جنگ نیابتی اوکراین و جهان چند قطبی
جنگ نیابتی اوکراین و جهان چند قطبی
هوشمند انوشه
دانش و امید شماره ۱۶، اسفند ۱۴۰۱
پس از ورود ارتش فدراسیون روسیه به خاک اوکراین در ماه فوریه گذشته، فضای رسانهها در بسیاری از کشورهای عضو پیمان ناتو، بهویژه در آلمان بسیار سنگین شده است. اخبار و گفتگوها کمتر جنبه خبری و بیشتر جنبه تبلیغاتی پیدا کردهاند. صاحبنظران و سیاستمدارانی که با خط تعیین شده از سوی ناتو همخوانی نداشته باشند، امکان اظهار نظر در رسانههای غالب را پیدا نمیکنند.
به عنوان مثال میتوان از اُسکار لافونتن، از رهبران مشهور حزب سوسیال دموکرات در گذشته و از بنیانگذاران حزب چپ آلمان نام برد، که نظرات خود را فقط از طریق فضای مجازی میتواند به اطلاع مردم برساند. نمونهٔ دیگر خانم پروفسور گابریله کرونه شمالتس۱از روزنامهنگاران با سابقه و فرستاده خبری تلویزیون آلمان در مسکو در سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ که به علت شهامت در اظهار حقایق از حضور در رسانههای غالب آلمان حذف شده است.
اگر هم شخصی با نظرات مخالف خط ناتو در برنامههای بحث و گفتگو در رسانههای غالب شرکت داده شود، این عمل تنها جنبه تبلیغاتی دارد و به این شخص به هیچوجه امکان مطرح کردن نظرات داده نمیشود. یک نمونه در این مورد شرکت نخست وزیر ایالت ساکسونی در یک گفتگوی تلویزیونی است که با ارسال اسلحه به اوکراین مخالفت کرد. در این گفتگو به شکل بسیار زنندهای از ابراز نظر این شخصیت سیاسی جلوگیری شد تا دیگر شرکت کنندگان که نظراتی در خط ناتو دارند، بتوانند با تکرار نظرات خود، دیدگاه این سیاستمدار را رد کنند.
این فضای رسانهای در کشورهای عضو پیمان ناتو و بهویژه در آلمان بیسابقه است و نشانگر فشار شدیدی است که از سوی ناتو اعمال میشود. بدون دلیل نیست که صدراعظم آلمان، اولاف شولتس، حمله نظامی روسیه به اوکراین را یک چرخش تاریخی خوانده است. این فضای سنگین بیسابقه نشانگر خطری است که کشورهای عضو پیمان ناتو احساس میکنند. این خطر چیزی نیست جز از دست رفتن جهان تکقطبی.
رسانههای غالب با استفاده از این فضای سنگین تلاش میکنند تا روایت ناتو از روسیه را به عنوان دشمن بشریت و مخالف همه گونه موازین اخلاقی به مردم بقبولانند. ادعا میشود که این نخستین جنگ در اروپا پس از پایان جنگ جهانی دوم به شمار میرود. در اینجا تلاش میشود تا جنگ ناتو در یوگسلاوی از حافظهها پاک شود. در حالی که جنگ سال ۱۹۹۹ میلادی در یوگسلاوی و بمباران وحشیانهٔ این کشور از سوی نیروهای ناتو نخستین جنگ، جهت تغییر مرزها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در اروپا به شمار میرود.
در یک روایت دیگر، روسیه به دلیل حمله به اوکراین و نقض حقوق بینالملل محکوم میشود. در عین حال فراموش میشود که فرانسه و بریتانیا در سال ۲۰۱۱ میلادی با سوءاستفاده از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و تحمیل فضای پرواز ممنوع بر فراز لیبی، جنگ وحشیانهای به آن کشور تحمیل کردند. جنگ وحشیانه دیگری در سال ۲۰۰۳ با فجایع انسانی و بیش از ۱۰۰ هزار قربانی توسط نیروهای ائتلاف به سرکردگی آمریکا به کشور عراق تحمیل شد. در نیروهای ائتلاف نه تنها کشورهای اروپای شرقی، بلکه نیروهایی از مقدونیه، گرجستان و ۱۶۵۰ سرباز از کشور اوکراین نیز شرکت داشتند.
در حقیقت وقایع با دو معیار قضاوت میشوند. هر آن چه به نفع کشورهای ناتو و به ویژه رهبر این پیمان یعنی آمریکا باشد، درست و اخلاقی است و هر آنچه در تضاد با منافع کشورهای ناتو باشد، غیراخلاقی و نادرست است. هدف از این قضاوت دوگانه، حفظ سلطهٔ به ویژه آمریکا و همچنین اروپا، یعنی حفظ و ادامهٔ جهان تک قطبی است.
در یک روایت دیگر روسیه به عنوان یک کشور با سابقه تجاوز نظامی به کشورهای دیگر قلمداد میشود. مثلاً گفته میشود که روسیه به گرجستان حملهور شده است و جنگ سال ۲۰۰۸ در گرجستان به دلیل یورش نظامی روسیه بهوقوع پیوسته است. این ادعا به کلی نادرست است. شرح درست واقعه در سندی که از سوی اتحادیه اروپا تهیه شد، درج شده است.
درست آن است که تهاجم نظامی از سوی گرجستان آغاز شد و روسیه در مقابله با این تهاجم عکسالعمل نشان داد. ولی این ادعای نادرست مرتب و به عنوان یک سند برای اثبات جنگطلبی روسیه تکرار میشود. گرجستان در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ میلادی دست به تحرکات نظامی زد. وضعیت به گونهای بود که شورای امنیت سازمان ملل خود را مجبور دید تا طی قطعنامهای از گرجستان بخواهد تا از انجام عملیات نظامی خودداری کند. تناقض جالب اینجاست که حتی سفیر وقت آمریکا در گرجستان از رئیسجمهور گرجستان درخواست کرده بود تا روسیه را بیش از حد تحریک نکند. زیرا آمریکا به روسیه در حل بسیاری از مشکلات در دیگر نقاط جهان احتیاج داشت.۱
در یک روایت دیگر پوتین را منشاء این جنگ میدانند و معتقد هستند که بدون پوتین هیچ مشکلی وجود نداشت. ولی فراموش میشود که این اختلاف به سال ۱۹۹۵ برمیگردد. هنگامی که رییس جمهور وقت روسیه بوریس یلسین مخالفت خود را با گسترش ناتو به سوی شرق اروپا به بیل کلینتون اعلام داشت. بدین ترتیب این اختلاف با پوتین آغاز نشده است.
پیشینه بحران اوکراین
بسیاری از صاحبنظران تصور نمیکردند که ارتش روسیه واقعاً وارد خاک اوکراین شود و این عمل را برخلاف منافع روسیه میدانستند. به نظر آنها تلاش روسیه در سال های پیش رو، بر آن خواهد بود تا یک ساختار دولتی قابل اعتماد ایجاد و اقتصاد خود را برای آینده آماده کند. جنگ یک عامل بازدارنده برای رسیدن به این اهداف خواهد بود. بنابراین باید پرسید پس چرا این تصمیم گرفته شد؟ در غرب این پاسخها را میشنویم که پوتین دیوانه است و یا اینکه پوتین همیشه یک غول بیشاخ و دم بوده است و اکنون ماهیت خود را نشان میدهد. البته این پاسخ قانعکننده نیست. اگر هدف پوتین، آن طور که بسیاری اظهار میدارند، از ابتدا اشغال اوکراین بود، در این صورت این حرکت میبایست ۱۰ سال زودتر انجام میگرفت، زمانی که ارتش اوکراین بسیار ضعیف بود و به کمک غرب قدرت امروزی را پیدا نکرده بود.۱
اوجگیری بحران در اوکراین را باید در چارچوب رویارویی در سیاست جهانی ارزیابی کرد. مدتها بود که آمریکا قصد داشت تا اوکراین را به عنوان مظهر خارجی استراتژی جهانی خود مطرح کند. از سوی دیگر اوکراین مشکلات داخلی خود را نیز داشت. یکی از مشکلات پس از ویران شدن اتحاد شوروی و ایجاد جمهوریهای مختلف، وجود اقلیت روس در بسیاری از این کشورها بود. این جمهوریهای نو تأسیس در عین حال دچار یک نوع ملیگرایی افراطی نیز شدند. این ملیگرایی در اوکراین و بهویژه پس از حوادث «میدان» جنبه افراطی شدیدی به خود گرفت. زبان روسی به عنوان یک زبان رسمی ممنوع شد و اقلیتهای دیگر مانند اقلیت مجار نیز تحت فشار این اوکراینی شدن افراطی قرار گرفتند. همدستان اوکراینی نازیها و قاتلان یهودیها به عنوان قهرمانان ملی مطرح شدند.
اعتراضات «میدان» که ابتدا اعتراضهای به حقی علیه الیگارش ها و فساد در دستگاه دولتی به شمار میرفت، بهتدریج تحت کنترل نیروهای راست افراطی قرار گرفت و از آن استفاده ابزاری ژئوپلیتیک شد. وزیر امورخارجه وقت آلمان و همچنین مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اشتون، در «میدان» حضور یافتند. حضور آمریکا و خانم نالند، سفیر ویژه آمریکا در امور اروپا و ارواسیا، به ویژه چشمگیر بود که به طرز وقیحانهای تلاشهای اتحادیه اروپا جهت یافتن یک راه حل مناسب اروپایی برای بحران سال ۲۰۱۴ را به مسخره میگرفت. راه حلی که با همکاری وزرای خارجه آلمان و فرانسه به صورت انتخابات مجدد مطرح شده بود، با سرنگون کردن دولت وقت، نقش بر آب شد. با این حال دولتهای غربی بلافاصله دولت جدید در کیف را به رسمیت شناختند.
پیشزمینهٔ این ناآرامیها قرارداد همکاری میان اتحادیه اروپا و اوکراین بود. اوکراین به مدت چندین قرن بخشی از امپراتوری روسیه بود و قرارداد با اتحادیه اروپا موجب قطع بسیاری از روابط دیرینه میان اوکراین و روسیه میشد. خواست به حق روسیه یعنی شرکت در یک مذاکرات سه جانبه تا بتواند نقطه نظرات خود را مطرح کند، مشابه آنچه به هنگام خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا صورت گرفت، از سوی اتحادیه اروپا نادیده گرفته شد.
عکسالعمل روسیه انجام همهپرسی در کریمه بود که از نظر حقوقی با ادله حق خلقها در تعیین سرنوشت خود توجیه شد. نتیجه آن شد که این شبهجزیره به فدراسیون روسیه پیوست. دلیل اصلی آن بود که روسیه به هیچ وجه مایل نبود که پایگاه نظامیاش در بندر سباستوپول در اختیار ناتو قرار گیرد. با یک نگاه به نقشه میتوان دید که این بندر کلید اصلی برای کنترل شمال دریای سیاه به شمار میرود.
در یک همه پرسی در دونباس، دونتسک و لوهانسک، این مناطق استقلال خود را از اوکراین اعلام داشتند. دولت پروشنکو استقلال طلبان را تروریست خواند و ارتش و نیروهای راست افراطی را به آن مناطق اعزام داشت. روسیه جداییطلبان را از نظر نظامی مورد حمایت قرار داد و این موجب شکست کیف در این جنگ شد. معاهده مینسک ۲ که در این شرایط به امضای طرفین رسید در حقیقت بازتاب توازن نیروها در این زمان بود. کیف از همان ابتدا مانع اجرای این معاهده شد و از سوی حامیان غربی کیف یعنی فرانسه و آلمان نیز به غیر از حرفهای تو خالی، هیچ اقدام عملی جهت اجرای این معاهده به عمل نیامد. در عوض جنگ در دونباس آغاز شد و ۱۴هزار نفر قربانی گرفت. بدین ترتیب جنگ در اوکراین نه در ۲۴ ماه فوریه سال ۲۰۲۲، بلکه مدتها پیش از آن آغاز شده بود.۲
سازمان یونیسف، از ارکان سازمان ملل، در این مورد چنین گزارش میدهد: «حدود ۸ سال است که شرق اوکراین شاهد درگیریهای خونین است. برای خانوادهها و کودکانی که در این منطقه زندگی میکنند، جنگ یک واقعیت روزانه شده است. خانهها همه مخروبه شدهاند و بسیاری از کودکان همه چیزشان را از دست داده و شاهد از دست دادن والدین و دوستانشان بودهاند.»۳
صدراعظم پیشین آلمان خانم آنگلا مرکل در مصاحبهای که در این مورد اخیرا با نشریه سایت آلمان انجام داده، حقایق پشت پرده را فاش کرده است. خانم آنگلا مرکل در این مصاحبه اظهار داشته که مخالفت با عضویت اوکراین در ناتو در سال ۲۰۰۸ و همچنین عقد قرارداد مینسک با این هدف بود تا زمان هر چه بیشتری برای اوکراین فراهم شود تا بتواند خود را برای یک درگیری نظامی با روسیه آماده کند. خانم مرکل اظهار داشت که در آن زمان اوکراین قادر به مقاومت در برابر ارتش روسیه نبود، ولی اوکراین امروزی قدرتمند و آمادگی نظامی خوبی دارد. با این اعتراف بهروشنی میتوان دید که ناتو اوکراین را از همان زمان برای یک درگیری نظامی با روسیه آماده میکرد و هدف از تمام مذاکرات همانگونه که خانم مرکل اعتراف کرده، نه برقراری آرامش و صلح، بلکه فقط و فقط خرید زمان برای اوکراین بوده تا بتواند با آمادگی بالا در این درگیری نظامی قدرتنمایی کند.۴
چگونگی آماده شدن ناتو و اوکراین برای یک درگیری نظامی
حال ببینیم چگونه ناتو و اوکراین خود را برای یک درگیری نظامی آماده میکردند. در یک فرمان که از سوی رئیسجمهور اوکراین در ماه مارس سال ۲۰۲۱، یعنی یک سال پیش از آغاز عملیات نظامی روسیه صادر شد، اعلام آماده باش جهت حمله به کریمه و دونباس داده شد. همزمان با این فرمان مانورهای متعددی از سوی نیروهای ناتو در آبهای میان دریای سیاه و دریای بالتیک انجام گرفت و پروازهای تجسسی هواپیماهای آمریکایی در خط مرزی میان روسیه و اوکراین افزایش چشمگیری یافت.
در ضمن دو دولت اوکراین و آمریکا در ماه نوامبر سال ۲۰۲۱ یک قرارداد همکاری استراتژیک امضا کردند که درآن عضویت اوکراین در پیمان ناتو و همچنین پس گرفتن کریمه به عنوان اهداف مشترک تعیین شده بود. به علاوه ناتو در ژانویه امسال از اوکراین دعوت کرد تا در تدوین برنامه ناتو یعنی در تدوین استراتژی ناتو برای سال ۲۰۳۰ شرکت کند.۱
عکسالعمل مسکو یک استراتژی دوگانه بود که غرب نیز همواره از این شیوه استفاده کرده است: یعنی به صورت همزمان قدرتنمایی و در عین حال اعلام آمادگی برای مذاکره.
پوتین از یک سو خواهان توقف گسترش ناتو به سوی شرق، عدم استقرار تجهیزات نظامی تهاجمی در مرزهای روسیه و بازگشت مواضع ناتو به وضعیت سال ۱۹۹۷ شد. از سوی دیگر روسیه به استقرار ارتش خود در مرز اوکراین پرداخت.
آمریکا در این زمان همچنان به سیاست خود در مورد نادیده گرفتن منافع امنیتی روسیه ادامه داد. با این اعتقاد که حاضر نیست این اصل را بپذیرد، که امنیت نباید تنها برای یک طرف بلکه باید برای همه طرفین باشد. متعاقب آن روسیه به تشدید مواضع خود و موج جدیدی از رویارویی پرداخت.
جهان یک قطبی یا چند قطبی
آمریکا توانست پس از ویران شدن اتحاد شوروی به آرزوی دیرینه خود برسد و به عنوان قدرت بلامنازع در جهان شناخته شود. آمریکا توانست در جهان مطلوب خود یعنی جهان تک قطبی به مدت حدود ۲۰ سال به عنوان یک امپراتوری بلامنازع قدرتنمایی کند. در این زمان آمریکا با کمال ناراحتی و ناباوری مشاهده کرد که قدرتهای جدیدی در حال شکل گرفتن هستند و جهان تکقطبی او را به چالش میکشانند. در مرکز این چالش رقابت بسیار شدید میان چین در زمینه رشد اقتصادی و فنآوری قرار دارد. در عین حال روسیه نیز ادعای ابرقدرتی دارد و نباید از هند نیز غافل شد که چنین نقشی را برای خود ترسیم میکند.
تضاد میان جهان تک قطبی و جهان چند قطبی حدود ۱۰ سال، یعنی پس از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ میلادی در حال اوج گرفتن بوده است. این تضاد نه تنها محرک اصلی در عملکرد قدرتهای بزرگ به شمار میرود، بلکه حتی در مسائل منطقهای نیز دیده میشود. پایان جهان تک بعدی به معنای پایان فرمانروایی غرب یعنی اروپا ـ آمریکا بر جهان میباشد.
باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین آمریکا، این نقطهنظر را طی یک سخنرانی در مراسم آکادمی نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۴ بسیار روشن بیان کرده است: «آنهایی که فکر میکنند که قدرت آمریکا در حال افول است و یا آمریکا دارد نقش رهبری خود را در جهان از دست میدهد، در اشتباه هستند… آمریکا باید در صحنه جهانی همواره نقش رهبریکننده داشته باشد… من با تمام وجود به استثنایی بودن آمریکا اعتقاد دارم.»
جو بایدن نیز همین نظر را دنبال میکند: «هدف من این است که آمریکا دوباره رهبری جهان را به دست گیرد. زیرا که هیچ کشور دیگری قادر به ایفای این نقش نیست.» گر چه بسیاری از محافل فکری به این اظهار نظرات توجه زیادی نشان ندادهاند، ولی این تفکر در مرکز استراتژی آمریکا قرار دارد.
از سوی دیگرهدف سیاست خارجی چین و روسیه ایجاد یک جهان چند قطبی است. این هدف در بیانیه پایانی اجلاس بریکس (گروه بریکس متشکل از ۵ کشور هند، چین، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی است. ایران و آرژانتین نیز رسما تقاضای عضویت در این گروه را کرده اند) در سال ۲۰۰۹ چنین بیان شده است:
«ما خواهان یک جهان دموکراتیک و عادلانهٔ چند قطبی هستیم که بر پایه حقوق بشر، حقوق برابر، احترام متقابل، همکاری و داد و ستد همهجانبه و تصمیمگیری مشترک میان همه کشورها بنا شده باشد.»
رهبر چین این نظر را در سال ۲۰۲۱ چنین بیان کرد: «ما نباید اجازه دهیم که یک، یا چند کشور معین مقرراتی را که خود تعیین میکنند به کشورهای دیگر تحمیل کنند و یا به برخی کشورها اجازه دهیم به طور یکجانبه اهداف خود را به همه جهان تحمیل کنند.» البته چنین تغییرات بزرگی در رابطه میان کشورها بدون درگیریهای شدید و حتی در بسیاری موارد بدون جنگ و خونریزی امکانپذیر نیست.۲
آمریکا و کشورهای عضو پیمان ناتو بسیار تلاش کردند تا کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را قانع کنند تا از خط ناتو در دشمنی با روسیه تبعیت کنند. گفتگوهای مقامات آلمان و دیگر کشورهای عضو پیمان ناتو با مقامات درجه یک هندوستان و آفریقای جنوبی و دیگر کشورها به نتیجه دلخواه نرسید و این کشورها حاضر به تبعیت از ناتو نشدند. این امر بدین معنی است که جهان دلخواه آمریکا یعنی جهان تکقطبی دیگر آن قدرت پیشین را ندارد و در حال تبدیل به یک جهان چند قطبی است.
توازن نیروها
توازن نیروها در این مبارزه بر سر حفظ جهان تکقطبی از یک سو، و تغییر آن به یک جهان چند قطبی از سوی دیگر بسیار تعیینکننده است. به همین دلیل طرفهای مختلف میکوشند تا نیروهای هرچه بیشتری را صاحب شوند و بدین ترتیب توازن قدرت را به سود خود تغییر دهند.
نیروهای آمریکا
آمریکا با تمام قدرت تلاش میکند تا توازن نیروها در عرصه بینالمللی را به سود خود تغییر دهد، موانعی بر سر راه رشد روزافزون چین ایجاد کند و روسیه را به بنبست بکشاند. این هدف را خیلی وقت پیش جورج بوش پدر در سال ۱۹۹۰ بیان کرده بود: «ما پیروز شدیم و آنها نه. ما در این بازی برنده خواهیم شد ولی حواسمان باید جمع باشد.»
در رهنمود های پنتاگون در سال ۱۹۹۲ این هدف چنین بیان شده است: «باید از تسلط هر قدرتی بر مناطقی که با منافع حیاتی ما ارتباط دارد، جلوگیری کنیم. رقبای بالقوه نباید بههیچوجه به خود اجازه دهند تا در سطح منطقهای و یا جهانی نفوذ خود را افزایش دهند». این سیاست در عمل به شکل گسترش ناتو به سوی شرق پیاده شد. پیشروی اتحاد نظامی آمریکا به سوی مرزهای روسیه نقطه مرکزی اختلاف ژئوپلیتیک میان روسیه و آمریکاست.
ریشه این اختلاف برمیگردد به مذاکرات میان روسیه و ناتو در دهه ۱۹۹۰ در مورد گسترش ناتو در شرق اروپا. بوریس یلسین رییس جمهور وقت روسیه در سال ۱۹۹۵ ابتدا با تقاضای بیل کلینتون در مورد گسترش ناتو در شرق اروپا مخالفت کرد. پس از آنکه آمریکا و دیگر کشورهای ناتو با فشارهای زیاد موافقت او را جلب کردند، بوریس یلتسین اظهار داشت که کشورهای ناتو این رضایت را با اجبار از او گرفته اند.
بدین ترتیب این اختلاف با پوتین آغاز نشد. آمریکا از همان فردای ویرانی اتحاد شوروی به محاصره روسیه پرداخت. آمریکا بر آن بود که توازن نیروها به سود اوست و به دلیل قدرت در عرصههای مختلف از توان رویارویی با روسیه برخوردار است. آمریکا در عرصههای مربوط به قدرت نظامی (به غیر از قدرت اتمی)، اقتصادی، فنآوری، سیاسی و فرهنگی (منظور اینجا عرصه هایی مانند تولید و صدور انواع فیلم و موسیقی و مد لباس و از این گونه است) با اختلاف زیاد برتری چشمگیری نسبت به روسیه دارد.
آمریکا مدتهاست در رویارویی با روسیه تمام توان خود، به جز رویارویی مستقیم نظامی را به کار میبرد. آمریکا از مدتها پیش با استفاده از واژه معصومانه «تحریم» یک جنگ اقتصادی را به روسیه تحمیل کرده است و بر شدت آن مرتب میافزاید. اصل تقسیمناپذیری امنیت کشورها که هسته مرکزی سیاست صلح و تشنج زدایی را تشکیل می دهد، یعنی اینکه امنیت فقط میتواند برای همه کشورها وجود داشته باشد و نه به بهای کاهش امنیت کشورهای دیگر، از سوی آمریکا نادیده گرفته میشود.
از زمانی که اوباما سیاست خود را متوجه آسیا کرد، تنش برای قدرتنمایی و رویارویی در برابر چین نیز در حال افزایش است.
چین
فرارویی چین از یک کشور در حال توسعه به یک اَبَرقدرت نه تنها در تاریخ بیسابقه بوده، بلکه آمریکا را نیز دچار تشنج کرده است. در اینجا فقط به دو جنبه که دارای اهمیت ژئوپلیتیک هستند، میپردازیم:
۱. از میان بردن فقر و فراهم کردن رفاه روزافزون برای تودههای مردم در چین، به ویژه در مقایسه با کشور هند که از شرایط مشابهی برخوردار بوده است، نشان دهندهٔ وجود یک الگوی رشد اجتماعی به نفع تودههای مردم است. از میان بردن فقر این امکان را به تودهها میدهد تا از امکانات آموزشی، درمانی و فرهنگی بهرهمند شوند و بدین ترتیب حقوق انسانی برای صدها میلیون انسان فراهم شود. این پیشرفت، همانگونه که نظرخواهیهای بنگاههای کشورهای غربی نشان میدهد، از حمایت و پشتیبانی وسیع مردم چین برخوردار است. فضای جامعه در چین با فضای اسفناک در جوامع غربی اختلاف بسیار دارد.
۲. نقش رهبری حزب کمونیست چین در این پیشرفت مهم است. جدا از آنکه در این مورد چه نظری داشته باشیم، قطعاً این موضوع به رقابت ژئوپلیتیک با آمریکا بُعد ایدئولوژیک هم میدهد.
فدراسیون روسیه
فدراسیون روسیه یک کشور سرمایهداری است که پس از ویران شدن اتحاد شوروی جزو کشورهای سرمایهداری پیرامونی قرار گرفته است. ایجاد فدراسیون روسیه پس از ویران شدن اتحاد شوروی در محیطی پر آشوب و همراه با هرج و مرج صورت گرفت و این امر به یک سری مشکلات ساختاری منجر شد که از جمله میتوان از به وجود آمدن الیگارشها و یا وابستگی شدید اقتصاد روسیه به منابع طبیعی نام برد.
روسیه در دوران ریاست جمهوری یلتسین در چند قدمی فروپاشی بود. به همین دلیل ناتو به خود اجازه میداد تا مخالفت ضعیف یلتسین با گسترش ناتو به سوی شرق و همچنین اعتراض به حمله نظامی ناتو در سال ۱۹۹۹ میلادی در یوگسلاوی را نادیده بگیرد.
با روی کار آمدن پوتین روسیه به تثبیت و تحکیم قدرت سیاسی و اقتصادی خود و در عین حال به مدرنسازی توان نظامی پرداخت.
پوتین در ابتدا تلاش داشت تا در شرایط برابر حقوق با آمریکا و اتحادیه اروپا همکاری کند. به عنوان مثال روسیه در جنگی که آمریکا پس از واقعه یازده سپتامبر علیه تروریسم به راه انداخت، در زمینه حمل و نقل به آمریکا کمک کرد. ولی این تلاش به دلیل عدم تمایل آمریکا ناموفق ماند.
روسیه از نظر نظامی یک ابرقدرت به شمار میرود. توان اتمی روسیه با توان آمریکا برابری میکند. نیروهای نظامی غیراتمی روسیه قابل توجه، ولی از توان ناتو در این زمینه کمترند. به همین دلیل بزرگترین نگرانی امنیتی روسیه همجواری با کشورهای عضو ناتو یعنی استونی، لتونی و یا از طریق کالینگراد با لهستان و لیتوانی و یا ۲۰۰کیلومتر با نروژ و منطقه قطب شمال است.
شهر بزرگ سنپترزبورگ، که در فاصله ۱۰۰کیلومتری کشور استونی قرار دارد، در تیررس موشکهای زمین به زمین ناتو قرار دارد. با عضویت کشور اوکراین در پیمان ناتو، مرزهای روسیه با کشورهای عضو این پیمان به میزان ۲۰۰۰کیلومتر افزایش خواهد یافت. بدین ترتیب زمان برای عکسالعمل روسیه در مقابله با حمله اتمی به ۵ دقیقه کاهش مییابد و این برای روسیه قابل قبول نیست. این مسئله هسته اصلی نگرانی روسیه به شمار میرود.
یک خطر امنیتی دیگر برای روسیه وضعیتی است که در اثر ویران شدن اتحاد شوروی و تأسیس فدراسیون روسیه در یک محیط پرآشوب و مملو از هرج و مرج در جمهوریهای مجاور روسیه به وجود آمد. در این جمهوریها، از جمله در کشورهای عضو اتحادیه اروپا مانند استونی و لتونی، اقلیتهای روسی وجود دارند که در شرایط بسیار بدی زندگی میکنند. در این کشورها تمایلات تجزیهطلبانه و استقلالخواهانه از سوی این اقلیتها دیده میشود. مانند نمونههایی در گرجستان، ملداوی و بهویژه به شکل اسفباری در سال ۲۰۱۴ در اوکراین. در شرایط حُسن همجواری میان این کشورها و فضای بینالمللی فارغ از تشنج این مشکلات قابل حل میبود. این که استراسبورگ زمانی متعلق به آلمان بوده، امروزه اهمیتی ندارد، چرا که این سرزمین در یک محیط تفاهمآمیز و صلحآمیز جذب شده است. ولی در یک فضای جنگ سرد این درگیریها از سوی طرفهای درگیر مورد دستاویز قرار میگیرند و به تشنجات داغی تبدیل میشوند.۲
استقرار صلح به جای پیروزی و انتقام
در دوران اوجگیری تنش، همواره راههای مختلفی برای کاهش آن وجود دارد. این امکان در فاصله میان سالهای ۲۰۲۱ و فوریه ۲۰۲۲، به هنگام اوجگیری تنش و پیش از آغاز عملیات ویژه نظامی روسیه، وجود داشت. این امکان حتی هماکنون پس از آغاز جنگ هنوز وجود دارد. شرط اصلی برای این کار آمادگی و خواست طرفین برای یافتن یک راه حل است.
سیاستمداران و رسانههای غالب در کشورهای عضو پیمان ناتو کمتر به دنبال حل مشکل اوکراین و پایان جنگ هستند و تأکید آنها بر تداوم جنگ از طریق ارسال هر چه بیشتر اسلحه به اوکراین است. وزیر امور خارجه آلمان خانم بربورک از حزب سبزها، در یکی از سخنرانیهای خود پرچم صنایع تسلیحاتی را با این جمله به اهتزاز درآورد: «اسلحه موجب نجات انسانهاست.» این جمله به تنهایی نشان میدهد که فضای سیاسی در کشورهای عضو پیمان ناتو تا چه حد نزول کرده است!
خانم بربورک از این هم فراتر رفته و حتی هدف نابودی روسیه را مطرح کرده است. این خط فکری با این منطق توجیه میشود که شرایط برای مذاکره آماده نیست و یا اینکه با پوتین نمیتوان مذاکره کرد. این خط فکری عامدانه این نکته را نادیده میگیرد که تا کنون چندین دور مذاکره میان اوکراین و روسیه انجام گرفته و آخرین آن در ماه آوریل بوده است. نشریه آمریکایی فارینافرز Foreign Affairs در شماره سپتامبر و اکتبر خود گزارشی در مورد یک مذاکره موفق میان روسیه و اوکراین منتشر کرد.
طبق این گزارش «روسیه و اوکراین بر روی یک چارچوب در مورد یک راه حل توافق کردند.» مطابق این توافق «ارتش روسیه به مواضع ۲۳ فوریه (یک روز پیش از شروع جنگ) باز خواهد گشت و در مقابل اوکراین تضمین خواهد داد که از عضویت در پیمان ناتو صرفنظر کند. در این صورت تعدادی از کشورها امنیت اوکراین را تضمین خواهند کرد.» در گزارش این نشریه آمریکایی آمده که این مذاکره به دلیل مداخله نخستوزیر پیشین بریتانیا، بوریس جانسون، که در ماه آوریل به کیف سفر کرده بود، به شکست انجامید. جانسون از رئیسجمهور اوکراین خواست تا مذاکره با روسیه را متوقف کند چرا که به نظر او غرب هنوز برای صلح آمادگی ندارد. معنای این سخن بوریس جانسون این است که این جنگ به سود غرب است و بنابراین باید ادامه پیدا کند و مصلحت اوکراین در این میان بههیچوجه مطرح نیست.
بدین ترتیب مشاهده میشود که طرفین درگیر در جنگ یعنی روسیه و اوکراین خواهان پایان جنگ هستند و آمادگی و توان پایان دادن به جنگ را دارند. ولی غرب یعنی ناتو این خواست و آمادگی را ندارد. موضع درست در این حالت فقط میتواند منافع مردم اوکراین را در نظر داشته باشد. این موضع باید در درجه نخست راه حلی برای پایان هر چه سریعتر جنگ ارائه دهد.
باید در نظر داشت که فاجعه محیط زیستی بشریت را با یک چالش بیسابقه روبرو کرده است.
برای پاسخ به این چالش باید از قدرتنمایی در عرصه سیاست جهانی و مسابقات تسلیحاتی و جنگافروزی دست برداشت و به جای آن راه تشنجزدایی و همکاری میان کشورها را برگزید.
منابع
1.https://www.youtube.com/watch?v=Gkozj8FWI1w&list=RDCMUCcpKQptsBviInLet47_mEkQ&start_radio=11
خانم پروفسور گابریله کرونه شمالتس Gabriele Krone-Schmalz یکی از روزنامهنگاران و نویسندگان برجسته و صاحب نام آلمان در یک سخنرانی که در ماه اکتبر امسال در جمع کوچکی در جنوب آلمان ایراد کرد با پرداختن به زمینهها و پیشینه رابطه میان روسیه و اوکراین بسیاری از زوایای تاریک در این زمینه را روشن کرد.
پتر وال Peter Wahl یک چهره آشنا در جنبش چپ آلمان است. وال کتابهای متعددی در باره مبارزات اجتماعی (جلیقه زردها)، در مورد بحران اقتصادی جهان سرمایهداری، مبارزه برای پایان دادن به نئولیبرالیسم و همچنین در مورد بحران دموکراسی در جهان به رشته تحریر درآورده است. وال از بنیانگذاران شعبه سازمان اتک Attac در آلمان بوده و در یک سخنرانی در چارچوب گروه کاری سازمان اتک تحت عنوان «جهانیسازی و جنگ» به روشنگری پیرامون رابطه میان جنگ نیابتی اوکراین و جهان چند قطبی پرداخته است.
۳. گزارش یونیسف:
- Zeit Online 25 Nov 2022
مقالات مرتبط
دیدگاهی رایج، نه تنها در غرب بلکه در روسیه نیز وجود دارد مبنی بر اینکه پیروزی دونالد ترامپ ادامه
گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان در جریان سخنرانی در سوئیس گفت که حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه اوکرای... ادامه
گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان در جریان سخنرانی در سوئیس گفت که حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه اوکرای... ادامه
من رومان زلر هستم و امروز مهمان ما چهره آشنا و قدیمی، ژنرال هارالد کویلت، فرمانده سابق ارتش ادامه
مردي كه از غرور كاذب بر پوتين ميتاخت وتاريخ شوروي و روسيه را كتمان ميكرد... ادامه
اگر هدف اسراييل و امريكا مهار (حماس) أست، چرا به گلوله بستن اطفال معصوم غزه جاغور را خالي ميكنند، اگ... ادامه
مشاور سابق ولودیمیر زلنسکی فاش کرد، او به دلیل خودداری از پذیرش به بنبست خوردن ضدحمله اوکراین علیه... ادامه
گروه برادران: ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، اندری کوستین، دادستان کل اوکراین، دیمیترو کولبا ادامه
دور جدید کمک های نظامی ایالات متحده به اوکراین تاثیر محدودی دارد زیرا کشورهای اروپایی از درگیری خسته... ادامه
نبرد هیولای نیو فاشیسم در دو جبهه با اولتراناسیونالیسم ولیکاروس و چگونگی رهایی کشور از اشغال پاکستان... ادامه
به دلیل ضد حمله متزلزل و شکست خورده اوکراین و در آستانه نشست ناتو در ویلنیوس، رژیم کیف به ادامه
زندهگی انسان برای آن خوشآیند است که هر گاه و بیگاهی یک تغییر دراماتیک و یا یک رویداد ماندگار و... ادامه