رخدادهای خونبار دو سدۀ اخير را چی نام گذاشت؟( بخش هشتم ) قسمت اول

عبدالواحد فیضی

به پيشوازرويداد هفتم ثور 1357

حادثه ای که فلک را سقف بشکافت و درتاريخ کشورمان، طرحی نو درانداخت

رخدادهای خونبار دو سدۀ اخير را چی نام گذاشت؟

( بخش هشتم )

تحميل حاکميت دولتی برح. د. خ. ا.  از7 ثور1357 ، تا  6 جدی 1358

            

قسمت اول: چگونگی ترور ميراکبرخيبر ، علل و عوامل قيام هفتم ثور:

        طوري که همگان اطلاع دارند، بتاريخ 17 اپريل 1978 استاد ميراکبرخيبر يکتن از اعضای اصلی کميتۀ مرکزی ح. د. خ. ا ازمنزلش واقع مکرورويان اول بوسيلۀ عبدالقدوس غوربندی عضو ديگرکميته مرکزی حزب، که با وی ازگذشته بنا بردلايل ويژه ای ، رابطۀ نزديک و تنگاتنگ برقرار نموده بود، بعزم قدم زدن بيرون کشيده شد.

    غوربندی استاد خيبررا الی منطقۀ شيرپوربا خود برده ودربرگشت اورا تنها گذاشت. زمانيکه خيبر در ساعات شام  به منطقۀ مکرورويان دوم کنونی رسيده بود، درسرک عمومی متصل مطبعۀ دولتی کابل باضرب گلولۀ تروريستان به شهادت رسيد وقاتلين فرارنمودند.

      درمورد شهادت استاد خيبروقاتلين وی حدس وگمانهای متفاوتی زده شد. رفقا وهمسنگران وی اين جنايت سازمان يافته را کار قاتلان حرفوی و جنايتکاران مسلکی، يعنی آن دشمنان سوگندخوردۀ حزب  دموکراتيک خلق افغانستان ومردم قهرمان افغانستان دانستند که دردرون وبيرون حزب همچنان درارگانهای دولتی وظايفی داشتند. اين افراد ماجراجو درمقابل ح. د. خ. ا و ساير نيروهای وطنپرست، تا سرحد نهايی صفارايی واعلام مقابله را نموده بودند؛ ولی دشمنان حزب وخيبرشهيد، قتل اورا به گردن رفقای نزديک روزهای دشوارش انداخته، خواستند تا باصطلاح " با يک تير دوفاخته را شکارکنند ".

      پيش ازهرچيزديگر، به منظور ارزيابی درست و روشن ساختن کيف وکان قضيه ، بايست به چند اثر از مؤلفان خارجی  ...مراجعه صورت گيرد تا با مقايسۀ ديدگاه ها به کنه نيات شوم کسانيکه وجدان ، آبرو و حيثيت خويش را درقمارهای ابلهانۀ سياسی درمعرض برد وباخت گذاشته اند وبا گشاده دستی آميخته با ريا ، دروغ و تزوير معامله نموده اند ، پی ببريم :

1-   هنری برادشر تحليل گرسياسی امريکايی و صاحب نظر درمسايل افغانستان ، نگاشته است:

« ميراکبرخيبر بتاريخ 17 اپريل 1978 کشته شد. سلسلۀ اين رويداد ده روز بعد بقتل خود محمد داود نيز منجرگرديد. کشته شدن خيبر سومين قتلی بود که ازشخصيت های سرشناس درطی هشت ماه رخ داد. دراگست 1977 کپتان انعام گران آمرپيلوت های شرکت هوايی آريانا افغان که يک اعتصاب اين پيلوتان را رهبری ميکرد دربيرون اپارتمانش مورد اصابت گلوله قرارگرفت وکشته شد. دلايل وتعبيرات چندی دررابطه به قتل وی وجود داشت ، اما جالبترين اين تعبيرات اين بود که او ممکن با کارمل اشتباه شده باشد ، زيرا ازلحاظ چهره واندام باهم شباهت هايی داشتند و دريک محلۀ نزديک هم زندگی ميکردند.

اين نظريه سوالی را ايجاد ميکند که آيا وزيرداخلۀ تندخوی محمد داود عبدالقدير نورستانی که يک شخص ضد کمونست درکودتای 1973 بود ، ميخواست ( با هدايت يا بدون نظر داود ) کارمل را بحيث نخستين قدم درامحای کمونست ها ازبين ببرد يا طوريکه بعضی ازافغانها معتقد بودند مرمی هاييکه توسط خلقی ها به منظور کشتن کارمل فير گرديد ، گران را هدف قرارداد وکشت. نه به اين سوال جواب داده شده ميتواند و نه هم بسوالاتی دربارۀ قتل ماه نوامبر1977 خرم  وزيرپلان. امکان دارد که خرم بحيث يک رهبرغربی پلان عصری اقتصادی افغانستان محتملآ هدف عکس العمل مسلمانان قرار گرفته باشد. يا شايد او نسبت چنان منازعات خانوادگی کشته شده باشد که مربوط به شرف وناموس می باشد واين نوع منازعات هميشه درجامعۀ افغانستان جريان داشته است.

     قتل خيبر نه تنها مهمترين ، بلکه مرموزترين قتل هم بود ، غالبآ او را بحيث مغز متفکر ودارای نظريات سازندۀ گروپ پرچم می شناختند. ازاينرو نقشی را که وی برای کارمل بازی ميکرد ، امين همين وظيفه را به تره کی انجام ميداد.

     بسياری ازناظران درآغاز فکر ميکردند که او اصلآ توسط پوليس محمد داود کشته شده است. نظريات اثبات نا شده هم وجود داشت که مرگ او را ذريعۀ ساواک پوليس ضد کمونستی ايران نيز نسبت ميدادند ، ولی اسناد و مدارک دست داشته دراين قسمت برصحت و واقعيت اين نظريات خط بطلان ميکشد.

    تره کی که به قدرت رسيد به زودی رژيم محمد داود را به کشتارهای خاصۀ يک " رژيم فاشستی " و " تروريستی " متهم کرد....» (1)

2-   جارج آرنی نگاشته است :

((... رويدادی که به پيش انداختن کودتا منجر گرديد به تاريخ 17 اپريل 1978 تعلق ميگيرد. روز قبل آن داود به همکارانش گفته بود که او اکنون تصميم دارد که با شامل سازی تکنوکراتها وليبرال ها درکابينه پايه های رژيم را استحکام بخشد. و درهمان شب ايديولوگ برجستۀ پرچمی ها توسط دوتن ازافراد مسلح ازخانه اش بيرون برده شده وبه قتل رسيد. يقين است که عمل قتل پيش ازپيش طرحريزی گرديده و اتفاقی نبود. هويت قاتلان بصورت قطع روشن نگرديد. رژيم داود تندروهای اسلامی را متهم کرد ، درحاليکه حزب دموکراتيک خلق افغانستان مسؤول آن  سی. آی. ای را ميدانست. به عقيدۀ بسياری از مردم قتل توسط رئيس پوليس رژيم داود صورت گرفته بود.

 اما بعدها پرچمی ها ی برجسته انگشت ملامتی را طرف امين دراز کردند که شايد توضيح خيلی مناسب باشد....)) (2)

3-   سليک هريسن محقق پرآوازه و روزنامه نگار قدرت مند وبا امکان ايالات متحدۀ امريکا درمورد علل وعوامل سقوط حکومت داوود وقتل استاد خيبر، اينگونه ابرازنظر می نمايد :

      « وقتی به سال قبل ازکودتای کمونستی به عقب می نگرم، خيلی روشن به يادم می آيد، که مامورين حکومت افغانستان فکرميکردند، که درحالت محاصره قراردارند. داود خودرا مانند هرديکتاتورديگردرانزوا قرارداده بود. پافشاری وی به وفاداری شخصی غيرقابل سوال وکنترول کامل حتی برامورخيلی جزيی اداری، يک عده از مشاورين خيلی کارفهم وکارآگاهش را ازحکومت راند.

      درحالی که داود خودش زندگی زاهد منشانه داشت برکسان نزديکش اتهامات رشوه وفساد اداری،که بعضی از اين اتهامات به معاملات کمکهای خارجی مربوط ميشد؛ واردگرديد. اين اتهامات رژيمش را درمعرض خطر انهدام ونابودی قرارداد. انکشاف اقتصادی باوجود کمکهای اقتصادی خارجی وافر، به مشکلات مواجه بود. انفلاسيون به بيست در صد بالغ ميشد وحالت اقتصادی روزبه روز به خرابی ميگراييد. اين حالت بردهقانان وکارگران، که ازتنگد ستی رنج ميبردند ، نسبت به طبقات ديگرفشارزيادتروارد می نمود. افزودی درمعاشات صاحب منصبان قوای مسلح و سبسيدی های قيم برای مامورين ملکی، ثبات مالی رژيم را ازبين می برد ونميتوانست آن نارضايتی های را ازبين ببرد، که به سبب صعود قيم دراردو ومامورين کشوری بوجود آمده بود. به سبب آنکه تاجران برحکومت بی اعتماد گشتند، سرمايه گذاری های خصوصی بکلی ازبين رفت.

       داود ، که با انتقاد متزايد وروزافزون مواجه گرديد، دريافت، که اساس قدرتش را فقط عده ای ازمحافظه کاران افراطی درکابينه وحلقۀ کوچکی وفادارانش درپوليس وقوای مسلح تشکيل ميدهد. طرفداران داود در قوای مسلح، پوليس وکابينه، درمقابل آنانی، که خطری به رژيم پنداشته ميشدند به کينه جوييهای شخصی دست زدند. فکرميشد، که وزير داخله نورستانی، وزيردفاع غلام حيدررسولی ومعاون رئيس جمهورعبداللله بمنظور محو کلی کمونستها ازقدرت، کار ميکردند. دپلومات ها ازنفوذ روزافزون ساواک، رابطۀ عالم اسلامی واخوان المسلمين آزادانه صحبت ميکردند. حزب اسلامی وسايرگروه های بنيادگرا، که در سابق تحت ستم قرارداشتند، مجددآ درصحنۀ سياست افغانستان پديدارگشتند.  اين گروهها ذريعۀ پاليسيهای اسلامی کردن ضياالحق در پاکستان تشجيع شده بودند .

     دراين حالت متشنج، مبهم واستقطاب، يکی ازرهبران پرجم، ميراکبرخيبربتاريخ هفدهم اپريل 1978 خارج از منزلش به قتل رسيد. قتل وی منتج به مظاهره ونمايش نهايی قدرت بين کمونستها وداود گرديد. تا اين وقت هويت قاتل معلوم نگرديده است. يک نطاق رسمآ حزب اسلامی رامتهم ساخت. لويی دوپری، که درآن وقت درکابل ميزيست ميگويد، که توطئۀ قتل خيبربه صورت مستقيم ويا غيرمستقيم ازطرف وزيرداخله نورستانی چيده شده بود. نورستانی    به عدۀ ازدوستانش گفته بود، که وقت آن رسيده، که کمونستان قبل از آنکه بيش ازاين قويتر گردند، محوشوند.

     دوپری ميگفت که نورستانی" بيريای" وفادار ومردی بود که فکرميکرد همه آنچه را ميدانست که به نفع داود بود. وی خيال ميکرد، که ضرورنيست، که همه چيزهارا با داود درميان گذاشت.

     عبدالصمد غوث ميکوشد، که اين اتهام قتل خيبررا برحفيظ الله امين وارد آرد. وی ميگويد که عقيدۀ عامه در کابل اين بود که حفيظ الله امين هم نقشۀ قتل خيبر وهم قبل برآن سوء قصد عليه ببرک کارمل را ترتيب داده بود.

     غوث اظهارميدارد که خلقی ها سعی ميکردند که حريفان احتمالی خويش را درغصب قدرت، ازبين بردارند. زمانی که ببرک کارمل درسال 1980 جاگزين امين شد، وی اين اتهام رابحيث جزء ازمساعی وسيعش که بخاطر سياه ساختن امين دراذهان عامه به راه انداخته بود، برشخص اخيرالذکر وارد کرد، نميتوان گفت که ادعای ببرک کارمل کاملآ عاری ازحقيقت است. خيبربه حيث تنظيم کنندۀ افسران درپرچم با حفيظ الله امين که مسئوول شبکۀ مخفی نظامی خلق درقوای مسلح بود، رقابت مستقيم داشت. خيبروامين اکثرآ سعی ميکردند که عين صاحب منصبان را جلب وجذب نمايند. اين دو دروقت مذاکراتی که برای اتحاد خلق وپرچم صورت ميگرفت بر سر کنترول هستۀ حزب درقوای مسلح شديدآ تصادم نموده بودند.

       طبق اظهارات منابع متعدد حزب کمونست، خيبردرزمان مذاکرات تا اخيربخاطرامتزاج هسته های نظامی پرچم   و خلق مبارزه کرد. هدف وی اين بود، که به نقش امين درساحۀ نظامی ، که خيلی حساس بود، پايان دهد.» (3)

       داکترحسن شرق ميگويد:« درحاليکه ميراکبر خيبردرهمان روز( 17 اپريل 1978 ) قرارگفتۀ عبدالهادی مکمل معيين  وزارت خارجه وعده داشتند تا 4 عصر با يکديگربه سينما ميرفتند. ميراکبرخيبر که بگفتۀ تعدادی از اعضای حزب، خصوصآ پرچميها به قيام مسلحانه بضد جمهوريت افغانستان سرسختانه مخالفت ميکردند ساعت15 /  3 دقيقه ازخانه به بهانۀ قدم زدن و اشتراک به جلسۀ رفقای حزبی به شهرنو  ميروند و ازآنجا آقای غوربندی با او تا دوصد قدمی جای قتل او يکجا آمده واز آنجا خدا حافظی کرده پس ميگردند وچند د قيقه بعد ازيک موترجيپ روسی بالايش فيرميشود وبزمين می غلطد بگفته وشهادت رهگذری چند.

     اما آنچه به موضوع ارتباط ميگيرد روابط حفيظ الله امين و بعضی از اعضای حزب انقلاب ملی می باشد.

       وزيرداخله بروز پنج ثور 1375 ازمحمد داؤد هدايت ميگيرد تا رهبران ح. د. خ. ا. را دستگير نمايند. اما حفيظ الله امين تا ساعت 9 صبح 7 ثورکه برفقای حزبی خود جهت قيام مسلحانه بضد محمد داؤد هدايت ميدادند؛ درخانۀ خود بودند به استناد فلميکه درزمان حفيظ الله امين تهيه شده بود.

        جنرال جان نثارخان رئيس استخبارات وزارت دفاع ملی حکومت جمهوری ميگويد:

       شخصآ به غلام حيدر رسولی بروز6 ثور اطلاع دادم که فعاليت تخريبی دراردو توسط حفيظ الله امين جريان دارد ودرعين روز محمدرفيع رئيس ارکان قوای 4 زرهدارازغلام حيدر رسولی هدايت گرفته بود تا تانکهای قوای 4 زرهدار را بروز 7 ثور اجازه بدهند که جهت تمرين از گاراج ها خارج و بطرف پلچرخی حرکت نمايند. بعد از اطلاع از وزير دفاع ملی خواهش کردم تا به تانکست ها اجازه ندهند که روز 7 ثور بخارج قشله حرکت نمايند اما او نپذيرفت. بروز 7 ثور غلام حيدرخان رسولی به تمام قطعات قوايمرکز هدايت داده بود تا بخاطر دستگيری رهبران ح. د. خ. جشن برپا و اتن ملی اجرا شود.

       تلفونی به او تماس گرفتم که وضع دراردو بکلی غير طبيعی بوده بايد به قطعات امر احضارات درجه اول داده شود او با يک تمسخر مرا توصيه به آرامش اعصاب و خاطرجمعی نمود. به ساعت 10 صبح روز7 ثور به وزير دفاع ملی تلفونی اطلاع دادم که تانکها برخلاف هدايت شما بطرف شهر کابل درحرکت می باشند گفت اطلاع دارم آماده گی گرفته ميشود.

    دوستی آنها [قديرنورستانی و حيدر رسولی] با حفيظ الله امين! محض بخاطر دشمنی با پرچمی ها بوده وغلام حيدر رسولی بحيث شخصی مسلمان و ملی دشمنی آشتی ناپذير خودرا از کمونست هرگز پنهان نميکردند  وشايد دراثر همين توقعات طفلانه بوده باشد که برويداد 7 ثور عبدالقدير شديدآ جراحت برداشته بود و او را بشفاخانۀ 400 بستر اردو اشخاصی شناخته ناشده برای تداوی نقل داده بودند داکتر آدم درمل جراح مشهور اردو گفت که عبدالقدير خيلی آرزو داشت تا از زخمی بودن او به حفيظ الله امين اطلاع داده شود! اما شرايط آنروز امکان تماس را با حفيظ الله امين ناممکن نموده وجراحات عبدالقدير به او اجازه نداد تا بيشتر از چند ساعت محدود زنده بماند. ( 4)

     هرگاه به نقل قول های ذکرشدۀ بالا ، با ژرف نگری ، با ديدۀ بصيرت ، با ضميرصفا ، با قضاوت سالم وارزيابی  بی غرضانه، نگاه انداخته شود ، بخوبی قابل دريافت است که درمتن همۀ آنها با وجود تناقض گويی های مشهود وموجوديت پاره ای از مطالب تبليغاتی مربوط به دوران جنگ سرد ، با آنهم به شکلی از اشکال ، جزهای ازريشۀ حقيقت که درفرجام دراتحاد باهم ، بدنه -جوهر واصل حقيقت را تشکيل ميدهند ، بازتاب يافته است.

 

       واما، چشم ديد های نگارنده ازرويداد هفتم ثور 1357 قرار آتی است:

       شامگاه 17 اپريل 1978 ، مطابق 27 حمل 1357 ، درسرويس اعلانات فوتی راديو افغانستان، خبر درگذشت و مراسم تشييع جنازه و فاتحه گيری استاد ميراکبرخيبر، ازجانب نورمحمد تره کی، ببرک کارمل و ديگر اعضای هيأت اجرائيه و فاميل وی پخش گرديد، که باشنيدن آن همه اعضای حزب درهرکجايی که بودند، درسوگ و ماتم نشستند.

       با استماع اين خبرتکاندهنده، نگارنده به منزل رفقای حزبی ناحيۀ يازدهم شهرکابل که باهم رابطۀ حزبی و تشکيلاتی داشتيم، رفته و همه دراندوه جمعی فرو رفتيم.

       فردای آن روز درپيش روی منزل استاد واقع مکرورويان اول جمع شديم ؛ بعد ازادای مراسم احترام ، ازسوی مقامات  رهبری حزب دستور صادر شد، که فردا جنازۀ استاد خيبر ازهمين جا باشرکت همه رفقای حزبی، دوستان و علاقه مندان برداشته خواهد شد و بعد ازادای نمازجنازه درمسجد پل خشتی درشهدای صالحين به خاک سپرده می شود.

       بنابران حضور و شرکت تمامی رفقای حزبی که درشهرکابل و اطراف آن زنده گی دارند، حتمی است.

       فردای آن روزازرفتن به وظايف دولتی انصراف و مطابق به وقت معينه به پيشروی منزل خيبرشهيد رفتيم و ساعت 12 ظهرمورخ 19 اپريل، جنازۀ زنده نام خيبرشهيد،با ا شتراک دهها هزارتن از اعضای حزب ، دوستان و هواخواهان وی از مکروريان اول برداشته شده ، با راه پيمايی عظيم  وشأن داری از راه پل مکروريان، چهارراهی صحت عامه، چهارراهی آريانا و چهاراهی پشتونستان، درحاليکه لانۀ جاسوسی قصرسفيد و کاخ استبداد سلاطين ستمگررا به لرزه درآورده بود، به مسجد پل خشتی انتقال گرديد، که بعد از ادای نماز جنازه، ازآن جا تا مقبرۀ عمومی " شهدای صالحين " يکجا با مارش عظيم الشأن همسنگرانش انتقال و به خاک سپرده شد.

         بعد ازاتحاف دعاء و انجام مراسم دينی ، نورمحمد تره کی منشی عمومی کميته مرکزی ح. د. خ. ا ، اعلاميۀ حزب را به زبان پشتو و داکترشاه ولی متن اين اعلاميه را به زبان فارسی- دری ، قرائت نمودند، که دربخشی ازآن چنين آمده است:

        « شهادت رفيق ما دلالت گر تشديد مبارزۀ آشتی ناپذيرميان نيروهای وطنپرست انقلابی و نيروهای ارتجاع و پشتيبانان آنها امپرياليسم جهانيست که تا پيروزی قطعی زحمتکشان افغانستان ادامه خواهد يافت. ما به مناسبت مرگ رفيق شهيد خويش نه تنها گريه و زاری نخواهيم کرد، بلکه بازهم خواهيم آموخت که چگونه نيروی خود را برای پيکار انقلابی عليه دشمنان وطن و خلق افغانستان بيش ازپيش به کار بريم و هرگز دربرابر وحشت و ترور، ازراهيکه درپيش گرفته ايم عقب نه نشينيم.

     ما درحاليکه دراين محفل با شکوه که به خاطر بزرگداشت مرگ رفيق شهيد ميراکبرخيبر برپا گرديده است به اداره و دستگاه به اصطلاح امنيتی آن اعتراض می نماييم، با صراحت اعلام ميداريم که: هرگاه هيأت حاکمۀ کشورسياست دروغ تهديد را که دربرابرنيروهای ارتجاع داخلی وابسته به ارتجاع منطقه و بين المللی درپيش گرفته است تغيير ندهد، دستگاه اداره را ازوجود عناصرشناخته شده و نفوذداده شده ارتجاع وابسته به امپرياليسم تصفيه نکند، مسؤوليت زنده گی مبارزان وطنپرست را تأمين نه نمايد و عليه تروريزم و تروريستها قاطعانه اقدام ننمايد، مسؤول عواقب ناشی ازآن خواهد بود.» ( 5)

      سپس ببرک کامل منشی کميته مرکزی ح. د. خ. ا ، بيانيۀ سياسی  حزب را با شور و احساسات هيجان بر انگيزی که خاصۀ صحبتهای او ميباشد  ايراد کرد و شکست سکوت مرگبار پنجساله را اين گونه اعلام نمود:

     « رفيق شهيد و قهرمان ما اکبرخيبر با پيگيری به رفقا خاطرنشان می ساخت که سکوت مرگبار موجود سياسی را بايد شکست " هورا " بايد شکست " هورا "  خيبر با شهادت خود سخت ترين سکوت را شکست....

    رفقا و دوستان! دراين آخرين مراسم و ادای احترام به خيبرشهيد اعلام ميداريم که :

      قاتلين اين رفيق عزيز ما، اين فرزند اصيل خلق کشورعبارتند ازقوای ارتجاع داخلی به سردمداری ارتجاع سياه و افراطی و محافل راستگرای حاکم، ارتجاع منطقه و امپرياليسم، دررأس شبکه های جاسوسی امريکا، پاکستان و ايران وغيره و غيره همه و همه عملاً در يک جبهۀ نا مقدس سياه به مثابۀ دشمنان داخلی و خارجی خلق افغانستان. بدين جهت ما درپيشگاه آرامگاه رفيق شهيد خويش يک بار ديگر سوگند خود را درمبارزه عليه ارتجاع و امپرياليسم تجديد مينماييم و به بانگ رسا اعلام ميداريم:

      رفيق شهيد خيبر!

      خلق افغانستان انتقام تو و ديگرهمرزمان شهيد تو عبدالرحمان ها، عبدالقادرها و نيازمحمد ها را خواهد گرفت. " هورا "....

    [ کاملاً بخاطر دارم که زنده ياد کارمل خطاب به حاضرين کرده اين جمله را ( که درکتاب مؤخذ من نيامده است )، گفتند: " رفقا بپا خيزيد و به يک صدا بگوييد ": نگارنده ]

       سوگند به تو رفيق خيبر که ما درراه آرمانهای والای تو، آرمانهای نجيبانۀ طبقۀ کارگر درراه به پيروزی رساندن انقلاب دموکراتيک و ملی و انقلاب سوسياليستی با شرافت و بی هراس به پيش ميرويم و پرچم ظفرنمون مبارزۀ طبقاتی خلق افغانستان را که با خون پاک تو و شهيدان ديگرما گلگون شده است سربلند[ نگه] می داريم. اين شعار سه بار يکجا با مشايعت کننده گان برگور ميراکبرخيبر، تکرارگرديد.» (6)

  

     اين بيانيه  خيلی ها هيجان انگيز و تأثير گذار درذهن وروان سرکوب شدۀ پنج سالۀ اعضای حزب ، نيروهای چپ و جنبش دموکراتيک و عدالتخواه کشور ومردم ما بود؛ اما درمورد مجموع بيانيه ها، شعارها ی تُند و تدابير کُند و برخورد های چند جانبه ، درپايان ( نتيجه گيری ) انديشه هايم را ابراز خواهم نمود.

      درختم مراسم بخاک سپاری ، باری به همه رفقا هدايت داده شد تا فردا و پس فردا (  20 و 21  اپريل)  تمامی رفقا درمراسم فاتحه درمسجد شاه دوشمشيره شرکت ورزند.

...
عبدالواحد فیضی

تعداد مقالات در سپیده دم 96

نمایش تمام مقالات عبدالواحد فیضی

مقالات مرتبط

...

آقايان جورج دبليو بوش و زلمی خليلزاد، که گردانندگان اصلی چرخ تاريخ پر ازخون و حقارت و زندگی اسارت با... ادامه

...

(درانتخابات رياست جمهوری و پارلمانی جعل و تقلب بحدی صورت گرفت که حامد کرزی درحالی که در جايگاه چهارم... ادامه

...

حادثۀ فاجعه بار 11 سپتامبر 2001 بر مرکز تجارت جهانی در نيويارک، اثرات مخرب پايه داری برتحولات سياسی... ادامه

...

رويداد 11 سپتامبر2001 دوره تسليمی قدرت را از ارتجاع سياه، به غارتگر سپيد به نمايش گذاشت. ادامه

...

به تاريخ 16 قوس 1380 مطابق 7 دسامبر 2001 حکمروايی پنج ساله امارت سياه طالبان پايان يافت. قندهار، هلم... ادامه

...

انتقال قدرت از مجاهدين به طالبان توسط پاکستان و امريکا و ادامه جنگهای خونين و ويرانی کشور:      ط... ادامه

...

طوری که در بخش قبلی تذکر رفت، شورای رهبری تنظيم های هفت گانه مقيم پيشاورپاکستان در منزل نوازشريف نخس... ادامه

...

قبل ازآمدن مجددی به کابل، گلبدين حکمتيار با تصميم تنظيم های جهادی پاکستان، مبنی بر تشکيل شورای انت... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 ـ نقش عوامل داخلی در راه اندازی آن: کودتا چگونه صورت گرفت؟ چرا تصميم دو جنرال... ادامه

...

جنگ قدرت در درون حاکميت؛ عروج خونبار و سقوط مرگبار حفيظ الله امين و باند جنايتکارش ( از 25 سنبله... ادامه

...

روز نهم ماه می 1946 برابر با 19 ثور 1325 خبر استعفای محمد هاشم خان صدراعطم بنابرخرابی وضع صحی وی از... ادامه