گذرگاه خطر ناک تاریخ قسمت بیست و چهارم
سیدداوودمصباح
يکشنبه، 28 نوامبر 2021
گذرگاه خطر ناک تاریخ
قسمت بیست و چهارم
تبصره: { آنچه که زیر این عنوان نگاشته می شود باز نویسی از تاریخ نیست. در مجموع این نگارش آن قسمتی از گزیده های تاریخی باز نگری می شود که درسهای آموزنده ای در آن وجود دارد که بدون تبصره درک آن به خواننده تعلق می گیرد. به نوشته ای احسان طبری:«انسان می خواست سیرو شاد، سالم و دیر زی، همه دان وهمه توان باشد ولی خود را گرسنه و اند وهناک، بیمارو کوته زیست ونادان وناتوان یافت» راستی، چرا 99درصد بشریت به چنین روزی رسیده اند که زندگی جز رنج و عذاب سیمای از خوبی و خوشی ندارد و انسان با کارطاقت فرسا نمی توانند شکم خود و فرزندانش را سیر کند! درک همین راز است که باید لابلای تاریخ را ورق زد و این راز را که برای اولین بارکارل مارکس و فریریش انگلس کشف نمود بیشتر باز نمود.هدف این نگارش همین است.}
درین بخش هنوز باید قرن نوزدهم میلادی را مرورکرد واین سده با ظهور مارکسیسم این کلید درک رمزتاریخ پررنج بشریت در روی زمین را بادقت کاوش کرد، ورنه نمی توانیم به درک واقعی زندگی بشریت و راه رهایی از رنج انسانی برسیم. ازنیمه دوم قرن نوزدهم قاره اروپا را شوروهیجانی از نهضت ترقی خواهانه و رهایی بخش به ویژه به میدان آمدن کارل مارکس و فریدریش انگلس، فراگرفته بود و این در حالی جریان داشت که استعمار انگلیس، فرانسه و دیگر اقمار استعمارگر با شدت در قاره ای آسیا، افریقا و امریکای لاتین مصروف کشتن و قتل و غارت سرزمین هاو رقابت بر سر تصرف سرزمین های تازه و بکر بودند.
در اول جنوری 1877م بودکه « بنیامین دیزرائیلی» نخست وزیر انگاستان، کمپانی هند شرقی را منحل کرد و هندوستان را به عنوان بخشی از امپراتوری بریتانیای کبیر قرارداد. درهمین روز«ملکه ویکتوریا» خود را پادشاه انگلستان وامپراتورهند اعلام نمود. این زمان مصادف است با فعالیت شدید کمونیست های مارکسیست در انگلستان و اروپا برای بر اندازی حکومت های سرمایه داری به رهبری مستقیم کارل مارکس و فرید ریش انگلس.اما، حکومت های انگلیس، المان و فرانسه و دیگر اقمار آن با ارتش های تا به دندان مسلح بی خیال از کنار این رخ داد ها می گذشتند و راه توسعه مستعمراتی خود شان را ادامه میدادند. در برابر جنبش کمونیستی و کارگری، حکومت انگلستان اتاق فکری بسیار فشرده وهم آهنگ (کمیته سه صد) را از مردان بسیار باهوش و زیرک در اختیار داشت که برای منافع سرمایه داری در سطح اروپا و امریکا کار می کردند؛ بلی، تشکیلات در برابر تشکیلات.
حکومت های سرمایه داری و استعماری اروپا با داشتن ارتش و تشکیلات مخفی و علنی خود را در برابر جنبش کمونیستی نو پا نیرومند احساس می کردند؛ ازین جهت ضرورت نداشتند که بر ضد جنبش از گزینه پرخاش و خشونت استفاده نمایند. طبق قاعده طبیعی گژدم زمانی نیش می زند که خود را در خطر احساس کند. هنوز (کمیته سه صد) در درون جنبش کمونیستی گروه ها و شخصیت های را داشتند که علیه مارکس و تشکیلات مارکسیستی عمل کنند. مثل امروزکه حکومت های امپریالیستی از درون جوامع عقب مانده گروه های متشکل و مسلح از خود همان مردمان را در اختیار دارند که بر ضد موانع منافع امپریالیست ها بجنگند و عوامل مترقی را سرکوب نمایند.
این میدان جهانی را باز هم همان تشکیلات مخفی گذشته (کمیته سه صد) اتاق فکری سرمایه داری امریکا در وال استریت (حکومت پنهان جهانی) رهبری و مدریت می نمایند. این وظیفه مدریت جهانی را امپریالیسم امریکا بعهده دارد.
در دهه دوم قرن نوزدهم کارل مارکس و فرید ریش انگلس در اتحادیه کمونیست ها، مرکز آموزش کارگران المانی و هم در انترناسیونال اول و کنفرانس های آن رهبری می کردند و امروزهم حزب های کمونیست وکارگری امریکا، اروپا و صد ها سازمان و تشکیلات در صد ها رسانه های اطلاعات جمعی سخن از جنبش رهایی بخش دارند؛ ولی در برابر تشکیلات نظامی و اتاق های فکری و رسانه های سرمایه داری موفق به میدان آمدن در صحنه بطور که لازم است نشده اند، خود ناشی از تشکیلاتیست رسد ناشده و نابرابر هنوز در اروپا جنبش کمونیستی و کارگری با قوت خود در مبارزه و پیکار با سرمایه داری استعماری بود که اتاق فکری انگلیس (کمیته سه صد) به این نتیجه رسیدند که بدون ادغام مستعمرات به کشور از طریق تأسیس حکومت های نیابتی می توان بر آن کشورها سلطه کامل داشت.
بر اساس همین تیوری حکومت انگلیس درسال 1879 بعد از فتح کابل و قندهار افغانستان در پیداکردن حاکمی از مردم این کشور که حکومت نیابتی را اجرا نماید در جستجو شد و نماینده مخفی انگلیس در تاشکند با فرزند امیر افضل خان یعنی عبدالرحمن تماس بر قرار کرد و در نتیجه به حکومت انگلیس گزارش داده شد که عبدالرحمن بهترین گزینه برای ریاست حکومت نیابتی در افغانستان است. در سال 1880 انگلیس از عبدالحمن خان دعوت کرد که بحیث پادشاه افغانستان به کابل بیاید و سرانجام در 1881 وی خود را به کمک مخفی انگلیس به کابل رسانید و انگلیس وی را بحیث پادشاه به رسمیت شناخت و قوای خود را از افغانستان به هند فراخواند.
اما برای اداره و مدریت افغانستان تحت الحمایه و اگر مستعمره نگوییم کارآزموده ترین جنرالان و نظامیان خود را در بخش های لازم بنامهای مشاور، همکار وغیره توظیف نمود و برای شاه افغانستان معاش مستمیری 18 لک کلدار در سال تعیین نمود، ازدریافت ان در صفحه 505 جلد دوم تاج التواریخ تذکر داده شده است و بر علاوه در صفحه 383همین کتاب از قول امیر عبدالرحمن چنین می خوانیم:
« لاردریپن به تاریخ شانزدهم ماه جون 1883م مطابق 1301ه ق به من نوشت که سالی دوازده لک روپیه وجه اعانه برای شما به جهت استحکامات سرحدی و زیاد نمودن قوای لشکری مقرر شده است ...» 1
امیر عبدالرحمن خان مثل دوست محمدخان و شیرعلی خان وشاه شجاع دست نشانده انگلیس بودند که انگلیس در 1893م در افغانستان مستقیماً مسئول نسل کشی هزاره ها بوده است. درین نسل کشی 67درصد مردم هزاره از زن و مرد و اطفال قتل عام شدند، اموال شان تاراج و زنان در اسارت و مورد خرید و فروش قرارگرفتند که در سراج التواریخ به تفصیل آمده است.
علاوه بر این نسل کشی در امریکا 110میلیون ساکنان بومی توسط همین دودمان انگلیس قتل عام شدند و تا اوایل قرن بیستم پاک سازی امریکا ازوجود ساکنین بومی آنجا ادامه یافت که ازجنایات نابخشودنی تاریخ است.
بعد از این تاریخ است که تیوری کانون فکری انگلیس (کمیته 300) که « می شود توسط حاکمان دست نشانیده بر آن کشورها که تأمین کننده موادخام صنایع و بازار خوبی برای فروش محصولات صنعتی است، تسلط کامل داشت.» بعداً دیدیم که انگلیس بعد ازمستعمره ساختن مصر چطور در خاورمیانه عربی با تقسیم جغرافیای این سرزمین ها شیخ های را بنام امیرتعیین کردند و خانواده سعودی را در عربستان نصب نمودند و در ایران رضاخان میر پنج را بحیث پادشاه ایران به قدرت رسانیدند و مديریت کردند و تا اکنون این ترفند حاکمان دست نشانیده در کشورهای به اصطلاح جهان سوم ادامه دارد .
اتاق فکری سرمایه داری اروپا و امریکا دریافتند که اسلام را باید سیاسی کرد و این ایدئولوژی بهترین گزینه برای تسلط و مديریت این کشورها است و از این آدرس هرچه به مردم گفته شود بدون موانع پذیرفتنی می باشد.
قرن نوزدهم بریتانیا ابر قدرت جهان بود و در مستعمرات آن آفتاب غروب نمی کرد وتمام ثروت ها و امکانات مادی کشورهای تحت استعماردراختیار انگلیس قرارداشت؛ اما این ثروت های افسانوی به ثروت های افراد محدودی از سرمایه داران می افزود و بحال مردم بریتانیا تأثیرملموسی نداشت. اگراثار چارلیزدیکنز نویسنده برتانوی را بخوانیم، احوال و روزگاربزرگترین امپراتوری جهان را درک می کنیم که جهان د ر تسلط یک عده ای قلیل سرمایه داران و سران و سلاطین قرارداشته و دارد.
پس به این درک می رسیم که تا زمان براندازی سیستم سرمایه داری این مصیبت دامنگیر 99درصدی های بشریت می باشد.
کلید درک این رمز توسط جهان بینی علمی بوده می تواند وبورژوازی تا زمانی که بتوانند اذهان جامعه بشری را از درک این تفاوت خطرناک طبقاتی دور نگهدارند، برانسان و محیط آن تسلط کامل خود را حفظ می نمایند.
درک تفاوت طبقاتی برای برای بشریت تحت ستم و استثمار، به ویژه طبقه کارگربسیارمهم و اساسی می باشد تا زمانی که توده ها و نیروهای متشکل تر آنان یعنی کارگران این رمز و راز را ندانند، رهایی از این همه زندگانی دشوار مشکل و ناممکن است.
بخاطر درک کلید و رمز رهایی بود که کارل مارکس آموزش کارگران المان را در دستور کار خود قرار داد. بعد از مارکس، فرید ریش انگلس این رسالت را بر عهده گرفت.
فریدریش انگلس FRIEDRICH ENGELS(28 نوامبر 1820 - 5 اگوست 1895م ) مردی در وویرتال المان چشم به جهان کشود که به یک بال کشتی نجات بشریت از ستم طبقاتی و رنج های بیکران تاریخی تبدیل گردید که بشریت مترقی جهان از وی در کنار یارو دوست فکری او کارل مارکس تجلیل و از اندیشه و جهانبینی ایشان در امر مبارزه طبقاتی و رهایی انسان می آموزند.
فریدریش انگلس، فیلسوف، مورخ و انقلابی کمونیست آلمانی وی در شهر بارمن پادشاهی پروس، در خانواده پروتستانت به دنیا آمد. پدرانگلس فرد سرمایه داربود، کارخانه نساجی داشت و متمایل به جناح چپ هگلی های جوان بود.
فریدریش انگلس ازجوانی با کارگران سروکار داشت واز نزدیک زندگی کارگران را شاهد بود به این حقیقت دست یافت که کارگران یک چهارم مزدکارخود را دریافت نمی کنند وشدیداً مورد استثمار قرار دارند و کارگران مزد بگیروضع مشابه و مشترک دارند. انگلس با درک عمیق از کارو کارگر، اولین کسی بود که اظهارداشت: « گارگران صنعتی تنها یک طبقه زحمت کش نیستند، بلکه طبقه ای هستند که در راه رهایی خود و زحمت کشان دیگر پیکار می کنند.» انگلس، در نتیجه این مطالعات ومشاهدات زندگی کارگران کتابی نوشت تحت عنوان یاری به نقد اقتصاد سیاسی که در 1844 انتشار یافت.
انگلس در سال 1844 عازم فرانسه شد. او در شهر پاریس با کارل مارکس آشنا شد و این دوستی به یک پیوند عمیق فکری، کاری، مبارزاتی وحتی خانوادگی تبدیل شد.
طی سال های 1844 تا 1846 این دو به طورمشترک کتاب «خانواده مقدس» و«ایدئولوژی آلمانی» را نویشتند.
انگلس ، به مدت چهل سال یاروغم خوار وفادار مارکس بود و به شکل های مختلف درتهیه ، تحریر و تدوین کتاب « سرمایه » به وی کمک کرد، اغلب این کمک از حد فکری گذشته جنبه مالی ومادی بخود می گرفت. پس از درگذشت کارل مارکس در 1883م، انگلس با وجود مصروفیتهای زیاد برای نوشتن«ماتریالسم تاریخی و دیالکتیک» برای آماده سازی جلد دوم و سوم کاپیتال کارمی کرد و آن را منتشر نمود. انگلس، کتاب های ذیل را نوشت و منتشر کرد: * - فویر باخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمانی در ( 1886م ) * - آنتی دورینگ در ( 1878م ) * - منشأ خانواده ، مالکیت خصوصی و دولت ( 1844م ) آثار انگلس که به فارسی ترجمه شده است: 1 - فریدریش انگلس، آنتی دورینگ، مصحح: عزیزالله علی زاده، انتشارات فردوس، ( وزیری – شومیز)، در 361 صفحه، تهران، 1395خ . 2 - فرید ریش انگلس، مسئله مسکن، مترجم: مهدی خان بابا، مصحح: عزیزالله علیزاده، انتشارات فردوس، ( رقعی، شومیز ) در 160 صفحه، تهران، 1395خ .
3 - فرید ریش انگلس، وضع طبقه کارگر در انگلستان، ترجمه: نوید قیداری، (رقعی، الکترونیکی) در 734صفحه، تهران، 1400خ .
4 - کارل مارکس و فریدریش انگلس، ایدئولوژی آلمانی، ترجمه: تیردادنیکی، مصحح:عزیزالله علیزاده، انتشارات فردوس، قطع، (وزیری، گالینگور) در 816صفحه، تهران، 1395خ.
فرید ریش انگلس علاوه بر این که درکارعملی جنبش های کارگری سهم فعال داشت، در نوشتن آثار بسیار آموزنده علمی یک بخش پربار مارکیسم است. منجمله کتاب « منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» در بستر ماتریالیسم تاریخی سخت آ موزنده است. گرچه خود انگلس می گوید که از آثار« مورگان» فیلسوف و مورخ برجسته امریکایی با تجربیاتش از بومیان سرخ پوستان، روم و یونان باستان استفاده کرده، اما این اثربی بدیل انگلس بزرگترین کشف رمز زندگانی بشریت بوده وبعد در قرن بیستم کاوش های استقرارهای باستانی ششهزارسال قبل ازمیلاد درسلسله تپه های «کوپیت داغ» (بین ترکمنستان و مشهد ایران مربوط به جغرافیای ترکمنستان) نشان می دهد که تا چه اندازه فریدریش انگلس به واقعیت تاریخی دست یازیده بوده است؛ با این که در آن زمان باستانشناسی و کاوش های استقرارهای کهن انسانی صورت نگرفته بود و نه مرگان ونه انگلس ازتمدن های باستان زیرخاک رفته ای قفقاز، جیروف و شهرسوخته در ایران کلده و آسوراطلاعی نداشتند. هنوزدر شهر باستانی موهنچودارو، تکسیلا درهند ومندیگگ دراریانا خبری نبود.
نابغه فداکار: { این عنوان قشنگ را ازمقاله «کورش تیموری فر» عزیز از مجله « دانش و امید» مورخه 30/10/2020 گرفته ام}
این عنوان چه خوب احساس و درک ودانش انگلس را بصورت دقیق تعریف می کند. درقدم نخست این انگلس بود که دانش و نبوغ کارل مارکس را کشف کرد و خود را به او رسانید واورا تشویق به نوشتن کرد. برای این کاراو را ازتآمین هزینه زنگی فامیلی فارغ ساخت وخود این مسئولیت را بعهده گرفت. دوم این انگلس بود که کشف کرد، که کارگران بحیث یک طبقه انقلابی جنبشهای رهایی بخش می باشند و با نوشتن اثری زیرعنوان« وضع طبقه کارگردرانگلستان» و ارائه آن به کارل مارکس بود.
سوم، این که او خود نابغه بی بدیل بود که علاوه برفلسفه وتاریخ و دانش به 29 زبان های اروپایی تسلط کامل داشت وهمیشه روزنامه های کشورهای اروپایی را مرورمی کرد.
انگلس از جوانی به هگلیان جوان پیوست و تمام ذهن پرنبوغ او را دغدغه زندگی میلیونها انسانی به خود مشغول ساخته بود که در شهرهای اروپا به ویژه آلمان و انگلیس در فقرو بیماری ومرگ و میر کودکان دست وپامی زدند.
انگلس درسال 1842به انگلستان اعزام شد تا در کارخانه پدرش که تولیدکننده نخ های خیاطی در منطقه صنعتی شهر منچستر بود بنام« ارمن وانگلس» به کار بپردازد.
انگلس که ذهن پرنبوغ واندیشه پردازی داشت، به جنبش «چارتیست» ها پیوست که یکی از نیرومند ترین جنبش علنی کارگری بود. دراین شهر انگلس از مشاهده فقرو بدبختی شوکه شده بود و محل سکونت کارگران انبوهی زاغه بود پراز کسافت وانگلس در این زمینه می نویسد:
« زندگی من در منچستر، فهم این موضوع را برایم امکان پذیر ساخت که واقعیت های اقتصادی که تاکنون درتاریخ نادیده گرفته شده و یااندک توجهی به آن شده است در دنیای مدرن، نیروی تعیین کننده تاریخی هستند، آنها اساس پیدایش تضادهای طبقاتی هستند. این تضادها ی طبقاتی درکشورهای که کاملاً توسعه یافته اند، به لطف صنعت گسترده به ویژه در انگلستان به نوبه خود، اساس شکل گیری احزاب سیاسی ومبارزات حزبی بوده وتمام تاریخ سیاسی را شکل می دهد.» 2
انگلس در سال 1844 به ضرورت تعمق بیشتر در اقتصادسیاسی برای تفسیر و تغییر جهان پی برد و در مقاله مفصل خود « رئوس نقد اقتصاد سیاسی» علیه کالایی شدن زمین، استثمار در مزرعه به همان اندازه استثمار کارگردرکارخانه و مسائل رانت خواری و سایر موضوعات توضح داد که بعد در کتاب کاپیتال بسط داده شد؛ در کتاب «خانواده مقدس» یا به پیشنهاد « جنی» همسر مارکس « نقد بر انتقاد نقادانه» انگلس در یک بخش این کتاب چنین نوشت:«تاریخ هیچ کاری نمی کند، هیچ ثروت عظیمی ندارد. این انسان واقعی و زنده است که مالک تاریخ است، می جنگد وآن را می سازد. تاریخ یک فرد جداگانه نیست که از انسان به مثابه ابزاری برای نیل به اهدافش استفاده کند. تاریخ چیزی جز فعالیت انسان درجهت دست یابی به اهداف خود نیست» (در آثار مشترک مارکس وانگلس ـ ایدئولوژی آلمانی ).
مارکس در پیش گفتار نقد اقتصاد سیاسی در سال 1857 می نویسد:
« فریدریش انگلس از راه دیگری به نتیجه رسید که من رسیده بودم. ما از زمان انتشار مقاله تابناکش در زمینه رئوس نقد اقتصاد سیاسی (مندرج در سالنامه آلمانی ـ فرانسوی)، از راه مکاتبه بطورپیوسته تبادل نظر می کردیم. هنگامی که او نیز در بهار 1854 برای ماندن به بروکسیل آمد، بر آن شدیم که به یاری هم، دریافت های خود را در مخالفت با بینش های ایدئولوژیک فلسفه آلمانی در حقیقت برای تسویه حساب با وجدان فلسفی پیشین خود منتشر کنیم. این مقصود ما، بصورت نقدفلسفه پسا هگلی، جامه عمل پوشید....» 3
تبصره :
درصورتی که هر جمله ای از نوشته های مارکس و انگلس آموزند است، چند درس دراین بخش زیاد خود را برجسته می سازد. یکی فداکاری و عمق رفاقت مارکس و انگلس است.
وقتی ما از واژه (رفیق) استفاده می کنیم، عمق روابط فکرو اندیشه را نشان می دهد. دوم، نقش زن را می بینیم که( جنی) همسر مارکس با چه فداکاری که حتی دو کودک وی از گرسنگی میمیرد، مارکس را یاری می رساند که به پژوهش ونگارش خود ادامه دهد،به تنظیم دست نوشته های مارکس میپرداخت.
اینجاست که یک بار دیگر زن را تقدیس کرد و به مقام او سر تعظیم فرود آورد.
سوم، تجدید نظر به گفته مارکس و انگلس (تسویه حساب با وجدان فلسفی پیشین خود) در صورتی که چپ خاورمیانه ای مانند کنه به عقاید کهنه نیاکان خود چسپیده اند.
منابع:
1 - امیرعبدالرحمن خان، تاج التواریخ، بنگاه نشریات میوند، 1390خ/ 2011م، کابل، ص 384
2 - کورش تیموری فر، نابغه فداکار، مجله دانش و امید، 30دسامبر 2020م.
3 – کارل مارکس و فریدریش انگلس، ایدئولوژی آلمانی، ترجمه: تیرداد نیکی، نشر: شرکت پژوهشی پیام پیروز، تهران ، 1377خ .
مقالات مرتبط
پیشرفتهای بزرگ تکنولوژیکی و علمی در دست سرمایهداران به ابزارهایی برای تشدید ناامنی شغلی، کنترل نیر... ادامه
مارکسیسم مجموعه ای از «جزئیات لایتغیر» نیست، دگم نیست، علم است. با آن که یک سیستم فکری است ولی سیستم... ادامه
(محققان کتابخانه مارکس چگونگی اعمال نظر طبقهٔ حاکم و روش رودررویی با آن را تشریح میکنند.) ادامه
127 سال پیش در روز 14 مارس سال 1883 میلادی کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی در شهر لندن چشم از ج... ادامه
نگاه و تفکر انتقادی یا آنگونه که مارکس می گوید، «نقد بی رحمانه»ی همه چیز، از اصول بنیادین دیدگاه چ... ادامه
اگرچه خود مارکس به ”پایه “ و ”روبنا“ فقط در دو اثر خود اشاره کرده است (تا آنجا که من میدانم)، ”مسئل... ادامه
تبصره: { آنچه که زیر این عنوان نگاشته می شود باز نویسی از تاریخ نیست. در مجموع این نگارش آن قسمتی از... ادامه
برازند گی تحلیل های مارکس و دیگر مارکسیست ها درآنست که ایشان در کنار بینش خاصی که از تحلیل مازاد محو... ادامه
واکنون درمورد توزیع مازاد سرمایه داری: این توزیع نشان میدهد که چطورساختارمازاد بالای بسیاری ازابعاد... ادامه
در سرمایه داری امروز، تولیدات موسسات کپیتا لیستی شکل کالا را دارد. کالا از تولید کننده به مصرف کننده... ادامه
چه انگیزه ای باعث شد که در نیمه ی قرن 19، در اروپا؛ کارل مارکس به مثابه یک جوان در حال رشد منتقدر سر... ادامه
با تشکر از همکارانم در انجمن دیموکراسی درعمل که در تهیه این رساله صرف مساعی و همیاری نموده اند؛ هریک... ادامه