منظور ما از«هژمونی» یا «فرادستی» چیست؟

منظور ما از«هژمونی» یا «فرادستی» چیست؟

(محققان کتابخانه مارکس چگونگی اعمال نظر طبقهٔ حاکم و روش رودررویی با آن را تشریح می‌کنند.)

گزینش و تهیه: حسین تلاش

 

هژمونی عموماً به‌معنای برتری، اقتدار، کنترل، رهبری، قدرت یا چیرگی گروهی اجتماعی یا دولت بر دیگران است که با استفاده از ابزار سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی یا نظامی اعمال می‌شود. در اواخر قرن هجدهم و سراسر قرن نوزدهم، سرمایه‌داران صنعتی به‌طورفزاینده‌ای بر گروه‌های دیگر ازجمله بقایای زمین‌داران فئودال در سراسر اروپا و همچنین بر طبقهٔ کارگر چیرگی یافتند. قدرت فزاینده اقتصادی آنان، رشد شهرها (و به‌ویژه کاهش جمعیت روستاها در بریتانیا) با تغییرهایی سیاسی همراه بود که در جامعه مدنی ازجمله با انجام اعمال مذهبی و سیستم آموزشی غالب بازتاب می ‌یافت.  به‌ موازات این تغییرها، “قدرت ‌های بزرگ” اروپایی ازجمله بریتانیا، فرانسه، و هلند- و ایالات متحده که بعدها به آن‌ها پیوست- در پی هژمونی خود بر آسیا و آفریقا بودند. تسلط امپراتوری سرمایه از راه‌های مختلف عقیدتی، فرهنگی، اقتصادی، مالی، و همچنین نظامی، حفظ می‌شد.

در دوران حکومت ملکه ویکتوریا امپراتوری بریتانیا “حاکم بر دریاها بود” (برگرفته از یک سرود استعماری) و در اوج خود در اوایل سال‌های دهه ۱۹۲۰/ ۱۳۰۰، این بزرگ‌ترین امپراتوری در جهان بر بیش از یک‌چهارم سطح زمین تسلط داشت. ترانه “ای بریتانیا حکمرانی کن”! (Rule Britannia)  که در سال ۱۷۴۰ / ۱۲۱۹ به‌عنوان موسیقی‌ای تهییج کننده سروده شد حتی از سوی بخش‌هایی از طبقه کارگر بریتانیا همچون وصفی از اوضاع “طبیعی” آن زمان جدی گرفته می‌شد ولی با افزایش هژمونی ایالات متحده این ترانه دوباره در معرض تمسخر قرار می‌گرفت (همچون آهنگ “سگ‌های دیوانه و مردان انگلیسی” به‌خوانندگی نوئل کوارد که با همان ۱۰ نت نخست [ای بریتانیا حکمرانی کن] آغاز می شود). هژمونی کنونی ایالات متحده که نه‌ تنها تسلط اقتصادی و نظامی بلکه نفوذ فرهنگی و سیاسی آن را نیز شامل است، با رشد چین و همچنین با مخالفت جنبش‌های آزادی‌بخش کشورهایی که دیگر حاضر نیستند بخشی از “حیاط خلوت” ایالات متحده باقی بمانند به‌چالش طلبیده شده است. رئیس‌جمهور فعلی ایالات متحده مانند سلفش و نخست‌وزیر کنونی بریتانیا تبدیل به مضحکه‌هایی غم‌انگیز و خطرناک شده‌اند.

مسئله هژمونی در استقرار سوسیالیسم نقشی اساسی دارد. لنین از واژهٔ هژمونی برای نشان دادن ضرورت رهبری سیاسی طبقهٔ کارگر در خلال انقلاب سوسیالیستی استفاده کرد. “هژمونی” از اصطلاح‌‌های آلمانی “Diktator” و “Herrschaft” ]“دیکتاتور” و “فرمانروایی”] مورد استفاده از سوی مارکس و انگلس که اغلب به “دیکتاتوری” ترجمه می‌شوند-اصطلاحی که معنای کنونی‌اش یعنی جباریت را  فقط پس از ظهور فاشیسم در قرن بیستم به ‌دست آورد- از بسیاری جهت‌ها تفسیر و ترجمه‌ای بسیار بهتر است.

امروزه از واژهٔ هژمونی به‌طرزی فزاینده در زمینه ایدئولوژی و فرهنگ استفاده می‌شود. نظرهای حاکم در هر جامعه‌ای به طبقه حاکم تعلق دارد و به‌چالش طلبیدن حکومت طبقاتی نیز به‌معنای به چالش طلبیدن آن نظرها است. برای مثال، در بریتانیا تنها سه شرکت نیوز یوکی (News UK)، گروه دیلی مِیل (Daily Mail)، و ریچ (Reach)  صاحب ۸۳ درصد از بازار روزنامه‌های داخلی‌اند که در سال ۲۰۱۵/ ۱۳۹۴ این نسبت ۷۱ درصد بود. پنج  ناشر ۸۰ درصد از کل روزنامه‌های محلی را صاحب هستند. آمار فضای مجازی بهتر از این نیست. گوگل تسلط کامل بر روند جستجوها دارد، در‌حالی که برنامه‌های محبوبی مانند اینستاگرام و واتس اپ که به فیس‌بوک (و هم اکنون به متا) تعلق دارند از محبوب‌ترین سایت‌های رسانه اجتماعی‌اند. این‌ها همه به تبلیغات تجاری وابسته هستند. این نشان دهندهٔ قدرت نفوذ عظیمی است که عده‌ای بسیار اندک و ثروتمند از آن برخوردارند.

درک فزاینده ما از هژمونی به‌معنای روش به‌دست آوردن و حفظ قدرت، به آنتونیو گرامشی، یکی از اعضای مؤسس و از نخستین رهبران حزب کمونیست ایتالیا مدیون است. گرامشی که از سوی رژیم فاشیستی موسولینی زندانی شده بود، به‌طورمفصل دربارهٔ طیفی گسترده از موضوع‌ها ازجمله ماهیت هژمونی فرهنگی و تحلیل لنین در مورد چگونگی برقراری و حفظ کنترل طبقه سرمایه‌دار حاکم را توسعه داد. گرامشی استدلال کرد که “ساختار” جامعه سرمایه‌داری عمدتاً هم “جامعه سیاسی” (شامل دولت، ارتش، قانون، پلیس و دیگر نهاد‌های مرتبط با آن) و هم “جامعه مدنی” را در بر می‌گیرد.

جامعه مدنی شامل هنجارهای اجتماعی، نقش‌های جنسیتی، خانواده، سرگرمی و هنر است و همگی به حفظ هژمونی ایدئولوژیک و فرهنگی سرمایه‌داری کمک می‌کنند. فرهنگ هژمونیک ارزش‌ها و هنجارهای خودش را تبلیغ می‌کند تا به “جهان بینی” اکثریت مردم تبدیل شود. این فرهنگ با فشار و زور پشتیبانی می‌شود. اجبار اقتصادی در نظام اجتماعی تنیده شده است زیرا مردم به تأمین معیشت‌شان مجبورند. زور و اجبار فیزیکی نیز همیشه به‌منزلهٔ آخرین راه‌حل وجود دارد، ولی ایدئولوژی “عقل سلیم” رضایت از وضعیت موجود و حفظ آن را تضمین می‌کند. مهم‌ترین نکته این است که این سلطهٔ ایدئولوژیک در نهادی خاص متمرکز نیست، بلکه در همهٔ لایه‌های جامعه مدنی پراکنده شده است.

گرامشی آنچه را که دولت و جامعهٔ مدنی با هم تشکیل می‌دهند “دولت یکپارچه” می‌نامد، دولتی که “رضایت از حاکمیت خود را از کسانی که تحت فرمان خود در آورده است تأمین می‌کند”. زیربنای این حاکمیت، وجود ارتباط‌های متقابل متعدد، نهادی، سیاسی، و اقتصادی است. این‌ها شامل پیوندهای نزدیک بین شرکت‌های بزرگ و نهادهای سیاسی است که با اشتغال “رفت و آمدی” میان این شرکت‌ها و ادارات دولتی مشخص می‌شود.

برای مثال می‌توان توجه کرد که استخدام‌های غیرقانونی و از راه پارتی‌بازی از مشخصه‌‌های دولت‌‌های هر دو حزب  کارگر و محافظه‌کار بریتانیا است که به‌‌ویژه امروزه کاملاً به‌چشم می‌خورد. این ارتباط‌ها همیشه آشکار نیستند و فقط گه‌گاهی ظاهر می‌شوند که نمونهٔ آن انتصاب تیم دیوی به‌مدیریت کل بی‌بی‌سی (رسانه به‌ظاهر بی‌طرف) در اواخر سال ۲۰۲۰ / ۱۳۹۹ و با حقوق سالیانه بیش از ۵۰۰ هزار پوند بود.

دیوی پیش از پیوستن به بی‌بی‌سی معاون سابق رئیس شعبه حزب محافظه‌کار در مناطق همرسمیث و فولهام در لندن، معاون مدیر بازاریابی در شرکت پپسی (PepsiCo) اروپا و پیش از این‌ها هم دلال بازاریاب شرکت پروکتر Procter و گمبل Gamble بود.

 پس از انتصاب دیوی به‌مدیریت کل بی‌بی‌سی، “به‌منظور اطمینان حاصل کردن از اینکه بی‌بی‌سی به ارزش‌های اصلی بی‌طرفی‌اش بازمی‌گردد”، ریچارد شارپ، مدیر سابق بانک جی پی مورگان و سپس بانک گلدمن ساکس و اهدا کنندهٔ بیش از ۴۰۰ هزار پوند به حزب محافظه‌کار، در مقام  مدیرکل جدید جایگزین سر دیوید کلمنتی، معاون سابق رئیس بانک مرکزی انگلستان و از مدیران سابق گروه ریوتینتو (Rio Tinto) و ویرجین مانی (Virgin Money) شد. چارلز مور، سردبیر سابق روزنامه دیلی تلگراف (حامی حزب محافظه‌کار) که دستمزد سالیانه ۲۸۰ هزار پوند برای این سمت پاره وقت را خواهان بود، درخواست خود را پس گرفت.

این نمونه بسیار تکرار شده است و می‌شود. تسلط ایدئولوژیک که “در رأس” وجود دارد در جامعه نفوذ می‌کند و با تجربیات زندگی روزمره تقویت می‌شود. تجربه‌هایی از قبیل: نیازمندی به حفظ شغل برای پرداخت وام مسکن (اگر شانس گرفتن وام مسکن را داشته باشید)، از طریق مشاورهٔ مالی، تبلیغات، سَبک و مُد زندگی گرفته تا جزیی‌ترین مسائل که با ترکیبی از فشار در همگون شدن اجتماعی و خودسانسوری در بیان و اعمال و محدودیت در بحث دربارهٔ ایده‌های رادیکال یا “جایگزین”، هژمونی “عقل سلیم” حفظ می‌شود. هژمونی فرهنگی سرمایه هم از راه نژادپرستی و تبعیض جنسی و هم با انواع سیاست‌های هویتی تسهیل می‌شود که همگی ماهیت طبقاتی استثمار را ابهام‌آمیز می‌سازند و اجرای سیاست “تفرقه بینداز و حکومت کن” را آسان‌تر می‌کنند. همان‌طور که مارکس گفت: “ایده‌های طبقهٔ حاکم در هر دور‌انی ایده‌های حاکم هستند، یعنی طبقه‌ای که نیروی مادی حاکم بر جامعه است در‌عین‌حال نیروی فکری حاکم بر آن نیز هست”. به‌چالش طلبیدن این “عقل سلیم” در سطح ایدئولوژیک با به‌چالش طلبیدن نقش سرکوبگرانهٔ نهادهای رسمی دولتی باید همراه باشد.

وزیر فرهنگ کوبا در مورد انتخاب شدن دولت‌های راست‌گرا در آمریکای جنوبی و شکست دولت‌های سوسیالیستی که به دستیابی به پیشرفت‌هایی اساسی در آموزش، بهداشت، و مسکن موفق شده بودند به‌درستی پرسید: “دلیل این اتفاق‌ها فرهنگی است. زیرا ما نتوانسته‌ایم سطح آگاهی مردم را دگرگون کنیم… ما باید این هژمونی را در سراسر جامعه به‌دست آوریم. این همان چیزی است که روند را برگشت‌ناپذیر می‌کند”.

موضوع هژمونی برای نیروهای چپ در همهٔ جامعه‌های سرمایه‌داری به‌ویژه در بریتانیا چالش‌هایی متعدد را به‌وجود می‌آورد. یکی از این چالش‌ها مسئلهٔ آموزش‌وپرورش، نیاز به شفاف‌سازی و از میان برداشتن “آگاهی‌های کاذب”، تشویق به درک عمیق‌تر اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری و تقویت تفکر انتقادی و کنش جمعی که در زمرهٔ مسائل کانونی کتابخانه مارکس و مدرسه کارگران است.

منبع: نامۀ مردم، ‌ ۷ شهریور – سنبله -۱۴۰۱

مقالات مرتبط

...

پیشرفت‌های بزرگ تکنولوژیکی و علمی در دست سرمایه‌داران به ابزارهایی برای تشدید ناامنی شغلی، کنترل نیر... ادامه

...

مارکسیسم مجموعه ای از «جزئیات لایتغیر» نیست، دگم نیست، علم است. با آن که یک سیستم فکری است ولی سیستم... ادامه

...

(محققان کتابخانه مارکس چگونگی اعمال نظر طبقهٔ حاکم و روش رودررویی با آن را تشریح می‌کنند.) ادامه

...

127 سال پیش در روز 14 مارس سال 1883 میلادی کارل مارکس بنیان‌گذار سوسیالیسم علمی در شهر لندن چشم از ج... ادامه

...

نگاه و تفکر انتقادی یا آنگونه که مارکس می‌ گوید، «نقد بی ‌رحمانه»ی همه چیز، از اصول بنیادین دیدگاه چ... ادامه

...

اگرچه خود مارکس به ”پایه “ و ”روبنا“ فقط در دو اثر خود اشاره کرده است (تا آنجا که من می‌دانم)، ”مسئل... ادامه

...

تبصره: { آنچه که زیر این عنوان نگاشته می شود باز نویسی از تاریخ نیست. در مجموع این نگارش آن قسمتی از... ادامه

...

برازند گی تحلیل های مارکس و دیگر مارکسیست ها درآنست که ایشان در کنار بینش خاصی که از تحلیل مازاد محو... ادامه

...

واکنون درمورد توزیع مازاد سرمایه داری:  این توزیع نشان میدهد که چطورساختارمازاد بالای بسیاری ازابعاد... ادامه

...

در سرمایه داری امروز، تولیدات موسسات کپیتا لیستی شکل کالا را دارد. کالا از تولید کننده به مصرف کننده... ادامه

...

چه انگیزه ای باعث شد که در نیمه ی قرن 19، در اروپا؛ کارل مارکس به مثابه یک جوان در حال رشد منتقدر سر... ادامه

...

با تشکر از همکارانم در انجمن دیموکراسی درعمل که در تهیه این رساله صرف مساعی و همیاری نموده اند؛ هریک... ادامه