در رثاء شهادت مظلومانه ی فرخنده
( غفار عريف )
در رثاء شهادت مظلومانه ی فرخنده
2015 ـ 3 ـ 20
« مهابت شهادت »
سعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
آی مردم !
دیدید که باز در ماتم کده ی دادخواهان بینوا ، شب پرستان خون آشام ، چسان با روباصفتی و با اشتهای سیری ناپذیر ، با کشتن چراغ زندگی انسان بی گناهی ، در روز روشن در پیش چشمان دهها تماشاگر بی عاطفه و وجدان خوابیده ، فاجعه آفریدند و جوهر انسانیت را به هیچ فروختند و پیکر آدمیت را به دار آویختند ؟
یکی به پرسش بی پاسخم جواب دهد !
یکی پیام مرا
از ین قلمرو ظلمت ، به آفتاب دهد !
که در زمین - که اسیر سیاهکاری هاست -
و قلب ها دگر از آشتی گریزان است -
هنوز رهگذری خسته را تواند دید
که با هزار امید ،
چراغ در کف ،
در جستجوی انسان است .
« فریدون مشیری »
آی مردم !
دیدید که باز راهیان کویر جهالت آراسته به خرقه ی سالوس ، چگونه با بدسگالی و به اقتضای سرشت موهوم پرستانه و بر داشت های خیال پردازانه ی خویش ، یک شب پیش از عید نوروز و فرارسیدن جشن گلبرگ ها و برپایی بزم شگوفه ها و در آستانه ی آغاز فصل درخشیدن گل ها ؛ به فرمان اهریمن در ضدیت با راه و آئین اهورامزدا ، یک انسان معصوم و پاک طينت را ، با چوب و چماق و با تازیانه ی وحشت کوبیدند ، کشتند و بر جسد خون آلودش آتش افروختند ؟
شاید همه گل ها را بتوانند نابود کنند ، اما هرگز نمی توانند
بهار را از فرارسیدن باز دارند .
« پاپلو نرودا »
آی مردم !
دیدید که باز کور دلان خیره سر با درنده خویی ، چطور بمثابه ی آله ی دست دین فروشان ، به قصد سرکوب آرامش در ازای استقرار وحشت ، جاسازی افکار میان تهی و حاکم کردن معیار های فرسوده ؛ شرف آدمی ، فضیلت انسانی ، اصالت بعد فکری و شخصیت بشری را به حراج گذاشتند ؟
ای آدمی بصورت و بی هیچ مردمی
چونی بفعل دیو چو فرزند آدمی
گر اسپ نيست استر و نه خر تو همچنو
نه مردمی نه دیو یکی دیو مردمی
کم دید چشم من چو تو زیرا که چون کمند
همواره پر ز پیچ و پر از تاب و پر خمی
چون خم همیخوری و جز این نیستت هنر
بر خم چمی و بد سیر و بی هنر خمی
بی هیچ خیر و فضل همه سر پر از فضول
همچون زمین شوره ٔ بی کشت و بی نمی ....
«حکیم ناصر خسرو بلخی »
آی مردم !
دیدید که باز در گردونه ی زندگی ، در یک محیط افسرده و بیمار ؛ سوداگران دروغ ، خودگرایان حیله گر ، شعبده بازان مکار ، لفظ پردازان فضل فروش ؛ به هدف منکوب کردن آزاد اندیشی ، زدودن روشنی نور معرفت علمی و سد بندی در امتداد جاده ی خورشید ، برآمدند و به انسانیت و ارزش های والای انسانی ، به کرامت و شخصیت آدمی با بی مبالاتی بی حرمتی نمودند؛ خیانت روا داشتند و جنایت سنگین را مرتکب شدند ؟
دهقان فضل ، عالم پردان ، هلال دین
آنی که جنه است چو خمی پر ز گندم است
پر دانی تو ساخت تنت را چو خم بزرگ
تن پروران برند گمان کز تنعم است
چون تو فقیه خشکی و مسکر نمی خوری
دستار تو همیشه چرا بر سر خم است
«کمال خجندی »
آی مردم !
دیدید که باز دژخیمان تیره اندیش با سقوط در حضیض ذلت ، کلیه سجایایی انسانی را در زیر پاشنه های آغشته به خون ، لگد مال کردند تا جهالت ، زورگویی ، بیدادگری ، حق تلفی ، فساد ، تباهی ، چور ، چپاول ، غارت ، آتش افروزی ، جنگ و خونریزی ، نا مردمی ... ؛ بر عدالت ، انصاف ، راستی ، درستی ، پاکی ، صداقت ، بهروزی ، صلح ، آرامش ... چیره شود و دست بالا پیدا کند ؟
دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت
همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد
ناکسست آنکه بدراعه و دستار گسست
دزد دزدست وگر جامهٔ قاضی دارد
«سعدی »
آی مردم !
دیدید که باز زاهدان ( ! ) دروغ ساز و هستی سوز ، مذبوحانه تلاش کردند تا با استفاده ی سوء از معتقدات مردم ، عمل شنیع کشتار وحشیانه ی یک انسان مظلوم را ، توجیه دینی کنند و بر سر خلايق کلاه فریب بگذارند و فتوای ناروا صادر نمایند؛ بی خبر از این که خون سرخ شهادت به مانند آذرخشی بر شاخ و برگ بنیادگرایی آتش زد و چون طوفان سد شکن در سبزه زار شاداب امید ها فریاد دادخواهی را طنین انداز ساخت و در محیط خشک و پر از نفرت و تعصب شیپور حق طلبی را به صدا در آورد و سوژه ی شد تا سکوت مرگبار درهم شکند ؟
چون پوست کشد کارد به دندان گیرد
آهن ز لبش قیمت مرجان گیرد
او کارد به دست خویش میزان گیرد
تا جان گیرد هر آنچه با جان گیرد
«سنایی غزنویی »
آی مردم !
دیدید که باز در باغ خونین زندگی ، تاراجگران حقيقت با شقاوت و وحشی گری، قامت درخت نورس را شکستند و با اين کار آنان تاریخ جنایتکاری تکرارشد و بر شمار کار نامه های خونین و جنایتبار ابلیس صفتان ، رویداد دردناک و شرم آور دیگری ؛ لیکن این بار با شگرد متفاوت از روزگاران پیشین ، افزود گردید ؟
ای وای که این تاریخ چه حوادث دردناکی را بر صفحه ی روزگار بایگانی کرده است ! ضرور به نظر می رسد تا در این جا ، از میان هزارها، از چندتای آن ذکری بعمل آید:
ـ عارف فرزانه حسین بن منصور حلاج را، بنابر فتوای واعظان مکار و حیله گر و تحریف گران دین ، به فرمان المقتدر در دربار عباسیان ، تازیانه زدند ، دست و پایش را بریدند ، سرش را در بغداد بر یک پل آویختند ، جسدش را در آتش انداختند ، خاکسترش را به دست باد سپردند و یا هم در رودخانه ی دجله رها کردند ؛
ـ مرد فاضل و دانشمند ابوعلی حسن بن محمد میکال مشهور به حسنک وزیر ، بر بنیاد توطئه ی یک آدم شریر و بی رحمی بنام بوسهل زوزنی و بر اساس تقاضای خلیفه ی بغداد، به امر سلطان مسعود ، با وارد کردن اتهام نادرست « قرمطی » بودن ، مال و منالش ضبط و به ملکیت سلطان در آمد ؛ خودش را ابتدا سوار بر خری نمودند و جزای سنگسار دادند ، پس از آن به دار آویختند ؛ جسدش را هفت سال تمام بر روی چوبه ی دار گذاشتند ( بر داشت با اختصار از تاریخ بیهقی ) ؛
ـ" عمادالدین نسیمی شاعر و عارف بر خاسته از مکتب حروفیه در قرن نهم هجری در شهر حلب، پوست از تن او بر کندند و اعضای بدنش را قطعه قطعه نموده ، در آتش افگندند " ؛
ـ ژاندارک یک دختر آبرومند و شجاع ، قهرمان ملی فرانسه ، در سن نوزده سالگی ( ۱۴۱۲- ۱۴۳۱ م ) به جرم الحاد و فساد عقیده ، در یک محکمه ی کلیسایی به ریاست پیره کوش اسقف بوه ، با وجود دفاع شجاعانه ، در بی گناهی تکفیر شد ودر میدان ویومارشه در شهر روئن ، زنده در آتش سوخت ( بر داشت با اختصار از فرهنگ معین ) ؛
- و در تاریخ معاصر افغانستان : عبدالرحمان کارمند شهرداری در استان لغمان ، عبداقادر دانش آموز در استان هرات ، سیدال سخندان دانشجو در دانشگاه کابل ، به دست جنایتکاران سيه دل وحشی صفت و مزدوران آدمکش ارتجاع سياه در لباس « برادران مسلمان ( ! ) » با استفاده ی سوء از نام دین و عقاید مذهبی مردم ، به شهادت رسیدند ....
&
مقالات مرتبط
در سیاهی شب، از کرانه های آسمان، ستاره ها، عربده جویی کرگس های لاشخوار را به تماشا نشسته بو... ادامه
تاریخ 25 نوامبر روز بین المللی مبارزه علیه خشونت و خشونت علیه زنان و دختران در اکثریت کشورهای جهان،... ادامه
برای بانو"افسانه" که در هرات گلوله باران شد، و به کارمندان رسانه ی دیداری خورشید که درانفجار... ادامه
من این نبشته را به روح پر فتوح پیغله فرخنده این دخت با شرف افغانستان اهدآ مینمایم ، که هلاج وار بنام... ادامه
دیدید که باز در ماتم کده ی دادخواهان بینوا ، شب پرستان خون آشام ، چسان با روباصفتی و با اشتهای سیری... ادامه
می گویند اشتباه انسان های جاهل و عامی به تناسب انسان های داشمند وعالم کم اهمیت و حتی بی اهمیت است ام... ادامه
تا جاییکه من درک کرده ام فرهنگ های ما اقوام و قبایل افغانستان همه یک ارزش مثبت کلان دارد که آن «مردا... ادامه
من دختری هستم از ملک شما. پدر و مادرم مرا در دوران جنگی که شما پدران و اندکی مادران در کشورم به راه... ادامه
شکنجه دادن و اعمال خشونت عليه زنان و دختران ، چون سحرگل دختر 14 ساله که عاملين وحشی صفت آن، واژۀ زيب... ادامه
تحميل جنگ خانمانسوز ابرقدرتهای جهان سرمايه ی بيدادگر درسرزمين ما، علی رغم اين که همه هستی مادی و زير... ادامه
25نوامبر برابر است با روز بین المللی(عدم خشونت علیه زنان) از این روز به خاطر تجلیل میگردد که در25 نو... ادامه
پیش از این در این وبلاگ، پستهایی با عناوین «عکسهایی که جهان را تکان دادند» نگاشته شده. باور دارم ع... ادامه