برای مهسای کوچک فریاد زندگی

 
 

  غفار عریف 

برای مهسای کوچک

فریاد زندگی!

یادداشت:
و باز سخن از :
       
کشتن هاست، خون ریختن هاست، خفه ساختن هاست، جان باختن هاست .
سرانجام سخن ازسرنوشت زندگی مردم درسرزمین خورشید است و رهایی از چنگال های خون آلود اژدهاست، که یکجا با دسته ی جانی و رهزن خود، تاریخ را به سخره گرفته اند و حال و آینده ی انسان های میهن را پایمال هوس های اهریمنی خویش می سازند. 
     
امروز خبر فشرده شدن گلوی مهسای کوچک توسط اوباشان، اندوه آفرید؛ و در روزهای پیشتر وحشی ترین وحشی های روی زمین:

   ـ در شوراب هلمند و در شهرستان بالامرغاب بادغیس، سپاهیان را به رگبار بستند؛

-در شهرستان بهسود ننگرهار در خون کارگران ساختمانی شنا کردند...
    این دیگر چه راه و رسم زندگی ست که یک بیمار روانی و همکارانش به اقتضای نفس آماره ی خویش بر مردم تحمیل کرده اند؟


       
فرعون و شدادی شده، خیکی پر از بادی شده 
      
موری ُبده ماری شده، وان مار گشته اژدها 
 (مولوی)


                                 * * * 
   
غمی به بزرگی کوه ها در فضای زندگی می پیچد و در گوشه گوشه ای از دیار پر از کشت و خون صدای ناله ها و فریاد ها بلند است و مردم با سر دادن آه و فغان و چشمان پر از آب، درد جانسوز از دست دادن عزیزان خویش را تسکین می دهند.
      
پیکر سرد جان باختگان در میدان های نبرد و کشته شدگان در پایگاه ها و قرار گاه ها و در کارگاه ساختمانی، با مهسای کوچک که گلویش را فشردند تا دیگر زنده نماند؛ در گورستان تاریخ همصدا شدند و هشدار دادند که نیروهای تاریک اندیش با دزدان و اوباشان کمر به نابودی انسان ها و بربادی خرد و فرهنگ و ادب بسته اند تا به وحشیگری، ظلم و بیدادگری، رفتن به بدویت و نفرت از پیشرفت و تمدن و انسانیت، جان تازه بخشند و هم عربده جویی ها و چیغ زدن های پر از نفرت و کینه سرخیل محیل ها بالا گیرد و دیگر حرف و حدیثی در دفاع از حق انسان برای زندگی کردن در آزادی و آزادگی به گوش ها نرسد و سرود برابری شهروندان و ترانه ی حقوق شهروندی خوانده نشود.

      و من:

تمام شب را در کوچه باغ ها گشتم 
     
صدای پای درختان بود 
 که با چکیدن باران به گوش می آمد،  
  -
صدای پای درختان عاشقی که هنوز 
ز باغ های خزان دیده کوچ می کردند....
    
صدای مستی در کوچه باغ ها پیچید: 
 
ـ "... بر آن سرم که سرم را ز جای برگیرم 
  
چو جام شیشه بکوبم بر این شب سنگی،  
    
کجاست سینۀ پر آفتاب دیواری 
 
که تا بر آن بنویسم خطی به دلتنگی... "
(نادر نادرپور )
(پایان )
شب ۱۳ / ۳ / ۲۰۱۹

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه