صلح بالشکر جنگی پاکستان، یعنی طالبان پذیرش سیطرۀ پشت پرده پاکستان!

صلح بالشکر جنگی پاکستان، یعنی طالبان پذیرش سیطرۀ پشت پرده پاکستان!

امروز حتا برای یک طفل افغانستان هم برملا گردیده است، که طالبان لشکر جنگی داوطلب وتمام عیارنظامی پاکستانیان برای توسعه ی سیاست عمق استراتیژیکی پاکستان وسیطره ی پنهانی نظامی و سیاسی آن کشور در افغانستان بوده و می باشد، که به نیابت از پاکستان و برای پاکستان و تامین منافع آن کشور در افغانستان می جنگند.

طالبان در ایام زمامداری شان از 1996 الی 2001 به اثبات رسانیدند، که در تحت تسلط و کنترول مستقیم اداره ی استخباراتی پاکستان قرار داشته و چنانچه به رسمیت شناختن دولت «غیری مشروع» و «استخوان شکن طالبان» از جانب دولت پاکستان نماینده گی از پشتیبانی برحال پاکستان از طالبان و همبستگی آنها با طالبان می نماید؟

حضورگسترده کارمندان تحت پوشش به اصطلاح وزارت خارجه پاکستان دردهلیزها و دفاتر وزارت خارجه افغانستان، اندکی بعد ازتصرف کابل بدست طالبان درسال 1996 و بعد به نشر رسیدن، یاد داشت ها و چشمدید های کارمندان آنزمان وزارت خارجه افغانستان در شبکه های اجتماعی نشان میدهند، که پاکستانیان در ایام زمامداری طالبان حاکمان بلامنازع افغانستان بوده و دست بالایی در خاک افغانستان داشتند؟

پشتیبانی همه جانبه ی نظامی و سیاسی پاکستان از طالبان در ایام زمامداری«قرون وسطایی» آنها در افغانستان و دادن پناه گاه دوباره به طالبان بعد از یورش امریکا به افغانستان در سال 2001 در خاک پاکستان نشان دهنده ی مستند ادعای بعدی ما مقابل طالبان می باشد.

از روزی به قدرت نشستن دولتداران دست نشانده، به اشتراک جهاد گران، در سال 2001از جانب امریکادر افغانستان،طالبان تا به امروز آرامگاه مطمئن و پناه گاه محکم در خاک پاکستان داشته و دارند.

فامیل های همه بزرگان طالبان و اکثرن از اعضای بلند پایه گان طالبان نیز در خاک پاکستان زنده گی داشته و زخمیان طالبان در شفاخانه های آن کشور دوباره تداوی گردیده واز جانب دولت نظامیگر پاکستان مجددن اکمال نظامی شده و در جبهات جنگ های چریکی سوق، هدایت و رهبری میگردند؟

جهاد گران غرق درعیش و عشرت در کشور، با نگاه داشتن تنور داغ تبلیغاتی و عوام فریبانه ی شان، مقابل دولت های ترقیخواه و تحول پسند پیش از خودی شان و نمایندگان انها با بخش تبلیغاتی دروغین که این نا آرامی ها اززمان کودتای محمد داوود آغازگردیده، مردم بیچاره و بدور از سواد و تحصیل افغانستان را گول زده، تا مردم نه توانند، مجال تفکیک را یافته و حساب خود را با این دوکانداران دغل کار و فساد پیشه یک طرفه نمایند؟

این «برادران خونریز» و منفعت جو، مردم را با تبلیغات گوش کره کننده شان،چون جهاد چهارده ساله در افغانستان، راندن شوروی از افغانستان، برگرداندن آزادی دوباره برای مردم افغانستان و در این اواخربا افزودن افتخارات و تغیيراتی جهانی دیگر، چون برداشتن دیوار برلین، رهایی اروپای شرق، آزادی کشورهای، چون تاجکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، و قرغیزستان از سیطره روسها را نیز بالای« جهاد» شان اضافه نموده ومصروف فخر فروشی در کشور هستند؟

نمیدانم که این«جهاد گران» دیروز حد اقل این را هم درک نموده اند و یا خیر، که پذیرش طالبان برای مذاکره و نشستن با طالبان عقب یک میز، به معنی پذیرش مرگ تدریجی، خودی انها، ولی حتمی شان بوده و می باشد؟

طوریکه تاریخ شاهد آن بوده، طالبان « دولت ربانی»را« دولت شر و فساد» می نامیده و در مصاحبه های که انجام میدادند، اولین وظیفه ی خود را از میان برداشتن آن «حکومت و شر و فساد» عنوان می نمودند؟

نمی دانم با چنان تاریخ و چنین یک پیشینه، این برادران «جهاد و جنگ» نمی دانند، که باپیشگیری چنین یک سیاست نرم مقابل طالبان، باعث بدسترس گذاری امکانات وسیع تر وبی قید و شرط تری برای دولت پاکستان، یعنی «تعلیم دهنده گان سابق خودی شان» می گردند؟

اگر اشتراک «کمونیست های سابق افغانستان»به اصطلاح آنزمان این«برادران مسلمان» در کودتای محمد داوود، باعث پیروزی محمد داوود گردید و همین «برادران» پیروزی آن کودتا را به معنی شناخت و یا قبولی غیری مستقیم دست روسها در اداره دولت آینده ی افغانستان دانسته و«جهاد و جنگ» را علیه آن دولت و حکومت اعلان نموده و به مقابل آن دست به قیام ها، شورشها و آشوب های تباه کننده برای افغانستان و مردم آن زدند؟

پس چرا امروزبعد از گذشت اضافه از چهار دهه جنگ و خون ریزی در افغانستان، کسی این نوع به «قدرت رسی طالبان» را که به کمک مستقیم و برحال کشوری، چون پاکستان صورت می گیرد، به معنی دست داشتن پاکستان در عقب این قضیه ندیده و آن رادرک نمی نمایند؟

این حرکت نظامی و سیاسی را که پاکستان از چند دهه به اینطرف، غرض به قدرت رسانی حتمی «گروهی از مزدوران» شان را در افغانستان پیشه نموده اند و آن را دو بار نیزعملی نمودند، چرا این دسیسه ی از جانب دولت پاکستان غرض شمولیت مستقیم پاکستان در اداره دولت آینده افغانستان شمرده نشده و اینگونه پشتیبانی را، به معنی تعيین سرنوشت مردم افغانستان توسط «مزدوران پاکستان» یعنی طالبان درک نه نموده و علیه آن قیام و شورش نمی نمایند؟

آیا «برادرخواندن طالبان» که از جانب دولتمداران دست نشانده در افغانستان، که ابتدا از جانب « آغای کرزی» اعلان گردید و بعدن و دیگران هم ان را دوام دادند، به معنی جفابه خون هزاران جوان به خاک و خون افتاده ی افغانستان شمرده نمی شود؟

آیا اینگونه گول زنی مردم به معنی چشم پوشی واضع از خون ریزی های ظالمانه و ضد بشری طالبان به «نفع پاکستان» در افغانستان نمی باشد؟

آیا«صلح با طالبان»تامین کننده ی منافع مستقیم پاکستان در دولت آینده افغانستان نه بوده؟ و در حقیقت پذیرش داوطلبانه خواست های نامشروع پاکستانیان، یعنی«پذیرش پنهانی سیاست توسعه ی عمق استراتیژیک پاکستان»منحیث دولتی پشتیبان از طالبان نه بوده و نمی باشد؟

«عذر و زاری نزد طالبان»غرض نشستن روی یک میز مذاکره، به معنی قبولی بی چون و چرا و بی قید و شرط سیطرهء مجدد دولت پاکستان در افغانستان نه بوده و دادن سهم مستقیم و بیشتربرای پاکستانیان در آینده سیاسی و دولتی افغانستان نمی باشد؟

نمی دانم این دولتمردان دست نشانده امروز در افغانستان و این سیاست مداران بدور از  درک و دانش سیاسی، الفبای سیاست را در کجا و در کدام کشور و در کدام مکتب سیاسی شرق و یا غرب خوانده و یا فرا گرفته اند؟

این دولتمداران بی تعهد به مردم و آورده شده از امریکا در تبانی با «جهاد گران سابق» افغانستان با چشم پوشی از همه جنایات «ضد بشری طالبان» در ایام زمامداری قرون وسطایی شان و بعدن هم در طی این 17 سال، با پذیرش این خبط بزرگ سیاسی و خیانت بزرگ ملی می خواهند، به همین ساده گی از این قضیه بزرگ و خطر آفرین سیاسی برای آینده افغانستان بگذرند؟

این برادران «جهاد و جنگ» که با گذشت هر روز،ادعای های کلان و افتخارات بزرگ جهانی، چون رهایی کشوری های اروپای شرق و آسیای میانه و سایر تغیيرات جهانی از قبیل از میان بردن دیوار برلین و غیره رادر دفترچهء خاطرات و افتخارات «جهادی» شان ازدیاد نموده و آنرا پیوسته توسعه داده میروند، نمی توانند چنین خطری بزرگ را احساس نموده و به بینند؟

یا آنکه دراصل چیزی از سیاست و سیاست گذاری در کشور ومنطقه و جهان را ندانسته و نمی دانند، که از آنها شکایت ورزید؟

به گمان اغلب، شاید بسیاری چیز ها را بدانند، ولی از شرم و حیا و از عجز اعتراف به آن، با ندانم کاری های به اصطلاح وطنی، می خواهند تیری خود را آورده و از اینهمه ناکامی های دولتی و عقب گردهای جبری تاریخ و شرم ساری های سیاسی با چشمان بسته گذشته وخم به آبروی خویش نه آورند؟

این واقعیت تاریخی را نیز نباید به فراموشی سپرد، که همین برادران «جنگ و جهاد» اضافه از یک دهه، خود داوطلبانه به حیث ماشین جنگی برای دولت پاکستان عمل نموده و آله ی فشار نظامی بالای دولت های سابق در افغانستان بوده و مانند «لشکر چریکی و جنگی»در دست ادارهء استخباراتی پاکستان قرار داشته وحتا دستنگر ومعاش خواراداره یی استخباراتی پاکستان بوده اند؟

هموطنان عزیز!

این را دقیقن باید بدانید، که «برادرخواندن طالبان»،به معنی به رسمیت شناسی رادیکالیزم مذهبی گروه های تباه گر و غیر مسؤول نظامی بوده، که برای منافع کشور های دیگر می جنگند؟

تبانی و همدردی با طالبان، به معنی گردن نهادن به خواست های نامشروعی دولت نظامی گر پاکستان بوده و می باشد، این دیگر برای سیاست گذاران یک کشور خیلی ها غم انگیز و درد آور خواهد باشد، که اینهمه ناکامی ها و نابسامانی ها و نارسایی های سیاسی را نادیده گيرند و از پهلوی آن بی پروا بگذرند!

مذاکره با گروهی افراطی و زن ستیز طالبان، به معنی پذیرش سیاست های فریب کارانه و زور گویانه نظامیگران پاکستانی و«دولتمداران مکار»آن کشور در منطقه بوده و می باشد!

نشستن روی یک میزی مذاکره با طالبان، به معنی  پذیرش بی قید و شرط و بی چون و چرای شرایط و خواست های نظامی گران پاکستان، در اداره دولت آینده در افغانستان و کنترول سیاست خارجی افغانستان توسط پاکستان در منطقه بوده و می باشد!

سهم دادن برای طالبان برای رقم زنی سرنوشت سیاسی افغانستان و اشتراک در امور، نظامی و سیاسی و دولتی در افغانستان توسط طالبان، به معنی پیروزی سیاست «زمین گیر سازی» عمدی و قصدی پاکستان بوده، که در زمانی شوروی ها در افغانستان توسط نظامیگران آن کشور به پیش برده شد.

اینکه عملی سازی«سیاست زمین گیر سازی» در افغانستان باعث چه حوادث تلخ و درد ناک در کشور گردید، به گمانم که اغلب از مردم بی دفاع کشور هنوز باید به یاید خود داشته باشند؟

پاکستان بعد از یورش امریکا به افغانستان، این سیاست تجربه شده قبلی، یعنی«زمین گیر سازی» عمدی و قصدی اروپائیان و امریکایی هارا عمدن و قصدن علیه خودی آنها پیشه کرد و آن را در طی این 17 سال غرض به قدرت رسانی«لشکر مذهبی تحت فرمان خود»و تعمیل سیاست های نامشروع، ولی یکه تاز خود در منصه اجراء قرار داد!

ای مردم و ای ملت!

 یکبار به تاریخ نه چندان دوری کشور تان نظر انداخته و نگاه نمایيد، همین پاکستان و پنجابیان نبودند، که با «شوروی از میان رفته» در ژینو درمورد افغانستان قید و قرار بستند و بعدن آنرا شکستند و حال می خواهند، عین قرار داد را با «امریکایی های در حال فرار» به بندند و بشکنند!

یگانه شرط آنروز پاکستانیان هم صرف «خروج بیقید و شرط روسها»از خاک افغانستان بود و بس؟

امروز هم عین شرایط را توسط لشکر جنگی خویش، یعنی طالبان زن ستیز طرح و پيشکش می نمایند و آن اینکه:« تاریخ دقیق خروج امریکایی و نیرو های نظامی آنهااز افغانستان» و بس؟

پاکستانیان در طی این چند دهه از مردم افغانستان آشنایی خوبی حاصل نموده و مردم افغانستان را از نزدیک مشاهده نموده و به مطالعه گرفته اند، که با در دادن جرقه ی کوچکی از آتش جنگ های قومی، این سرزمین دیگر خودش در آتش جنگهای خانمان سوز قومی و قبیلوی بی پایان خواهد سوخت!

بنابرآن ای مردم!

تا دیر نگردیده بیدار شوید! این «پلان صلح امریکایی ها، جمع دست نشانده گان آنها» را که دارند، به اشتراک داوطلبانه جهاد گران بی دانش وبی سواد سیاسی،ولی پیروکهنه کار و منفعت نگر به پیش ببرند، برهم زنید!

ای ملت!

تاریخ حوادث تلخ و شرین کشوری تان را نباید فراموش نموده و یا به باد فراموشی بسپارید. زیرا داشتن حافظه ی کوتاه و تاریخ فراموشی، نه باعث تکرارحوادث شرین، بلکه حوادث تلخ تاریخی خواهند گردید!

آغای خلیل زاد«معمار دولت پس از طالبان» در افغانستان می باشد. او ازجمله سیاستمداران نیولیبرال ها در امریکا بوده، که در ایام «حاکمیت خون و آتش» طالبان در سال 1997 با طالبان در مورد انتقال خط لوله گاز شرکت اونیکال(شرکت مشترک نفتی امریکایی و عربستان سعودی)مذاکرات را به پیش می بُرد.

نوشته از انتون اولبرگ وجود دارد، که آنرا جناب آغای نجیب الله رمز در سال 1387 دررسانهء آزاد بنام روشنایی به چاب رسانده و درآن تذکر داده شده، که:«زلمی خلیلزاد به قلم خویش در سال 1996 در روز نامهء « واشنگتن پست» صریحن حمایت خویشرا از نیروی جدید سیاسی در افغانستان ابراز داشت. او در نوشته خود طالبان را به هیچ وجه در زمره دشمنان بنیاد گرای ضد امریکا، مانند ایران قلمداد نکرده و آنها را شدیدن مورد حمایت قرار داد. اما زمانیکه در اگست سال 1998 میلادی حکومت بیل کلینتن با راکت ها مناطق سرحدی افغانستان را مورد هدف قرار داد، زلمی خلیل زاد موضع گیری خویش را تغیير داد و همزمان با آن کمپنی «اونیکال و سنت گاز» را نیز به تغیير موضع واداشت.»

در همان نوشته ادامه یافته، که:«زلمی خلیل زاد در سال 1997 میلادی منحیث نمایندهء با صلاحیت کمپنی بزرگ نفتی «سنت گاز کونسورتسیومس» بین طالبان و کمپنی اونیکال در مورد احداث پروژه انتقال پایپ لین از مناطق نفت خیز دولت آباد، در جنوب شرقی ترکمنستان و انتقال آن ازطریق هرات و قندهار افغانستان الی شهرکویتهء پاکستان مذاکره می نمود.»

همین آقای زلمی خلیل زاد «نماینده خاص و با صلاحیت» جورج دبل یو بوش در سال 2001 بود، که با دایر نمودن «کنفرانس بن» در جرمنی، طالبان زن ستیز را، گرچه که با آنها از قبل شناخت معینی نیز داشت، از قید قلم انداخته و آنها را از سهم گیری در سرنوشت آیندهء افغانستان محروم گردانید؟؟؟

اکنون بعد از گذشت نزدیک به دو دهه جنگ امریکا در افغانستان و ریختن خون هزاران نفر از جوانان اين سرزمين در این جنگ کثیف، حال این آقا می خواهد، این نیروی زن ستیز و ضدترقی و تحول را با پیشبرد مذاکرات صلح  باری دگر بالای گرده های مردم افغانستان سوار نماید!

پیشبرد این سیاست به معنی«تسلیمی بی قید و شرط افغانستان» و آینده سیاسی و نظامی آن بدست حافظان طالبان، یعنی پاکستانیان، این کنترول کننده گان این لشکر جنگی می باشد، که به نیابت از پاکستان می جنگند و برای تامین منافع پاکستان سر می زنند!

در عقب این «طرح شیطانی پاکستان» پلان های خبیث وغیر انسانی نظامیگران آن کشور وجود دارند، که اکنون با جبر و فشار می خواهند، باری دیگر باعث جدایی افغانهااز هم پیمانان امروزی شان نیز گردند؟

پاکستان می خواهد، مردم افغانستان را مانند دهه های هفتادو هشتاد،با سوختاندن در آتش جنگ های قومی و قبیلویی در تحت کنترول وقیمومیت دایمی وبی چون و چرای خود در آورده و قرار دهد!

ای مردم بیاد داشته باشید، که فرار و برآمدن این بار بیدون برنامه امریکا و ناتو از افغانستان، همه جهان را به حیرت خواهد انداخت و دیگر هیچ کشوری از جهان هیچ گاهی پای خویشرا به خاطری حل معضلات ومشکلات مردم افغانستان پیش نه خواهند نمود!

ناگفته نباید گذاشت، که اینرا هم باید به خاطر به سپارید، که مردم مظلوم افغانستان باری دیگر در جهان منحیث ملتی بیعلاقه به پیشرفت، یعنی غبی و عقب گرا در جهان معرفی گردیده و کشور باری دیگر به قهقرا کشانیده خواهد شد!

من چنین پایانی درد ناک را برای ملت شریف و مردم رنجدیده آن کشور آرزو نداشته و ندارم و از همین لحاظ از همه روشنفکران با وجدان و وطنپرستان قلم بدست در داخل و خارج کشور تمنا می برم، که مردم صبور افغانستان را در این لحظات حساس و خطر ناک تاریخی آگاهی داده و دست آنها را بگیرند!

جرمنی، نوامبر سال 2018

عظیمی

مقالات مرتبط

...

خدا که می دهد نمی پرسد بچه کیستی؟! "اما آی اس آی"و ده ها مماثل ... وسیله می شوند. ادامه

...

طوری که شما آگاهی کامل داريد؛ اشغالگران امريکايی پس از بيست سال جنگ و خونريزی؛ غارت و سيه روزی مردم... ادامه

...

سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و دهشت تالبانی در کشور من و تو میگذرد. این سومین سالگرد سیاه و خشن... ادامه

...

لشکرکشی طالبان در برابر مردم و فراخوان قیام عمومی مردم افغانستان علیه آنان! از خیزش مردم بدخشان ده ر... ادامه

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

از مدتی است که اتاق فکری امریکا (کانون نظم نوین جهانی) با تجارب بدست آمده از حمایت بیدریغ مالی و تسل... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه