مورچه ها بال میکشند

محمد یعقوب هادی

 

مورچه ها بال میکشند

 

 

پیش بینی ها دانشمندان در مورد وضعیت جهانی دارد تحقق می پزیرد. نظام سرمایه داری جهان با رسیدن به بالاتری مرحله به پروسه اکمال تحول «فرماسیون» خود نزدیک شده است.

آنچه محقق شده است: - انحصارات با تراکم تولید سرمایه در دست یک دسته از سیاست گزاران جهان تمرکز یافته است -- بانکداران جهان که پول در اختیاردارند همه دارنده گان سرمایه های صنعتی استند بزرگترین کارخانجات از آنها است به نسبت تراکم سرمایه بانکی به دست آنها سیاست تولیدی را مدیریت ورهبری میکنند---سرمایه داران با صدور سرمایه به عوض کالا اول جهان را در کنترول خوددر آورده اند جهان بدهکار ومقروضِ بزرگترین سرمایه داران جهان بوجودآ مده است، لذا ضرورت وما احتیاج جامعه به اساس نیاز جامعه نه بلکه به اساس سود جوئی های بیشتر از طرف سرمایه داران که مدیریت تولید را به دست دارند تبارز میکند. یعنی نیاز جامعه در انحصار سرمایه دار قرار گرفته است، مردم نیاز شان را در اراده سرمایه دار جستجو میکنند ---- انحصار گران سرمایه داری اتحادیه ها را میان خود بوجود آورده اند که نظر به همین معاهدات جهان را در میان هم تقسیم کرده اند----- تضاد های نظام سرمایه بالای تقسیم دوباره جهان نظر به ماهیت درونی سیستم سود وسرمایه؛ نظام را در رویاروئی کشانده است که یک تصویر آن جنگ های براه انداخته شده در اقصاء جهان است

 

هرگاه به تحولات وتغیرات در حدود جغرافیای سیاسی جهان تعمق نمائیم حقیقت های پیوسته به فورمول حرکت وسیر جهان را بر بال دیدگاه های مشاهده میکنیم که جهان را از مراحل مختلف تاریخی عبور داده وبسوی مراحل بعدی میبرد

 

سود جوئی یک مفهوم مشخص است، اما روش های آن زیر نام های زیبا ولی فریبنده در مراحل مختلف تبارز کرده است. یکی از مقوله های که با شگرد های سود جوئی زیاد مورد دست برد قرار گرفت مفهوم دموکراسی است هرچند که اکنون یک خط حایل با پسوند دموکراسی غربی با دموکراسی کشیده شده است اما دوران سوء استفاده از این شعار اکنون سودجویان را تا کام گیری انحصار طلبانه نیازمندی های جامعه زیر نام گلوبالیزم رسانیده است.

جهانی شدن پیامد طرح «نظم نوین جهانی» جهان را به بحرانات متفاوت ومتناوب فرو برد. سناریوی که به اشتراک انحصار گران جهان طرح شد نتائیج آن بسیار ناگوار است

 

پیامد های این سناریو و بازیگران آن خود سخنگو اند. زیرا تمام عرصه زندگی بشری درتمام اقصای جغرافیای سیاسی جهان را زیرو رو کرده است. در یکجا آمیخته ها را از هم پاشاند ودر جای دیگر تعاملات انفجاری را برای انفلاق، امتزاج داد. در آنجا که منافع این سیاست درطرح از هم پاشی ها بود به آن توصل جستند. آنجا که امتزاج های عایق، بقای شانرا تضمین میکرد آتش را زیر خاکستر کردند. جدا سازی ها بیمورد ، یکجا سازی های نا موجه، براه انداختن جنگ ها، وزمینه سازی برای دم راستی ها جهت هدف زنی بعدی نتیجه ادامه سیاست «نظم نوین جهانی» از جانب راس نظام سود وسرمایه با طرح های نو در شرایط جدید همه در طرح این سناریوگنجانیده شده بود و است

در مورد نقش بازیگران این سناریو در افغانستان که سر های را بدار آویخت وسرهای را بخاک سپرد. یعنی عده ای که خود را فیگور های اصلی آن سیاست ها میدانند، من به این باور شان هم عقیده استم که بلی همانگونه که ادعا میشود آن سیاستها ، سیاست های استراتیژیک بود زیرا تا همین اکنون ادامه دارد. لذا آنان غلط ها رابا مضمون نو زیر نام خیانت و شجاعت بار دیگردارند غلط میکنند

خوب از معانی خیانت در بعد واقعات کشوری شروع میکنیم که خیانت چیست؟

خیانت در لغت نامه ها، غدر، مکر، حیله، ناراستی، دغلی، ضد امانت، نا استواری، نقض عهد، پیمان شکنی بیوفائی نمک حرامی، بی دیانتی، معنی شده است. حالا تنها گذشته دردناک مبارزات سیاسی ما را در روادید های سیاست جاری همان زمان اگر حساب کنیم. آنچه به نظر میایید بسیار ناگوار است . حتی اگر به تناسب قضاوتهای سخن پردازان «محقق» آن سیاست ها اگر از جهت محوری ساختن شخصیت ها در جستجوی پاسخ شویم یک مقبر بی سنگفرشِ یک سرِ بدار رفته در مقایسه با مفرش خوابگاهء اروپائی سر های به چت شده گویائی حقایق دیگر میشوند

حقیقت این است که اوضاع واحوال آن شرایط کشور از اوراق تاریخ واقعی باز نخواهد ماند . چه در مورد آنانیکه در آن شرایط درکنار مردم باقی ماندند ، وچه در مورد آنهای که مردم را ترک کردند .حقیقیت پنهان نخواهد ماند. اما آنچه نا گفته پیداست حالاتی که بر ما وبر مردم ما تحمیل شد پیامد پیروی ناسنجیده شده از یک سیاست غلط بود. که موقف مجریان آن نیزاز قبل پیش بینی شده بود. با روشن شدن حقیقت، پر شدن خلای بوجود آمده در یک فرصت محدود وغیبت پیروان آن سیاست چگونه تدبیری باید عملی میشد؟ لذا یک رخ تصاویر تاریخی همان زمان، حقیقت حضورضرورتمندانه نیرو های مردم دوست ووطنخواه در جوء مضطرب آنوقت و اینوقت است

 

به نظرم واضحأ اینرا همه بسیار خوب میدانند، صحنه سیاست میدان سرکس نیست، که جان لچ آتش بازی شود.لذا حکومت کردن یعنی تامین کردن مردم است ، ورنه مشتاقان قدرت هیچگاه دهان خود را بی مزه نمیساختند. پر واضح است که مهره ها سیاسی دراین سناریوی جهانی موقف شانرا از هر کس دیگر کرده بهتر درک میکردند. پس اصلأ سوال به فیگور های؟؟؟ مجریان این سیاست در بعد جغرافیای کشوری ما راجع میشود که با سرنوشت مردم وحزب مدعی مردم خواهی که آنان هنوز هم گویاخود را میراث دار آن میدانند چی کردند؟

حالا ببینیم که شجاعت چیست؟

مردان شجاع فرصت می آفرینند ترسو ها وضعفا منتظر فرصت می نیشینند. گوته

در باره شجاعت ازآنانیکه چه فیگور های اصلی سیاست ها اند و چه فیگور های نقلی سیاست ها ویا مسئولین دست اول وچندم، یا معتادین پرخاشگری اند به هیچ دلیل نباید پرسید که با سرِ به دار رفته چه کردند؟ اما باید گفت کاش در شرایط مختنق کشورما تصویر آراسته گی همه را میداشتیم که میدیدیم کیها در چه حال واحوال بودند ؟ چرا که در آن روز ها از ریش های «خارک شده» همه بسیار طعنه شنیدند . وکاش انتخاب جای کلاه ِ سرهریک را میتوانستیم ببینیم که در کدام محل از کی تقلید کرده میتوانستند. از این جهت سوال را در بارهء آن شرایط اینطور طرح باید نمود که باچشم بصیرت و دیدهء قلب در تصویر تاریخی آنوقت چی را میتوان دید ؟

قدر مسلم اینکه در آن شرایط در وضعیت مختنق کشور حضور شخصیت های که همه از روی کارنامه های شان و روابط کاری قابل شناخت استند، علرغم زهر تبلیغاتی دشمنان مردم افغانستان که بر چسب های را هم از جهات متفاوت بر ایشان زده بود، با نام وهویت خودشان در آن وضعیت مسلط نشان دهنده شجاعت، متانت ، شکیبائی، صداقت ، وفاداری ، تعهد، مردم دوستی، رفیق دوستی، کرکتر عالی انسانهای برومند ومدبررا تجسم میدهد. حضوراین محافظان مردم هیچگاه نمیتواند پوشش خطا های پیروی از سیاست ها نا عاقبت اندیشانه شود که کفارهء آنرا هم ما و هم مردم پرداختیم .

 

اگر با بصیرت قلب دیده شود حضور هر یک از این شخصیت ها در تصویر تاریخی آنزمان گواهی میدهد که ازپیامد سیاست های نا کارآمد سخت رنج میبرند. از فحوای این حضور در همه جا وفاداری به باور ها خوانده میشود .در بارهء تصاویر تاریخی آن زمان از حضور شخصیت های با نام تا پوشش لباس های نظامی بسیار واضح باید گفت که این حضور و آراستگی های حضور، برای تقویت احساس آرامش مردم در همان مقطع خاص زمانی کاملأ یک تدبیر متعهدانه و ضرورتمندانه بوده است.

 

بر میگردیم به تسلسل موضوع که چرا واقعات تاریخ تیر شده درشرایط امروز تازه ساخته میشود . از نظر این قلم مساله اینطور است که تلاش های صورت گرفت تا چند تن باقی مانده در چهره فیگور های؟؟؟ سیاست های سناریوی زیر رو کردن جهان در محدوده قلمرو کشوری ما با سوء استفاده از خواست وحدتخواهی نیروی های مترقی سیاست های ناکام شانرا محوری بسازند، وقتی باتاکید به سیاست های ناکام از طریق افزار سازی ها، زیر نام وحدت برای محوریت خودشان اشتغالات شان ناکام گردید. با وجود آنکه در موردآنان خوش بینانه تصور میرفت که بلاخره تلاش های ضرورتمندانه با پیش آمد های فاصله بر انداز، با بیان حقیقت های روشن و نیک خواهی نیرو های صادق به دادخواهی وترقی خواهی جهت حقیقت یابی به اندیشگری های کج روانه پایان خواهد داد، و اشتباه همراهی با سیاست های ضد بشری ، که سنارویوی آن تا قلمرو زیستگاه مردم ما کارگردانی شده بود مردود شمرده خواهد شد . اما دیده شده که هنوز هم اشباح ، سیاهی پخش میکند. لذا با بهره گیری از روشن نبودن حقیقت کامل تا ایندم روی ملحوظات متعدد، همین چند تنِ آشتی ناپزیر خواستند بر کشتزارسر سبز وبارور شده نتیجه زحمات صادقترین فرزندان کار وخدمت هجوم برده ، تا «خرمن» حاصل زحمات ترقی خواهان، مردم دوستان و وطنخواهان با بهانه های تراشیده شده آنان برداشته نشود. این است جولانگاه چند تن که بربستر سیاست های ناکام عقده مندانه برای پایمال کردن کشتزار حاصلخیزو برداشتن خرمن زحمات وحدتخواهان دست وآستین بالا زده اند. اما فکر میکنم که هنوزهم دیر نشده آنان «میباید» بخود بیایند وبا باز گشت در جبهه حقیقت از بزرگ ساختن توطئه خود، خود بازگیری کنند. از نظر این قلم منطقی ترین انتخاب همین است وبس .

محمد یعقوب هادی