خانم محبوبه سراج، درکجای تاريخ صد سال اخيرافغانستان قراردارد؟
خانم محبوبه سراج، درکجای تاريخ صد سال اخيرافغانستان قراردارد؟
خانم محبوبه سراج، که يکی از اعضای خانواده ی امان الله خان، شاه پيشين افغانستان می باشد؛ در گفت و گوی با فارنپالیسی گفتند:
«زنان در افغانستان ناپدید شده اند. به نظر میرسد که طالبان هر روز احکام جدیدی صادر می کند که به طور سیستماتیک زنان را از زندگی عمومی پاک می کند. درواقع ما دیگر وجود نداریم. ما دیده نمی شویم.
ما اجازه نداریم کاری بکنیم، جایی برویم، درس بخوانیم، برویم سر کار... وعده هایی که طالبان در جریان مذاکرات صلح با دولت دونالد ترامپ درباره احترام به حقوق زنان داده بود، همگی دروغ بودند.
در واقع طالبان از زمان بازگشت به قدرت، این دروغها را بارها و بارها برای مقامات زودباور غربی تکرار کرده و خواسته های غربی ها برای لغو قوانین ضد زن را با دروغهای بیشتر و حتی قانونگذاریهای سختگیرانه تر پاسخ داده اند».
اما خانم سراج با وصف آن گونه که از جنايات طالبان صحبت می کند؛ می گوید که « زمان آن فرا رسیده که جهان با طالبان وارد تعامل شود»؟؟
او اضافه می کند « فرار افغانهای برجسته، تحصیلکرده و توانمند از کشور همان فرار مغزهاست، که آینده کشور را در معرض غارت قرار داده است.
با این حال پس از ۱۸ ماه بیرحمی، زمان آن فرا رسیده که داستان را از نگاه طالبان هم بشنویم. در حقیقت ما باید با آنها به توافق برسیم و مذاکرات را باید با طالبان آغاز کنیم و گرنه داستان به این شکل به فرجام نخواهد رسید. اگر ننشینیم و با آنها صحبت نکنیم و مشخص نکنیم که ما دقیقاً چه کاری میتوانیم انجام دهیم و آنها چه کاری میتوانند انجام دهند، هزینه هنگفت این کار را مردم فقیر و زنان و کودکان افغانستان خواهند پرداخت».
در فرجام خانم سراج از شهروندان افغانستان که بنا بر جبرزمان کشور را ترک و آواره شده ويا آنهای که از قدرت سرنگون شده و به خارج گریخته اند؛ بدون تفکيک اين دو قشر؛ ابراز نارضایتی کرده و از آنچه در افغانستان تحت حکومت طالبان میگذرد حکايت نموده میگوید که آنها باید برگردند و ببینند زندگی برای کسانی که نمی توانند کشور را ترک کنند چگونه میگذرد: «آنها دستور کار خود را دارند؛ اما معلوم است که افغانستان نیازدارد طرفین به توافقی دست پیدا کنند. پس باید مذاکرات را با طالبان آغاز کرد. اگر ما ننشینیم و با آنها صحبت نکنیم و نبینیم که ما دقیقاً چه کاری میتوانیم انجام دهیم و آنها چه کاری میتوانند انجام دهند. این کار به این شکل به انجام و فرجام نخواهد رسید. مطلقاً نخواهد رسید».
پيرامون اين درخواست محبوبه سراج، مبنی بر تعامل با طالبان؛ احساس نگارنده، نيازمند چند پرسش از خود ايشان است:
نخست از خانم سراج بايد پرسيد، که موضوع کنار آمدن با طالبانی که جنايات مشهود آنها در قتل و کشتار دسته جمعی و انفرادی در سراسر کشور؛ سرکوب خونبار زنان و زندانی نمودن نيمی از پيکر جامعه در منزل و محروم نمودن همه زنان و دختران از تحصيل و کار و آزادی های فردی و اجتماعی؛ نسل کشی و کوچ اجباری اقوام و قبايل کشور در ولايت شمال ـ شمال شرق ـ شمال غرب و جنوب غرب؛ بشمول هزاره جات؛ غرب کابل و دهستانها و کوهستان های شمال کابل؛ گروگان گيری فاميل ها و سر به نیست کردن فرهنگيان و مامورين ملکی و نظامی دولت های پيشين که از کارهای روزانه آنها می باشد؛ برای مردم ما و جهان اظهر من الشمس است. آيا جای کنار آمدن با چنين درنده خويان وحشی و رژيم خون آشام آنان امکان پذير است؟
اگر خانم سراج می گويد، بلی! پس چرا شاه امان الله پيشوای بزرگ خانواده اش، با ملارشيد مشهور به ملای لنگ جنوب کشور! و شورشی های شينوار گفتگو را آغاز نکرد و ملا رشيد را بحيث اجنت خارجی اعدام نمود. وقتی که از قدرت برکنار و به کشور ايتاليا فرار کرد و درآن جا رحل اقامت را پيشه نمود؛ چرا با امير حبيب الله کلکانی که درکابينه اش يک تن از ملای شورشی و طالب پاکستانی وجود نداشت، کنار نيامد و مذاکرات را آغاز نکرد؛ بلکه درنتيجه جنگی را که از کندهار آغاز نمود؛ راه پيروزی و انتقال قدرت را به محمد نادرخان هم تبارش هموار و مساعد ساخت.
به باورمن مشکل فکری محبوبه جان سراج اين است، که علت های اصلی مخالفت مردم با طالبان و از جمله مبارزات شیرزنان کشور را ريشه يابی نمی کنند ويا هم در شکل گيری رويدادهای کشور معلومات لازم وخالی ازتبارگرايی را ندارند.
شیرزنان معترض، دلایل فقر در کشور را بیکاری مردم بويژه زنان دانسته، تاکید می دارند که تعداد زیادی از زنان نان آور خانواده شان بودند که با روی کار آمدن طالبان بیکار شده و حتی نان برای خوردن ندارند. آنان از سکوت، تماشا و بی تفاوتی جامعه جهانی در قبال بحران افغانستان، انتقاد می کنند این تظاهرات با ممانعت افراد طالبان مواجه می شود.
گفته میشود که طالبان آنان را محاصره کرده و حتی تلفونهای برخی از آنها را توقیف و پيشتازان شان را سربه نيست می کنند.
هم اکنون، شمار زیاد خانم های آگاه و شجاع افغانستان در داخل اين مرزو بوم، برای آزادی ـ عدالت و زدودنِ رنجهای بیکران زنان افغانستان می رزمند و برای خوشبختی سراسر مردم و خانواده های دربند کشيده ی اين کشور می کوشند؛ اين احساس مردم دوستی و وطن پرستی هریک شان، طوری که مشاهده می شود، اکنون نسبت به هروقت دیگری، قوت بيشتر گرفته و اين "مدافعین حقوق زن و مرد" در درون و بیرون افغانستان بیشتر شده است.
اما چنانی که همه روزه می بینیم، نه تنها اِجحاف و ستم بالای آنان کاهش نیافته است؛ بل، به گونه های مختلفِ و تکاندهنده و با حدت و شدت بی سابقه ای افزایش یافته است.
بنابرآن، يگانه راه نجات وطن و مردم افغانستان از شر اين درنده خويان وحشی، که بوی انسانيت، اسلاميت و کرامت انسانی از وجود هيچ يک آنان به مشام نمی رسد؛ خيزش های مردمی؛ مقاومت های مدنی؛ اتحاد زن و مرد و تمام اقوام ضد تحجر و ضد اشغالگران پاکستانی و غارتگران خارجی، با شرکت فعال گروههای ترقيخواه، تحول طلب وميهن دوست، ازطريق تشکيل جبهه متحد ملی دراين سرزمين، بوده است وبس.
هدايت حبيب