چرا غلط نویسی فارسی در افغانستان تبدیل به هنجار شده
چرا غلط نویسی فارسی در افغانستان تبدیل به هنجار شده؟
عزیز حکیمی روزنامهنگار و نویسنده
27ژوئن 2019 - 06 تیر 1398
عزیز حکیمی، روزنامه نگار و نویسنده افغان، در این مطلب برای صفحه ناظران درباره اشتباهات دستورزبانی و املایی در ادبیات نوشتاری و گفتاری در افغانستان و عوامل آن نوشته است.
آنچه موضوع کژیهای زبان فارسی در افغانستان را بار دیگر در شبکههای اجتماعی مطرح کرد، بازنشر کتاب قصهای برای کودکان با عنوان دو پشکها بود"اشتباهات دستور زبانی و املایی در ادبیات نوشتاری و گفتاری فارسی در بالاترین سطوح اداری و آکادمیک در افغانستان - از دفتر ریاست جمهوری و پارلمان و وزارتخانهها گرفته تا نهادهای بینالمللی و دانشگاهها - بحثی تازه نیست، هرچند برای علاقهمندان به زبان فارسی در افغانستان به شدت نگرانکننده است.
در روزهای گذشته، آنچه موضوع کژیهای زبان فارسی در افغانستان را بار دیگر در شبکههای اجتماعی مطرح کرد، بازنشر کتاب قصهای برای کودکان با عنوان "دو پشکها" (گربهها) بود. ناشر این کتاب موسسهای در جلالآباد در شرق افغانستان است، این کتابها را با حمایت مالی یک نهاد جاپانی (ژاپنی) منتشر، و در سطحی وسیع از طریق وزارت معارف افغانستان در مکاتب این کشور توزیع کردهاند.
§ .افسانههای پریان؛ کلیشههای جنسیتی که برای کودکان مضرند؟
§ چرا وینی د پو در چین سانسور شد؟
نگارنده با بررسی پنج کتاب چاپ این ناشر در جلالآباد به این نتیجه رسیدم که حتی یک جمله در این کتابها نمیتوان یافت که عاری از اشتباه دستوری، معنایی یا املایی باشد. علاوه بر آن، کاربرد واژهها و اصطلاحاتی عامیانه مثل "زنکه" (برای اشاره به یک زن) نشان میدهد که نویسندگان و تهیهکنندگان این کتابها نه تنها با ادبیات کودک آشنا نیستند، بلکه تسلط آنها بر زبان فارسی در سطح گفتار عامیانه است و دانشی در زمینه ادبیات و نگارش صحیح زبان فارسی ندارند.
اشتباهات زبانی در کتابهای درسی افغانستان هم بیداد میکند. نگاهی اجمالی به کتابهای صنوف اول تا دوازدهم مکاتب افغانستان که به شکل پیدیاف بر روی وبسایت وزارت معارف موجود است، نشان میدهد که نه تنها محتوای آن با چالشهای فراوان روبروست، بلکه نگارش آن نیز به شدت ضعیف و ابتدایی است. اتفاقا این روزها در شبکههای اجتماعی افغانستان، کارزار دیگری نیز در جریان است که در آن دانشآموزان اهل افغانستان با ضبط فیلمی در حال خوانش بخشی از متن کتاب درسی خود از وزیر معارف میخواهند تا به آنها بگوید معنای آن متن چیست. هدف این کارزار برجسته کردن اشتباهاتی است که این کتابها دارد.
"کـاهویتسازی اجباری
بررسی اجمالی این وضعیت نشان میدهد که انحطاط زبان فارسی در افغانستان هرچند عوامل زیادی داشته، اما مهمترین و دیرینهترین آن سیاستزده شدن این زبان است.
عامل سیاسی چند پهلو و پیچیده است؛ از تغییر نام زبان فارسی به دری در قانون اساسی سال ۱۹۶۴ گرفته و گرایش فزاینده به شکلدهی یک هویت ملی مستقل که به زعم حاکمان آن دوره با جدا-انگاری فارسیزبانان ایران و افغانستان ممکن میشد، تا چهار دهه جنگ که به مختل شدن نظام آموزش و معارف در افغانستان انجامید.
تاریخ معاصر افغانستان مملو است از تلاشها و برنامههایی که هدف آن جدا-انگاری فارسیزبانان ایران و افغانستان بوده است. چنین برنامههایی، نه در خفاء، که به عنوان سیاست رسمی حکومتهای افغانستان در گذشته اجرا شده و هنوز هم بخشی مهم از سیاست رسمی در این کشور است. مثلا، توبیخ روزنامهنگاری در بلخ به خاطر کاربرد واژه "دانشگاه" (به جای واژه پشتوی پوهنتون) از سوی وزیر اطلاعات و فرهنگ پیشین افغانستان در سال ۲۰۰۸ نشان میدهد که ظاهرا سیاست رسمی حکومت در افغانستان این است که زبان فارسی در این کشور ابزار سیاسی در خدمت شکلدهی به هویتی است که حکومت به نظر میرسد به نوعی آگاهانه و یا ناآگاهانه قصد تحمیل آن را دارد.
صمیم وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ افغانستان در توبیخ آن روزنامهنگار از این جهت مهم است که میتوان آن را فصلی جدید در کارزاری دانست که به عبارتی فارسیزبانهای افغانستان بر ضد آنچه که میتوان از آن به عنوان "فارسیستیزی" نان برد آغاز کردند و تاکنون به اشکال مختلف ادامه دارد.
اما حتی اگر نیت واقعی حکومتهای افغانستان از تلاشها و برنامههای دیرینهشان برای جداسازی و جدا-انگاری فارسیزبانهای ایران و افغانستان صرفا کمک به شکلگیری یک هویت ملی و دولتی مدرن بر مبنای آن بوده باشد، پرسش اساسی این خواهد بود که آیا درک سیاستمداران افغانستان از مفهوم "هویت ملی" درست است؟
سیاستهای حکومتهای پیشین افغانستان نشان میدهد که رویکرد اصلی آنها در مدیریت این کشور چندقومی "یکسانسازی" بوده است؛ به عبارتی، به زعم بسیاری از ناظران مسایل افغانستان حاکمان این کشور عبور از پارههویتهای فرهنگی، زبانی و قومی را همواره لازمه دستیابی به هویت ملی میدانستهاند و همزمان، تعریف غالب از هویت ملی، همان هویت قومی و فرهنگی پشتون بوده است؛ شواهد تاریخی زیادی نیز دراین خصوص وجود دارد که خارج از حوصله این خطوط است.
§ دختری پشت فرمان اتوبوس با 'قصههای بسیار'
§ کتابخوان؛ بازاری بزرگ برای مشتریهای کوچک
سیاستزدگی زبان فارسی
نزدیک به شصت سال (معادل عمر دو نسل) از تغییر نام زبان فارسی به دری در قانون اساسی ۱۹۶۴ میگذرد؛ بخش بزرگی از نسل امروز افغانستان حتی نمیداند که تا قبل از سال ۱۹۶۴ عنوان کتاب "دری" آنها "قرائت فارسی" بوده است. بسیاری تحت تاثیر همین سیاستها بر این باورند که دری زبانی متفاوت از فارسی در ایران است. و حتی آنها که میدانند این دو زبان یکی است، قویا بر این باورند که "دری" نامیدن این زبان به شکلگیری یک هویت ملی متفاوت از ایران کمک میکند.
هرچند نمیتوان ادعا کرد که زبان فارسی افغانستان پیش از سال ۱۹۶۴ در مسیر شکوفایی قرار داشت، اما تغییر نام آن به "دری" و سیاست جدا-انگاری آن از زبان فارسی ایران باعث رکود و سپس انحطاط تدریجی زبان فارسی در افغانستان شد. و از آنجا که این برنامهٔ حکومتهای افغانستان انگیزههای سیاسی داشت (و دارد)، ایجاد یا حمایت از نهادهایی برای کمک به رشد زبان "دری" در افغانستان هرگز در اولویت مجریان این برنامهها نبوده است. در افغانستان به طور رسمی هیچ گاه نهادی عرفی یا رسمیِ برای نظارت بر زبان فارسی/دری وجود نداشته است. هرچند وجود نهادی در دولت افغانستان به نام "پشتو تولنه" برای حمایت از رشد زبان پشتو، نشان میدهد که ایده چنین ساختاری برای حکومتهای افغانستان بیگانه نبوده است.
"امروزه غلط نویسی و بدنویسی تبدیل به یک هنجار شده"
سیاستزدگی زبان فارسی و رویکرد "یکسانسازی" به مرور زمان باعث شده که بیشتر افراد و حتی چهرههای دانشگاهی و سیاسی نامدار نتوانند میان هویت ملی/سیاسی و هویت قومی، فرهنگی و زبانی تفکیک قائل شوند. اما واقعیت این است که در جهان امروز هویت ملی/سیاسی لزوما نفیکننده هویت فرهنگی/زبانی و یا قومی نیست. کشورهای زیادی هستند که زبان رسمی آنها انگلیسی، اسپانیایی و یا عربی است. اما هر کدام هویت ملی/سیاسی خود را دارند و مشترکات زبانی و فرهنگی لزوما به اشتراک هویت ملی/سیاسی نمیانجامد. همانطور که پشتونهای آن سوی مرز دیورند هویت ملی خود را پاکستانی میدانند، فارسیزبانهای افغانستان نیز هویت خود را افغان (یا افغانستانی) میدانند.
آنچه آمد، صرفا اشارهای بود به سیاستهایی که بر انحطاط زبان فارسی در افغانستان نقش دارد و هدف نگارنده قضاوت این سیاستها نیست. آنچه مهم است اینکه نتیجه این سیاستها تضعیف شدید زبان فارسی در این کشور است، تا جایی که امروزه به ندرت میتوان جملهای بیاشتباه دستوری، معنایی و املایی در ادبیات نوشتاری و گفتاری حکومت یا نصاب تعلیمی بیش از ده میلیون دانشآموز و دانشجو یافت. پیامد همین سیاستها است که غلطنویسی و بدنویسی تبدیل به یک هنجار شده، طوری که اگر جملهای با رعایت دستور زبان فارسی نوشته و یا بیان شود، کم نخواهند بود شمار کسانی که آن نگارش یا گفتار را "ایرانی" بخوانند.
و این وضعیت، به زبانی ساده، ترسناک است.
تاثیر جنگ بر زبان
جنگ نیز به عنوان یک پدیده سیاسی دیگر منجر به اختلال در نظام آموزشی افغانستان شد و نه تنها یک نسل را از آموزش درست (از جمله یادگیری زبان فارسی) بیبهره کرد، بلکه نسل قبل از آن نیز از دسترسی به منابع تازه برای بهروزسازی دانش خود محروم شدند و سواد آنها در بهترین حالت، در همان سطح قبل از جنگ باقی ماند.
در واقع یکی از شکایتهای اصلی دانشجویان در دانشگاههای (به ویژه دولتی) افغانستان این است که بیشتر استادان از همان یادداشتها (یا لکچرها) و منابعی در تدریس خود استفاده میکنند که شاید سی یا چهل سال پیش از استادان خود فرا گرفته بودند.
در غیاب ساختارهای حمایت از تولید آثار نوشتاری، زبان گفتاری عامیانه بر زبان ادبی پیشی گرفت و تاثیر آن را اکنون میتوان به روشنی در همه جا دید؛ از کتابهای قصه کودکان گرفته تا مکتوبهای وزارتخانهها و بیانیههای دفتر ریاست جمهوری؛ معضل بزرگتر این است که کاربرد برخی واژههای عامیانه در کتابها و اسناد مختلف دولتی چنان رایج است که معادل نوشتاری/ادبی آن واژهها را "فارسی ایران" میدانند و کاربرد آن را قابل نکوهش. به عنوان نمونه چندی پیش شهردار هرات واژه "خیابان" در لوحههای جادههای این شهر را به "سرک" تغییر داد، با این استدلال که خیابان واژه ایرانی است و سرک "دری". درحالی که سرک که ریشه هندی دارد، در گفتار عامیانه به کار میرود و شهر هرات، به گفته صاحبنظران ادیب، زادگاه واژه "خیابان" است.
در واقع، بخش بزرگی از آنچه که گروه طرفدار "زبان دری" از آن به عنوان تفاوتهای این زبان با فارسی ایران یاد میکنند، چیزی بیش از راهیابی تدریجی واژههای گفتاری عامیانه و غلطهای املایی و انشایی در زبان فارسی افغانستان نیست. ولی به دشواری میتوان این نکته را به نسلی قبولاند که فرصت آموختن �
مقالات مرتبط
کشور ما از نگر پیشینه ی تاریخی ، از زمره ی کهن ترین مرز و بوم در جهان است و در برگ های تاریخ جمع کرد... ادامه
چه درد آور و اندوه بار است، که در چهار فصل سال -افزون بر مردم در روی زمین؛ ادامه
چرایی جهانی نه شدن زبان، فارسی با آن که دامنهی گستردهی گویایی وگویشی وگفتاری ونوشتاری در جهان ادامه
مخالفت با زبان فارسی در هند تنها کار انگلیس ها نه بود. پیشینه ها و پسینه های تاریخی در داخل هند هم... ادامه
مولانای بزرگ بلخ چی کمبودی از سیدجمال الدین اسعدآبادی داشت یا دارد؟ که جسدِ او را سال ها پس بیاورند... ادامه
بعضن در صفحات مجازی و گزارشات خبری دیده میشود که بعضی ازافراد و شخصیتهای که بدون شک دارای تحصیلات ت... ادامه
راستش از این دست گپ ها و سخن ها به لطف خدا و کرامات شیخ ما «مغز متفکر دوم جهان!» این شب و روز ها بیخ... ادامه
آنچه موضوع کژیهای زبان فارسی در افغانستان را بار دیگر در شبکههای اجتماعی مطرح کرد، بازنشر کتاب قص... ادامه
همچنان دراین کتاب واژه زبان دری نیست. البته در متن کتاب آمده که تا سال ۱۹۳۶ زبان دولتی فارسی بود. ال... ادامه
با این هم، برای این کار، در گام نخست به شناسایی ریشه ها و واکاوی زمینه های فتنه نیازداریم. ادامه