پیوند حادثه ها

غفار عريف 

پیوند حادثه ها

      ((به تازگی خبر رسيد، که با قساوت و شقاوت تمام، در سرزمین آفتاب، در یک هفته دو حادثه ای خونین و تکان دهنده ی مردم کشی در وابستگی کامل با راه و رسم بازمانده از خونخواری های استیلا گران عرب، از دوره ی امویان (خلیفه های دمشق) و عباسیان (خلیفه های بغداد )، رخ داده است:

    ۱ ـ  حمله ی خود کفانی در مسجد و حسینه ی جوادیه در بکر آباد درهرات باستان، در بین نماز گزاران ( به تاریخ ۱ / ۸ / ۲۰۱۷ ) توسط وحشی های داعشی؛

   ۲ ـ تیرباران وحشیانه ی روستائیان بیگناه و پاکدل (زن و مرد، پیر وجوان) در میرزااولنگ - شهرستان صیاد - استان سرپل، به دست درندگان وحشی طالب و داعش ( به تاریخ ۶ / ۸ / ۲۰۱۷).

      از این رو لازم می افتد تا هر دو جنایت خونین جنایتکاران ستمگر، با رویداد های جنایتکارانه و آدمکشی های استیلا گران عرب بی فرهنگ که در سده ی آغازین گاه نامه ای خورشیدی، در استان های سرپل و هرات بر مردم - زبان ، ادبیات و فرهنگ آنان، روا دانسته شده بود؛ پیوند داده شود. ))

      با وجود  سپری شدن سده ها، هنوز هم آوای این سخن گرم و شیرین شیخ اجل در گوش ها طنین انداز است:

دانی چه گفته اند بنی عوف درعرب

نسل بریده به که موالید بی ادب

      تاریخ درخشان رزم و پیکار و مقاومت جانبازانه ی دلیر مردان نامدار زمانه درسرزمین خورشید، در برابر استیلا گران وحشی عرب، بسیار بسیار پر افتخار و فراموش نا شدنی است. در این جا فرهنگ ستیزان عربی بار بار به خواری مزه تلخ شکست های شرم آور را چشیده و پا به گریز نهاده اند. مزد بگیران اجیر امروزی خانواده ی آل سعود و شیخ های عیاش حوزه ی خلیج فارس که بر سر کلاه و نام طالب و داعش و یا هر بد و بلای دیگر را گذاشته اند و در خدمت به منافع پاکستان، عربستان،  آمریکا و انگلیس و اسرائیل و در کل جهان سرمایه داری و ارتجاع جهانی، عمل می کنند، باید بدانند که سرانجام روزگار و سرنوشت بهتر از حاکمان و جلادان تجاوز گر " اموی " و " عباسی " نخواهند داشت!

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد

یک روز ببینی که پلنگش بدرد

(سعدی)

      این تاریخ هم عجب شگفتی های دارد:

      در روزگاران بسیار پیشین، قتیبه سردار عرب، فرستاده ی خلافت دمشق در خراسان زمین، با در پیش گیری روش خدعه و نیرنگ پیمان صلح با دلاوران خراسانی را شکست و در برابر اتحادی که  میان سپهبد بلخ، " جغبویه" حاکم تخارستان، " بازان" امیر مروالرود و امرای جوزجان و فاریاب، بر ضد عرب های استیلا گر تشکیل شده بود، قرار گرفت؛ دوازده هزار سپاهی خراسانی را از دم تیغ گذرانید؛ سر " نیزک" بادغیسی را یکجا با " جغبویه" تخارستانی که اسیر بود به دمشق فرستاد؛ فاریاب را آتش زد و نام " محترقه " کمایی کرد؛ لیکن در فرجام در قیام پر از خشم و خروش مردم به سرکردگی " حیان " خراسانی به سزای اعمالش رسید. وحشیان خون آشام عرب آرام ننشستند، به خونخواهی " قتیبه"، " حیان " را زهر خوراندند. 

      پس از این رویداد، دیری نگذشته بود که دو افسر تازی به نام های: یزید و بوعبیده با لا و لشکر، از سیستان مارش کنان به قصد فتح(!) کابل روان شدند؛ اما در بین راه سپاه مردمی کابلی ها بر قوای استیلا گر تاختند و آنان را تباه کردند، یزید کشته شد و بوعبیده اسیر گردید.

      این بود فقط یک نمونه از تنفر، انزجار و بیزاری خراسانیان عزتمند در مقابل استبداد و ستم اداره خلافت دمشق در سرزمین خورشید، که تعصب، تبعیض، اجبار، زورگویی، وضع مالیات سنگین، برده گیری و تاراج دارایی ها و جان مردم، پایه های آن را می ساخت.

      یک سده و اندی از تاریخ هجری سپری شده بود که ابو مسلم خراسانی اهل روستای " سپید دژ " شهرستان " انبار " در (سرپل کنونی)، در مرو پرچم سیاه برافراشت و لباس سیاه بر تن کرد در میان شور و هلهله ی هزاران آزادی خواه داوطلب، سلطه ی خلافت دمشق را در خراسان، به زیر انداخت.

بنوعی دلم گشت پیروزمند

کزان گونه دیوی در آمد ببند

(نظامی)

      منصور خلیفه غدار عباسی از سر نامردی و نمک به حرامی، بدون دانستن پاس خدمت صادقانه ی ابومسلم خراسانی، با اتخاذ  شگرد ترفند و توطئه گری، در جریان یک صحبت ساختگی از پیش برنامه ریزی شده، خون سردار سپاه نامدار خراسان را به دست جلادان خود بر زمین ریخت، سرش را از تن جدا کرده به خراسانیان فرستاد و با انجام و پایان این دسیسه، تازیان دگر باره به خراسان دست یافتند وحاکم شدند.

پیر پیمانه کش من که روانش خوش بادا

گفت: پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

(حافظ)

      فقط پنج سال از ریختن خون ابومسلم خراسانی نگذشته بود که هراتیان فرهنگ دوست، علیه امرای عباسی به پا خاستند و دست به قیام زدند و به دور " سند باد" روشنایی پرست، اهل روستای " هر دانه" هرات، گرد آمدند. " سند باد" به عنوان سپهبد به جای ابومسلم خراسانی نشست و بر ضد فرستاده های عباسیان سنگدل و بی مروت به جنگ پرداخت؛ لیکن از پی هجوم آوردن  سپاهیان غارتگر عباسی، شکست خورد و راهی طبرستان گردید  و در آنجا به دست یک نامرد بی وفا و لاشخور  کشته شد و سرش را به دربار خلیفه عباسی به بغداد فرستادند.

بگیتی به از مردمی کار نیست

بدین با تو دانش به پیکار نیست

(فردوسی )

      هراتیان پس از این رویداد خونین نیز خموشی و خمودگی اختیار نکردند و چهار زانو ننشستند. دو سپهبد دلیر و پاسدار آزادی و بیگانه ستیز: " استادسیس " بادغیسی و " حریش " سیستانی، رهبری قیام مردم را بر ضد تازیان به دست گرفتند؛ ولی دریغا که از بد روزگار به پیروزی نرسیدند.

      "استاد سیس " را اسیر  کردند و نزد خلیفه عباسی به بغداد فرستادند و هم در همان جا کشته شد. سایر اسیران جنگی از دم تیغ تازیان وحشی و خونخوار گذشتند.

      بار دیگر، کشاورزان هرات و سیستان به رهبری " آذرویه " روشنایی پرست و " محمد بن شداد "، بر ضد ظلم و جنایت و ستمکاری عباسیان شوریدند و " یزید " نماینده ی بغداد را در میدان جنگ از پا در آوردند، دهقانان و پیشه وران شهر زرنج " معن بن زایده  " حاکم عباسی را هلاک ساختند.

      از پی این همه خیزش های تازی ستیزانه، " سپید جامگان " به رهبری " حکیم مقنع بن عطای " بادغیسی برای ساقط کردن سلطه ی بیگانه، به پا خاستند و در جنگ ها سرداران تازی را از بین بردند. ولیک از اثر لشکرکشی بزرگ خلیفه بغداد، " حکیم مقنع " در حلقه محاصره گیر ماند؛ رهبر  " سپید جامگان " تن به اسارت نداد، در نخست فرزندان خود را از بین برد و سپس به خود کشی دست زد

باد آمد و روی دشت و گلزار بسوخت

در خرمن خندان گل آتش افروخت

می خواست نشان گذارد از خود بر خاک

آب همه برد و بار از اندوه انداخت

(نیما یوشیج )

# # #

       و اما آنچه امروز اهریمنان به فرمان ابلیس خانه ها و تمامی دستگاه های اطلاعاتی، بویژه سی. آی. ای ـ آی. اس. آی ـ انتلجنس سرویس ـ موساد ـ استخبارات سعودی،  با نام ونشان (طالب)، (داعش)، (شبکه حقانی)، (حزب اسلامی)، (القاعده) و ده ها گروه گندیده و فرقه گرای مذهبی دیگر، بر اساس برنامه و تأیید گرگان خیره سر ارگ نشین، در وحشت آباد و وحشت سرای کنونی انجام می دهند؛ دنباله ی همان خرد گریزی و انسان ستیزی لاشخواران جنایتکار تازی دیروزی می باشد، که در واقع امیر عبدالرحمان غدار روند آن را تازه ساخت، نادر خان - هاشم خان - محمد گل خان مهمند به شدت به آن چسبیدند و در بیست سال پسین با جنایت کاری های هولناک و نا روایی های غیر انسانی پی در پی، از آن زمره ریختن خون پاک فرزندان سرزمین خورشید به دستان ناپاک دژخیمان خرد باخته به اشاره ی چشم خلوت نشینان قبیله گرا و تمامیت خواه و قوم پرست به قیادت اشرف غنی احمدزی و اشتراک حلقه ی نزدیک به وی، می باشد که به حکم آمرانه تاریخ هرگز بی پاسخ نخواهد ماند!

       " داد ستمدیدگان بدهد تا ستمکاران خیره نگردند، که گفته اند: سلطان که رفع دزدان نکند، حقیقت خود کاروان می زند. "

(سعدی)

(پایان )

۸ / ۸ ۲۰۱۷

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه