مقام زن ،مقام مادر است چرا زن را مادر خطاب میکنند؟ )بخش سوم)

حسن پیمان

 

مقام زن ،مقام مادر است

چرا زن را مادر خطاب میکنند؟

)بخش سوم)

           طرح مسئله

           خطاب نمودن زن بنام مادر چه نوع جرم است؟

           معیار سازیها درگزینش مقام مادری تعیين کننده اند؟

           تبعیض در مقام مادری راه ندارد

           مقام مادری گزینشی بالاترازهمه معیارهاست

 

          خطاب نمودن زن بنام مادر چه نوع جرم است؟

 

          قسمی که از بحثهای پیشین نتیجه گرفتیم؛ صرف با معیار سازیها ومعیار تراشیها نمیتوان مقام والای مادری را برای یک زن قایل گردید ومحدود ساخت که این مقام بالاتر از همه چیز وهمه معیار هاست؛ چون که زن بذات خود یک مادر است ودرگزینش مقام مادری به معیاری ضرورت ندارد.زیرا:

          یک ـ از این که هرگاه یک زن در یک نهاد اجتماعی- سیاسی- فرهنگی واتنیستی وغیره عضویت داشته وفعالیتی داشته ویا دارد؛نیز میتواند جرم شمرد و به جرم سیاسی او حق مادری را ازوی سلب نمود ویا اورا از داشتن حق مادری محروم ساخت؛ وحق مادری که حق حرمت گذاری است  ازوی سلب نمود؟ ویا این حق را مختص به فامیل، اقارب یا همان نهاد مربوطه اش محدود ومنحصر ساخت که صرف انها میتوانند مادر خطاب نمایند نه دیگران؟ و بر پایۀ چه(قانونی،حقوقی ویا حکم پذیرفته شد ه ای) این حکم را صادر کرد وبه کدام حق همچو اصدار حکم داشت؛ محدودیت وشرط وشروط را به مادر خطاب نمودن زن وضع نمود؟

          دو ـ هرگاه  این  حق مادر گفتن  زن؛آزاد ومشروع وعام باشد واز طریق  کدام مرجع دیگری هم محدود نشده باشد ومعیاری هم دراین زمینه  درست وتعین نگردیده باشد؛ درآن صورت هرکس میتواند آزادانه به کسی مادر خطاب نماید ویا هم خطاب ننماید. در اینجا روشن میگردد، که شخص یا مرجع که این حق را ازدیگران سلب مینماید ومادر خطاب نمودن یک زن را محدود ومنحصر میسازد؛ مربوط میشود به همان شخص ویا مرجع محدود ومنحصر کننده ومناسبات وبرداشتهای او از ان زن؛ که خواست یک شخص یا یک مرجع خاص نمیتواند دربرابر خواست همگان قرار گرفته وخواست عام دیگران را درسایه ودر تحت شعاع خواست های شخصی ومرجعی خود قرار دهد  وحق محدود کردن مقام مادری را به یک زن ندارد؛ ولوکه این زن به هر کتگوری ومو قعیتهای گونگون هم متعلق ومربوط باشد که یک مسأله ی فرعی وشخصی نسبت به مقام مادری است؛ نمیتواند با وضع شرط وشروط ومرز بندیهای شخصی خود بر مبنای مخالفتها وبرداشتهای شخص خود بروی انگیزه های سیاسی-اجتماعی-نژادی وزبانی وغیره پدیده ها عوامل وفاکتها وبرداشتهای که مربوط ومتعلق به این شخص ومناسبات او با پدیده های ماحول وشناختی که ان شخص از انها دارد؛ منحصر ومختص نماید ودر انقیاد بیاورد وآنرا بالای دیگران نیز تحمیل نماید! که درآن صورت این رفتاراو بخواهد یا نخواهد ؛نا خود آگاه ماهیت زن ستیزی ومادر ستیزی پیدا میکند وازیک عمل ستیزه بازن سرچشمه میگیرد؛

          سه ـ شخص درحصۀ خود میتواند آزاد باشد؛ اما آزادی شخصی دیگران را نمیتواند سلب نماید ویا مقام مادری او زن را برباید ویا خواستۀ شخصی خود را بالای دیگران تحمیل نماید ویا جرم وگناه تعین نماید.ویا هرگاه این شخص نیز به این عقیده باشد، که هر زن را نمیخواهد مادر خطاب نماید؛ باز هم مربوط میشود به این شخص که او چه برداشت وشناختی از ان زن به زعم خود دارد ومیتواند مادر خطاب نکند؛ واما مقام مادری که بالاتر ووالاتر از هرنوع برداشتها ومعیارهای دیگراست ؛ خطاب نمودن مادروگزینش این مقام به زنان ازهر نوع موقف وموقعیتی که باشند عام است؛ زیرا که نام ومقام طبیعی زن مادر است؛ هرگاه گفته شود که زنها مادران ماست یک امر طبیعی بوده ویک امر تحمیلی نیست؛

           چهار ـ  معذا؛  دادن مقام مادری به زن بنابردلایل روشن ثابت گردید که یک جرم نبوده وگناه شمرده نمیشود؛ واما تلاش برای سلب حق انتخاب و گزینش مقام مادری از زن ویا از مادر؛باید که یک جرم اخلاقی وانسانی وخلاف همه سنتهای پسندیدۀ جامعه تلقی گردد ؛ زیراکه هیچ مرجع نمیتواند این حق طبیعی را سلب نماید وحتا ثابت میگردد که زن هرگاه مرتکب جرم وجنایت هم میگردد ویا به اعمال ضد منافع جامعه هم دست میازد ومرتکب بسا جرایم ناپسند دیگر هم میشود؛ بازهم ازلحاظ قوانین ملی ومدنی وشرعی جرم او مربوط به خود ان زن ومسئول خودش میباشد، یعنی جرم یک عمل شخصی است وبه مقام مادری او سرایت نمیکند ویا مقام مادری را ازوی سلب نمی نماید وبعد از تطبق جزا بالایش منحیث یک زن ومادرمقامش حفظ میگردد وباید هم حفظ گردد. زیرا عدم شایسته بودن این زن بمقام مادری به جرم عضویت او در فلانه سازمان ویا نهاد های است، که شخص بدخواه زن نتنها با ان زن؛ بلکه اساسأبا ان نهاد وبا عقاید وباورها ورفتارهای ان زن مخالف است که ازآن ریشه میگیرد وناشی میشود؛ وعدم احترام اوبه اوزن بسته به موضعگیری شخصی او نسبت به ان زن میگردد. واین درحالیست که در آنصورت نتنها این زن متعلق به آن نهادها؛ بلکه کلیه ای اعضای آن نهاد ها از سر تاپای ان خشک وتربدون شناخت وتمایزدر رفتارها وروشها و عقاید ویژه ای که دریک نهاد همه صد درصد دارای عین رفتار وطرز دید در همه عرصه ها درتحقق اهداف خود نیز نیستد؛ویا از عقاید وآرمانهای خود برداشت درست ندارند؛ همه را دریک ردیف بشکل دگم وجامد ومتحجروعقده مندانه ومصممانۀ کوروحتا خصمانه مورد نفرت وحمله وهتاکی این شخص کینه به دل قرار میگیرد. ونتنها احترام واکرام؛ بلکه کاملأ هدف مندانه تخریب وعلیه انها تبلیغ نیز مینماید که با اصل پدیدۀ حرمت واکرا م به مقام مادر مغایرت ومباینت دارد و در حقیقت با این موضعگیری خود؛ ازیک موقف یک حریف ومخالف با او وبا نهاد ان زن ، خودرا معرفی مینماید واز موضع دشمنان ان زن بالای او حمله میکند ویا نا خود آگاه در آن موضع قرار میگیرد.

          این روش نیز به ذات خود نتنها اخلاقی ومدنی نیست؛ بلکه یک روش خشک تند روانۀ قبیلوی صفت و کاملا افراطی است و شاید حتا هرگاه گزینش معیاری مقام مادر؛کاربرد عملی قرار گیرد نیز کارکردها وکار نامه ها ومیزان فعالیتهای مثبت ان زن ؛ شخصیت اورا نزد بسیاریها وجامعه درمجموع بیشتر ازآنچه که ان شخص در نزد خود طول وترازو نموده است وتصور مینماید؛ سنگینی داشته باشد و تبرئه شده وشایستۀ این مقام  مادری گردیده  باشد ویا شایسته ان گردد.

 

           معیار ومعیارسازیها درگزینش مقام مادری چه نقش دارند؟

           همان قسمیکه تأکید گردید؛ هرچند معیار سازیها در تعیين مقام والای مادری نباید محک قرار گیرند. هر گاه این معیار ها از دید گاه دیگران تعیين کننده باشند؛ در انصورت  نیز باید اذعان داشت که

          یک  _   کار نامه وشهکاریهای خوب ومثمر زن ونقش او دربیداری شعور سیاسی-اجتماعی توده ها ودر تشکل کتله های عظیم اسیر وراکد وعاطل بیشتر از نصف جامعه دارد. افزون بر آن نقش او در تربیۀ انسان در درس میهن پرستی درفداکاری وصداقت درمبارزات اجتماعی نسبت به بسا مادر زنان دیگربرازندگی داشته باشد؛ ومنحیث یک مادر دلسوز در تربیه وتعلیم درست وسالم آنها، درراه تأمین حقوق وآزاددیهای مشروع ومسلم وپیمال شدۀ زنان ومادران ودر مبارزات سرسپرده وآشتی ناپذیر با دشمنان زن وبا زن ستیزیها ومرد سالاریها در دشوارترین شرایط مسلط زن ستیزی ودر راه تأمین وتحقق خواستها ونیازهای ملی و دموکراتیک زنان ومادران وخواهران وفرزندان آنها در یک جامعۀ سنتی-خرافی-قبیلوی وقبیله سالاری با ذهنیت کور وبسته وتاریک ان ؛ درفش پرشور مبارزات انقلابی وتوده ای را برای دموکراتیزه سازی وتأ مین عدالت اجتماعی واعمار جامعۀ فارغ از هرنوع ستم وبهره کشی وفارغ از هرنوع فقر وغربت وزن ستیزی ومرد سالاری وتجارت زن وتجاوزات جنسی وازدواجهای اجباری وفارغ از دره وکیبل کاری وسنگساری ومحاکمات صحرائی؛ نجات ورهائی از چهاردیواری خانه ها وبویژه دریک نظام فاسد-فاشیستی مرد سالاری طالبی- جهادی کنونی واز قید زنجیر ده ها وصد ها ستم وتبعیضات ناروای جنسی وحقارت وتوهین وهتک حرمت  به زن  و مقام مادری وزن فروشی میراثی که نمونه های زندۀ آن امروز درمارکیتهای زن فروشی ولسوالی ... کنر ، درولایت ننگرهاردرمناطق سرحدی، در پاکستان وغیره موجود است ؛بپا خاسته وبرکاخ استبداد قرون وسطائی-خرافی هر چه بلند به اهتزاز درآورده باشد؛ وشخصیت برازنده تری را کمائی کرده وبه خرده نواقص وکوتاهی ها وکمبودیها ونارسائیها ی او؛ کارنامه های شخصی او در طول زندگی ومبارزات پر ثمرش سنگینی داشته وکریدت خاصی را به جانب دیگر وبه صفحه وبه اوراق دیگری از تأریخ شخصیت خود حک نموده وبه تأریخ حوادث ووقایع سپرده باشد؛ چگونه میتوان از آن همه واقعیتهای مثبت حیات پر بار همچو زنان نیز طفره رفت؛ وحد اقل به مادر گفتن به او زن را نیز بخود ننگ وعار دانست وبه این مقام والای زن که مادر است به آن نیز رنگ وبوی سیاسی داد وبه ترور شخصیت او تلاش نمود که این روش نیز چندان مدنی واخلاقی به نظر نمیرسد که تند روتر وافراطی تر از هرافراطی دیگر میباشد که مورد اتهام همچو اشخاص قرارگرفته است!؟

          دو : _   این ارز  یابیها ودلایل روشن وشفاف نماینگر آنست که هر گاه هر زنیکه به هر موقف وموقعیت سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-اتنیستی- نژادی وزبانی هم قرار داشته ودارای هرگونه صفات خوب ویا بد هم  باشد؛ مربوط به مسائل شخص او بوده وبه این جرایم ویا به جرم فعالیتهای سیاسی ومبارزات برحق وعادلانۀ او که بویژه برای نجات ملیونها زن ومادر وبرای رهائی موجودی بنام زن از قید زنجیر وزندان زن سالاری واسارت زن وانقیاد بندگی وستم قرون وسطائی؛فساد وظلم مافیائی واز قید نظام وحشی وبربر منشانۀ فاسد-فاشیستی انحصار قدرت سیاسی حاکمیتهای تک قومی وبخاطر درهم کوبیدن نظام نابکار فیئودلی و ارباب رعیتی متخاصم واشتی ناپذیربا خلق وبا براه اندازی مبارزات حق طلبانه و آزادیخواهانه ودموکراتیک؛ بیباکانه رزمیده باشد ویا برزمد؛ باید که قابل حرمت واحترام باشد.

           پس زنانیکه دارای همچو صفات واوصاف روشن در پس منظر حیات پربارخود داشته باشند؛ مادر خطاب نمودن به همچوزنان نباید جرم تلقی گردد ومورد نفرت قرار گیرند ونقل مجالس حریفان سیاسی؛ حسودان ومنفی بافان گوشه نشین گردند واز فرط انزوا وعزلت ولمیده به خط سابق با موضعگیریهای متحجر وکور گذشته خود ؛ مضمونی برای تبلیغ و موادی برای تخریب وترور شخصیتها را سرو سامان داده بازار تبلیغات دشمنانرا هنوز هم بیشتر از پیش گرمتر نگهدارند؛ که نهایت نابخردانه ونا عاقبت اندیشانه بوده وازجانبی هم بدون انکه یک آلترناتیف مثبت علمی وعملی دیگری هم داشته باشند؛  برای تضعیف مواضع ترقیخواهانه وتقویۀ مواضع دشمن ؛ دریک گوشۀ نشسته رجز خوانی نمایند و از این طریق برای خود یک نام وشهرت کمائی کنند! دیگر وظیۀ خودرا دراین تأریخ ختم شده میپندارند که همچو عناصر نه به خود مفید هستند ونه برای دیگران ونه به نفع جنبشهای ترقیخواهانه و دموکراتیک  ونه بالا تراز آن کدام اهداف روشن دیگردرآینده ها دارند!

           ازدیدگاه همچوعناصر که به جرم سیاست مداری او زن این حق مشروع وطبیعی مادری هم باید ازوی گرفته شود. واینکه این شخص یا گروه حسود خود در گذشته چه بوده وچه راست رویها وکجرویها چپرویها وتندرویها وکند رویها ودنباله رویها داشته است؛باید محفوظ باشد وتلاش نماید تا انرا ازچشم تیزبین تأریخ هم پنهان نماید!

 

          تبعیض در مقام مادری راه ندارد