مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانعِ وحدت اند باید بیرون راند قسمت سوم!

 

هدایت حبیب

 

 

 

مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانعِ وحدت اند باید بیرون راند!

قسمت سوم

   خونانندۀ عزیزعضو حزب واحد! طوری که اطلاع حاصل است یکماه قبل فراخوانی را زیر عنوان "برای تدویر کنگرۀ وحدت صدای خود را بلند نماییم!" به سایتهای ممثل دگراندیشی و دموکراسی به نشر داده بودم زیرا سایتهای خود ما آن را نشر نه نمودند، ولی هفتۀ بعدش نوشتۀ کسی بنام وحید خرسند را که مکنونات ذهنی خود را بنام اقتباس از آن فراخوان متقلبانه ارائه نموده بود نشر کردند. برای رد آن جعلیات، مطالبی را نوشته ام، که دو قسمت آن گذشت و بخش سوم آن را اکنون مطالعه می فرمایید:                                                                                                      

      در آغاز سخن بار دیگر برای جلب توجه هرکاره های شورای اروپایی نهضت فراگیر که مانع وحدت می شوند، مصوبه یی را به طور کامل می آورم، که از یک طرف خواست بی صبرانۀ اعضای حزب را درداخل کشور به تدویر کنگره وحدت نشان می دهد، و از سوی دیگر نگرانی بی حدوحصرشان را ازتأخیرآن ابرازمی دارد، تا اگر قلبهای قسیی شان کمی نرمتر گردد:                   

"مصوبه شورای واحد  رهبری ولایتی هرات حزب نهضت فراگیر

دموکراسی و ترقی افغانستان و حزب متحد ملی افغانستان

مورخ17/5/1389

بر مبنای تقاضا و اصرار پیوسته ای اکثریت مطلق اعضای حزب برای رسیدن به ادغام تشکیلاتی و وحدت حزبی به مثابه ضرورت و نیاز مبرم حیاتی از شورای مرکزی هر دو حزب صورت گرفته بود. شوراهای محترم مذکور ناگزیر طی نشست های خویش بر ندای هزاران حزبی پاسخ داده و توافق نمودند که ادغام تشکیلاتی را در تمام سطوح و واحد های اولیه تطبیق نمایند و راهکار های لازم را طی مصوباتشان بر جسته و جهت تحقق آن به شوراهای محلی ارسال داشته که مطابق آن شورای واحد رهبری ولایت هرات در عمل دستورات و مصوبات را تطبیق و تمام اسناد و پروتوکول های ادغام تشکیلاتی را به آدرس شوراهای محترم واحد رهبری ارسال داشته است. آن چه تطبیق برخی موادات مصوبات مربوط به شورای محترم مرکزی می شود از جمله تدویر کنگره در نیمه اول سرطان 89 عنوان شده الی اکنون مورخ 17/5/1389 که ببش از یک ماه از وقت معینه سپری می شود از تدویر کنگره خبری نیست و تعویق پروسه برگزاری کنگره تشویش و نگرانی جدی اعضای حزب را به وجود آورده و بیم از آن دارند که مبادا کشتی امید و نجاتشان دو باره دچار خشم امواج طوفان خودخواحی ها، مقام طلبی ها ، جاه طلبی ها و  تک روی ها شده که میلان به سوی گِل نشستن را دارد.   اعضای حزب به هزاران امید و آرزو چشم به راه تدویر کنگره و فیصله های آن است که باتمام ایثار و جان فشانی های شبانه روزی شان در جهت تحقق وحدت حزبی پاسخ مثبت داده وبرای همیش در های نفرین شده نفاق وشقاق را مسدود نما ید. روی ملحوظات فوق شورای واحد رهبری هرات به آدرس شورای محترم مرکزی مجددانه پیشکش می نماید که:                                      

1ـ شورای واحد رهبری ولایت هرات طی مصوبه هذا نگرانی جدی خویش را نسبت به تاخیر افتادن تدویر کنگره ابراز می دارد.

2ـ رفقای هرات وحدت حزبی را یکی از مسائل جدی و کلیدی حل تمام پربلم های که در روند دو حزب قرار داشته دانسته وبه خود حق می دهد از شورای محترم واحد مرکزی جویا شود چه تشویشی در تدویر کنگره وجود دارد. آیا (...)؟

3ـ شورای محترم واحد مرکزی هردوحزب به خوبی آگاهی داشته باشند تاخیرغیرموجه تدویر کنگره به حیثیت وصلابت شان صدمه زده واعتماد اعضای حزب را ازدست خواهند داد.

4ـ شورای محترم واحد رهبری مرکزی در صورتی که نتواند ویا نخواهد پروسه وحدت حزبی،این امربرحق ومقدس را الی15 سنبله 1389 تحقق بخشد شورای واحد رهبری ولایت هرات جلسه فعالین خویش را دایر و ملاحظات جدی شان را ابراز خواهند داشت.

5ـ شورای واحد رهبری ولایت هرات از آنعده شورا های محترم ولایتی، شهری، نواحی واحد های اولیه حزبی، شورا های بیرون مرزی حزب نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان و حزب متحد ملی افغانستان صمیمانه می خواهد تا در تکمیل پروسه ادغام تشکیلاتی خویش جدیتر عمل کرده تاباشد با تحقق آن به آرزوی دیرینه هزاران اعضای حزب که مشتاقانه در انتظار وحدت حزبی ثانیه شماری می نماید لبیک گفته تا دیگر بهانه ای برای تاخیر تدویر کنگره وجود نداشته باشد. بااحترام

فضل الدین غیاثی رئس نوبتی شورای واحد رهبری حزبی ولایتی هرات

عبدالرسول کامران رئس نوبتی شورای واحد رهبری حزبی ولایتی هرات"                                   

      خوانندۀعزیز! از لابلای کلمات و جملات مصوبۀ نقل شدۀ بالا هیجانات، اضطرابات، دلهره ها از تأخیر کنگره، و تمنیات قلبی، آرزومندی، عشق و علاقۀ رفقای با آرمان، با ایمان، وطن پرست، و مبارز نستوه هراتی مان را ـ که مظهر و بیانگر مکنونات قلبی همه رفقای مان در کشور به وحدت است ـ درک می کنی و می بینی؟ که تنِ رفیق با درک و با درد را به لرزه در می آورد مو را در بدن سیخ می نماید، جگر را پرخون میسازد و قلب را به تپش می آورد. سوگمندانه بعضیها اند که از درک اين عشق و علاقه عاجزبوده، کما کان به خود خواهی و خودبینی، بزرگ منیشی، عظمت طلبی و لجاجت ادامه می دهند؛ زمانی که راه استدلال و منطق شان مسدود شد و کوتاه آمدند  از راه دسیسه و توطئه پیش می آیند، یا ازاین راه به مقصد برسند، یعنی امین وار سازمان راغصب کنند و یا تا سرحد نابودی سازمان مانع وحدت گردند. بقول رفقای هراتی مان در برابر خواست برحقِ قریب به تمام صفوف، آشکار وپنهان، مستقیم وغیرمستقیم، گاه کند وگاه تند به لجاجت، یک دندگی و سرتمبگی ادامه دهند، چون ظاهراً نمی توانند در برابر امر مسلمی مانند وحدت بایستند، از حیله ونیرنگ و تال چال برای تأخیر آن استفاده میکنند؛ ولی تابکی؟ این چند نفری معدود را همه اعضای حزب واحد شناخته اند، خودشان نیز می دانند که تلاش شان اصولی و به نفع سازمان نیست؛  اما بی فایده و عبث از روی غرور بیجا به تقلا ادامه می دهند، که درنتیجه کار به اهل آرمان پیچیده و بغرنج می گردد.

     رفقای با درک، با درد و باعزم متین مهد کلتور کشور، هرات باستان! در تأخیر کنگره قصور شورای واحد رهبری داخل کشور نیست،چند نفری از ماورای بحار که در اروپا نشسته اند، یکی از پشت پرده دائرکت می کند، دو سه نفری در روی سِن تمثیل می نمایند، و چند نفری دیگری در تالار شورای اروپایی به تایید سر می جنبانند و هورا می کشند، اینها مانع وحدت و عامل تأخیر کنگره اند(که دراین باره بندی از فراخوان نقل شده که در امتداد همین نوشته می آید). رفقای را که در جهت وحدت کار و استدلال می کنند، تعجیز و تحقیر کرده، طعنه می دهند که به حزب متحد ملی تسلیم شده اند، خود شان که مانع وحدت شده آب به آسیاب ارتجاع و امپریالیزم می ریزند، تاج افتخار به سر کرده به خود می بالند که از نیرو های ملی، مترقی و چپ دموکراتیک دور می گردند، به ارتجاع و امریالیزم خوشایند و نزدیک می شوند، تا اگر به این شیوه بتوانند مانند آن دیگری مقبول درگاه ارتجاع و امپریالیزم قرار گیرند، و به دروازۀ آنها دربانی بنام مشاور، تحلیل گرسیاسی و سناتور افتخاری ... باریاب شوند.

    رفیق آزاد اندیش! وسیلۀ که این فرکسیون بازان دیرینۀ کهنه کارِ ماهرِ حرفه وی از آن استفاده می کنند، و رهبری نهضت فراگیر را در داخل کشور زیر فشار قرار می دهند دو چیز است: یکی اینکه، ما همه از همان کشور ستمکشیده هستیم، می دانیم که در آن جا دالر های امپریالیزم سرازیر می شوند، ولی رفقای ما مانند ماهی در آب همیشه تشنه اند، برای فعالیت تشکیلاتی و سیاسی به منابع مالی نیاز دارند، که باید به وسیلۀ سازمان اروپایی تمویل گردد، کار کشته های اروپایی نهضت زرنگانه خود را در رأس شورای اروپایی قرار داده اند و جمع آوری منابع مالی و ارسال آن را به کشور به دست خود قبضه کرده اند، بنابر آن دایم می توانند مرکز را با قطع و کاهش منابع مالی زیر فشار قرار بدهند و خواست های شخصی خود را جامه عمل بی پوشانند، برای رهایی ازین نیرنگ شان یگانه راه این است، که همه اعضای حزب واحد با شورای اروپایی مقاطعه کرده، آن را لغو و منحل نموده، هرسازمان کشوری وایالتی کشور های اروپایی راساً و مستقیماً از جانب مرکز رهبری شوند، پول های حق العضویت و اعانۀ شان را نیز به مرکز ارسال نمایند، این امر از یک طرف استقلال مرکز را تحکیم می بخشد و از زیرتأثیر شورای اروپایی رهایی می دهد، از سوی دیگر شصت پنج در صد منابع مالی که در اروپا به مصرف می رسد، نیز صرفه جویی شده به مرکز ارسال می گردد، که می تواند زمینه ساز فعالیت بیشتر رهبری حزب در داخل کشور گردد .

   دو دیگر این که، وسیلۀ تأثیر گذاری شورای اروپایی این است که قبل از هسته گذاری نهضت میهنی که بانی فقید آن " بخش ح ، د ، خ ، ا " را رهبری می کرد، هرکارۀ کنونی نهضت معیتِ او را داشت، از آن رو با بعضی از کادر های داخل کشور شناخت و ارتباطش را حفظ کرده است، که از آن اکنون سوء استفاده کرده استقلال مرکز را تهدید می نماید. چنانچه در جلسۀ 29 جولای کمیتۀ توحید و انسجام شورای اروپایی حزب واحد به صراحت گفت:" مرکز چه کاره است خودم این جا تصمیم می گیرم." این پربلم زمانی حل شده می تواند، که وحدت تأمین گردد، در نتیجه انتخابات دموکراتیک موقعیتِ تشکیلاتی کادر های سازمان داخل کشور تغییر نماید، و این ارتباط غیر مشروع فرکسیونی بر هم خورد، و هم این که، کادر های داخل کشور به حال آیند سازمان را مطابق وضعیت کشور رهبری کنند، دیکتۀ شورای اروپایی را که اغلب بی خبر از وضع هستند و از روی بخار معده توام با اغراض شخصیی بد بینانه و مریضانه صورت می گیرد نپذیرند. 

    رفقای بی غل و غش، صادق ومبارز هرات! سبب اصلی تأخیر کنگره در فراخوان فشرده نوشته ام، که روی دو دلیل ناگزیر آن قسمت را این جا تکرار بیاورم: 1ـ رفیق وحید خرسند به نوشته اش به آن بخش فراخوان تماس نگرفته است، شاید به آن موافق باشد، یا احیاناً از این موضوع طفره رفته باشد، تا حقیقت تکرار خوانده نشود. 2ـ شما رفقای هرات شاید از فراخوان مطلع نباشید، ولی طالب فهم علت اساسی تأخیر کنگره می باشید، بنابر آن باید این بخش آن را بخوانید:" مانع اصلی تدویر، کنگره این است، که هرکارۀ سازمان ما، بوزینه باززادۀ دهقان حرفه، با این که در زرنگی، تردستی و ترفند سرآمد روز گار است، ولی مانند من از نعمت سواد و تحصیل محروم است. بنابر این کمبودی نزد خود و دیگران حقیر، کوچک، ناتوان و ناتمام به نظر می رسد. در کارزار انتخابات با حریفان رقابت سالم و سازنده نمی تواند، به اعضای کارا و صاحب مناعت طبع سازمان که بیشتر چیز فهم و دارای تحصیلات عالی اند قابل پذیرش نیست.

     "گربۀ مسکین اگر پر داشتی    تخم گنجشک از جهان برداشتی".

    از سوی دیگر او تقلا می نماید تا فرمان روایی اش را بالای سازمان کماکان حفظ نماید. برای تأمین این مامول بامشورۀ رهبر پشت پرده نشینش و دست یاران پیش پردۀ خود می خواهد یکی از مطيعترین سکرتران تحصیل کرده اش را به رهبری سازمان واحد نایل گرداند. چون برای انجام این کار مجال و زمان لازم است، بنابر آن تامساعد شدن این فرصت باید کنگرۀ وحدت به تأخیر افتد. این است اساس عدم تدویر کنگره.

     روی همین منظور است، که از معیاد تدویر جلسۀ شورای اروپایی برای انتخاب رئیس آن دوماه  (اکنون سه ماه) گذشته است، ولی کرسی نشین به اریکه سخت چسپیده است، تا با استفاده از این پوزیشن برای کاندید شدن به رهبری سازمان واحد سوء استفاده کند. همچنین مسئول تشکیلات شورای اروپایی را به جای انتخاب مقرر نموده است، تا از وی در اعزام نمایندگان دلخواه به کنگره استفادۀ نامشروع نماید."                                                                               

         رفیق همدرد هراتی ام! فقط به چند کلمه ای که از خونابۀ دلم، مانند دل تو و هزار ها عضو دیگر ح، د،خ،ا میتراود، لطفاً لحظۀ گوش دل و هوش فرابده! به چند واژۀ از قصۀ غصه ها گوش کن! عمرم مانند عمر تو وهزار ها عضو دیگر آن حزب از نو جوانی تااین دم پیری به آرمانِ مبارزه در راه تأمین رفاهیت به مردم وطنم در دامان حزب یاد شده گذشت، که نه تنها از آن پشیمان نیستم بل افتخار هم می کنم! نه فقط در دورۀ حاکمیت آنهايی که دشمن مردم می نامیدیم، بل دورۀ حاکمیت حزب خودما نیز، مانند عدۀ دیگر اعضای آن مورد اذیت و آزار قرار گرفتم، دلهره ها و حرمانها را تحمل نمودم ، تا زندانی هم شدم، این هم کافی نبود، در دورۀ حاکمیت خودی هم از کار کشیده شدم، توهین و تحقیر شدم، تا این که مانند هزارهای دیگر بی وطن و بدبخت شدم، اکنون در این کشور های به اصطلاح شناور به بحر دموکراسی نیز پیشنهاد هایم را در سایت های خودی توفیق نشر نمی دهند، وقتی که ناگزیر در تارنما های دیگراندیشان به نشر می رسانم، خشمگین ومتشنج می شوند، تا به این سرحد که به نوشته یی از نام گمنامی "وحید خرسند" مرا بی تربیت، دروغگو، بی حیا، پررو، بی شرم و ... می گویند و می نویسند، فقط در جواب شان می گویم"همان ارزید که می ورزید"، (شاید بگویید که من هم سخنان بدی مانند بوزینه باززادۀ دهقان حرفه، مکارۀ بدکارۀ پلشت و... نوشته ام، من از آنها انکار نمی کنم و نادم هم نیستم، می خواستم همان کلمات را توضیح دهم که در این نوشته نگنجید، می کوشم در قسمت بعدی به آنها بپردازم، اگر آنچه نوشته ام توجیه نتوانم، شهامت آن را دارم که انتقاد را بپذیرم و پوزش بخواهم، و چنین خواست و انتظار را از جانب بالا نیز دارم؛ ولی میدانم عملی نیست، "زیرا مرغ آنان فقط یک لینگ دارد وبس"). هدفم این است که این سران شورای اروپایی ما همانهای هستند، که همان بدبختیها را بالای اعضای حزب تحمیل می نمودند، با این وصف از شرم زمانه باز همانها را پذیرفتیم، به شانه های خود نشانیدیم؛ ولی اکنون هم به گذشتۀ خود نمی اندیشند، از آن نمی شرمند، در پیِ تلافی آن نیستند، باز به همان نارواییهای پیشین خود ادامه می دهند. معلوم است که فقط مکان و کلاه سرشان تغییر نموده است، نه مافیهای سر،یعنی نه مغز سر و مفکورۀ شان. ادعای دموکراسی تنها در لفظ آنان بوده، نه در عمل وکردارشان، همان اندیشه و مغزوسرکهنه است، که همچون دامِ تزویر با کلاه نوپوشانیده شده است، توانایی تطابق با شرایط نو را ندارند، اعضای حزب را مانند شرایط گذشته همچون سربازان و سازمان را سربازخانه و خود را مارشالانِ قومانده دِه می خواهند، به عواقب دساتیر و عمل شان از قبل نمی اند یشند ، بل بعد از انجام آن فقط در آنها صحت و درستی می جویند، به سقم و بطلان آن که از دور به سوی شان سوسو می زنند نمی بینند، به آنها توجه و نظر نمی افگنند، با پررویی و لجاجت و یک دندگی می کوشند به روی آن پردۀ استِتار افگنند، هوشدار ها، ضجه ها ، زاریها و انتقاد های متواضعانه و رفیقانۀ اعضا را به دشنام جواب می گویند "گره را به جای دست با دندان باز می نمایند".

    آخر رفقای محترم من به مقام شما بد بین نیستم و حسد نمی ورزم، بل به شما سعادتِ افزون تر آرزو می کنم، ولی از عواقبِ اعمال شما بیم دارم، که مانند گذشته بلاهایی را بر سر مردم و اعضای سازمان از جمله من نازل می نماید، در آن هنگام به هر حالت شما هنرش را بلد هستید "به تپۀخیر می نشینید" و ما تیره بختان به آتش می سوزیم، زیرا ازاین اندیشه و این سازمان و وفایی به عهدــ که به نیروی مادی در وجود ما تبدیل شده است ــ دوری و دل کنده نمی توانیم، و از سوی دیگر شما این سازمان را به ماتم سرا برای مان تبدیل می نمایید، فقط خود را می خواهید، در هر چیز خود را می جویید و طوری که دقیق شنیده شده می گویید:"به دیگی که ما نجوشیم ... بجوشد". احساس دیگربینی و دیگراندیشی در وجود و سرشت شما اصلاً وجود نداشته یا مرده است، لطفاً اندکی به حال آیید، همه چیز تغییر کرده است، تنها شمایید که در مکان و مقام اُلُوهیت خود را می بینید و تغیر نمی دهید، باری تجدیدنظر فرمایید! می دانم که سخنانِ منِ نگون بخت به جای ترحم، شما را به غضب می آورد، خصلت و سیمای میرغضبی تان را تحریک و آشکار می نماید، که چطور و چرا غلامی مادر زاد چنین جرأت به خرچ می دهد؟ ولی رفقای محترم، من غلام نیستم، عضو سازمان شمایم، با شما خود را دارای حقوق مساوی میدانم، مفکورۀ باداری را از سر بدرکنید! من و همانند مرا رفیق وهمرزم خود بدانید!  وقتی که به خود امکان اجرای رفتار مضر به حال سازمان را می دهید، به صفوف نیز اجازۀ  انتقاد را بدهید! اگر انتقاد را موجه نمی دانید، دشنام ندهید، نقطه نظر های تان را توضیح و ارئه نمایید! در توضیح مسائل عمده و کلیدی آنانی را که می دانند سهیم سازید، نه آنانی را که می خواهید شخصیت کاذب بسازید، آنانی که ادعای دانشمندی و غنای تجربه می نمایند، پشت پرده ودر حالتِ اعتکاف به سر نبرند، در روشنگری اعضا وتوضیح مسائل سهم فعال بگیرند حین سخن گفتن از انتقاد به گذشتۀ تان نترسید، حقایق را بگویید، ولو به ضرر شما هم باشد ، این امر اعتماد اعضا را به شما افزایش می بخشد حرف های راست و درست شما بدون شک اثر می گذارد، "سخن که از طمع پاک و غرض خالیست/اگر به سنگ بگویی درآن اثر دارد" حتا گناه هان گذشته شما را به سوی عفو می برد، محبوبیت شما را به قلبهای اعضا مانند"دورۀ گوسفندی ما" احیا می نماید، ولی باتأسف چنین توقع و انظاری از شما بی جا و زائید است.

         گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه         به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد

       از این روست که ناگزیر به ارائه ی پیشنهاد زیرین  برمی گردم:

 

   رفقای عضو حزب واحد مقیم اروپا! اکثر ما به اندازۀ زبان بلدشده باشیم که تا جایی از چگونگی سازمانهای سیاسی اروپایی سردربیاوریم، از طرز فعالیت شان آگاه شویم، در این جا می بینیم که دیگر سازمانها "رهبر و پیشوا" ندارند، بنام سخنران یاد می شوند، سخنران هم زمانی که حمایت اکثر اعضای سازمان را از دست داد، داوطلبانه جا خالی می کند، اگر نکرد، اعضای سازمان آشکارا و علنی عدم رضایت خويش را ابراز می نمایند. برنامه و اساسنامه و تصامیم همایشهای باصلاحیت سازمان مانند: کنگره، کانفرانس و پلینوم رهبر سازمان استند، که اصل عمدۀ رهبری وسازماندهی یعنی رهبری جمعی به معنای واقعی کلمه به همین گونه تحقق می یابد ؛ به پیشنهاد ها و نظرات اعضای سازمان توجه می گردد؛ در تحقق مواد برنامه و اجرای امور عمده و مهم روتین حزب، از طریق نشستها و نظر خواهیها نظر و مشورت اعضای سازمان گرفته می شود؛ خواستها، نیازهای مردم که سازمان برای تأمین آن میرزمند تشخیص میگردند، راه های تحقق آنها ـ که طبعاً در جامعۀ  مبتنی بر دموکراسی استفاده از مجرا، وضع، تعدیل و تغیر قوانین است  ـ جستجو می گردند وجامۀ عمل پوشانیده می شوند و به این وسیله است که : جلو تکروی خودمحوری، تیم سازی، قدرِ قدرتی، دیکتاتوری، تعدد رهبری و انحراف گرفته می شود؛ عینیتِ تشکیلاتی به وجود می آید؛ از طریق انتخابات دموکراتبک کار به اهل کار سپره می شود و در این حال است که وحدت سازمان حفظ میگردد و تحکیم می یابد؛ فعالیت درونی وبیرونی سازمان مضاعف می گردد؛ حزب در جامعه صاحب اتوریته واعتبار می شود؛ توجه سازمانهای دیگری به حزب معطوف می گردند؛ سپس برای تأمین وحدتها و ایجاد جبهه ها سهولت به وجود می آید.

    اما باچنین کسانی که در رأس شورای اروپایی نهضت داریم، که بار ها شاهد موضیعگیریهای غیر اصولی شان بوده ایم، چگونه اعتماد حاصل و وحدت تأمین شده خواهد توانست؟ چطور حفظ وتحکیم خواهد یافت؟ از این جاست که کناره گیری شان از رهبری مطرح می گردد؛ ساده ترین راه دور شدن آنان از صدر سازمان این است، که شورای زائد و کثیرالمصرف اروپایی لغو گردد. راه الغای این شورا هم این است، که شورا های کشوری آگاهانه وصمیمانه باآن قطع رابطه نمایند، حق العضویتها را به مرکز ارسال کنند، دساتیر را نیز از مرکزبگیرند. شورا های کشوری آگاه از حزبیت و اصولیتِ دموکراتیک با درک درست همین موضوع در نشست یکشنبه 22 اگست با رؤسای شورای اروپایی حاضر نگردیدند.

     رفیق عزیزعضوحزب واحد در اروپا! لطفاً فرمان دیکتاتورانه را بنام خبر جلسه 25 اگست 2010 کمیته تدارک و سازماندهی شورای اروپایی حزب واحد را درپیام نهضت می خوانید، که می خواهند صدای انتقاد را که برضد شان صورت می گیرد در گلو خفه کنند، در حالیکه حکم اساسنامۀ نهضت دربخش حقوق و وظایف اعضا را، که چنین مشعر است زیر پا می کنند : "... حقوق و وظایف اعضای نهضت فراگیر عبارت اند از:3 ــ نظریات، پیشنهادات و انتقادات خود را به ارگان ها و سازمان های نهضت فراگیر ارائه دهد ودر بحث پیرامون فعالیت و گزارش دهی نهضت ابراز نظر نموده و می تواند هر مقام را در مطبوعات نهضت فراگیر وخارج از آن انتقاد نماید."

      با مطالعه بخش اساسنامه، که در فوق خوانده می شود ، شما چند نفرمعدود حق ندارید و نمی توانید با تهدید و زور که ناشی از همان کرکتر حاصل شده برای تان از پنجاه سال قبل در افغانستان است ، صدای داد خواهانه را خفه کنید، و اساسنامه را نادیده بگیرید و نقض کنید.

     رفیق وحید خرسند عزیز! دشنامهای آبداری را که مایل داده بودی دریافتم و" تشکر" می کنم! من و تو نظامی بودیم تکرار امر می نمایم، یاسین من به تو و آمرانت گارگر نیفتید، لطفاً خودت در این گفتگو با نام اصلیت حصه بگیر و یاسین بخوان شاید به خودت و آمرانت مؤثر افتد، در مایل نوشته بودی که "از آمر و قاطر نمی ترسی!" لطفاً بگو از "گوساله" چطور؟ می ترسی یا نمی ترسی؟

(ادامه دارد)

28 اگست 2010