گذرگاه خطرناک تاریخ قسمت بیست و یکم
سیدداوودمصباح
گذرگاه خطرناک تاریخ
قسمت بیست و یکم
قرن نوزدهم از نیمه دوم بسیارآموزنده و پر از حوادثی است که مجامع کارگری در اروپا تا سرحد پیروزی بر بورژوازی رسیدند. از نیمه دوم سده ای نوزدهم کارگران اروپا خود را به مثابه یک نیروی مترقی و رو در روی بورژوازی شناختند و موجی از انقلاب های کارگری و دهقانی را برای براندازی بورژوازی به راه انداختند. انقلاب موتوری دارد که از یک جهانینی علمی و سیستم منظم ساختاری سیستماتیک برخوردار است و این موتور ظهور مارکسیسم بود که دراین زمان انقلاب های کارگری را اندیشه علمی داد و راه را برای انقلاب روشن ساخت.
درطول تاریخ مبارزه بین فقیرو ثروتمند به اشکال مختلف وجود داشته که در بعضی مواقع تاریخی این تضاد ها با برخوردهای خونینی انجامیده، چون ازاصول علمی و اگاهانه ای برخوردارنبوده به فجیع ترین اشکالی سرکوب گردید. حتی تا به اکنون صدها جنبش توده ای در جهان به ظهورمی رسد، چون از قانون مندی های مبارزه به شکل علمی برخوردار نیستند به بن بست می رسد و شکست می خورد.
از زمانی که بشریت به مرحله ای از تکامل اجتماعی رسید که مالکیت بر وسایل تولید بدست اشخاص قرار گیرد و کنترول گردد، طبیعی بود که عده ای بشتری از ادم ها نیروی کارخود را در خدمت آن قراردهند و این آنتی تیزی را ایجاد می کرد که همان مبارزه طبقاتی به اشکال مختلف خود بوده است. این تضاد همزاد مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است.
قبل از تاریخ در مشرق زمین یعنی در چین، قفقاز، خاورمیانه و مصر، اشکال مختلف توزیع ثروت و مالکیت را آزمودند . مثلاً در مصر باستان زمین در اختیار حکومت بوده و به دهقانان به کشتمندی اجاره داده می شد و همچنان د ربابل باستان. حموربی پادشاه بابل می گفت « در سرزمین من کسی گرسنه نمی خوابد » اما ، نتیجه نداد ، چون از یک سیستم علماً تنظیم شده برخوردار نبود بعد از حموربی آن قوانین و سیستم زمان وی فروریخت.
جهانبینی علمی مارکسيستی می آموزاند که راه رهایی از فقر و تقسیم عادلانه ای ثروت از چهار مرحله می گذرد: 1- درک منشاء فقر ، 2- مبارزه با عوامل فقر ، 3- درهم کوبیدن عوامل فقر و چهارم جاگزینی سیستمی که با رهایی کامل و نابودی ستم طبقاتی منجر گردد که دیگر برگشت ناپذیر بر بی عدالتی باشد. این درصورتی ممکن است که توسط یک تشکیلات منظم وبا دسپلین رهبری شود. این قانون علمی مبارزه طبقاتی است و جنبش های رهایی بخش از این قوانین برای پیروزی باید استفاده نمایند، ورنه محکوم به شکست است.
انقلاب1789تا1799فرانسه ، انقلاب 1848فرانسه و کمون پاریس 1871م که ازین قوانین برخوردار نبودند ، شکست خوردند . برای روشنی بشتر:
انقلاب 1848 در فرانسه:
22فوریه1848م گردهم آیی بزرگ کارگران و دهقانان در پاریس صورت گرفت:« در شب 23 تا 24 فوریه کارگران 2000سنگر با قطع 4000 درخت و بیش از یک میلیون سنگ ، از سنگ فرش های کف خیابان ، سنگر ساختند. فرار لویی فلیپ از یک راه زیر زمینی قصر، کارگران قصر را تصرف وهمه وسایل را شکستاندند. در 25 فوریه جمهوری اعلام شد، اما بورژوازی برآن مسلط گردید. 26 فوریه در نبرد مسلحانه بین کارگران و بورژوازی که ارتش را در اختیار داشت 800 کارگر جان باختند و 2000نفر تیرباران شدند و 25000نفر بازداشت گردیدند و 3500 نفر تبعید. ناپلئون سوم امپراتوری خود را اعلام کرد.
نتیجه: (این انقلاب به سبب عدم داشتن یک حزب سیاسی کارگری، بورژوازی بر آن سوار شد و حکومت موقت اعلام کرد که فردای آن فلیپ سوم به قدرت رسید.) »1
درس های از انقلاب 1848فرانسه:
جنبش انقلابی سالهای 1848 ـ 1849 از فرانسه آغاز شد و سپس امواج آن به سرعت گسترش یافت؛ المان، اطریش، چک، لهستان و مجارستان را فراگرفت. در سالهای 1846تا1848 در سراسر اروپا خشکسالی رخ داد، که وضع دهقانان و کارگران و مردم را، بطور کلی وضع اروپا را آشفته ساخت و بحران اقتصادی دامنگیر کشورهای صنعتی اروپا گردید. در این اوضاع قحطی و گرسنگی کارگران و زحمتکشان فرانسه در سدد بر اندازی سلطنت لوئی فلیپ و آوردن « جمهوری اجتماعی» بودند که هنوز کارگران حدود وثغور آن را نمی دانستند؛ چون هنوز جهانبینی علمی مارکسيستیی برای کارگران روشن نبود. این انقلاب به بازوی توانای کارگران و مردم گرسنه پاریس به پیروزی رسید؛اما بورژوازی بر آن سوارشد و جمهوری بوجود آمد که چندان به وضع معیشتی مردم تأثیر نکرد.
مارکس می نویسد:
« انقلاب لوکوموتیوی تاریخ است، انقلاب، زحمتکشان را با تجربه خویش می پروراند، پروسه تکامل را تسریع می کند، نیم قرن هارا در هفته ها می گنجاند، ابتکار خلاق توده ها درانقلاب می جوشد و اشکال به مراتب غنی ترزندگی اجتماعی را بوجود می آورد.»2
کارل مارکس می نویسد:
« این انقلاب نبود که در این شکست ها از پای در آمد؛ این شکست ها شکست زوائد پیش از انقلاب بود، شکست نتایج مناسبات موجود اجتماعی بود. مناسباتی که هنوز چون تضادهای حاد طبقاتی تشدید نشده بود. شکست اشخاص، توهمات، تصورات و طرحهای بود که حزب انقلابی، قبل از انقلاب فوریه از قید آنان آزاد نبود و رهاییش از قید نه مرهون پیروزی فوریه، بلکه حاصل یک سلسله از شکستها میتوانست باشد.
کارل مارکس در ادامه، در فصل اول، شکست از فوریه تا ژوئن 1848 می نویسد:
« پس ازانقلاب ژوئیه (1850) هنگامی که «لافیت» بانکدار لیبرال،هم پالکیش«دوک اورلیان» را پیروزمندانه به سوی ساختمان شهرداری همراهی می کرد، چنین گفت« از اکنون دیگر حکومت در دست بانکداران است» لافیت راز انقلاب را فاش کرد . این بورژوازی فرانسه نبود که در دوره لوئی فلیپ حکومت می کرد، بلکه فراکسیونی از آن بانکداران، سلاطین بورس راه آهن، صاحبان معادن ذغال سنگ و صاحبان جنگلها یعنی بخشی از زمین داران متحد شده با آنان؛ خلاصه آنچه اشرافیت مالی خوانده می شود. اشرافیت مالی بر اریکه سلطنت تکیه زده بود، قوانین را درمجلسین دیکته می کرد ومناصب عمومی را از وزارتخانه ها گرفته تاحجره های معاملات تنباکو تفویض می کرد.» 3
طور فشرده آنچه از تجارب انقلاب فرانسه می آموزیم این است که در پس هر رخ داد های اجتماعی و حوادثی چون جنگ، قیام و براندازی حکومت ها و هر حادثه در سطح یک کشور یک سلسله نهادها و سازمان های جهانی و منطقوی در پشت صحنه دخیل اند که حوادث را کنترول و به مقاصد خود سوق داده و در نهایت آنان به اهداف خود می رسند. چنانچه در نوشته کارل مارکس دیده شد که در پس انقلاب فرانسه چگونه بانکداران و سرمایه مالی کمین گرفته بودند و بجای شکم گرسنه میلیون ها فرانسوی سیف های بانک پرشود و بجای سرمایه صنعتی، سرمایه مالی حکومت نماید.
تجارب نشان می دهد که حوادث و رخ داد های عمده در جهان تصادفی و خود بخودی نیست. در پشت هرحادثه ای باید عمق قضایای مربوط بدان را پیدا کرد. بسیاری از اهداف پشت صحنه توسط رسانه های اطلاعات جمعی گمانه زنی وشایعه پراگنی رهنمود شده برای انحراف افکارعامه صورت می گیرد. مثلاً در مورد همکاری نظامی روسیه در سوریه، رسانه های غربی و به دنباله آن رسانه های کشور های پیرامونی شایعه پراگنی وسیعی نمودند که گویا روسیه قصد دارد به آب های مدیترانه راه و در کنار سواحل آن پایگاه های نظامی داشته باشد (!) در مورد به این رخ داد توجه باید کرد:
« یکی از مقامات امنیت ملی افغانستان در اواسط سال 2015م به دعوت مقام امنیت عربستان درموقع که مراسم حج بود به آنجا سفر کرد. زمانی که این کارمند عالی رتبه امنیت با مقامات امنیتی عربستان ملاقات کرد، آنها گفتند:«به دولت خود برسانید که داعش از استقامت چترال پاکستان به کنر و ازآنجا به تاجکستان و آسیای میانه عبور می کند، شما آن را نادیده بگیرید. آنها به شما کاری ندارند. اگرقبول نکردید، آنها از روی سینه شما لگد زده می گذرند....»
این خبر به مقامات روسیه رسید و روسیه راه را بست و قوای هوایی بمباردمان پایگاه های داعش در سوریه را در30 سپتامبر 2015 آغاز کردند. شایعه رسانه ای با واقعیت های پشت صحنه بسیار متفاوت است. در مورد گروه طالبان در افغانستان دیده شد که در مدت بیست سال حضور بیش از 250هزار نظامی غربی با تمام تجهیزات نظامی مدرن، نمی توانیست یک گروه محدود غیر مجهز را از صفحه ای نظامی خارج سازند؟؟!
اکنون روشن است که پشت صحنه دیگران قراردارند که با مهره جنایتکار طالب بازی می نمایند. بازی تا بازی متفاوت است. امپراتوری بریتانیا تا توافق نامه سایکس پیکو بعد از شکست نهایی عثمانی در جنگ اول جهانی، از امپراتوری عثمانی بحیث خط حایل بین قاره هند و روسیه استفاده می کرد. سلاطین شاخ زرین (خلفای عثمانی) نقش باز دارنده پیشروی امپراتوری روسیه تزاری بسوی هند و اروپا به نفع استعمار انگلیس را بازی می کرد. این بازی بزرگ پشت صحنه بود و در ظاهر سلاطین شاخ زرین مستقِل نشان داده می شد.
روی همرفته بازی های سیاسی اقتصادی در گذشته ها کمی با نزاکت و دپلوماتیک بود، اما اکنون سیاست های اقتصادی امپریالیست های امریکایی بسیار لچ و رزیلانه و عریان و عامیانه به پیش برده می شود؛ ورنه گروه طالب و داعش در بازی های جهانی جای نداشت و ندارد. درین مورد در موقعش نگاشته خواهد شد.
حال بر گردیم به نیمه دوم قرن نوزدهم. این که انقلاب های عظیمی در اروپا در 1848 رخ داد، علاوه بر سایر عوامل مسأله اقتصادی و خشک سالی و قحطی وازدیاد مرگ و میر به اثر گرسنگی که مانند طاعون جان انسان ها را می گرفت، مردم را به خیابانها کشانید و طبقه کارگر کشورهای اروپایی را به مثابه نیروهای متشکل انقلابی برضد حکومت های بورژوازی مصمم به انقلاب نمود. انباشت طلا و ارز در باک های لندن، پاریس و المان و سایر بانک ها و تمرکز ثروت بدست کمپانی ها و شرکت ها ی مختلف فقر را بشتر گسترش داد و خوراک مردم در انگلستان، شمال اروپا سیب زمینی ( کچالو ) و ذرت (جواری) بود.
ذرت و سیبزمینی بهدست آمده از مقدار معینی زمین، چندین برابرغلات آنروز اروپا (گندم و جو) که برای تولید نان استفاده میشد کالری تولید میکرد. بهنظر میرسد دریانوردان اسپانیایی نخستین بار سیبزمینی را به ایرلند وارد کرده باشند.
ایرلند نخستین سرزمین اروپایی بود که بهخوبی از سيب زمینی استفاده کرد. در قرن هیجدهم بسیاری از ایرلندیها برای غذای روزانه خود به سیبزمینی وابسته بودند. در سال ۱۸۰۰ میلادی (ابتدای قرن نوزدهم) سیبزمین عذای عمده اروپای شمالی و حتی انگلستان را تشکیل می داد. یکی از نویسندگان انگلیس که از ایرلند دیدن کرده بود، چنین نوشته است:
«تصورش را بکن، کاسه سیبزمینی مرد ایرلندی روی زمین قرارگرفته، تمام خانواده دور آن چمپاتمه زدهاند و مقدار باور نکردنی را میبلعند. خوک بهراحتی همسر مرد، سهم خودش را برمیگیرد. مرغ و خروسها، بوقلمونها، غازها، سگ، گربه، و شاید گاو همه از همان کاسه میخورند »4
در انگلیس، المان، فرانسه و سایر کشورهای اروپایی بانکداران، صاحبان کمپانی های کشتی رانی، تجارتی و صنایع در حقیقت حکومت می کردند و دولت ها نقش کمتری را بازی می کردند.
سرمایه داران انگلیس سه موضوع را در پارلمان انگلیس به تصویب رسانیدند:
یکی، لغو قانون حمایت از کاشت ذرت، دوم، عدم مداخله دولت در امور سرمایه گذاری و تجارت و سوم تجارت کاملاً آزاد. مثلاً : « حزب توری انگلیس متعلق به « سررابرت پیل » در ماه می 1846لغو برنوشت ساز قوانین ذرت را به کرسی نشاند که نقطه عطفی به سوی بد تر شدن نه تنها انگلیس بلکه تاریخ اروپا بود. الغاء این قانون راه را به روی سیلی از محصولات ارزان کشاورزی باز کرد که باعث نابودی مزرعه داران نه تنها انگلیس؛ بلکه سایر کشورها نیز گردید؛ نظر« ارزان بخر وگران بفروش» تجار به سطح یک راهبرد ملی ارتقاء یافت.مصرف تنها دلیل تولید تلقی شد.» 5
به اثراین زیاده خواهی های سرمایه داران انگلیس و به تصویب رسانیدن لغوقانون حمایت از ذرت کاران ایرلندی و باز شدن واردات فرآورده های زراعتی از مستعمرات به انگلستان به زراعت ایرلند صدمه زد و از جانب دیگر در سال 1846 یک نوع قارچ به سیب زمینی سرایت کرد که تمام محصول را از بین برد و سیب زمینی را سیا و غیر قابل استفاده ساخت و این سبب قحطی در ایرلند و شمال اروپا گردید و بیش از یک میلیون ایرلندی از گرسنگی تلف شدند بیش از دومیلیون مهاجر گردیدند. خشک سالی های پیهم در ایران هم قحطی بوجود آورد. درقحطی سال 1847 فرانسه مردم گرسنه و به خیابان آمده تیر باران می شدند. در بریتانیا نیز تا نیمه اول سده بیستم در سرزمین انگلیس و ایرلند دو دنیای متفاوت غنا و فقروجود داشت.
در سال های 1866-1867 بیماری "وبا" در انگلستان در اوج خود بود که تنها در شهر لیورپول بیش از 2000نفر را کشت. مدتی بعد بیماری سیا سرفه 32هزار نفر را دراین شهر به هلاکت رسانید. به نوشته دکتر تامسون:« تنها از سال 1914بود که « تمدن اروپایی» کشف کرد که از خود در برابر بیماری های نابود کننده انسان ها چون وبا، طاعون، مالاریا، تیفوئید، آبله وغیره محافظت کند.» 6
در اروپای آن زمان مثل امروز ثروت در دست یک اقلیت درعین حال حاکم قرار داشت. هم اکنون در امریکا میلیون ها دالر را کی ها برای مصارف انتخاباتی هزینه می نماید؟! توده ها یا سرمایه داران بزرگ و کمپانی های عظیم خصوصی و خانوادگی سرمایه داران؟! بدون تردید ، سرمایه داران.
پس این سرمایه داران است که دولت را کنترول و هدایت می نمایند. در اروپای سده 19 و 20 نیز چنین بود. دولت و بانک داران، کمپانی های کشتی رانی و تجاری و سرمایه داران صنعتی و سرمایه مالی از طریق بانک و بورس، بر احاد جامعه حکومت می کردند و می کنند. ثروت عظیمی از مستعمرات به بانک های انگلیس که خصوصی بود سرازیر می شد و یک اقلیت از تمام امکانات و غارت سرزمین های اشغال شده استفاده می کرد و بیش از 90درصد جوامع اروپایی در فقر و امراض و مصیبت ها و محرومیت های عظیم اقتصادی بسر می بردند و سبد غذایی شان کچالو و جوش داده جواری بود.
درمیان بیکاری گسترده آنانی که اقبال کار پیدامی کردند بیشترین زنان و اطفال و کارگران ارزان بودند که با ساعات کارطولانی شانزده ساعته استثمار می شدند.
دموکراسی غربی :
سران و سلاطین سرمایه داری امپریالیستی و رؤسای جمهور امریکا و انگلیس و فرانسه وقتی از واژه دموکراسی استفاده می نمایند، استفراغ آدم می آید. واقعاً شرم آور و مضحیک و تأثر آور است. حال چند نمونه از سده نوزدهم که موضوع بحث کنونی است، از دموکراسی انگلیسی و امریکایی بیاوریم تا خواننده جوانی که در جستجوی عدالت اجتماعی و دموکراسی اند ملتفت گردند که دموکراسی به زبان سران امپریالیست ها مایه ننگ و شرمساری تاریخ بشریت است.
طبق قوانین انتخاباتی سالهای 1848،1871 و 1875 فرانسه ده میلیون نفر یعنی یک سوم از جمعیت فرانسه حق مشارکت و رأی در پارلمان داشتند. در انگلستان دردهه 1820 تنها حدود 530هزار از جمعیت 13میلیونی این کشور حق مشارکت در انتخابات مجلس عوام را داشتند.
حق رأی زنان در امریکا:
از سال 1848 جنبش رأی زنان در ایالات متحده امریکا آغاز شد. این جنبش همچنان ادامه یافت، آلیس پین و هریت استنتون بلچ این جنبش را در 1910 رهبری می کرد و سرانجام در 1920وودروویلسون نوزدهمین متمم قانون اساسی آن کشور را به مجلس سنا برد و برای اولین بار پذیرفته شد که زنان حق رأی دارند.
در بریتانیا جنبش زنان برای حق رأی که بنام suffragette یاد می شد به مبارزات خود آغاز کردند و این جنبش در 1908در لندن راه پیمائی و تجمع در فضای باز به اشتراک بیش از 500هزار زن به رهبری امیلین پانکهرست برگزار شد. در سال 1910 آلیس پین و هریت انتنتون بلچ در تظاهرات و تجمع زنان بریتانیا اشتراک نمودند. این پیوند عمیق بین هواخواهان حق رأی زنان بریتانیا و ایالات متحده امریکا ایجاد کرد. برخی مبارزات و تظاهرات زنان باخشونت گرائید که منجر به از بین رفتن و نابود شدن چندین کلیسا گردید. سرانجام حکومت بریتانیا مجبورگردید که در 1918م حق رأی زنان را در پارلمان به تصویب برساند؛ اما حق رأی زنان را به 30 سالگی قید کردند در صورتی که حق رأی مردان از 20 سالگی در قانون گنجانیده شده بود.
درفرانسه در سال 1944 شارل دوگل حق رأی زنان فراسوی را به رسمیت شناخت.
درایتالیا در 1925 مجبور به حق رأی زنان شدند؛ اما به قدرت رسیدن موسولینی زنان از شرکت در انتخابات منع شد. دوباره بعد از جنگ دوم جهانی در 1945 حق رأی زنان ایتالیا به رسمیت شناخته شد. در هند بعد از استقلال در 1950 و در جاپان در 1949حق رأی زنان شامل قوانین و به رسمیت شناخته شد.
در اتحاد شوروی با پیروزی انقلاب اکتوبر(7نوامبر) 1917م بلا فاصله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و حق کامل شهروندی، استقلال اقتصادی، حق کار با دستمزد برابر با مردان و حق ازدواج عرفی و حق طلاق برای زنان اتحاد شوروی سوسیالیستی قانونی و عملی شد.
خلاصه که تمام دست آورد های کارگران، زنان و احزاب و سایرحقوق شهروندی بر اساس مبارزات بسیارسخت و پیگیر بدست آمده است واینکه دولت های امپریالیستی از حقوق شهروندی و دموکراسی زبان درازی می کنند، این حقوق با مبارزات طولانی توده ها و نیروهای عدالت خواه و پیکارجو بدست آمده، نه برحسن نیت حکومت های تا مغز استخوان ضد بشری و امپریالیستی.
مقالات مرتبط
ابراز مخالفت با فروپاشی دیوارها، هر دیواری که موجب جدایی مردم شود، کاری دشوار است. به همین دلیل، دشو... ادامه
هفتاد سال پیش، یوگسلاوی بیطرف با کشورهای ناتو یعنی یونان و ترکیه، پیمان «بالکان» را امضا کرد. ادامه
ویکتور "اوربان" نخست وزیر کشور هنگری یا مجارستان، عضو ناتوووو، که تا چندی پییش سمت رهبری دوره... ادامه
حزب لوپن از دستیابی به نقطه «عطف تاریخی اش» در انتخابات فرانسه باز ماند ادامه
دور دوم انتخابات پارلمانی فرانسه پایان یافت و هیچکدام از احزاب شرکت کننده دراین انتخابات به اکثریت ل... ادامه
۲۴ مارس ۲۰۲۴، بیست و پنجمین سالگرد تجاوز ناتو به یوگسلاوی، به ویژه جمهوری صربستان، است. این اقدام، ک... ادامه
این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه
خبرگزاری فرانسه، روز گذشته از قول صدراعظم آلمان خبر داد که وی، علی رغم تمام مخالفت های جهانی با ادام... ادامه
دور جدید کمک های نظامی ایالات متحده به اوکراین تاثیر محدودی دارد زیرا کشورهای اروپایی از درگیری خسته... ادامه
روز چهارشنبه 12 جولای 2023، نشست سران سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در پایتخت لیتوانی در میان ا... ادامه
پاسخ: تمام مزدوران و احمق های که شما استخدام کرده بودید و کمک مالی می کردید،همه آنها را نابود کردیم... ادامه
سرانجام پس از ماهها کشکمش، دولت به اصطلاح طرفدار «صلح و حقوق بشر» سوئد، به درخواست فاشیستی و تروریس... ادامه