رخداد های خونبار دوسدۀ اخير را چی نام گذاشت؟( بخش ششم )تأ سيس ح. د. خ. ا . و فعاليتهای آن دردموکراسی تاجدار:

عبدالواحد فیضی

 

 

رخداد های خونبار دوسدۀ اخير را چی نام گذاشت؟

پادشاه گردشيها، شورشهای مذهبی، کودتا ها، قيامهای مسلحانه و يا انقلابهای آزاديبخش!

( بخش ششم )

تأ سيس ح. د. خ. ا . و فعاليتهای آن دردموکراسی تاجدار:

        ازآن جايی که حزب دموکراتيک خلق افغانستان، بمثابۀ وارث بالاستحقاق و ادامه دهندۀ سنن مبارزات دادخواهانۀ جنبش مشروطيت اول- دوم و سوم اين سرزمين، نقش ارزشمند مرکزی رهنمود دهنده و اجراکننده را درزمينۀ رشد وتکامل نهضت دموکراتيک و مترقی افغانستان، ايفاء نموده است که بجزمريضان عقده مند و دشمنان سوگند خوردۀ وطن ومردم مان؛ ديگرهيچ انسان واقعبين و صحتمند و روشنفکربا ايمان ،متعهد و باورمند به صداقت و عدالت، نميتواند ازآن انکارنمايد؛ بنابرآن، بجا خواهد بود تا به پيشواز ازچهل و پنجمين سالگرد تأسيس ح. د. خ. ا، رشتۀ سخن را پيرامون تأسيس اين حزب ونقش آن دربسترتحولاتی که درمسير رخدادهای سياسی نيمۀ دوم سدۀ بيستم بوجود آمده، توأم با عملکردش درامر بيداری وارتقاء آگاهی سياسی توده های مردم و تربيت يک نسلی ازکادرهای فرهيخته و مجرب درعرصه های سياسی- اقتصادی، فرهنگی و نظامی، که دردل تاريخ زندۀ کشور و قلبهای پرتپش هريک از راه روان اين جادۀ فرازونشيب زنده گی مان، ثبت و ضبط گرديده است، آغازنماييم؛ تا پاسخی باشد به آن عده ازجوانانی که تازه وارد ميدان مبارزات سياسی کشور ميگردند و همين گونه جواب محکمی باشد به آن ياوه سرايان هوسباز و مزد بگيرهرزه گوی شبکه های استخبارات دول غربی و منطقه که ازناحيۀ  آغازفعاليت نوين اين حزب ، تب لرزه دربدن آنان مستولی و خواب ازچشم های شان پريده، چرند نويسی و هزيان گويی را در شماری ازرسانه های صوتی، تصويری و نگارشی راه اندازی نموده اند.

     همان گونه که دربخش پنجم اين نبشته تذکار به عمل آمد، بعد ازاستعفاء محمد داوود ازپست صدارت و اعلام نظام مشروطيت و دموکراسی بوسيلۀ حکومت دوکتورمحمد يوسف؛ روشنفکران آزاديخواه و تحول طلب کشور، که از سلول های زندان خانوادۀ حکمران جان سالم بدربرده بودند، حلقات و گروههای معينی را ايجاد و با پخش و تبليغ انديشه های نوينی دست به تشکل های سياسی جديدی زدند، که پيشگامترين و نيرومند ترين آنان جمعيت دموکراتيک خلق بود.

عکس دسته جمعی اعضای کنگره موسس(6)

     اين حلقات که مبارزات سياسی را قبلاً بصورت مخفی انجام ميدادند؛ با مساعد شدن شرايط نوين وبرپايۀ ديدگاههای مشابه و نزديک باهم، بعد ازتبادل نظر وتوافق باهمی، بتاريخ 18 سنبلۀ 1342درنشستی درمنزل کرايی ببرک کارمل شخصيت پرتحرک  و مرکزی اين گرد همايی، کميتۀ تدارک را برای تدويرکنگرۀ موسس جمعيت، ازترکيب ذوات آتی ايجاد نمودند:

 

1-    ميرغلام محمد غبار رئيس حزب وطن دردورۀ حکومات قبلی ( در جنبش مشروطيت سوم )؛

2-    نورمحمد تره کی عضو هيأت رهبری فعال حزب ويش زلميان، درهمين دورۀ تاريخی؛

3-    ببرک کارمل پرچمدار پيشتازجنبش محصلان دانشگاه کابل و شخصيت مرکزی حلقۀ وصل مبارزين نسل جوان با آزاديخواهان دوره های پيشين؛

4-    ميراکبرخيبردانشمند سياسی واستاد اکادمی پوليس و هم اتاقی دوران زندان کارمل؛

5-    علی محمد زهما استاد دانشکدۀ ادبيات دانشگاه کابل؛

6-    محمد صديق روهی شخصيت علمی و فرهنگی؛

7-    محمد طاهربدخشی  جوان با استعداد ومبارز عدالتخواه ؛

 

قابل تذکار است که دوشخصيت اخير الذکر نمايندۀ نسل جوان بودند که درکميتۀ تدارک اشتراک ورزيدند.

ولی بعداً استاد زهما و صديق روهی با استفاده ازبورسهای تحصيلی عازم کشورهای سويدن و لبنان گرديده، شرکت شان درکارکميتۀ تدارک پايان يافت.

    همين گونه دوکتورهادی محمودی و مير محمد صديق فرهنگ درچند جلسۀ کميتۀ تدارک اشتراک کرده ، سپس با آن مقاطعه نمودند.

   با نزديک شدن به پايان کار کميتۀ تدارک و رفتن بسوی تدويرکنگرۀ مؤسس جمعيت؛ اختلافات انديشوی روی اصول کلی متن برنامه و اساسنامۀ ميان ميرغلام محمد غبار و چهار عضو ديگر آغاز وسرانجام اين اختلافات که عمدتاً روی انديشه های ايده ئولوژيک؛ افزون براين که مرحوم غبار با تحمل رنجهای بی شماردوره های طولانی زندان و کبرسن ( نزديک به 70 سال )، مطالبات خواستهای انقلابی نسل جوان را با آهنگ شتابندۀ آن زمان همراهی کرده نميتوانست؛همه دست بدست هم داده، تا موصوف ازشرکت درکارزار مبارزات سياسی پرازفراز و فرود دهۀ 60 خورشيدی کنار رود و مصروف کار در عرصۀ فرهنگی و تدوين گاهنامۀ « افغانستان درمسيرتاريخ » گردد.

    درمورد اين اختلافات تحليل های متفاوتی صورت گرفته وهرکسی مطابق به ذوق خود برآن داوری نموده است.

 به باوراين قلم ، بايست روی نظريات اشخاصی اتکاء گردد که درمتن آن رويداد ها شخصاً حضور داشته و با شخصيتهای سياسی مطرح،در مخاصمت نبوده اند.

      تا جايی که اين جانب  معلومات دارم؛ دو شخصيت ذيصلاح: محترم سلطان علی کشتمند نخست وزير پيشين افغانستان و اکادميسين دستگيرپنجشيری سابق رئيس کميسيون تفتيش مرکزی ح. د .خ. ا که هردو اعضای اصلی کميته مرکزی کنگرۀ مؤسس و شرکت کننده گان با صلاحيت اين رويدادهای تاريخساز بودند؛ نظريات خويش را دراين رابطه ابراز کرده اند که ازنظرتاريخ نگاری صائب ديده ميشوند؛ نه نوشته های اشخاصی که درمتن اين رخداد ها حاضرنبودند ويا آنانی که دستهای شان به خون هزاران انسان بيگناه ميهن، بشمول اعضای حزب آلوده بوده وازپاداش اعمال شان" آزرده خاطر" شده، با برچسب زدن های دور ازحقيقت، عقده گشايی کرده اند.

    اول- دستگيرپنجشيری عضو اصلی کميته مرکزی منتخب کنگرۀ موسس و منشی يکی از حوزه های مربوط به کميتۀ تدارک می نويسد: 

   « بیاد باید آورد که  تفاوت نظر اصولی میان میرغلام محمد غبار ودیگر اعضای کمیتۀ سرپرست با نزدیک شدن زمان تأسیس کنگره ، پیرامون  طرح وتدوین اساسنامه ، برنامه وحل وفصل ساختار تشکیلاتی اهداف سیاسی تاکتیکی، ستراتیژیک، غایی وگرایش  بین ا لمللی" جمعیت دموکراتیک خلق " پدیدار گردید.

     درآ ن زمان تعداد مجموعی  حوزه های  شهر کابل از10تا 12حوزه وشمار اعضای حوزه ها به هیچ صورت از 70 عضو بیشتر نبود درنتیجۀ اختلاف نظرمیان این دوگرایش سياسی وسازمانی درون  کمیتۀ تدارک کنگره ضرورت  دید و بازدید وگفتگوهای روياروي اعضای حوزه ها باغبار فقید وببرک کارمل  احساس گردید. درین شرایط  استاد زهماء وزنده یاد محمد صدیق روهی با استفاده از فیلوشپ ها وسکالرشپهای کشورهای سویدن وبیروت حضور نداشتند وزنده یاد ببرک کارمل درعمل ازگرایش بخش جوان کمیته سرپرست نماینده گی میکرد و نورمحمد تره کی  آگاهانه مایل نبود که خود را با غبارفقید مواجه کند. 

    منزل میرغلام محمدغبار درکنار جادهء ولایت کابل موقعیت داشت، من سرحلقه ء کمیته ء شهر آراء و کارتۀ پروان بودم درآن مرحله فعالیت تشکیلاتی ما، حوزه های جمعیت بنام کمیته یاد میشد، روانشاد حیدر مسعود برای من، هادی کريم ویکی دو رفیق دیگر، زمینهء ملاقات را با غبار فقید فراهم  ساحت. این نخستین ملاقات ما با این مرد  پخته جوش  دوران استقلال شاه امان الله واستبداد کبیروصغیرخاندان سلطنتی بود. سرووضع مرتب ودریشی به تن داشتند. رنجهای طولانی زندانهای استبداد وتبعید های طولانی قامت برجستهء او را خم نکرده بود. بیداد زمان و زنده گی ازشور حيات حافظه نیرومند و نیروی مقاومت این دموکرات انقلابی نه کاسته بود .

     غبارفقید  پس از تعارفات به صحبت خویش آغاز وصادقانه بیان کرد که: درین روزها شماری از دوستان مرابه اخذ " حق السکوت " از حکومت انتقالی  دکتر محمد یوسف متهم میکنند. ایشان بدون هرگونه برافروخته گی، قباله های شرعی واسناد موثق قانونی را به ما ارایه نمودند که حکومات استبدادی درگذشته خلاف این اسناد شرعی بالای زمین پدری ایشان چنداتاقی را درکنار جادهء ولایت برای پوسته خانه اعمار کرده بود ودهها سال بدون پردا خت کرایه ازان استفاده میشد ه است این جایداد شرعاً مسترد و قیمت آبادی آن نیز طبق قانون محاسبه حل وفصل شد ه بود. به ایشان گفتم  ممکن مخالفان چنین تبلیغاتی به کنند، ولی باتکیه  به منطق مردم خویش به این باوریم که" گل خشک هرگز بر دیوار نمی چپسپد " آرزو مندیم که دیدگاه شمارا دربارۀ اهداف سیاسی وموازین سازمانی "جمعیت دموکراتیک خلق " ورا هها ووسایل مبارزه ء فردای خویش بدانیم.

   آنگاه غبار فقید دیدگاه خودرا بدون پرده پوشی به این الفاظ آغاز وبا همه شفافیت بیان کرد که:

   « اختلاف نظرما با  " ببرک جان "، ماهیت سیاسی  دارد.» ایشان  به این باور بودند که از حدود قانون اساسی وشاهی مشروطه  نباید گامی فرا تر نهاده شود. غبار فقید پرده از روی استبداد استعماری ونظام  شاهی افغانستان برداشت وگفت" شما از افراط کاریهای مستبدانه خاندان سلطنتی هنوزشناخت کافی ندارید از دوران محمد نادرشاه  (1930 ) تا امروز ( 1964 ) ، صدها مشروطه خواه، جوانان بیدار وترقیخواه این آب وخاک را، به گناه مبارزه در راه آزادی، دموکراسی شاهی مشروطه  به  دار آویخته ، لقمه ء توپ  ساخته، زندانی  تبعید واز مردم  تجرید، بد نام  واز صف مبارزهء فعال ضد استعماری وضد استبدادی بیرون ریخته وبی نقش کرده اند ودرفرجام با شفا فیت وبروشنی  گفتند: "  با همه شناختی که از خاندان  حکمران  کشور دارم  باورم  نمی آيد که ماهیت استبداد در افغانستان ، تغییر کیفی کرده باشد، خاندان حکمران، نسل دیگری ازانقلابيون نورستهء ما را به میدان خواهند کشید آنان را شناخته شکار و ترور سیاسی میکند ودر پل باغ عمومی به دار می آویزد. من مسوولیت این گونه بیدادگری و کشتار خونین نسل دیگری از مبارزان  وطن را به عهده گرفته نمیتوانم.

  درپایان این دیدارالهام بخش به نماینده گی ازهمرزمان، ازکار اقناعی وتوضیحی دلسوزانۀ زنده نام غبار فقید سپاسگزاری کردم  وبه ایشان با اطمینان محکم گفتم که شما با کارنامه درخشان مقاومت دادخواهانه وقربانیهای بی مانند تاریخی خویش براستبداد استعماری ضربه های کاری وارد آورده اید.   آرزومندم که ادامه دهنده گان سنن مبارزات ملی وضد استبدادی شما در راه تأمین حاکمیت دموکراتیک کارگران ودهقانان  وتمامی  زحمتکشان افغانستان با گامهای استواری بازهم به پیش روند وبرنظامات نیمه جان زمینداری اربابی وارتجاعی کشور، ضربه های دیگری وارد بتوانند. درفرجام  غبار فقید  آرزومندی خودرا برای سعادت وپیروزی ما ابراز داشتند یا د ایشان به خیر و روان شا  ن شا دباد....

 به هرحال از توضیحات موجز ورویاروی غبار فقید به این حقایق  آگاهی یا فتیم  که درهمان برههء تاریخ جامعهء مستعد به تکامل ما، گوهر اندیشه ها وارمانهای غبار فقید، استقرار شاهی مشروطه ، جدایی دین ازدولت، حاکمیت قانون، مبارزهء مسالمت آمیزعلیه استبداد ارتجاع، واپسگرایی  تندروی دفاع از صلح وامنیت پایه دار، برابری حقوق زنان بامردان، تأمین حقوق و آزادیهای  دموکراتیک  جامعه واحترام به ارزشهای اعلامیهء جهانی حقوق بشر بوده است....

گوهر اختلاف وتفاوت نظرغبار فقید با نور محمد تره کی وببرک کارمل به باورم همین گرایش روشن ایشان به رشد مستقل ملی افغانستان واحد تجزیه نا پذیر ما واستقرار دولت مشروطه شاهی به مثابه هدف غایی  بود ه است.

 غبار فقید  پس از روشن ساختن دیدگاه  ومواضع خویش وترک شرافتمندانۀ کمیتهء سرپرست   "حمعیت دموکراتیک خلق " ازسیاست فعال  حزبی درعمل کناره گیری کرد  وبه کارطبع ونشرکتاب مشهور" افغانستان درمسیر تاریخ " خود پرداخت....

 پس از کناره گیری داوطلبانه غبار فقید وفرزند فرهیخته ایشان آقای حشمت خلیل از فعالیت سازمانی وسیاسی، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، استاد میراکبرخیبر ومحمد طاهر بدخشی، این چها رعضو کمیتۀ تدارک با  کمیته های ( حو زه های ) انگشت شمار  نواحی شهر کابل پیوند منظم  سازمانی برقرار کردند و زمینه های تدارک کنگره به تدریج فراهم شد.» (1)    

    دوم- سلطان علی کشتمند جريان تدويرکميتۀ تدارک واختلافات بعدی را اين گونه شرح ميدهد:

    « بمنظور انجام کارسياسی درحوزه ها، جلب اعضای جديد و آمادگی برای تشکيل حزب سياسی، کميته تدارک بوجود آمد. درتاسيس اين کميته بويژه ببرک کارمل نقش عمده ايفاء نمود. وی با استفاده ازشناختها، درکها و مناسبات وسيع سياسی خويش ضرورت و امکان ايجاد و رشد آنرا به حزب سياسی مستدل ساخت.

      کميته تدارک درآغاز متشکل ازشش تن درپائيز 1963 ايجاد گرديد و اعضای آن عبارت بودند از: ببرک کارمل، ميرغلام محمد غبار، ميراکبرخيبر، نورمحمد تره کی، علی محمد زهما و صديق الله روحی. محمد طاهربدخشی اندکی بعد بآن پيوست. دوکتورهادی محمودی درچند جلسه اولی کميته تدارک شرکت کرد و بعداً با آن مقاطعه نمود. ميرمحمد صديق فرهنگ که با عضويت نورمحمد تره کی درکميته متذکره اختلاف نظر داشت، پس ازچند جلسه، ازشرکت درآن عملاً ابا ورزيد، ولی مناسبات نزديک خويش را با ببرک کارمل حفظ کرد.

   با تشکيل کميته تدارک هريک ازاعضای آن حلقات، دوستان و علاقمندان خويش را درحوزه ها متشکل ساختند و درآغازسرپرستی آنها را خود برعهده گرفتند ومتدرجاً اعضای برجستۀ اين حوزه ها با همديگر شناسائی حاصل کردند و اعضای کميته تدارک متناوباً با ايشان ديدار بعمل ميآوردند....

    بيشترين حوزه ها و اعضاء را ببرک کارمل ازميان جوانان روشنفکرآزاد انديش مربوط به مليتهای مختلف افغانستان، بوجود آورده بود. برای هريک ازحوزه ها، يکتن به صفت منشی بحيث سرپرست تعيين گرديده بود و من نيز اينچنين وظيفه ايرا دريکی ازحوزه هائيکه دارای بيشترين اعضاء بود، برعهده داشتم.

     اعضای حوزۀ مربوط به ميراکبرخيبرمشتمل برشماری ازروشنفکران با استعداد ازميان خانواده های نيمه مرفه و متوسط الحال شهری، با ببرک کارمل نيز ازهمان ابتداء شناخت و همکاری نزديک داشتند.

    نورمحمد تره کی با شماری ازجوانان و محصلان که غالباً ريشه های توده يی و دهاتی داشتند و عمدتاً پشتون بودند و با عده ای ازاشخاص مسن که با وی دارای شناختهای قبلی شخصی بودند، ديد وبازديد داشت. افراد دسته دومی مانند آدم خان، عطا محمد شيرزی، وکيل عبدالله و چند تن ديگراهل حرفه و تجارت پيشه بودند.

     اعضای نزديک به محمد طاهربدخشی را عمدتاً جوانان بادرد روشنفکر وعده ای ازکارگران مربوط به مليتهای تاجک و ازبک، اصلاً منسوب به بدخشان و ولايات شمال کشورتشکيل ميکرد.

     صديق الله روحی و علی محمد زهماء پس ازمدتی يکی پی ديگر بالترتيب راهی کشورهای لبنان ( يونو ورستی بيروت) و يکی از کشورهای اسکاندويائی با استفاده ازفيلوشپهای آموزشی، شدند.

    برغم آنکه اعضای کميته با عزيمت ايشان بخارجه بغرض ادامۀ تحصيل و تجربه اندوزی مخالف بودند، ولی ايشان نپذيرفتند. باينطريق عضويت ايشان درکميته تدارک معوق ماند و عملاً پايان يافت....

     ميرغلام محمد غبارپس ازچندی کميته تدارک را ترک گفت. علت آن تاجائيکه توضيح گرديد، پديد آمدن اختلاف نظردررابطه به مسأله رهبری درحزبيکه بايد تشکيل ميگرديد و ماهيت برنامه يی آن بود. واقعيت اينست که بطورمفهوم شده رهبرآيندۀ حزب ميرغلام محمد غبارتلقی ميگرديد و ببرک کارمل نيزباين امر اذعان داشت. ولی پس ازچندی برملا گرديد که نورمحمد تره کی به هرقيمتی درپی آن بود تا بحيث رهبر حزب شناخته شود. وی خويشتن را درکميته تدارک شخصاً متمايل به سوسياليزم نشان داده بود، درحاليکه مشی رسمی قطعاً چنين نبود. با آشکارشدن چنين گرايشهائی ميرغلام محمد غبار ازعضويت درکميته استعفاء نمود و همچنان ازهمينجا اختلاف جدی ميان ببرک کارمل و نورمحمد تره کی ازيکسو و ميان ببرک کارمل و ميرغلام محمد غبارازسوی ديگر، بوجود آمد.» (2)

    کميتۀ تدارک کارخود را با چهارعضو ( نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، ميراکبرخيبر و محمد طاهر بدخشی ) ادامه داد و کارحوزه ها ( کميته های کار) سياسی را تا تدويرکنگره رهبری نمود.

    سرانجام کميتۀ تدارک بعد ازتصويب و انفاذ قانون اساسی جديد افغانستان درميزان سال 1343 تدابير تدوير کنگره را رويدست گرفت وساعاتی قبل ازاول جنوری 1965 ميلادی ، مطابق 11 جدی 1343 خورشيدی، کنگرۀ موسس درمنزل نورمحمد تره کی واقع کارتۀ چهارکابل با شرکت 27 عضو نماينده گان منتخب کميته های کار( حوزه ها ) و شخصيت های با اعتبار ملی و سياسی، متشکل ازهمه اقوام ساکن دروطن،دايرگرديد، اصول کلی واساسی برنامه و ساختارتشکيلاتی جمعيت تصويب و11 تن به عضويت اصلی و علی البدل کميته مرکزی جمعيت دموکراتيک خلق، برگزيده شدند.

    جريان تدويرکنگرۀ موسس را سلطان علی کشتمند اين گونه شرح ميدهد:

   

...
عبدالواحد فیضی

تعداد مقالات در سپیده دم 96

نمایش تمام مقالات عبدالواحد فیضی

مقالات مرتبط

...

آقايان جورج دبليو بوش و زلمی خليلزاد، که گردانندگان اصلی چرخ تاريخ پر ازخون و حقارت و زندگی اسارت با... ادامه

...

(درانتخابات رياست جمهوری و پارلمانی جعل و تقلب بحدی صورت گرفت که حامد کرزی درحالی که در جايگاه چهارم... ادامه

...

حادثۀ فاجعه بار 11 سپتامبر 2001 بر مرکز تجارت جهانی در نيويارک، اثرات مخرب پايه داری برتحولات سياسی... ادامه

...

رويداد 11 سپتامبر2001 دوره تسليمی قدرت را از ارتجاع سياه، به غارتگر سپيد به نمايش گذاشت. ادامه

...

به تاريخ 16 قوس 1380 مطابق 7 دسامبر 2001 حکمروايی پنج ساله امارت سياه طالبان پايان يافت. قندهار، هلم... ادامه

...

انتقال قدرت از مجاهدين به طالبان توسط پاکستان و امريکا و ادامه جنگهای خونين و ويرانی کشور:      ط... ادامه

...

طوری که در بخش قبلی تذکر رفت، شورای رهبری تنظيم های هفت گانه مقيم پيشاورپاکستان در منزل نوازشريف نخس... ادامه

...

قبل ازآمدن مجددی به کابل، گلبدين حکمتيار با تصميم تنظيم های جهادی پاکستان، مبنی بر تشکيل شورای انت... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 ـ نقش عوامل داخلی در راه اندازی آن: کودتا چگونه صورت گرفت؟ چرا تصميم دو جنرال... ادامه

...

جنگ قدرت در درون حاکميت؛ عروج خونبار و سقوط مرگبار حفيظ الله امين و باند جنايتکارش ( از 25 سنبله... ادامه

...

روز نهم ماه می 1946 برابر با 19 ثور 1325 خبر استعفای محمد هاشم خان صدراعطم بنابرخرابی وضع صحی وی از... ادامه