به سطح دو کودک کشتی گیر سقوط می کنند
هدایت حبیب
به سطح دو کودک کشتی گیر سقوط می کنند
با ابرازنظرها، مقاله ها ونبشته های انتقادی، سریع، صریح وباایما واشاره ها دوستان ونقادان صاحب نظر، نهال آزادی بیان را بیشتر از پیش تنومند و پربارتر ساختد، واز ابراز مکنونات قلبی شان سود جستیم. پیوست به آن نوشته ها، نوشتۀ رفیق خجسته ام فهیم ادا را تحت عنوان "به کجا سقوط کرده ایم؟" که دیدگاه شورای اروپایی حزب واحد است، اخیراً درسایت بامداد مرورنمودم. رفیق خجسته ام ادا درسرمقالۀ بامداد توأم بانیش وناسزا، "گاهی به نعل و گاهی به میخ زده" انتقاد کنندگان را انتقاد کرده واز انتقاد شدگان دفاع کرده؛ با تعقیب سیاست های دوگانه میان گروه های همسو وهم اندیش فاصله ایجاد میکند وتخم نفاق میکارد، اما روزگار نگون بختانۀ مردم کشور و پراگندگی فلاکتبار کنونی بازمانده های ح.د.خ.ا. را تأیید کرده، به مثابه تروریستان اسلحه برداشته، به دستور آمرانش(رهبران پشت پرده) شخصیت رهبران نستوه ومحبوب گذشتۀ ح.د.خ.ا و مخالفین عقیده واندیشه شانرا ناجوانمردانه ترورمی نماید، تا ادای خدمت کند ویا شاید آمرانش به تقلب، جعل وزهرپاشی و افشاندن تخم نفاق مجبورش ساخته اند. این نویسنده گان یا سخنگویان باید بدانند که شخصیت انسان از هرگونه تجاوز و تعرض مصون است، آزادی بیان و دموکراسی این نیست که شخصیت های سیاسی مورد تحقیر و توهین مغرضانه و کج اندیشانه قرار بگیرند و کسی هم نیست که بگوید بالای چشمت ابرو است. اکنون می خواهم بدانم، که این کرکتر نو را از آمرانت آموخته ای؟ آنان به چنین کارها استادان بی بدیل اند، یا ازمعاشرت وهمکاری با آمر جدید کنونی ات حاکمزاده فراگرفته ای؟ این را باید بدانید: شما در مقام ناصح نیستید وما هم به اندرز شما نیازی نداریم!
رفیق عزیزم ادا! از دوستان نزدیکت شنیده بودم، درزمان حیات رهبران واقتدار ح.د.خ.ا (حزب وطن)هرکاری که از دستت پوره می بود می کردی؛ تا به چیزی که میخواستی برسی؛ حتا به معنای انجام کاری نا درست هم می بود!!! در سرمقاله ارگان نشراتی شورای اروپایی ات رویداد هایی که زمان پاکش کرده دوباره یادآوری کرده ای. لازم به یاد آوری میدانم، در سال 2001 با شرکت 27 تن از رهبران و کادرهای پیشین ح.د.خ.ا (حزب وطن) و متحدین سیاسی آن سازا، گروه کار و دیگران به تاریخ 25 جون به خاطر نضج وقوام اندیشه نهضت دریکی از شهرهای هالیند باهم جمع شده بودند. در همین جلسه تصمیم نهایی در جهت ایجاد (نهضت میهنی) ، یک سازمان وسیع و بزرگ، با تنوع اندیشه ها با خصوصیت واقعاً فراگیر، گرفته شد. متأسفانه با تحمیل ارادۀ نفاق افگنانۀ (رهبران پشت پرده) نهضت نه تنها (میهنی) نشد، بل (فراگیر)هم نشد. آمرانت(رهبران پشت پرده)همانطوریکه از فراگیر شدن سازمان ویا توسعه آن می ترسند، نمیخواهند نیروهای هم سو وهم اندیش و دموکرات زبان ونظرواحد پیدا کنند و باهم کنار بیایند.آنچه در مورد (مخالفین وموافقین پلنوم هژده)لازم به تذکر میدانم: بعد از جلسه 2001 نهضت میهنی در هالیند، فاصله های مخالفین و موافقین کمرنگ گردید.
رفیق محترم ادا! با تو هم عقیده هستم که رویداد ها در فضای باز و دموکراتیک مورد بررسی و نقد قرارگیرد، نه یک دو رویداد سرسری وگذرا، بل ح.د.خ.ا(حزب وطن) با یک نقد کلی وعمیق ازگذشته طی 14 سال جریان مبارزات بخصوص دروقت اقتدار خود، از کارکرد ها، افتخارات و دست آورد ها تا اشتباهات طی سمینار و یا اجلاس وسیع صورت گیرد؛ تا سوالات اعضاء ح.د.خ.ا (حزب وطن) و هموطنان عزیزما پاسخ یافته باشد؛ گرچه چند تن از رهبران گذشتۀ حزب وکادر های قلم بدست طی مقالات وکتاب های پربهای خود گذشته را به بررسی گرفته اند، ولی بسنده نبوده، پاسخگوی همه سوالات نیست. به باور من آن چیزی که ما را حداقل باهم نزدیک میسازد این است که بتوانیم حداقل در باره آن اشتباهات که مثل آفتاب روشن است، توافق داشته باشیم.آنچه بعد از فروپاشی درمطبوعات بیرون مرزی هر فرکسیون حزبی، فرکسیون رقیب خود را مسئوول شکست حاکمیت، تسلیم طلبی به دشمن و خیانت به امر حزب وانمود می کند، اکر قرار باشد اعتماد متقابل بوجود بیاید، اگر این حزب بخواهد در فضای سیاسی آینده افغانستان جایی داشته باشد، باید نقدی از گذشته خود داشته باشد. این نقد شامل یک نقد اساسی به مناسبات اجتماعی واقتصادی و وضعیت عمومی سیاسی باشد و با این اعتبار عملکرد ح.د.خ.ا (حزب وطن) را نقد کند، همچنان باید یک بحث اساسی در باره یک برنامه مترقی در دستور کارخویش قراردهد.
رهبران پشت پرده و کادر های تحت فرمان شان راــ که رفقای نیمه راه ومعامله گراند ــ به تمام معنا می شناسیم و سوابق شان را میدانیم: که گروپ ناراضیان چه زیانهای رابه ح.د.خ.ا رسانیدند! صدر نشینان زیر فرمان بیگانه و شیفتگان قدرت و مقام، با به راه اندازی پلنوم 18 چه جفاهایی را در حق مردم و اعضای حزب نمودند!... وتنی چند با آگاهی ازین همه، گوسفندوار از امر آنها اطاعت می نمایند. به چنین رفقای عزیزی که اصل حزبیت، شایسته سالاری، و تعهد روز "الستُ برَبکمُ " خود را در نظر نمی گیرند، سمتگرایی، زبانگرایی، قومگرایی، روابط شخصی وحب وبغضگرایی، گروپ بازی، محفلبازی و تیمسازی...را پیشه می کنند. عینی قضاوت نمی نمایند، ذهنیگرانه به سطح دو کودک " کشتیگیر" سقوط می کنند، که تیم ما برنده شود، از آنها بازنده؛ به عواقب عمل خود نمی اندیشند و این چنین "تیشه به ریشۀ خود می زنند"؛ به عدالت، صداقت، راستی و درستی سیاسی و اندیشه یی پابند نیستند. جزرستگاری، به خودآیی ورهایی ازخود بیگانگی...دیگر چه آرزو می توان کرد! درسال 1366 هجری پروگرام "مصالحۀ ملی" مطرح شد، که مورد اعتراض کتلۀ وسیع اعضای حزب قرارگرفت ــ در آن زمان ازجملۀ این (رهبران پشت پرده) کنونی یکی عضو دفتر سیاسی، بلندگو و هرکارۀ ح.د.خ.ا. (حزب وطن) و دیگرش عضو کمیتۀ مرکزی و دارالانشای آن و منشی بزرگترین سازمان حزبی کشور، کمیتۀ حزبی شهر کابل، بود ــ به جای مذاکره و اقناع اعضای معترض حزب، به سرکوبی غیررفیقانه و بیرحمانه چه که، به اقدام وحشیانه یی متوسل شدند: با بیکارسازی از کار، آب ودانۀ فامیلشان را قطع نمودند، با اخراج از حزب و دورسازی از مبارزه یی که خون بهای اعضای فامیل و رفقایشان بود، غذای روحی و معنویشان را گرفتند ، با زندانی نمودنها آزادیشان را سلب کردند، وعدۀ یی ازا یشان را به جاهای بی برگشت سوق نمودند. و درعوض مقامات و چوکیها را به "اشرار" آن وقت و "مجاهدان" کنونی بنام "مصالحه" پیشکش کردند، که سرآغاز تسلیمدهی حاکمیت مردم به ویرانگران میهن بود. چنانچه بعد رئیس جمهور و منشی عمومی حزب در ضمن صحبتی ازورای تلویزیون گفت: سه ماه چوکی وزارت دفاع را به احمد شاه مسعود نگاه داشته بود. (رهبران پشت پرده) گاه گاهی وحدت با حزب متحد ملی را غیر اصولی می دانند، لطفاً بگویند: که مصالحۀ آن وقت اصولی بود یا غیر اصولی؟ اگر جواب شان منفیست؟ چرا در آن زمان به اعضای منتقد حزب نپیوستند که سرکوبشان نمودند؟ اگر جوابشان مثبت است؟ دلیل چیست که آن مصالحه با دشمن اصولی بود؟ و این وحدت با دوست غیر اصولیست؟ بدون تردید اعضای حزب واحد به این درک نایل شده اند، که اصولیت وعدم اصولیت بسته به مقام (رهبران پشت پرده) نهضت است، درهر وحدت و مصالحه یی که مقام این اشخاص تأمین شود اصولیست، در غیرآن غیراصولیست! فقط مِحکِ اصولیت و عدم اصولیت مقام این سه رهبر مقام پرست است وبس! در پیامد روز گار، منشی عمومی دیگر حزب را برای قدرت طلبی وایفایی مصلحت بیگانگان، از حزب دور ساختند وتبعید کردند؛ بقول بهزاد کریمی سیاست مدار چپ ایرانی این حادثه "چون صاعقه ای بر فرق حزب فرود آمد و صفوف حزب را بحران گرفت" .سازمان دهندگان اساسی آن ماجرا، رهبری کنونی پشت پرده بخصوص همان گردانندگان پلنوم هژدهم که عنان سازمان را در اختیار خود درآورده اند از دست ما مخالفان پلنوم هژدهم گرفتند و به روی خودمان میکوبند. برای اینان جز تامین آمریت، هوا و هوس خودشان، منافع خلق و مصالح سازمان هیچگونه اهمیتی ندارد.
وحدت خواهان محترم نهضت فراگیر ومتحد ملی! بیاد دارید که پیش بینی امتناع تدویر کنگرۀ وحدت از جانب رهبری پشت پرده نهضت، در سلسلۀ "مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند!" پیش داوری نبوده است، اکنون به اثبات رسیده باشد، که مانعان وحدت در اروپا نشسته اند. هروقت همین که کمی کارها رونق می گیرد، یکی دو نفر، مانند رفقأ: کرنزی، زیارمل و صدیقی از اروپا اعزام می شوند، به کشور. خود را وحدت خواه جلوه می دهند وچندی دیگر را به مخالفت و بهانه جویی وا می دارند. اگر چنین نیست، سه سال است که نشست وگفتمان جریان دارد، چرا مثمر ثمر نمی شود؟ اگر غیر بهانه جویی جانب نهضت، کدام مانع اصولی هم وجود دارد، چرا به اطلاع همه اعضای هر دو سازمان رسانیده نمی شود؟ فقط در هر جلسه کمسیون انسجام جانب نهضت از متود"تال وچال" استفاده می کنند، بگونۀ مثال می گوید: در فلا ن ولایت، فلان شخص نهضت در جلسۀ انتخاب نمایندگان به کنگره نبود، بنابرآن تصمیم آن جلسه را قبول ندارند ویا در فلان ولایت که نهضت سازمان ندارد، نمایندگان منتخب متحد ملی را نمی پذیرند. بلاخره در جلسۀ اخیر کمسیون انسجام، که جانب متحد ملی به تعین تاریخ تدویر کنگره مثل همیشه اصرار ورزید، رفقای معلوم الحال جانب نهضت، که وابستگی آشکاربه اروپا دارند، پلان شده به آدرس جانب مقابل سخنان غیر رفیقانه و دل آزار حواله نمودند، که در نتیجۀ این رفتار شنیع، تاریخ تدویر جلسۀ بعدی کمسیون هم تعین نگردید. اگر جانب حزب متحد ملی اکنون باز ابتکار وگذشت از خود نشان ندهد و اعضای کمسیون را جمع نکند، زمینۀ تدویر جلسه آن کمسیون هم متلاشی شده است. مرور زمان ایدۀ را مبرهن ساخته است، که سخن گویان کمسیون انسجام جانب نهضت به وسیله (رهبران پشت پرده) دیکته می شوند و دست از بهانه جویی برنمی دارند. بنابرآن به همه اعضای هردوسازمان رفیقانه پیشنهاد می شود، که از کمسیون انسجام مرکزی تقاضا نماییم، که موانع عدم تدویر کنگره را طی نامۀ سرکشاده به اطلاع همه اعضأ برسانند. برداشت من این است، که رهبران پشت پردۀ نهضت هم مانع تدویر کنگره می شوند و هم می کوشند که لکه بدنامی عدم تدویر کنگره را به گردن جانب متحد ملی اگر بتوانند بیندازند. پس وظیفۀ ما صفوف باید باشد، که بیشتر از این وحدت را از مخالفان وحدت نخواهیم، خود ابتکار عمل را بدست گیریم. در راستای چگونگی تدوین میکانیزم بدست گیری ابتکار از جانب صفوف، از رفقأ تقاضا می نماییم، که ابراز نظرفرمایند.
نویسندۀ عزیز ادا! کاشکی همه از جمله آمرانت صادقانه و رفیقانه همه موضوعات را درجلسات رسمیی حزبی مطرح می نمودند. اگر چنین می بود دنیا گل و گلزار بود، در این حال همه چیز در سازمان به وِفق مرادِ اصولیت و اکثریت حل وفصل می گردید، دیگر جایی یه نوشته های من وتو ودیگران باقی نمی ماند. اقلیتها هم می توانستند نظریاتشان را پیوسته مطرح کنند و منطق، تعقل و استدلالشان را آزدانه ارائه نمایند. ولی من و تو و دیگران می دانیم، که به واقعیت و درعمل چنین نبوده و نیست. زیرا آمرانت مکنونات قلبیی شان را در دورمیز و بالای دستر خوان شیشه دار و یه وسیلۀ تلفونها و سرگوشیها درمیان می گذارند وکار به جلسات نمی رسد.
از آنجایی که آمرانت دررد ویا تائید نبشته های منتقدین دلیلی برای گفتن ویاجوابی نداشتند، در برابر بخش بزرگ و اساسی آن سکوت ـ که علامت رضا و تسلیم است ـ اختیار نمودند. صرف برای عقده کشایی و فروکش دادن خشمشان، ترور شخصیت های رهبران فرزانۀ گذشتۀ ح.د.خ.ا و کوبیدن و به زعم خود شان بی اعتبار سازی دید ها ونظر ها گویا جواب گونه خودت را توظیف نمودند تا از آدرس شورا بنویسی. پیام منتقدین را بشنوید وجدی بگیرید. رنگ قلم حقیقتجو هیچ وقت خشک نخواهد شد! یکی از اندیشه وران بزرگ جهان گفته است: "کسی که حقیقت را نمیداند وبرضد حیقیقت به پا می ایستد، نادان است. کسیکه حقیقت را می داند و برضد حقیقت به پا می ایستد، تبهکار است."
25جولای2011