به اختفا و بعد از مرزخارج شد و به هرات برگشت.  سیداسماعیل بلخی 16ساله بود که درهرات مقیم شد و به سخنرانی وارشاد مردم پرداخت. درهمان سال 1315خ به نوشتن کتاب خود بنام « زنبیل بلخی » آغازنمود.شیوه ارشاد وی کاملاً با دیگران فرق داشت.

اوبرای اشتی بین مذاهب شیعه و سنی وتصوف وعرفان موعظه می کرد ومردم را برای اتحاد ومبارزه علیه حکومت ستمگروفاسد فرامی خواند وشیوه سخنرانی وی مدرن وبیانگر حکومت سیکولار و دموکراتیک وخواهان جمهوری منتخب مردم بجای نظام شاهی درافغانستان بود.

بلخی قرائت متفاوت ونوینی ازمذاهب اسلامی داشت،در1320خ مبارزه اصلاحی باهمکاری

محمد طاهرقندهاری ومیرآقا هراتی برای اصلاح منبرها داشت سرانجام فعالیت آخندی وفرعی پاسخ  احساسات پرشوراجتماعی بلخی را نمی داد، شروع کرد به تشکیل گروه وحزب سیاسی بنام (حزب اتحاد) رهبری این حزب ازهرات به کابل منتقل شد و به مبارزه مخفی ادامه یافت.

به روایت دیگر «حزب اتحاد درسال 1317خ/1938ع درهرات تاسیس شد وبعدازاین که وی به کابل آمد در1327خ /1948 طورسری درچنداول کابل به فعالیت پرداخت.

اهداف بلخی را درین شعرمی توان دریافت:

برسرمنزل مقصود چسان راه بریم       راهزن راهبر وخس دزد امام است این جا

بردگان سرخوش آزاد به هرجا اما         ملتی بر در یک شخص غلام است این جا

دیگران را به فلک سبقت دانش به دوام     رفتن ما به عقب هم به دوام است این جا

بلخیا نکبت ادبار ز سستی پیداست          جاره این همه ، یک بار قیام است این جا

علامه سید اسماعیل بلخی یک مبارز نوگرابود وباورهای دینی را وسیله قرارنمی داد.

بلخی یک جمهوری نو ومدرن را درنظر داشت وانتخابی بودن آن را توسط مردم بدون مداخله و فشاروبه اراده مردمان کشور بدون تفکیک جنسیتی و قومی ومذهبی می خواست.

بلخی، برخلاف حکومت های اسلامی در عربستان و ایران، برابری زن و مرد ویک جامعه مدنی مثل اروپا می خواست. بیشترین مطالب را در باره بلخی آنانی نوشته اند که تحت تاثیرجمهوری اسلامی بوده وجنبش بلخی را هم نهضت اسلامی عنوان کردند که به هیچ صورت چنین نبوده.

بلخی جمهوری اسلامی نمی خواست و هم در مرام حزب اتحاد وهم در اشعار بلخی به وفور آمده که یک جمهوری آزاد مستقیل بدون کدام پیش وند و پس وند وآزادی کامل مذاهب وبرابری تمام ساکنین کشوربوده است.

 چنانچه اشاره به جمهوری شوروی سوسیالیستی می سراید:

نورجمهوریت، ای مقصود شرق      ای یگانه طالع مسعود شرق

اگربخواهی علامه سید اسماعیل بلخی را بشناسیم ، باید به دیوان اشعار وی مراجعه کرد؛ نه این که هرکی عمامه به سر داشت یک آخوند متعصب است.

در ایران زبده ترین مبارزین مثل «میرزایونس» مشهور به میرزاکوچک خان جنگل، میرزامحمد تقی کلند پسیان، میرزااحسان الله خان وعارف قزوینی و دیگران تحصیلات مدرسه ای داشتند؛ اما سر از انقلاب سوسیالیستی برآوردند.

 میرزاعبدالحسین کرمانی معروف به میرزا آقاخان کرمانی تحصیلات مدرسه ای داشت وبعد حزب

«آدمیت» را در استانبول  تأسیس واز روشنفکران انقلابی جنبش سوسیالیستی در ایران بود.         بلخی از این جمله شخصیت های مبارز وانقلابی درافغانستان بودند.

ارشاد بلخی برای زحمتکشان و دهقانان بود وبرای رهایی از هرگونه ستم ونابرابری وفقربوده است. جنبش علامه سید اسماعیل بلخی ضداستعمار، ضد ستم، ضد فقر وضد بیسوادی و جهل و خرافات آغاز یافت.

بلخی خود چنین می فرماید:

عزم من در قالب مذهب نگنجد ای رفیق  ــ  مسلک پاک صراط المستقیم آیین من است

 ازجانب دیگر شما وقتی به اعضای فعال «حزب اتحاد» نگاه کنید، هیچ آخوندی را در جمع فعالین نمی بینید.

 بطور مثال:« به رهبری سید اسماعیل بلخی، خواجه محمد نعیم خان قوماندان کوتوالی محمد ابراهیم خان معرف به گاوسوار، میرعلی گوهرغوربندی، غلام حیدر خان کندک مشر، محمد حسن تولی مشر، قربان نظربای کندک مشر، محمد اسلم خان شریفی، میر اسماعیل شاه پسرسید سرور وکیل سرخ وپاراسا در شورای ملی، عبدالغیاث خان مدیر لوازم از کوهستان، محمد صفرخان وکیل وعبدالطیف سرباز،از یاران عملیات قیام.»

بلخی و یارانش در روز اول (نوروز) 1329خ / مارچ 1950ع دست به قیام زدند تا محمد ظاهرشاه را ساقط سازند و جمهوریت را اعلام نمایند. دررهبری قیام جاسوسی «گل جان وردکی» رخنه کرده بود و به شاه محمود خان گزارش داد. قیام پیش از آغازخنثی گردید، بلخی و عده ای از یارانش دستگیرگردید. بلخی خود را تسلیم وجانانه اعتراف واقدام خود را طی نوشته ای موجه اعلام نمود. 14 سال زندان را سپری ودر 1343خ از زندان بیرون آمد.

علامه سید اسماعیل بلخی بعد ازرهایی زندان به سفر به ایران و عراق وسوریه پرداخت.

سرانجام درسال 1347خ به اثرمریضی درشفاخانه علی اباد کابل بستری شد وبه احتمال زیاد درآنجا مسموم گردید و ساعت پنج بعد از ظهر روز یکشنبه 24سرطان 1347خ به ابدیت پیوست ودرافشار کابل مدفون گردید. واین ظهور وغروب یک افتاب روشنگری ومبارز راه رهایی از ستم و استبداد خاندان یحیی وحاکمیت اسبدادی بود، یادش گرامی باد.

قیام دهقانی 1324خ/11مارچ 1944ع

به رهبری محمد ابراهیم بیگ ( گاوسوار) :

محمد ابراهیم خان گاوسوارازتبارمردان با احساس وغیورمیهن عذاب دیده افغانستان دوران استبداد دوم خاندان یحیی خیل. این مرد مبارزضد استبداد وستم در29ثور 1294خ / 15می 1915ع دربرگر ولسوالی شهرستان ولایت دایکندی چشم به جهان کشود.

وی بعد از سپری کردن دوران کودکی در یک خانواده بزرگ قوم پا به جوانی گذاشت، متوجه شد که درچه عذابی مردم گرفتاراند. دراین زمان نادرغدارتوسط شاگرد یک مکتب بنام عبدالخالق به ضرب مرمی تفنگچه به قتل رسیده بود، محمد ظاهر پسرش هنوز به سن بلوغ حکومت کردن نرسیده بود. کاکایش بنام محمد هاشیم خان بنام صدارت حکومت را در دست گرفت.

 درحقیقت حکومت را « فریزرتیتلر» سفیربریتانیا در کابل هدایت می کرد. انگلیس میدانیست که اگرجوانان افغانستان به اتحادشوروی آشنایی پیداکنند وایدئولوژی طبقه کارگرواندیشه سوسیالیستی در افغانستان نفوذ کند ،با سرعت هند مشتنج گردیده جنبش های غیر قابل کنترول به میان می آید.

 ازین سبب کوچکترین حرکت جوانان ومشروطه خواهان ویا هر شکلی از اعتراض را زیر نظر داشت و توسط حکومت دست نشانده سرکوب می شد.

 دراین سال ها انگلیس سخت به بحران اقتصادی مواجه بود، هرچه گندم وروغن وسایر موادخوراکی بود از هند وایران به پایگاه وسربازان خود در افریقا و مصر ودیگرجا ها می رسانید براین اساس درافغانستان برای وزارت دفاع و پلیس وادارات مواد خوراکی به سختی تهیه می شد.

 محمد هاشیم خان برای تدارکات غذایی این بخش ها فرمانی صادرکرد که روغن و گندم مورد نیاز از هزاره جات تأمین شود.

به این اساس مالیه وباج وخراج به ترتیب ذیل بالای مردم هزاره حواله شد:

1 ـ روغن شرکت کته پاوی؛

2 ـ خبری؛  

3 ـ شاخ پولی؛

4 ـ سر پولی؛

5 ـ گندم گدام؛

6 ـ سرچربی «بی بی!».

برای معلومات نسل جوان با بسیار اختصارروی هربخش این حواله، باج ویامالیه مکث باید کرد.

 روغن شرکت کته پاوی:

این شرکت دروغین تقلبی حکومتی بر این اساس بود که ازهررأس حیوان شیرده باید چهارپاو؛

(دوپاو= 1کیلوگرام ) ازهزاره جات به شرکت در بدل قیمت تعیین شده شرکت، تحویل داده شود.

درآن زمان قیمت هر«سیر» (16پاو) روغن در بازار آزاد کابل صد روپیه (افغانی) بود.

شرکت فقط 22 روپیه قیمت هر سیر روغن را تعیین کرده بود. این که چرا مردم آن را کته پاوی

می گفت؟ ! (کته یعنی بزرگ، سنگین) ترفند شرکت آن بود که در وزنه های خود سرب نصب کرده بود؛ بجای یک پاو یک ونیم پاو وبجای یک سیر یک ونیم سیر روغن را بنام یک سیر دریافت

می کردند.

 درفرمان هاشیم خان قید شده بود که از هزاره جات سالانه هزارخروار روغن تحصیل شود.

 (هرخروار = 80 سیر) يعنی 80هزار سیرروغن مردم هزاره به شرکت تحویل بدهند.

مردم کوه پایه های هزاره جات مشک های بزرگ روغن را با عبور از مسافت های زیاد از کوه وکمر وکوتل به کابل برسانند و به شرکت تحویل بدهند و رسید اخذ نمایند.

هرخانوارهزاره تا 12 سیر روغن به حساب وزن شرکت (کته پاوی) 18سیر روغن تحویل بدهند و در صورت تعلل یا تحویل ندادن روغن کار به حبس و شکنجه و شلاق می کشانید.

2 ـ خبری :

درقالب دین، تحت نام عشروذکات از زمین آبی و دیمی ازده سیرمحصول یک سیر به حکومت تحویل و رسید اخذ نماید. درغیرآن باز مجازات حبس و چوب زدن در انتظارکسی که رسید تحویل ذکات به حکومت را نداشت، بود .

3 ـ شاخ پولی :

مالیه ای که برای هر حیوان منظور شده بود به این ترتیب: ازهر رأس گاو 4 روپیه (افغانی) الاغ 5 روپیه، بزو گوسفند دوروپیه / افغانی، تحصیل می شد. علاوه بر« ماسلانه»! (حواله دار هم یک پولی

می گرفت بنام ماسلانه) وعمال حکومتی (تحصیل دارحکومتی هم یک پولی می گرفت علاوه برغذای مکلف واسب برای رفتن) .

4 – سر پولی :

برای هر فرد چه زن، مرد وکودک یک مالیه سرانه وضع شده بود که از 5 تا 7 روپیه تعیین گردیده بود که باید سالانه به حکومت تحویل و رسید داشته با شد.

5 ـ گندم گدام:

هراز گاهی از 700 تا 1000خروارگندم بالای مردم هزاره جات از طرف حکومت حواله می شد. علاوه برآن از40 تا صد سیر گندم بالای هرزمین دارهزاره بنام گندم خوش خرید صدراعظم حواله می شد.

6 -  سرچربی « بی بی » (ملکه) :

حواله روغنی است بالای باشندگان افغانستان مرکزی به اصطلاح محافل حاکمه آن زمان هزاره جات. این سرچربی بی بی در زمان عبدالرحمان حواله شد که تا زمان ظاهرخان ادامه یافت.

مقدار آن با اضافه کردن سهم حکومت محل تعیین و از مردم حصول می گردید.

این حواله ها و مالیات و باج گیری حکومتی با بسیار خشونت، اهانت وستمگری حصول می شد ومردم بسیار شکنجه و عذاب می دیدند.

در بهار سال 1323خ /1944ع بود که نخست ابراهیم بیگ به نزد حاکم شهرستان رفت وگفت که اگربه این حواله ها کاهش داده نمی شود، حد اقل در جمع آوری از تشدد، خشونت و اذیت و آزار مردم کاسته شود. حاکم عبدالجلیل نام با توهین وحقارت با ابراهیم بیگ برخورد کرد.

محمد ابراهیم بیگ دست به سلاح برد. حاکم از ترس جان گریخت وقیام محمد ابراهیم خان گاوسواراز اینجا رقم خورد.

 درسال 1324خ ابراهیم خان به مردم دستور داد که دیگر به غارتگری های حکومت تن ندهند.

   سرانجام کار به مصالحه کشید و ابراهیم خان گاوسوارملزم به زندگی در کابل شد.

در کابل بود که در سال 1328خ /1949ع با علامه سید اسماعیل بلخی آشنا شد و برای بر اندازی بساط شاهی وتأسیس جمهوری در افغانستان در کنار بلخی درحزب اتحاد به فعالیت پرداخت.

حزب اتحاد رویکرد مسلحانه داشت ودرنوروزسال 1329خ / 1950ع  قراربراین شد که صدراعظم شاه محمود خان که در افتتاح میله نوروز در سخی[ کارته سخی] می آید، توسط محمد ابراهیم خان هدف قرارگرفته به قتل برسد وافرادی از نظامیان کنترول اوضاع را دردست داشته باشند ومدافعان مسلح نظام را سرکوب نمایند.

 عده ای مؤظف بودند که با کشته شدن شاه محمود خان بالای کوه آسمایی آتش افروزند تا علامتی باشد به نظامیانی که برای تسخیر ارگ شاهی توظیف گردیده بود.

اما ،این برنامه در آخرین جلسه هیأت رهبری قیام توسط گل جان وردکی و دونفری را که گل جان با خود آورده، به شاه محمود خان صدراعظم گزارش داده شده بود. به این صورت قیام قبل از عمل خنثی و ابراهیم خان گاوسواروعده ای دستگیروعلامه سید اسماعیل بلخی خود را به پلیس معرفی و با نوشته بسیار دقیق قیام را موجه بیان نمود.

 دفاعیه بلخی بسیارافشا کننده ونظام شاهی را به شدت مورد نکوهش قرارداد .

از سخنان سید اسماعیل بلخی هنگام " استنطاق":

" دربدخشان زنان و دختران جوان لباسی ندارند تا ستر عورت کنند, در نورستان پوست بز می پوشند؛ در قبایل افاغنه از فرط عسرت در شینوار عندالاحتیاج زن حسینه و زیبای خود را بازن بدشکل دیگری که نسبتاً زندگی مرفه دارد با گرفتن چند دانه بز و مبلغی نقد مبادله می نمایند (سر می گیرند)؛

 آدم فروشی خصوصاً از جنس لطیفه بازار گرم دارد؛ دختر فروشی وبهای آنرا مبلغ گزافی به عنوان (ولور) گرفتن شیوع عام یافته و جزو کلتور گردیده و این بدعتها نمایانگر منتهای فقر و بیچارگی مردم بد بخت این مرز وبوم است. کوچیها هنوز با حیات بدوی مبتلا و این باآنچه انسانیت نام دارد بیگانه اند؛ 
طوایف هزاره در زیر یک سقف با حیوانات زندگی می کنند و از کلیه مزایای ابتدایی حیات بشریه محروم اند و هیچ امید بهبود از آینده ندارند. گروه هائیکه به نام پشه یی یا (شاتری) یاد میشوند و در دره های مشکل گذار کوهساران و قلل جبال آشیانه و خوراک اکثریت شان علف و میوه کوهی است؛ نان گندم را در عمر خود مزه نکرده اند؛

ابواب علم و معرفت بر روی عموم بسته و ملت قهراً در ورطه جهل نگهداشته شده تا دایماً محل استثمار مستکبران و اقویا باشند. فرهنگ و معارف مروج امروز که بی شباهت به روش استعمار گران نیست روحیه فرزندان این خاک را کشته خصوصاً با جلوه های تبعیضی استعدادها را در نطفه خنثی کرده است؛

خودی و شخصیت سرکوب شده؛ اختناق و فشار بر مشاعر عامه حاکم است؛ مردم امنیت مالی و جانی ندارند؛ محیط افغانستان با تمام وسعت و پهنایش زندانی را مانند است که مردم اجباراً درآن به سر می برند؛ احساس مردم از دلچسپی به وطن کور شده؛ دوام این زندگی برای همه ناگوار و ازآن بیزارند؛ مسوؤل تمام این بد بختیها خانواده سلطنتی موجوده است. تحمل آن اکنون بردوش ملت ستمدیده افغانستان سنگینی میکند.

ما بر خاسته ایم این بار کثیف را از شانه بر اندازیم، اگر توفیق نیافتیم آیندگان حتماً این کار را کردنی اند و اعمال شما پاداشی جز این ندارد.»(1) 

بلی، روند زندگی اجتماعی چنین با افت و خیزهای شگفت انگیزی به پیش می تازد. امید واریم که آیندگان با استفاده از تجارب وپیروزی وشکست های مان درس بگیرند ومتکی بانیروی خود کشور و سرزمینش را بسازند وزندگی را به مسیر عادلانه برگردانند.

ابراهیم بیگ گاوسوار:درزمان پیروزی انقلاب ثوربه کابل بسر می برد ومرحله اول انقلاب را تجربه کرد. نورمحمد ترکی منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رئیس شورای انقلابی ونخست وزیروببرک کارمل معاون همه ای این مقام های حزبی و دولتی ؛ اما در عمل همه ای قدرت اجرایی توسط حفیظ الله امین هدایت می شد.

عبدالله امین برادرحفیظ الله امین که تا پیروزی انقلاب هیچ کاره بود، درقدرت وفرمان روایی دست بالای داشت.

 بطورنمونه: در اپریل1979/ ثور1358خ به اثرتشدد عمل به اصطلاح انقلابی دربامیان نا آرامی های بوجود آمد که با سرکوب شدید قوای فرقه 8 قرغه، قریه های دشت عیسی خان و دره فولادی بمباران شد.

 با این اکتفا نشد ومردم دره ای فولادی بامیان به کوه بابا متواری گردیده بود. عبدالله امین به بغلان رفت و مردم را جمع کرد و به مردم ابلاغ نمود که جوانان ومردم بغلان به بامیان رفته ،مردم بامیان را سرکوب کرده (سرش از ما، مال و دارایی شان از شما) ولی، مردم بغلان با شجاعت تام این ابلاغیه ای عبدالله امین را رد کردند وگفتند ما با مردم بامیان برادریم، چطور ما به جان ومال برادران خود یوریش ببریم این کار ناروا است؛ بیایید مارا هم بکشید.

عبدالله امین با رد فرمانش از جانب مردم بغلان به پغمان رفته لومپین های خروطی پغمانی را جمع کرده و روانه بامیان نمود. این لومپین ها به کشتار و چوروچپاول مردم بی دفاع بامیان پرداختند و کاروانی از اموال غارت شده ای مردم بامیان به پغمان تشکیل شد.

 سرانجام بعد از آن همه قتل و کشتار و چوروچپاول مردم مرکز بامیان، حفیظ الله امین به وزارت داخله دستور داد که بزرگان و ریش سفیدان مردم مرکزی به بامیان برای مصالحه اعزام شوند. روزی نگارنده را به وزارت داخله خواست. وقتی به دفتررئیس امنیت وزارت داخله رفتم ، دیدم که جمعی از بزرگان آنجا نشسته اند ورئیس امنیت برایم گفت که دستور داده شده که شما با این جمع به بامیان رفته با مردم مصالحه کنید.

 در این جمع میر فتح محمد خان فرقه مشر ، ابراهیم بیگ گاوسوار، میر خادم بیگ، محمد حسن خان ارباب وتعداد زیادی حضورداشتند . قصه طولانی است؛ خلاصه که به بامیان رفتیم . وقتی به بامیان رسیدیم از طرف نظامیان مثل اسرای جنگی با ما رفتار می شد که برای نگارنده سخت گران و اهانت بار تمام شد.

 از آنجای که کینه و نفرت عظیمی از حفیظ الله و باند وی برایم ایجاد شده بود و یک باندیست بنام عین الله عینی از دشت ارچی آن جا والی بود. روزی در منبر سید آباد برای دیدار مردم رفتیم و سرگروپ ما شخصی که در تمام مرحله حکومت ملی دموکراتیک سروکله اش دیده می شد بنام گل محمد کوهستانی بود که در مرحله دوم اورا خوبتر شناختم که از کارمندان ( خاد ) بود.

 با دیدار بامردم هرکی سخنرانی کرد وآخرین نوبت به نگارنده رسید. وقتی خواستم سخنانم را آغاز نمایم، جمعیت عظیمی که در ممبرنشسته بودند به گریه کردن پرداختند، چون با من خاطرات خوب و خوشی داشتند. من هم گریستم و بعد گفتم:

« ما 14 سال مبارزه کردیم و بعد انقلاب، بخاطر آن که شما به نان و آبی برسید و از انواع ستم رهایی یابید. قرارنبود که مرمی ای را که به قیمت خون مردم افغانستان خریداری شده بود، به سینه خواهر ومادر خود شلیک کنیم وشما به کوه ها متواری شوید؛ انقلاب غلط شده است و به کج راهه رفته....»

 فردای آن روزشنبه مرا با افسر پلیس مسلح در یک جیپ نظامی به کابل خواستند. من، فرقه مشر فتح جان را با دو تن از بزرگان سرخ و پارسا با خود به کابل آوردم و فرقه مشر فتح جان را به منزل پسر شان و دوتن از بزرگان سرخ وپارسا هم به محل های خود پایین شدند و مرا به وزارت داخله بردند.

 حدود چهل روز در جنایی وزارت داخله توقیف بودم ودرپنجم جولای 1979/ 14 سرطان 1358 دوازده روز بعد از اغتشاش چنداول مرا به محبس دهمزنگ انتقال دادند.

[ درمورد رخدادخونبار چنداول کابل،درکتاب"کرونولوژی حوادث تاريخی افغانستان چنين آمده است:

اول سرطان 1358 ـ 23 جون 1979: مردم مسلمان شهرکابل در منطقه جاده ی ميوند و چنداول عليه رژيم قيام نمودند. قيام کنندگان ماموريت پوليس باغ عليمردان و چنداول را متصرف گرديدند. رژيم با استفاده از نيروهای هوايی و زمينی بر قيام کنندگان حمله نمود.

طبق گزارشات شاهدان عينی هزاران تن از طرف رژيم دستگير، زندانی ويا اعدام شدند.

(صفحه ی 31 کتاب ذکر شده؛ مؤلف دکتر جميل الرحمان کامگار) ـ سپيده دم].

ابراهیم بیگ معروف به گاو سوار، در بامیان بسیار اذیت شد. سرانجام از کابل به پلخمری رفت ودرسال 1361خ به جاودانگی پیوست.

ـ یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

 

منابع :

1 -  نصیر مهرین، دمی با تاریخ، قیام محمد ابراهیم بیگ گاوسوار، هامبورگ، 5جون 2013ع / دلو 1392خ .

2 – دفتر شماره نهم نگارنده .