بر سینه ی سرزمینم کابوس وحشت 

    غفار عریف

       بر سینه ی سرزمینم کابوس وحشت 

       افتاده و او را به سختی می فشارد،

       شهروندان گریه در گلو دارند.

       -------------------

زندگی ناله دارد!

موج های شعله می داند زبان ناله ام

آتش جواله دارد ترجمان ناله ام

( حیدری وجودی)

 

       ای داد، از این بیداد!

       همین اکنون، در سرزمین خورشید، در زادبوم من؛ ترفند گویان تاریخ، یاوه خوانی دارند.

       و خدای تاریخ با چشمان گشاده دیده بانی کرد، که به چه آسانی، دیو سرمایه داری و دد واپس گرایی، بر سرنوشت مهر ورزان شهر خورشید؛شب کوران شبگرد و شب پرست را فرمانروا ساختند.

       و پس از آن، در شکنج هول و وحشت، در همه جا موج بلا به گردش افتید و از هجوم خفاش ها بر شهرستان ها و شهر های عشق و دوستی، چراغ ها خاموش شدند. 

       امروز،

ما شکسته، ما خسته،

ای شما بجای ما پیروز،

این شکست و پیروزی بکامتان خوش باد.

هر چه می خندید؛

هر چه می زنید، می بندید

هر چه می برید، می بازید؛

خوش بکامتان  اما،

نعش این عزیز ما را هم بخاک بسپارید.

(اخوان ثالث)

       ( یاد داشت: رضا براهنی در کتاب: " طلا در مس" ص ۶۴۹، هدف اخوان ثالث را از کاربرد واژه ی " نعش این عزیز " در این شعر " وضع اسفناک آرزو های ملتی را که اینک تبدیل به نعش شهیدی شده است " دانسته است.)

       های های مردم دنیا! 

در سرزمین من:

زندگی گریه دارد؛

زندگی لباب از اندوه است؛

چنگال های خون آلود وحشت گلویش را می فشارد و دشنه های خون چکان دهشت سینه اش را پاره پاره می کند!

از گریبان شب، اژدها سر بیرون آورده است تا خون زندگی و انسان بودن را نوش کند.

       های های مردم دنیا!

در سرزمین من:

زندگی گریه دارد؛

صفای زندگی و انصاف را زنده به گور کردند؛

فرشته های خورشید را یکه یکه به خاک سیاه می نشانند، و گلبانگ سپیده را در گلو خفه می سازند و فرهنگ انسانی، در شعله های آتش خشونت و انتقام جویی دیو های روی سیاه خواهد سوخت.

رنگی کنار شب

بی حرف مرده است

مرغی سیاه آمده از راه های دور

می خواند از بلندای بام شب شکست.

سرمست فتح آمده از راه

این مرغ غم پرست. . .

هر دم پی فریبی، این مرغ غم پرست

نقشی کشد به یاری منقار

بندی گسسته است

خوابی شکسته است

رؤیای سرزمین

افسانهٔ شگفتن گل های رنگ را

از یاد برده است....

( سهراب سپهری)

 

       های های مردم دنیا! 

         یاد تان است، که در بیداد سرای پر از ظلمت مان، ناکسان فرهنگ ستیز یکی از شهکار های هنری و فرهنگی جهان و یادگار ارزشمند تاریخی سرزمین مان، پیکره های "بودا" را انفجار دادند و واژگون ساختند؛

         یاد تان است، که در ماتم کده ی مان، ابلهان در باغستان ها بر تاکستان ها و درختان سبز و بر کشتزار های زمردین، با سیاست زمین سوخته، سیاست کردند؛

         یاد تان است، که در ملال آباد مان، اهریمنان خوبی ها را با تازیانه ی وحشت خیلخانه ای کوبیدند تا دیگر در گلزار زندگی هیچ گلی شگفتن نگیرد و سپیده به روی گلبرگ ها نخندد و چراغ عشق و دوستی در خانه ها روشن نباشد؛

          یاد تان است، که در غم آباد مان، جهل گرایان هرزه درا با وحشیگری و بیدادگری، در دمادم آتشباری بر چهره ی زندگی، با سیاست پاکسازی های قومی و زبانی و مذهبی، خون گل خوشه های زندگی را بر زمین ریختند و نغمه پردازان دنیای عشق و زندگی را سر به نیست کردند....

                                        *  *  *

       ای داد، از این بیداد! 

         باز گویی اندوه خونین ستایشگران آفتاب در سرزمین خورشید جانگداز است و شنیدن آن دلی به بزرگی و بلندی کوه ها و شکیبایی به فراخی و پهناوری دشت ها می خواهد! 

         آیا در این غم آباد جهان و در این ظلمتکده ی جانگزا از به خون خفتن گل خوشه های زندگی به پیشگاه عدالت انسانی، دادخواهی خواهد شد؟

        کنون که تبهکاران تاریخ را که با روشنایی و انصاف سر دشمنی دارند، از ژرفای تالاب خون بیرون آوردند و بر گرده های رنج کشیدگان و ستمدیدگان سوار کردند، می شود  ریخته شدن خون:

       مصطفی کاظمی و همراهانش، اجمل نقشبندی،سانگه آماج و ذکیه ذکی، شکریه تبسم،  اوتار سنگ خالصه و روال سنگ، کودکان بیگناه " ستایش" و " الیاس"، صمیم فرامرز و رامز احمدی، رخشانه ی نامراد، یما سیاووش و همراهانش، فردین امینی، مینه منگل، کودک بیگناه " عرش مایل" - مادرش و همراهان، بیش از یکصد هزار افسر و سرباز، راهپیمایان جنبش روشنایی، پزشکان -  کارمندان و بیماران بیمارستان چهار صد بستر، مهمانان و کارمندان هوتل انترکانینتال، نمازگزاران مسجد خواجه حسن گردیز، نمازگزاران مسجد امام زمان، نمازگزاران مسجد هسکه مینه ننگرهار، نمازگزاران مسجد باقرالعلوم، عبادت گران درمسال شوربازار، ورزشکاران باشگاه ورزشی میوند، استادان و دانشجویان دانشگاه کابل، دانش آموزان نهاد آموزشی کوثر، کارمندان و خبرنگاران تلویزیون طلوع و تلویزیون خورشید، مهمانان تالار عروسی شهر دوبی در کابل، هزاران در هزار شهروند در سراسر این بیداد سرای پر از ظلمت و وحشت را به این سادگی به فراموشی سپرد؟

       با دریغ و درد، داوران دروغگوی دنیای ستم سرمایه در خواب اند؛ لیکن داور تاریخ بیدار است!

       زندگی ناله دارد، و دلباختگان به زندگی، خون گریه می کنند و داد می خواهند! 

       ای داد، از این بیداد!

نه هر که ستم بر دگری بتواند

بیباکی چنانکه می رود می راند

پیدا ست که امر و نهی تا کی ماند

ناچار زمانه داد خود بستاند

( سعدی)

( پایان )

۲۷ / ۸ / ۲۰۲۱

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه