داوری بررويدادهای هفتم ثور۱۳۵۷و هشتم ثور۱۳۷۱را بايد بدون تعصب، درآئينه علل وعوامل داخلی و خارجی و دستاورد های مشهود آنان نمود!

هدايت حبيب

داوری بررويدادهای هفتم ثور۱۳۵۷و هشتم ثور۱۳۷۱را بايد بدون تعصب، درآئينه علل وعوامل داخلی و خارجی و دستاورد های مشهود آنان نمود!

هم ميهنان گران ارج، خوانندگان با بصيرت!

درطی دو دهه ی اخير و بويژه يک سال سپری شده به آن حدی اخبار تلخی از گوشه و کنار کشور، از کشتن مردم بی گناه گرفته تا گروگان گیری ها، از حمله‌ هایی انتحاری تا جنگ و خونریزی های وحشت آور و بربریت منشانه ی عصر حجر؛ از تسليمی قدرت دولتی به طالبان سيه دل پيرو تفکرعصرحجر گرفته تا سرکوب خونين زنان ومردان آزاديخواه وعدالتجو؛ از کشتار بی رحمانه منسوبين پيشين گرفته تا نسل کشی برادران هزاره و اهل تشيع و ولايت های شمال کشور... به گوش میرسد، که جایی برای اخبار جالب و خواندنی مورد نياز ديگری بجا نمی گذارد.

دراين ميان، سخن گویان تنظيم طالبان جهالت پيشه و وحشی صفت؛ شماری از رهبران رنگ باخته ی تنظیم های جهادی و عده ای از خوش خدمت هایی قبيله گرای تماميت خواه چپ ديروز(!) و راست امروز(!) درتلويزيون ها ظاهر شده، زیر نام کار شناس و مبصر سياسی با کتمان نمودن حقايق تاریخی، بدون استدلال منطقی و ارائه مدارک، بصورت چشم بسته از گروه های جنايتکار حاکم ديروز و امروز (جهادی و طالب ها و قبيله پرستان معاش بگیر) مربوط به سازمان های استخبارات امریکا و انگليس؛ پاکستان و ایران دفاع می کنند؛ وليک آنان نمی دانند که داستان زندگی اين جنايت پيشگان سيه دل، آنچنان عریان است که نوشتن حقايق در مورد کارنامه های سياه آنان احتیاجی به توضیح بيشترندارد.

اين آقايان از کسانی حمایت و به نفع آنان در رسانه ها لابی گری می نمایند که هر کدام آنها در چهل سال گذشته خون مليونها انسان را مکيده، به شرف، آبرو و عزت مردم بازی کرده اند.

جالب تر از همه اين است که اين آقایون برای عقده کشایی و فروکش دادن خشم شکست و رسوايی های شان تبليغات زهراگين پوچ و بی مقدار را عليه حزب دموکراتيک خلق افغانستان آغاز نموده از برچسب زدن هرگونه، بهتان، دروغ و دشنام و زهر پاشی به آدرس فرزندان صدیق و باتقوای اين حزب، نيز دريغ نمی ورزند.

اين آقايان تحت عنوان انتقاد، شوربختانه کلمات یا واژه هایی را طی این صحبت ها به آدرس اين حزب و اعضای پاکنهاد آن استعمال می نمايند که شایسته ی سخن گفتن يک روشنفکر آگاه و شخصيتهای باسواد جامعه مان نمی باشد.

اصول و ضابطه های جهانشمول و پذيرفته شده برای انجام کنکاش، ديالوگ و نقد و انتقاد شخصيتها، احزاب و دولتها حکم می نمايد تا باید تمام اندیشه ها و توانایی ها را در مسیری قرار داد، که رقابت های سیاسی در یک فضای سیاسی سالم و مثبت انجام شود و کسانی که می خواهند در این مسیر حرکت کنند، باید توانمندی های علمی ـ سياسی و اخلاقی خود را بیان کنند و از برچسب زدن ها، اتهام های بدون سند و مدرک و تخریب دیگران بپرهیزند.

 اما آنانی که در جريان مبارزات سالم و قانونمند سياسی دهه های پيشين توانمندی رقابت سياسی را

 در امر خدمت به مردم افغانستان در برنامه ها و عملکردهای شان نداشته از کاروان تکامل و رسيدن انسان به قله های شامخ انسانيت عقب افتيده و با تاريخ ننگين گذشته و عملکردهای جنايتکارانه خويش رنگ باخته اند؛ درعوض تجديد نظر به تفکر و عملکرد خويش؛ عده ای به انجام اعمال تروريستی بر قشر روشنفکران کشور و تيزاب پاشی در بدن زنان و دختران و ميخکوب نمودن آنها در منزل متوسل شده و شمار ديگری راه دشنام گويی واتهام بستن های دور از عفت کلام را پيشه کرده سرانجام هردو گروه "راست" و "چپ" افراطی رو بجانب ايران و پاکستان ـ انگليس و امريکا و چين نموده، با پوشيدن حبا و قبای "طلبه های کرام(!)" مجاهدين فی سبيل الله(!) و "قبيله پرستان چپ نما" (!)؛ سرتعظيم را به دربار سازمانهای استخباراتی "سی . آی. ای"؛  "انتلیجنس سرويس"، "موساد" و " آی. اس. آی" فرود آوردند و سال های تمام غذاهای لذيذ امريکايی ـ انگليسی و دال و چپاتی پاکستانی را در سفره ی جنرال يوسف ـ جنرال حميد گل ـ  نصير الله بابر وکرنيل امام نوش جان کرده، روی امتياز نام و باصطلاح "پيروزی جهاد فی سب الله(!)" راه رسيدن به قدرت و گرفتن مال غنيمت (چور و چپاول دارايی مردم ما)، را مطابق دساتير جنرالهای خون آشام پنجابی، از طريق پرتاب راکتهای سکر۶۰ بر شهرها، اعمال انتحاری؛ مين گذاری پل ها، جاده ها، مکاتب ومدارس و مساجد وعبادتگاه ها ، درپيش گرفتند. يعنی آنچه که ديروز مجاهدين می کردند امروز طالب و داعش آن را دوبرابر انجام می دهند. باستثنای عمل انتحاری و سرکوب خونبار زنان و دختران و نسل کشی و گروگان گيری مردم ملکی بيگناه، که کشف و مودل جديد طالبان(!) است؛ ديگر همه جنايات ذکر شده ی سطور بالا را طالب و داعش از برادران بزرگ خود مجاهدين، فرا گرفته اند.

خوانندگان گرامی!

طوری که در هفته ی گذشته از طريق رسانه های همگانی اطلاع حاصل گرديد؛ تلويزيون افغانستان انترنشنال که با حمايت دولت انگلستان و رهنمايی "بی. بی. سی" در لندن به نشرات آغاز نموده، روز هفتم ثور ۱۴۰۱ خورشيدی ميز گردی را تحت عنوان هفتم ثور و هشتم ثور با دعوت سه شهروند افغانستان، هريک فقير محمد ودان، سابق ریيس شعبه تبليغ و ترويج کميته مرکزی، ح. د. خ. ا در زمان حکومت دکتر نجيب الله؛ سيد اسحاق گيلانی سابق عضو تنظيم محاذ ملی پير سيداحمد گيلانی، سابق مقيم در پاکستان و حالا درکابل(!) و حشمت راد فر روزنامه نگار، تنظيم نموده بود و از هر سه مهمان اين ميز گرد سوالاتی نمود و آنان جواب های را دادند.

ازجمله آنان محترم فقير محمد ودان که مدتی با هم در بخش هایی فرهنگی همکار بوديم، حرف های را درمورد تشکيل حزب و عملکردهای ۱۴ ساله آن گفتند که من پس از شنيدن آن شوکه شدم.

جناب ودان نی تنها حقايق تاريخی درمورد خاستگاه، تشکيل و فعاليتهای بعدی آن حزب، کتمان و چشم پوشی نمود؛ بلکه از تمام دستاورد های ۲۸ ساله ی دوران اپوزيسيون و حاکميت آن نيز بکلی انکار ورزيده فقط از مرحوم داکتر نجيب الله و تيم کودتايی آن حرف زد و او را قهرمان ملی سياست مصالحه ملی، که منجر به سقوط نظام جمهوری گرديد، معرفی کرد و صحبت را اين گونه آغاز نمود:

«بزرگترين خشت کج در ديوار مسير حرکت بعدی افغانستان پس از تصويب قانون اساسی سال ۱۳۴۳ که يک دوره گذار يک انقلاب اجتماعی بوجود آمده بود گذاشته شد....

 سلطنت سه جريان افراطی آتی را در معامله با ابرقدرت ها اجازه ی فعاليت داد:

۱ـ حزب دموکراتيک خلق افغانستان در پيوند با يک ابر قدرت بزرگ، يعنی اتحاد شوروی؛

۲ـ  شاخه ی ديگر چپی های افراطی " شعله جاويد" در پيوند با چين....

۳ـ نهضت اسلامی را بنابر پروگرام ايجاد کمربند سبزی که توسط آن اتحاد شوروی را احاطه کند، برای ايالات متحده ی امريکا امتياز می داد....»

از شنيدن اين گفته ی ايشان در حيرت فرو رفتم و با خود گفتم، که چرا آقای ودان ح. د. خ. ا را که هردو منشی رهبری کننده ی آن (ببرک کارمل و نورمحمد تره کی)، از متن نهضت مشروطيت سوم برخاستند و اين حزب را تأسيس نمودند، برنامه ی آن مطابق قوانين نافذه ی دولت شاهی افغانستان در جريده ی خلق نشرشد و اين حزب قانون اساسی و دولت شاهی مشروطه را برسميت شناخت و درمتن برنامه آن سياست داخلی و خارجی حزب را بازتاب داد و خواهان تشکيل دولت دموکراسی ملی در وجود جبهه متحد ملی افغانستان گرديد و طرفداری خود را از جنبش عدم انسلاک و دوستی با تمام کشورهای صلح دوست جهان ابراز نمود؛ وليک اين حزب صلح دوست و قانومدار را يک جريان افراطی قلمداد کرد.

وی با اين گفته ی غير مسئولانه اش؛ نه تنها به شخصيت، استعداد، دانش، خرد و همه کار و فداکاری های بيش از دوصد هزار اعضای حزب تجاوز خصمانه نمود؛ بلکه برعقل ودانش وعضويت ۲۸ ساله زندگی حزبی خود نيز توهين کرد و تمسخر نمود وبالای زندگی حزبی من بي چاره نيز خط چليپا کشيد.

 آقای ودان با اين صحبت روی ميز گرد؛ نه تنها شخصيت خود؛ بلکه خواست تا همه رزم و پيکار جانبازانه يک نسل رسالتمند کشور را که ۲۸ ساله دستاوردهای مادی و معنوی آن دراين سرزمين اظهر من الشمس بوده و بخشی از دارايی مردم زحمتکش افغانستان می باشد؛ يکسره تمامی آن را دربازار های لندن ـ واشنگتن ـ اسلام آباد و تهران، دربدل پول ناچيزی درمعرض ليلام گذارد.

دراين رابطه ضرور است تا چند پرسشی را با خود آقای ودان درميان بگذاريم:

آقای ودان؛ آيا شما زمانی که عاقل، بالغ و به اصطلاح نافذ جميع تصرفات شرعی واهليت حقوقی بوديد؛ در وقت رفتن به حزب، برنامه و اساسنامه اين حزب را خوانده بوديد يانه؟

 برداشت تان از متن برنامه ی حزب که در شماره های اول و دوم جريده ی خلق نشر شده بود و آن را مطالعه نموديد، چگونه بود؟ يک حزب قانونمدار و طرفدار تحولات اجتماعی، يا يک جريان افراطی؟

شما عضويت اين حزب را برمبنای برنامه آن قبول کرديد ويا بنابر گفته يکی از اعضای رهبری حزب در زمان سلطه ی داکتر نجيب الله، دراين حزب تصادفی آمده بوديد؟

مگر درآن وقت شما درک نکرديد، که گويا به پندار شما اين حزب يک سازمان افراطی بوده و ازمتن جنبش مشروطيت برنخاسته؛ بلکه سلطنت آن را اجازه ی فعاليت داده است؟ تا کدام سال شما چشم بسته در اين حزب روان بويد وآيا شما هم در حرکت های افراطی آن سهم و شرکت داشتيد؟

مگر شما نمی دانيد که سلطنت مشروطه درامور تشکيل و فعاليت احزاب سياسی حق مداخله را ندارد؛ بلکه احزاب سياسی مشروعيت تشکيل و فعاليت خود را از متن قانون اساسی و قانون احزاب سياسی می گيرند.

آيا شما در سال های بعد و بويژه دوران حاکميت که در کميته مرکزی آن جا خوش کرده بوديد و از برکت پلنوم ۱۸ که به کودتای ۱۴ ثور ۱۳۶۵ معروف است، در پست رياست شعبه ی تبليغ ئ ترويج کميته مرکزی ح. د. خ. ا مقرر شديد؛ ندانستيد که شما بنا به گفته ی خوتان، مبلغ کبير يک سازمان افراطی هستيد؟

اما من که دربخش هایی فرهنگی با شماهمکار بودم؛ هيچ گاهی از قلم و زبان شما نخوانده و نشنيده بودم، که ح. د. خ. ا يک سازمان افراطی بوده که سلطنت اجازه فعاليت آن را درمعامله با ابرقدرت ها داده است.

اکنون چی انقلابی در انديشه و تفکرتان بوقوع پيوست که به يکبارگی به زاويه ی ۱۸۰ درجه تغيير انديشه در سياست و تفکرحزبی داديد و حزبی که از جناب شما آقای ودان (درحالیکه صدها هم صنفی تان در مکتب و دواير دولت زندگی بخور و نمير داشتند؛) شخصيت بزرگ ساخت و تا سطح عضويت کميته مرکزی حزب ارتقا داد وشما را در رأس با اهميت ترين پست (رياست تبليغ و ترويج و آموزش) و رهبری امور فرهنگی حزب و کشور قرارداد؛ صاحب موتر و باديگار ساخت؛ با آن چنين برخورد سبکسرانه دور از منطق و تفکر انسان باخرد نموديد؟

دکتر نجيب الله رهبر جليل القدرتان؛ در تمام صحبت هايش ح. د. خ. ا را يک حزب انترناسيوناليست انسانسالار و اعضايش را فرزندان راستين افغانستان می خواند؛ مگر چی شد که پس از باختن ميدان رزم و سپردن قدرت؛ ولی نافرجام به حزب اسلامی گلبدين حکمتيار، که در مورد آن در بخش بعدی صحبت خواهد شد؛ يکسره آن گفته های دکتر نجيب الله را در باطله دانی انداخته و اين حزب واقعاً انترناسيوناليست انسانسالار را يک جريان افراطی قلمداد کرديد.

مگر شما نمی دانيد، که تعرض نهايت پوچ ـ ميانتهی و بی شرمانه بر ح. د. خ. ا؛ توهين به رزم و پيکار زندگی ساز بيش از دوصد هزار عضو اين حزب شهيدان ـ قهرمانان و رادمردان ميهن مان بوده و هيچ عضو رسالتمند اين حزب اين تجاوز تان را به تاريخ و کارنامه های ماندگار آنان؛ بی جواب نخواهد ماند و همرايت تصفيه حساب خواهند نمود.

به باور و برداشت من از واکنشی که تا هم اکنون از طريق تلفون ها شنيده ام؛ عاقبت بخير!

(ادامه دارد)

مقالات مرتبط

...

قیام هفتم ثور ۱۳۵۷ بمثابه ی چرخش بزرگی درتاریخ فراز و نشيب کشور مان وبازتاب دهنده ی اراده مردم شریف... ادامه

...

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر زدودن رنجهای بیکران خلق ستمدیده افغانستان از میان توده های کشور بر... ادامه

...

از تاريخ نشر اين مبحث چی در دوراول آن و چی درزمان حاضر،  انتظار کشيده شد تا اگر دانشمندی، شخصيت سياس... ادامه

...

نگارنده مدت ها قبل در يک نگارش تاريخی پيرامون علل و عواملی که رويدادهای هفتم ثور ۱۳۵۷ و ششم جدی ۱۳۵۸... ادامه

...

اما از صحبتهای بعدی ايشان که مطالبی را به گونه جسته و گريخته بيان نمودند؛ هم پرسشگر تلويزيون وهم شنو... ادامه

...

درطی دو دهه ی اخير و بويژه يک سال سپری شده به آن حدی اخبار تلخی از گوشه و کنار کشور، از کشتن مردم بی... ادامه

...

تشکيل دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان پس از پيروزی قيام هفتم ثور ادامه

...

سر کرده گان به اصطلاح جهاد و مقاومت در هشتم ثور سال جاری بمنظور تجلیل از پیروزی شان گلو پاره کردند و... ادامه

...

ساعت یازده ونیم روز پنج شنبه هفتم ثور سال 1357 را که چهل سال از آن می گذرد خوب بخاطر دارم. ادامه

...

چهلمین سال روز پیروزی انقلاب ثور را حضور موسسین، اعضای کمیته مرکزی و اعضای شورای انقلابی و اعضای حزب... ادامه