مقام زن،مقام مادر است

 

مقام زن،مقام مادر است

چرازن را مادر خطاب مینند؟

 

       طرح مسأله:

 

       ـ حرفهای نخست؛

       ـ  سرودۀ به مقام والای مادر!

 

       حرفهای نخستین:  روز "دوازدهم ماه می سال میلادی" روز بین المللی مادران عزیز است، که دراین روز دراکثر ممالک جهان به مقام ارزشمند ووالای مادر،ارج میگذارند.

       نخست ازهمه بايست این روز بین المللی مادران ومقام شامخ زن را که مادر است،به همه مادران وزنان در سراسر گیتی ،بویژه به زنان ومادران قهرمان و مبارز میهن پرست  افغانستان پرآشوب وبی قرارکه با هزاران دشمن مافیائی زن ستیزی؛ بافقر وغربت، درد ورنج و مرض ؛ با بیسوادی، بیدوائی ، بی داکتری ، بیداد گری و میرومرگ ؛ با انواع مظالم وستم اجتماعی وملی وبا مافیای ادم ربائی وآدم فروشی و قاچاق وسنگسار ومحاکمات صحرائی؛ با دره و کيبل زدن ها؛ با زنجیر وزندان و انبور وچنواری وبا دهها وصدها مشالفتها وشکنجه های روحی وروانی مردسالاری ومشکلات طاقت فرسای زندگی دست وپنجه نرم میکنند، میرزمند وبلاوقفه دلیرانه قربانی میدهند وپیوسته در گرو خرافات سنتی- قبیلوی- شریعتی جامد؛ اسیر مانده اند؛ حضور شان تبریک وتهنیت عرض نمود وجنگ ونبرد بی همتا وعزم و رزم پايدار و مقاومت وشکیبائی تحمل نا پذیر انها را باید ستود وبه انها به مثابۀ مادران عرصۀ نبرد ونجات ونمادی از شهامت ومقاومت دراین دورۀ شوم وننگین وتاریک زن فروشی وزن ستیزی، تحمیل وتعمیل قوانین خشک وجامد شریعتی-سنتی دیوبندی وهابی وقبیله سالاری باید ارج گذاشت وبپای مقام مادری شان سرتسلیم فرود آورد وحرمت گذاشت وتعظیم نمود.

       زن را ستایش نمود که اومادر است؛ نعمتی بالاتر ازهمه نعم؛ فرشتۀ سرشت وشهکاربزرگ طبیعت ویک تحفۀ گرانبهاست. او سرچشمۀ زندگی ونخستین بانی کانون خانوادگی؛ اساسگذار حیات وبقای انسانی؛ زایش وپیدایش وگوهر نازنین؛ استاذ معظم ونخستین آموزگار مهربان ودلسوز وسرچشمۀ فیض وبرکت است.

       زن سازمانده وسر وسامان دهنده ، رهبر وداهی پاک وصادق؛ مشوق اخلاق وتربیت وفضیلت انسانی وانسانیت ومدنیت وبهترین رهنمای زندگی وپرورش دهندۀ  دلبندان وعزیزان وجگر گوشگان خود بوده وده ها وصد ها صفات قابل وصف و غیرقابل انکار است که جای دارد سروجان خود را فدای مادر این  سر تاج افتخار وسرور بزرگوار نموده، اجرعظیم کمائی کرد.

        همه علماء و بزرگان؛ فیلسوفان ودانشمندان ونوابغ جهان ؛ درنخستش محصول دست پروردۀ مادراست که با یک دست گهواره وبادست دیگر عالم وعلم ومعرفت را به حرکت در می آورد!  انسان به دنیا می آورد، میپرورد وبه جامعه تقدیم میکند.از آنرو حرمت واکرام زن بمثابۀ مادر نهایت عظیم وبی پایان است وبلا استثنأ است.!

        اما هستند کسانی هم که بمقام زن که مادراست به دیدگاه های دیگر مینگرند وبه این باور هستند، که هرزن را نمیتوان مادر گفت ومقام والای مادری را به او اعطاء کرد! وشاید هم صرف به مادری که از وی تولد یافته اند؛ صرفأ به نحوۀ  شخصی که فرزندش است برای ادای حق او برایش مادر خطاب نمایند.

       آنان از یکسو با این ادعای پرمدعای کلان خود نیز نمیتوانند کدام معیار علمی وفلسفی ومنطقی ویا انسانی واجتماعی وغیره که برای تعیين مقام مادری گزینۀ خوب باشد؛ ارائه نمایند ، تابرپایۀ آن زنان تفکیک وتشخیص گردیده واز میان انها به کسانیکه  شایستۀ مقام مادری را دارا باشند انتخاب واین مقام والا برای شان اعطاء گردد ومضحک تر از آن هم اینست، که میگویند: چرا فلان زن مربوط به فلان نهاد اجتماعی،سیاسی وفرهنگی ونژادی وزبانی ویا قومی وقبیلوی ویا مربوط به فلان گروه را، مادر خطاب کرد؟

ادامه دارد

 حسن پیمان

 

بمقام والای مادر!

 

 

              مقام زن بلند بالا ست چو مادر  *  بجای مادر است نیست او"سیاسر"!

              هرآنکو که زن است ، اومادر تست *  ستائیش وصفت سزاوار اوست

به حرمتش برس که او مادر است *  او هم معلم وداهی هم رهبر است

همان زن بود ترا آورد برمقام     *   به تو و صد عالمی داد، شأن ونام

تو کز بی حرمتی نیستی، پیرو او   *     چوخس روان به  دنبالی ، به هرسو

زرزمم برنگردم چون تو مزبزب    *    گهی بادوست وگه با خصم هرطرف

به رزمت استوار باش چون سخرۀ سنگ * رهی اندر بجوی؛ هست شرف وننگ

گناهت چیست مادر ، با مادر ستیزان؟   *     چرا  حرمت  ندارند  نا  بخر د ا ن

به جرم  زن  بودن  د رقید   زنجیر        *      به  جرم  مادری  سنگسار  و تکفیر

تو در صبر  وعمل  قوی  تر  از  مرد    *    تو  در  زیر ستم  ،  بیشتر زهر  مرد

ترا جنس ضعیف "ناقص!"  خوانده اند    *  ترا " ناقص العقل ! "  نام  داده  اند

چو قدرتمند شد ، مادر  از  یادش  برفت    *   ارزش و قدر مادر ارزان  برفت..!

زن  و مادر  راهمی ، ناتوان  خواند  !؟    *   ضرب وشتم از ناتوانی دستور داد .آ؟

عظمت مادر

بدست  خود  لر ز ا ند  گهو ارۀ  تو    *    ز حر فش  لرزید  گیتی  و  قا رۀ   تو

با اشک وخون دانشمند پروریدست     *     انوشتین "  و "ادیسن"  آ  فرید  ست

با لا  تر  ا  ز مقا مت   کی  پر ستم      *       به  ره  نجا تت  ،   پیمان    ببستم

به  هستی  ما در   جهان  ا ستو ا ر     *       به  نیستی  ما در  ؛  عا لم  نا  قرار

چرا  به  قدر  و ارج  خو د ند انی؟    *        چرا  با  حق  خود  نا  آ شنائی   ؟

چر ا   د عو ا ی  یکسانی  ند اری  ؟   *       چرا  حقو ق وهمسانی  ند اری  ؟

به   صد  آ ه  و  ضجه  و  بر دباری    *      همه  هستت   قربان  مرد  سالا ری!

سری  شب  تا سحر خونها گریستی   *    به سوگ  همسر وفرزند ، اشک ریختی!

غم  و اند وه   و ماتم   با  تو  بو د ند    *    لبخندی  و خو شی  از  تو  ر بو د ند

شدی  پامال  مرد سالار  ،  با  خشن    *     پا مال   ظا لم   و  جانی  و  را هزن

فریاد مادر

به زور وزر فروخت حرمت مادر   *   به حقارت صدازد ای " سیاسر" !

به زور " دره" و "انبور"،عقد وصلت  *  به اجبار و به زور و ، بسا " بدعت"!

بسا دلداده چون "صدیقه - خیام"   *    به عشق خویش پایدار ماند و با نام  !

         آ واز آ مد از زیر سنگ " سنگ سار " * عشق ما جاوید باد ، ای ستمکار!

تپه ها  ساختی از سنگ  بر سر ما        *   سر  ما را  شکستی  نه  عشق  ما!

تو ار فرقم شکستی ای نا خلف !    *     کینه و بغض داری ؛ میراث از سلف

صدها "عائیشه"؛"ستاره"و" سحرگل"!