لطفا یک بار دیگر به من بگو،راستی جنگ افغانستان برسر چیست؟
لطفا یک بار دیگر به من بگو،راستی جنگ افغانستان برسر چیست؟
مولف:فقید ویلیام بلوم، مورخ امریکایی
تهیه: عارفه و رحمت ایماق
۹ دلو ( بهمن) ۱۴۰۰
پیش در امد:
ما هم بمثابه اتباع اصلی افغانستان از طبقه حاکم آمپر یالیسم امریکا و جو بایدن و اروپایی های استعمار گرکه طالبان تروریست را در هتل های مجلل از قطر تا اوسلو -ناروی، بر فراز تپه های اوسلو دعوت کردند می پرسیم که راستش را بگو ،شما های که جنایتکارانه با اعلام جنگ صلیبی برعلیه دولت قانونی افغانستان ،بصورت دسته جمعی با ایجاد گروه های تروریست جهادی در دهه ۷۰، ودر فر جام ان دولت مترقی و سکولار را در سال۱۹۹۲ سقوط داده وبعد فقید دوکتور نجیب رئیس جمهور یک کشور عضو سازمان ملل متحد را اعدام نموده فرصتهای را از مردم افغانستان دزدیدید، هدف اصلی این شعبده بازی های شماچیست؟
آیا شما واقعا خواهان نجات مردم افغانستان هستید و یا مقاصد استعماری اقتصادی و ژئوپلتیک تانرا برای غارت این کشور و کشور های دیگری منطقه وبه برده گی کشانیدن مردم آن دنبال میکنید؟
آیا واقعا شما دلواپس، سرنوشت خلق های جهان، و آنچه که شما ریاکارانه "حقوق بشر” و "حقوق زنان "، و ....میگویید هستید، و یادر پی فریب جهان و مردم افغانستان هستید؟
آمپر یالیسم های خونخوار آمر یکا،و اتحاد جنایتکارانه اروپا!
شما تا اکنون تمام فرصتهای طلایی رهایی مردم افغانستان، بخصوص زنان این کشور را جنایتکارانه ربودید،شما آمپر سالیست های جنایت کار با اعلام جنگ صلیبی ضد کمونیستی تان در سال ۱۹۷۸، تمام فرصت های طلایی مردم افغانستان، وبخصوص، زنان این کشور را نابود کردید.
فقید بلوم در بخش این مقاله در مورد آن فرصت ها، بخوبی ومنصفانه نوشته است.
آمپر یالیسم غارتگر؟ دعوت گروه تروریست طالبان توطئه جدید برسمیت شناختن یک گروه تروریستی بجز از ویرانی و به برده گی کشانیدن بخصوص زنان کشور چیزی دیگری نیست، نه شماامپر یالیستها، و نه تروریست های طالبی و جهادی ساخته شده به دستان خون آلود شما قابل اصلاح است، و شما با این صحنه سازی ها، جمع نمودن ترورستان و عده ای دیگری را بنام" نماینده گان جامعه مدنی؟؟" مانند کنفرانس بن درسال ۲۰۰۱ و نشست های دوحه- قطر، بچشم مردم افغانستان، و جهان خاک می پاشید تا مقاصد استعماری تانرا باقر بانی مردمافغانستان که در یک فاجعه بی مانند قرن ۲۱ دست و پا میزنند، دنبال کنید.شما دروغ میگویید، قطعا دلواپس بشریت و نجات اننیستید.
شما قطعا قدرت اخلاقی قضاوت در مورد بشریت و حقوق بشر را ندارید.
تذکرمختصر در مورد مولف:
ویلیام بلوم مورخ امریکایی در ۹ دسامبر ۲۰۱۸در نتیجه بیماری کبد به عمر ۸۵ درگذشت. علیرغم که ایشان شدیدا بیمار بود هیچگاه از نوشتن مقالات، بخصوص سری از نوشته های خویش، تحت عنوان: "پرونده های امپراتوری" در نقد جدی از سیاست های تجاوز کارانه آمریکا، و تجاوزات ان را بصورت ماهواره تا واپسین عمرش، ودر بستر بیماری ادامه داد. فکر میکنم، آخرین سری"پرنده آمپر اتوری"، شماره ۱۴۹ آن منتشر شده بود.
ویلم بلم ،کتابهای متعددی، از جمله "دموکراسی، مرگبار ترین صادرات امریکا ،"ُ مقالات زیادی، از جمله "جنگ امریکا در افغانستان و جهاد امریکایی "... را نوشت، ویک فصل مکمکل کتاب که نام گرفته شد، در مورد افغانستان است.
این فصل کتاب موصوف در مورد افغانستان، برای دانستن بهتر ریشه این تجاوز وادامه آن که همان غارت منابع افغانستان است، وآوردن دوبار ه پروژه طالبان، که بجز ازپدیده "شبه سازی" امریکا در بیابان های آنکشور، چیزی دیگری نمی تواند باشد، مطالعه آنرا برای هموطنان و رفقای مان، بخصوص رفقای جوان ضروری میدانیم.
متن مکمل مقاله:
« حالا که جنگ امریکا در عراق بهاصطلاح به یک سرانجام خوب رسیده (نسبتاً خوب،… یا بهترازهیچ چیز… یا تا چندتایی از ما هنوز زندهایم از این جا بزنیم بیرون و چند تا عراقی باقی ماندهاند که هنوز نکشتهایم) بهترینها و زرنگترینها در دولت و مطبوعات ما توجهشان جلب شد که در بارهی افغانستان چه کنیم؟ به نظر نمی رسد کسی به خاطر داشته باشد که افغانستان به جریان یازده سپتامبر یا مبارزه با تروریسم ربطی ندارد (به غیر از تعداد زیادی تروریست احتمالی که امریکا با اشغال نظامیاش تولید کرده است). درگیری امریکا درافغانستان دربارهی خط لوله (نفت) است.
رییس جمهور اوباما در اوت ۲۰۰۹ اعلام کرد: «هرگز نباید فراموش کنیم که این جنگ جنگی نیست که ما انتخاب کرده باشیم. این جنگ یک جنگ ضروری است. آن ها که در ۱۱سپتامبر به امریکا حمله کردهاند برای حملهی دیگر آماده میشوند اگر این وضعیت کنترل نشود شورش طالبان به این معناست که پناهگاه عظیم تری ایجاد می شود تا از آنجا القاعده برای کشتن شمار بیشتری امریکایی ها برنامه ریزی کند»(۱)
حالا بماند که از ده ها هزار تنی که امریکا و ناتو در افغانستان کشتهاند حتی یک تن هم نیست که در حادثهی ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ نقشی ایفا کرده باشد. این هم بماند آن ها که در ۲۰۰۱ توطئه کرده به امریکا حمله کردند «در آلمان، اسپانیا و در امریکا چنین کرده بودند نه در افغانستان». چرا امریکا به این کشورها حمله نکرده است؟ برای خرید بلیت هواپیما و اسمنویسی در کلاس خلبانی در امریکا چه لازم بود؟ یک اتاق با چند تا صندلی! آن وقت «پناهگاه عظیمتر» به واقع یعنی چی؟ یعنی یک اتاق بزرگ تر با صندلی بیش تر؟ شاید یک تخته سیاه هم هست! تروریست هایی را که قصد حمله به امریکا را دارند میتوان تقریباً در هرجایی ملاقات کرد. تنها «ضرورتی» که امریکا را به افغانستان کشاند علاقهی امریکا به حضور نظامی دراین کشور است که همسایهی دیواربه دیوار منطقهی خزر و آسیای مرکزی است که براساس گزارشهای منتشرشده دومین ذخایر اثبات شدهی نفت و گاز جهان را دارد تا ساختن خط لولهی نفت و گاز که از این منطقه شروع شده از افغانستان بگذرد.
موقعیت افغانستان برای خط لولهی نفت و گاز که به بخش عمدهای از جنوب آسیا نفت و گاز برساند بسیار مناسب است که می تواند ایران و روسیه را دور بزند؛ تنها اگر طالبان به خط لوله حمله نکنند. این هم گفتهی ریچارد بوچر معاون وزیر برای آسیای مرکزی و جنوبی است که «یکی از اهداف ما ثباتآفرینی در افغانستان است تا بتواند مجرا و قطبی بشود بین آسیای مرکزی و جنوبی تا انرژی بتواند به سوی جنوب جریان یابد».(۲)
از ۱۹۸۰ به این سو انواع خط لوله برای این منطقه برنامهریزی شد که به خاطر مشکلات مالی، نظامی، یا سیاسی لغو شد و به تأخیر افتاد. برای مثال خط لولهی TAPI (ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، هندوستان) که به شدت مورد حمایت واشنگتن بود و حتی امریکا آماده بود جلوی خط لولهی رقیب را که قرار بود از ایران به پاکستان و هندوستان برود بگیرد. «تاپی» به سال های پایانی دههی ۱۹۹۰ باز میگردد که رژیم طالبان با کمپانی نفتی Unocal Corporation در کالیفرنیا مذاکره هم کرد. این مذاکرات با اطلاع کامل دولت آقای کلینتون انجام میگرفت و سرکوب خشونت بار طالبان هم (برای مذاکره کنندهی امریکایی) مسئلهای نبود. مقامات طالبان برای مذاکره به امریکا هم سفرکرده بودند(۳). نمایندهی کمپانی یونوکال ـ جان مرسکا ـ در برابر کمیتهی آسیا و اقیانوسیهی مجلس نمایندگان از اهمیت این خط لوله سخن گفت و از درگیری های روزافزونی که با طالبان دارند:
«کل ذخایر نفتی منطقه احتمالاً ۶۰ میلیارد بشکه است. بعضی از برآوردها این میزان را ۲۰۰ میلیارد بشکه برآورد میکنند. از همان ابتدا گفتیم خط لولهی سراسری افغانستان که پیشنهاد کردهایم فقط موقعی ساخته میشود که حکومتی قابل پذیرش برسرکار بیاید که اعتماد دولتها، رهبران و کمپانی ما را داشته باشد».
وقتی این مذاکرات در ژوییهی ۲۰۰۱ به بنبست رسید دولت بوش طالبان را تهدید کرد در صورتی که با تقاضای امریکاییها موافقت نکنند به حملهی نظامی دست بزند. مذاکره در اوت ۲۰۰۱ ـ یک ماه قبل از ۱۱سپتامبر ـ به بنبست کامل رسید و قطع شد. ایالات متحد امریکا دربارهی مناطق نفتی و گازی دریای خزر و خلیج فارس بسیار هم جدی است. با جنگهای مختلف که با جنگ اول خلیج فاری در۱۹۹۰ تا ۹۱ شروع شد امریکا توانست در عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، عمان، افغانستان، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان پایگاه نظامی ایجاد کند.
جنگ علیه طالبان نمی تواند بدون کشتن همهی افغانها به «پیروزی» برسد. امریکا بعید نیست دوباره بخواهد با طالبان دربارهی خط لوله مذاکره و بعد از افغانستان خارج شده اعلام «پیروزی» بکند. باراک اوباما حتما سخن رانی غرائی دربارهی پیروزی خواهد کرد. احتمالاً از «آزادی» و «دموکراسی» حرف خواهد زد ولی بهیقین به «خط لولهی نفت» اشاره نخواهد کرد.
داستان آلمان چیست؟
رییس جمهور آلمان ـ هورست کوهلر ـ در ژوئن ۲۰۱۰ از مقامش استعفا کرد چون چیزی گفته بود که قرار نیست دولتمردان بگویند. او گفت آلمان در افغانستان به دلایل اقتصادی وارد جنگ شده است و به دموکراسی اشارهای نکرد. از آزادی سخنی نگفت. یک کلمه هم از آدم های خوب که با آدمهای بد می جنگند حرف نزد. به کلمهی «تروریسم» هم اصلاً اشاره نکرد و همین طور به «خدا». در سفری به افغانستان برای بازدید از سربازان آلمانی گفت کشوری چون آلمان که به صادرات و تجارت آزاد وابسته است باید برای استفاده از نیروی نظامیاش آمادگی داشته باشد. او گفت کشور باید برای «دفاع از منافع ما، برای نمونهی راههای تجارتی» و برای جلوگیری از بیثباتی منطقهای که حتماً بر تجارت و مشاغل و درآمد ما اثرات منفی خواهد داشت» دست به عمل بزند. به گفتهی رهبر حزب چپ آلمان کوهلر آنچه را به عیان گفت که از همان ابتدا روشن بود. «سربازان آلمانی جانشان را برای دفاع از منافع صادراتی واحدهای بزرگ اقتصادی به خطر میاندازند»(۴). دیگر رهبران مخالف درآلمان از کوهلر خواستند حرفهایش را پس بگیرد و او را متهم کردند که به پذیرش عمومی ارتش آلمان دربیرون از مرزها صدمه زده است(۵). آنطور که تی. اس. الیوت به گفتناش مشهور شد «بشر طاقت واقعیت را ندارد».
رمز افغانستان، گذشته و حال:
در چهارم ژوییهی یا جولای ۲۰۰۹ سناتور پاتریک لیهی گفت او خوشبین است که برخلاف نیروهای شوروی که از بیست سال پیش از افغانستان اخراج شدند نیروهای امریکایی موفق خواهند شد. سناتور دموکرات از ورمونت گفت «شوروی ها مجبورشدند فرار کنند البته ما هم کمک کردیم تا آنها مجبور به فرار بشوند. آن ها آمده بودند کشور را فتح کنند. ما بهروشنی گفتهایم و با هرکس که درافغانستان صحبت می کنم میداند و حس میکند که ما برای کمک کردن به آن ها آمدهایم و از اینجا بیرون میرویم. ما آشکارا اعلام کردهایم که ما در اینجا نمی مانیم و کشورر را به خودشان برمیگردانیم. آنها که در گذشته اشتباه کرده بودند کسانی بودند که برای فتح آمده بودند»(۶).
لیهی در زمینهی سیاست خارجی یک لیبرال سابقه دار است. فعالیتهای او برای جلوگیری از رسیدن کمکهای مالی ضد قاچاق مواد مخدر امریکا به گروه های ارتشی در کشورهای خارجی که حقوق بشر را رعایت نمیکنند همگان میدانند. او منتقد سرسخت نادیده گرفتن حقوق اولیهی کسانی است که به اتهامات تروریستی دستگیر می شوند. با این همه او با فرستادن بیشمار جوانان امریکایی به قتلگاه و یا به شرایطی که نقص عضو پیدا کنند مشکلی ندارد. تازه برای چی؟ همهی نکاتی که از آنها سخن گفته نادرستاند. شوروی ها برای فتح به افغانستان نرفته بودند. شوروی برای بیش از ۶۰ سال همسایهی دیوار به دیوار افغانستان بود و اشغالی اتفاق نیفتاد. تنها زمانی که ایالات متحد امریکا درافغانستان مداخله کرد تا یک حکومت دوست مسکو، با یک دولت به شدت ضد شوروی، جایگزین شود مداخله کرد تا با جهادگرایان اسلامی مورد حمایت امریکا مبارزه کند. و این دقیقاً همان کاریست که امریکا با یک دولت کمونیستی {و به معنی دقیق تر، دولت سوسیالیستی} در کانادا یا مکزیک خواهد کرد.
این که ما برنامه نداریم بمانیم…. صرفاً تبلیغات بیمعنی است. از مردم کرهی جنوبی بپرسیدکه از اشغال امریکا ۵۶ سال میگذرد و هنوز اشغال ادامه دارد. از مردم ژاپن بپرسید. سابقهی اشغال در ژاپن ۶۴ ساله است. این حتی واقعیت ندارد که روسها مجبور به فرار شدند. اساساً تصمیم گورباچف رییسجمهور شوروی بود که عمدتاً یک تصمیم سیاسی بود تا نظامی. هدف عمدهی گورباچف این بود که شوروی را به صورت یک نظام سوسیال دموکراتیک {جای نظام سوسیالیستی} به شکل اروپایی اش دربیاورد و به شدت علاقمند بود مورد حمایت رهبران اروپا قرار بگیرد...{که گورباچف و تیم وی در اتحاد پشت پرده با امریکا و متحدینش، رفته رفته هم به شوروی خیانت کرد و هم به سوسیالیسم- از تهیه کننده)،
این هم پذیرش اش دشوار است که امریکا ادعا کند برای کمک به مردم آمده است مخصوصاً اگر توجه کنیم تا به همین جا برسر همان مردم در سی سال گذشته چه آورده است.
مبارزهی دایمی بین آدمهای خوب و آدم های بد:
امریکا و وابستگانش در ناتو بهطور مرتب افغانستان را بمباران میکنند که تعداد متفاوتی تروریست کشته میشود یا «تروریست» یعنی شهروندان عادی، یعنی زنان و کودکان). این کار را زیاد انجام می دهند اغلب علیه مردم عادی که دربرابر حملات هوایی هیچ وسیلهی دفاعی هم ندارند. سخنگوی امریکا/ ناتو میگوید «این تصادفات نامیمون متأسفانه اتفاق میافتد چون دشمن بهعمد افراد عادی را در این وضعیت قرار میدهد تا احساسات ضد نیروهای خارجی را تحریک کند». بارها به ما گفته شد که دشمن خودشان در ساختمان هایی سکونت میکنند که زیستگاه این قربانیان است که از آن ها به عنوان «سپرانسانی» استفاده میکنند(۷). به این ترتیب به نظر میرسد دشمن از پیش می داند به کدام ساختمان قرار است حمله شود. به همین جهت با شتاب میرود و تعدادی از افراد عادی را قبل از شروع بمباران دراین ساختمان ها جای میدهد. یا ممکن است این ساختمان ها جاییست که مردم عادی در آن زندگی میکنند و همین که روشن میشود قرار است بمباران شوند دشمن به عجله خودش را به میان شان می رساند تا همراه مردم عادی کشته شود. ولی آنچه که محتملتر است این که دشمن از پیش نمیداند کجا قرار است بمباران شود و افراد عادی همیشه در این ساختمان ها زندگی میکنند. آنها حتی ممکن است همسران و فرزندان دشمن باشند. آیا زرنگی شیطانی یا شیطنت ماهرانه دشمن حد و مرزی ندارد!
مقامات رسمی غربی هم چنین می گویند دشمن بهعمد از مناطقی که شهروندان عادی در آن زندگی می کنند حمله میکند و حتی امیدوار است که در مقابلهی نظامی که اتفاق خواهد افتاد رابطهی بین یک فرد معمولی افغانی و نیروهای بینالمللی خراب شود(۸). احتمالاً شورشیان به تأسیسات نظامی و تمرکز سربازان غربی حمله می کنند. دراینجا این سؤال پیش میآید چرا نیروهای غربی این تأسیسات نظامی و تمرکز سربازان را کنار مناطق مسکونی معمولی ایجاد میکنند و به این ترتیب زندگی افراد عادی را به خطر میاندازند؟ رهبران نظامی امریکایی/ناتو میگویند هرگونه مقایسهای بین قربانیان حملات غربی ها و طالبان بهطور اساسی غیرمنصفانه است. چون باید از نظر اخلاقی بین مرگ های تصادفی ناشی از حملات نظامی و کشتن عمدی بیگناهان و شهروندان معمولی تفکیک قائل شد. سرگرد جان توماس یک سخنگوی نیروی کمکی امنیتی ناتو میگوید «هیچ سرباز غربی صبح که از خواب بر میخیزد هدفش این نیست به شهروند افغانی صدمه بزند. اگرچنین صدمهای ناخواسته اتفاق بیفتد عمیقاً مورد تأسف است»(۹). آیا این شیوهی بیان آرامکننده نیست؟ آیا یک آدم معقول نمی بیند که آدمهای خوب کیاناند؟
واشنگتن، در طول سلسله بمباران مکررش از ویتنام تا عراق، بهدفعات به جهان اعلام کرد که مرگ شهروندان عادی به تصادف اتفاق افتاد و عمیقاً از این بابت «متاسف است». ولی اگر شما بروید و برمنطقه ای که جمعیت زیادی دارد بمب های قدرتمند بیندازید و بعد متوجه شوید که تعدادی که شما نمیخواستید کشته شدهاند و بعد فردا بروید و بمب های بیشتری بریزید و بعد متوجه بشوید که تعداد بیش تری که نمی خواستید کشته شدهاند و بعد روز بعد و بعد روز بعد… چه زمانی دیگر حق ندارید بگویید کسانی که نمی خواستید کشته شدهاند!
درطول بمباران ۷۸ روزه ی امریکا/ناتو در صربستان در ۱۹۹۹ که شهروندان عادی بی شماری کشته شدند یک مجتمع ساختمانی که در برگیرندهی محل کار احزاب سیاسی، ایستگاه تلویزیون و رادیو و صد شرکت خصوصی و بسیار بیشتر بود بمباران شد. قبل از این که بمباران آغاز شود طرحریزان ناتو ریسک را برآورد کرده بودند «برآورد کشتگان ۵۰ تا ۱۰۰ نفر از کارمندان دولت/احزاب سیاسی، قربانیان ناخواسته از میان شهروندان عادی برآورد ۲۵۰ نفر درآپارتمان های مجاور»(۱۰). طرحریزان گفتهاند حدوداً ۲۵۰ نفر شهروند عادی که در آپارتمان ها زندگی میکنند؛ قرار است به همراه ۵۰ تا ۱۰۰ نفر از کارمندان دولت و احزاب نابود شوند، همه بیگناه که درواقع حکم اعدام شان اجرا شده است.
ما در این جا چه داریم؟ آدم های بالغ به یک دیگر میگویند خوب ما کار «الف» را انجام می دهیم . فکر می کنیم احتمالاً نتیجهاش «ب» خواهد بود. حتی اگر «ب» نتیجه باشد از قبل اعلام میکنیم ما این پیآمد را نمی خواستیم. ولی واقعیت از این هم بدتر است. جزئیاتش را در جای دیگر نوشتهام. هدف اصلی از بمباران صربستان ـ که ناتو هم اعلام کرد ـ این بود تا زندگی برای عموم مردم که از دولت اسلوبدان میلسویچ حمایت می کنند هرچه دشوارتر شود(۱۱).
و این تعریف کلاسیک «تروریسم» است که حتی مورداستفادهی سازمان سیا و اف. بی. آی و سازمان ملل هم قرار میگیرد. یعنی استفادهی تهدیدآمیز از خشونت علیه جمعیت عادی برای اجبار دولت به تعییر سیاستهای خاص.
زنان: شانس آخر و بزرگ آنها!
خیلی از امریکاییها برای برآوردن نیاز خویش به دفاع از اشغال افغانستان به دست امریکا از ستمکشی شدید زنان درآن سرزمین میگویند و میخواهند باور کنیم امریکا آخرین شانس این زنان برای مقابله با این وضعیت است.
با این همه در سالهای دههی ۱۹۸۰امریکا نقش مؤثر و انکارناپذیری در سرنگونی حکومت سکولار و مترقی افغانستان داشت که میکوشید به زنان بسی بیش از آنچه اکنون دارند یا حتی درآینده خواهند داشت آزادی و برابری بدهد. بخش هایی از یک نشریهی ارتش امریکا دربارهی افغانستان که از سیاست های دولت دربارهی زنان بحث میکند به دست میدهم. این نشریه در ۱۹۸۶ منتشر شد. «تدارک آزادی کامل درانتخاب همسر؛ تثبیت حداقل سن برای ازدواج۱۶ سال برای دختران و ۱۸ سال برای پسران، لغو ازدواج اجباری، بیرون آوردن زنان از انزوا، برنامه های اجتماعی، برنامهی گستردهی سوادآموزی بهخصوص برای زنان، گذاشتن دختران و پسران در مدارس مختلط ... و دادن نقش فعال تر به زنان درسیاست»(۱۲).
سرنگونی این دولت راه را برای روی کارآمدن نظام بنیادگرای اسلامی باز کرد که بهزودی به دست طالبان افتاد. پرسش این است که امریکا با عقل نامحدودش چرا دست به چنین کاری زد؟ عمدتاً دلیل این بود که دولت افغانستان با شوروی وحدت کرده بود و امریکا میخواست شوروی را به یک درگیری نظامی بکشاند. زنان افغانستان هرگز نخواهند دانست که کوشش دولت برای این که آنها را به صورت یک انسان کامل دگرسان کند به کجا میرسید؛ ولی بعضی ها احتمالاً خواهند گفت برای یک پیروزی بینظیر در دوران جنگ سرد این هزینه، هزینهی زیادی نیست.
پاورقی:
ویلیام بلوم نویسنده و پژوهشگر امریکایی است که چند سالی در جوانی برای وزارت امور خارجهی امریکا کار میکرد. در۱۹۶۷ در اعتراض به آنچه امریکا در ویتنام میکرد این وزارتخانه را ترک کرد. از آن تاریخ تا آخرین روز های زنده گی ، بلوم به صورت یک روزنامهنگار آزاد فعالیت کرد.
بلوم مؤلف کتاب های متعددی دربارهی سیاست جهانی است. ترجمهی بالا فصلی ازکتاب «دموکراسی، مرگبارترین صادرات امریکا» است که در ۲۰۱۳ منتشر شده است."
تهیه: عارفه و رحمت ایماق
۹ دلو ( بهمن) ۱۴۰۰
تازه ترین مقالات رحمت وعارفه ایماق
مقالات مرتبط
خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه
منطقۀ آسیا و اقیانوسیه در شبکهای از اتحادها اسیر شده است که زنجیر آن توسط واشنگتن بافته شده است. ادامه
طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه
سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه
تبلیغات امپریالیستی و ایدئولوژی روشنفکران چپ غربی: از ضدکمونیسم و سیاست هویت تا توهمات دموکراتیک و ف... ادامه
لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه
آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه
تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه
اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقها... ادامه
سر مایه داری مالک جهان نیست و ابدی هم نیست، میتوان آن را بزیر کشیده و نظام عادلانه، سوسیالیسم را جا... ادامه
اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت میکند گزارش تکان دهندها... ادامه
این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه