مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز بخش شانزدهم

   عبدالواحد فيضی

 مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز!

از برچيدن بساط اشغالگران کهن تا افتيدن به دام غارتگران نوين!

ويا:از برخاستن ميرويس خان برضد صفویها تا خميدن اشرف غنی در پابوسی امريکايیها

(1709 ـ 2018)

بخش شانزدهم

ازکودتای 26 سرطان 1352 تا قيام مسلحانۀ هفتم ثور 1357

 

 

      صبح روز 26 سرطان 1352 حين رسيدن به دفترکارم دررياست محکمۀ ولايت کاپيسا، از سقوط  نظام سلطنتی محمد ظاهر و اعلام رژيم جمهوری بوسيلۀ سردادمحمد داوود، صدراعظم پيشين و پسرعم شاه اطلاع حاصل نمودم.

     محمد داوود درآغاز، تشکلی را تحت عنوان " کميته مرکزی نظام جمهوريت" که رهبری آن را توأم با رياست دولت جمهوری شخص خودش بعهده داشت، اعلام و اعضای آن از طريق راديو افغانستان به شرح ذيل معرفی گرديد:

    1ـ دکترمحمد حسن شرق 2 ـ سيد عبداللله 3 ـ غوث الدين فايق 4 ـ فيض محمد 5 ـ  ضياء مجيد 6 ـ عبدالحميد محتاط 7 ـ پاچاگل وفادار 8 ـ غلام حيدر رسولی 9 عبدالقدير نورستانی 10 ـ خليل الله 11 ـ محمد سرور نوستانی 12 ـ محمد يوسف 13 ـ مولاداد.

    سپس محمد داوود اعضای کابينه اش را اعلام و بعد از دوسال تغييراتی درآن بوجود آورد که فهرست مکمل آن بدين شرح، در دوران زمامداری وی از(1973 ـ 1978) ثبت شده است:

1 ـ صدراعظم                   محمد داوود                       (1973 ـ 1978)

2 ـ معاون صدراعظم           دکتر محمد حسن شرق           (1973 ـ 1977)

3 ـ  ــــــــــ بعداً                 سيد عبداللله                     (1975 ـ 1978)

4 ـ وزير دفاع                  محمد داوود                         (1973 ـ 1977)

5 ـ ــــــــــــــــ بعداً            غلام حيدر رسولی               (1977 ـ 1978)

6 ـ وزير خارجه               محمد داوود                         (1973 ـ 1978)

7 ـ معاون وزارت خارجه وعضو مجلس وزراـ وحيد عبدالله (1973ـ 1978)

8 ـ وزير داخله                فيض محمد                          (1973 ـ 1975)

9 ـ ــــــــــــــــ بعداً           عبدالقدير نورستانی               (1975 ـ 1978)

10 ـ وزيرعدليه وسرپرست قضاء ـ دکترعبدالمجيد            (1973 ـ 1977)

11 ـ ــــــــــــــــ بعداً         وفی الله سميعی                    (1977 ـ 1978)

12 ـ وزير ماليه              سيد عبداللله                        (1973 ـ 1978)

13 ـ وزير معارف           دکتر نعمت الله پژواک            (1973 ـ 1974)

14 ـ  ـــــــــــــــ بعداً         دکتر عبدالقيوم وردک            (1974 ـ 1977)

15 ـ ـــــــــــــــــ بعداً        دکتر ابراهيم مجيد سراج          (1977 ـ 1977)

16 ـ ـــــــــــــ   بعداً         دکتر غلام صديق محبی           (1977 ـ 1978)

17 ـ وزير تجارت           محمد خان جلالر                      (1974 ـ 1978)

18 ـ وزير مخابرات        عبدالحميد محتاط                    (1973 ـ 1975)

19 ـ ـــــــــــــ  بعداً         عبدالکريم عطايی                   (1975 ـ 1978)

20 ـ وزير فوايد عامه      غوث الدين فايق                     (1973 ـ 1978)

21 ـ وزيرمعادن وصنايع   دکتر عبدالقيوم وردک              (1973 ـ 1975)

22 ـ ــــــــــــ  بعداً          عبدالتواب آصفی                    (1975 ـ 1978)

23 ـ وزير زراعت          غلام جيلانی باختری               (1973 ـ 1975)

24 ـ ــــــــــ  بعداً            عزيز الله واصفی                   (1975 ـ 1978)

25 ـ وزيراطلاعات وکلتور دکتر عبدالرحيم نوين              (1973 ـ ؟؟؟ )

26 ـ وزير صحيه           دکتر نظرمحمد سکندر                (1973 ـ 1976)

27 ـ ـــــــــــــــــ بعداً       دکتر عبدالله عمر                    (1976 ـ 1978)

28 ـ وزير پلان            علی احمد خرم                        (1974 ـ 1977)

29 ـ وزيرسرحدات وقبايل  پاچاگل وفادار                       ( 1973 ـ 1975)

30 ـ ـــــــــــــ  بعداً        فيض محمد                               (1975 ـ 1977)

31 ـ ــــــــــــــ بعداً        دکتر عبدالقيوم وردک                 (1977 ـ 1978)

32 ـ وزيرآب و برق      جمعه محمد محمدی                         (1976 ـ 1978)

33 ـ وزير دولت          دکتر عبدالمجيد                        (1977 ـ 1978). (1)

       دربدو امر اين رويداد، پرسشهای گوناگونی را درذهنم تداعی نموده، با خود انديشيدم که چگونه ممکن گرديد تابساط سلطنت 265 ساله ی افغانستان، بوسيله ی يکی ازافراد سرشناس خانواده ی حکمران که دردوران صدارتش درسرکوب رهبران و شخصيتهای بزرگ نهضت مشروطيت سوم، دست بالا داشت؛ برچيده شود.

       برای دريافت پاسخ مناسب، به پرسشهايی که درذهنم خطور نموده بودند، همچنان اخذ دستورحزبی، رهسپار کابل شدم و با نوراحمد نورمسؤول تشکيلات کميته مرکزی حزب دموکراتيک خلق افغانستان ديدار کردم.

      درشهرکابل چنان به نظر ميرسيد، که همه ی مردم ازتغيير نظام خيلی ها خوشنود هستند وبا برپايی جشن و سرورخورسندی خويش را ابراز می داشتند؛ شهروندان، اعم ازمرد و زن، پير و جوان نزديک تانک ها رفته به افسران جوان تبريک می گفتند و با تبارز احساسات و انداختن دسته های گل بالای تانکها، حمايت و پشتيبانی خود را از نظام جديد جمهوری به نمايش می گذاشتند.

     درآن هنگام هيچگونه مخالفت و تبليغات ضد رژيم جمهوری ديده و شنيده نمی شد.

      درديدارم با نور، ازصحبتهای وی چنين دريافتم که اين رخداد، يعنی تغيير نظام با راه اندازی کودتای نظامی به رهبری فردی از درون خانواده ی سلطنتی، با اشتراک فعال و جانبازانه ی شماری از افسران جوان، با درک ، با احساس و وطنپرست، بوقوع پيوسته است. ولی ازخلال صحبتهای اين عضو هيأت رهبری حزب معلوم ميشد که حزب ما نه تنها دراين رويداد کوچکترين دخالتی نداشت؛ بلکه اصلاً ازجريان آن هم کاملاً بی خبر بود. زيرا دستور اين مقام رهبری حزب به من که روانه ی کاپيسا بودم اين بود که الی هدايت ثانی ازهر گونه تبصره درمورد تاييد ويا رد نظام جديد،همه رفقا خود داری نمايند و منتظر هدايت درآينده ی نزديک باشند.

     بنابران قلم فرسايی های مير محمد صديق فرهنگ درجلد دوم کتاب ( افغانستان درپنج قرن اخير) و ساير تاريخ نگاران جعلکار که گويا ح. د.خ. ا و اتحاد شوروی دراين حادثه شرکت داشتند؛ نه تنها يک پندار کاملاً واهی، تخيلی ، نادرست، عقده مندانه و دورازحقيقت می باشد؛ بلکه کم ارزش دادن به رشادت، درايت، استعداد و لياقت افسران جوان اردوی با شهامت افغانستان و توهين به مبارزات و قهرمانی های تاريخی مردم حماسه آفرين اين سرزمين مرد خيز، نيز پنداشته ميشود.

     برای انداختن روشنی بيشترروی اين موضوع، بهترخواهد بود تا جريان را ازکتاب اردو و سياست، نبشتۀ جنرال محمد نبی عظيمی که درآن وقت بحيث قوماندان تولی در قطعۀ 717 انضباط شهری توظيف بود و در اين رويداد نقش فعال داشت، به خوانش گيريم:

      « عصرروز 16 جولای 1973 برابر با 25 سرطان 1352 هه. ش ضيافتی درسفارت عراق درکابل به مناسبت روز ملی آن کشوربرپا گرديده بود و يکتعداد ازرجال بزرگ به شمول سردارعبدالولی و وزيردفاع سترجنرال خان محمد خان درآن اشتراک کرده بودند. بعد از ختم مجلس، عده يی درشام آن روز در منزل سفير امريکا جهت معرفی آتشه نظامی امريکا جمع شدند که خان محمد خان نيز شخصاً درآن اشتراک کرده بود. آنها بعد ازخوردن غذا های مکلف و نوشابه های گوارا، مست و شنگول ازباده ء بی خبری و بی اعتنايی دربستر راحت غنوده بودند و عرش برين را سير می کردند.

     ساعت يکنيم بجه شب، امر شروع حرکت توسط سردار محمد داؤد ابلاغ گرديد، ما بسرعت دست بکار شديم... تولی ما مسلح گرديد. حسن شرق، غوث الدين فايق، مولاداد به نزد ما آمدند و برای شان سلاح توزيع نموديم... صاحب جان نيز تولی خويش را مسلح ساخت تولی ما به سرعت حرکت کرد و ساعت يک و چهل و پنج دقيقه شب، منزل وزيردفاع را مکملاً محاصره کرديم... ما اورا دريکی ازلاری های تولی خويش که درآن موقع سقف نداشت سوارکرديم. من درپهلويش نشستم و ضابطم ستارخان دريوری ميکرد. برای حفاظت فاميل و ناموس وی افراد مطمئن را توظيف نموده و خود به طرف منزل محمد داؤد خان حرکت کرديم... ساعت دقيقاً دو و ده دقيقۀ شب بود. بعد ازلحظۀ کوتاهی سردارمحمد داؤد خان که با پيراهن و تنبان سفيدی ملبس بود، همراه با سردار محمد نعيم و حسن شرق به دهن دروازه آمده و با من مصافحه نمود و پرسيد شما که هستيد؟ من خودم را معرفی کردم و ازگرفتاری خان محمد خان وزير دفاع  او را مطلع ساختم. اوبسيار خشنود گرديد. مرا دربغل گرفت، رويم را بوسيد و گفت شما اولين افسری هستيد که وظيفۀ خود را دروقت و زمانش انجام داده ايد. برای شما و ساير رفقا و همکاران تان تبريک می گويم. پرسيد وظيفۀ دوم شما چيست؟ من گفتم، اشغال راديو افغانستان. گفت ازسردار عبدالولی اطلاع داريد که گرفتار شده ويا خير؟ من اطلاع نداشتم، ولی صدای فيرها را هم محمد داؤد خان می شنيد وهم ما. گفت فوراً وزير دفاع را درسرای شمالی بمنزل عبدالقدير نورستانی مامور ترافيک برسانيد و بعداً به وظيفۀ دوم خويش شروع کنيد. درصورتيکه برای گرفتاری سردار عبدالولی ازشما کمک خواسته شود،  کمک برسانيد.

    وی درحاليکه سعی می کرد ازلرزش صدايش جلوگيری نمايد، بازهم نميتوانست هيجان، تشويش و اضطراب خود را مخفی سازد....

     ما خان محمد خان را به منزل قديرخان رسانيديم... ما هنگامی به منزل سردار عبدالولی رسيديم که درب منزل و گوشه يی ازتعمير وی توسط تانک های قطعه 444 کوماندو تخريب شده بود وسردارعبدالولی بعد ازمقاومت کوتاهی تسليم شده، درحاليکه لباس جنرالی خود را پوشيده بود و دستها را بعلامت تسليم بالا گرفته بود، اززينۀ منزل دوم عمارت خويش پائين

می شد و می گفت، يگانه خواهش من اينست که همراه با فاميلم مانند افغانها برخورد کنيد. فيض محمد خان به او وعده داد و وی را درتانک سوار کرده، بطرف منزل قديرخان حرکت کرد. سربازان فيرهای شادمانی نمودند و هزاران مرمی های فشنگ فيرشد و شهرچراغان گرديد.

     تولی ما، بسرعت بطرف راديو افغانستان حرکت کرد، حملۀ برق آسا، بالای افغان فلم، راديو افغانستان، کلوپ عسکری، توان مقاومت را ازمدافعين و افراد محافظ اين نقاط سلب کرد و ما به سهولت به راديو افغانستان دست يافتيم. سلاح افراد ژاندارم و پوليس و محافظين و پهره داران کلوپ عسکری بدست آمد و پهره داران ما به عوض آنها مستقرگرديدند. ما، سربازان خويش را ازچهار راهی آريانا، الی صحت عامه جابجا کرديم... ساعت 4 صبح اولين تانکهای قوتهای زرهدار، ازمقابل راديو افغانستان گذشتند ودرشهرکابل پراگنده گرديدند. سرور و شعف ما و سربازان ما و افسرانيکه در راديو جمع شده بودند، انتها نداشت. بعد از دستگيری سردار عبدالولی، مارشال شاه ولی خان و خانمش درپغمان گرفتارشده و با عزت و احترام توسط صاحب جان و جان محمد به قصر صدارت زندانی گرديدند. شهزاده احمد شاه در منزلش بعد از مقاومت کوتاهی گرفتارشد. محمد موسی شفيق را ازقرغه گرفتند، ساير توقيف شدگان را اشخاص و رجل آتی تشکيل ميداد: ملکه حميرا و اعضای خانوادۀ شاهی، محمد موسی شفيق صدراعظم، گلبهارخان جنرال قوماندان هوايی، جنرال غلام محمد خان قوماندان گارد شاهی، تورن جنرال قمرالدين خان قوماندان عمومی توپچی، دگروال رحمت الله صافی قوماندان قوت های کوماندو، تورن جنرال نظيم خان قوماندان فرقۀ 7 ريشخور، تورنجنرال نوازخان قوماندان فرقه 8 قرغه، بريد جنرال شيرمحمد خان" معروف به شيربادرنگ" قوماندان قوای 4 زرهدار، جنرال محمد حسين خان قوماندان قوای 15 زرهدار، جنرال عبدالحکيم خان کتوازی قوماندان عمومی ژاندارم و پوليس، قوماندانان غندها و مفرزه های ميدانهای هوايی کابل و بگرام و بعضی ازمهره های مهم درسطوح پائين مانند عبدالحنان دگرمن قوماندان امنيه و ميرگل سرمامور پوليس.

      ساعت 7 صبح متصدی راديو ازمن توضيح خواست که بعد ازتلاوت قرآنکريم، چه پروگرامی را نشر کنيم. من گفتم، نغمه های اتن ملی و موسيقی شادی بخش را مانند روزهای عيد و جشن پخش کنيد.

     راديو به نشرات خود آغاز کرد. ضياء مجيد به عجله به نزدم آمد و گفت امنيت استديوها را بگيريد، زيرا که اکنون رهبر تشريف می آورند. من اولين بار که کلمۀ رهبر را می شنيدم چندان به دلم ننشست، گويی لقب عاريتی بود که به اين مرد مُسن، کله طاس، فرتوت چسپانيده بودند. ولی بهر حال من چنان کردم که ضياء ميخواست. ساعت 7 و بيست دقيقه سردار ديروز و رهبر امروز درحاليکه پيراهن و پتلون بهاری به رنگ عسکری دربرداشت همراه با حسن شرق، ضياء مجيد، حيدر رسولی و عدۀ ازرهبران و سرگروپ های کودتا به راديو رسيد و بعد ازقبول احترام پرسونل قطعۀ ما، وارد ستديوشد، مهدی ظفرنطاق راديو، ميخواست بگويد که اکنون سردارمحمد داؤد بيانيه ميدهد، اما سردار محمد داؤد گفت، برادر ديگرمرا و هيچکس را سردار خطاب نکنيد، سرداری برای هميش ازافغانستان رخت بربسته است. مهدی ظفر بعد ازانانس کوتاهی، رشتۀ صحبت را به محمد داؤد سپرد و وی نطق قبلاً آماده شده يی خود را شروع نمود....» (2)

      اما مير محمد صديق فرهنگ برخلاف حقايق و توضيحات بالا، درارزيابی هايش پيرامون حادثۀ 26 سرطان 1352با عقده گشايی و دور از حقيقت، از اشتراک محمد رفيع، اسلم وطنجار ، عبدالحميد محتاط و عبدالقادر درکودتا، بعنوان اعضای ح. د. خ. ا ( پرچم ) حرف زده و موجوديت آنان را دليل شرکت اين حزب درکودتا دانسته و پيروزی اين حرکت نظامی را ناشی از اراده و سهم شوروی ها، اين گونه قلمداد نموده است:

« قرينۀ ديگر شرکت اعضای نظامی گروه پرچم مانند محمد رفيع، محمد اسلم وطنجار، عبدالحميد محتاط و عبدالقادر پيلوت در کودتا بود که بدون اطلاع قبلی مقامات شوروی امکان نداشت... بالآخره نظم و نسقی که در اجرای کودتا مشاهده شد و واضح ساخت که نقشۀ مذکور توسط اشخاص و مقامات حرفه ای و با تجربه طرح و تطبيق گرديده که دراين مورد جز مقامات شوروی نمی توانست باشد.(3)

 دراين جا بايست با صراحت گفت که هردو ادعاء، آقای فرهنگ، عقده مندانه و اتهام بستن خلاف حقيقت است. زيرا، نخست اين که هرچهار شخصيت ذکرشده در جريان کودتا، نه تنها عضو جناح پرچم ح. د. خ. ا نبودند؛ بلکه عضويت هيچ سازمان سياسی را نداشتند؛ آنان صرف افسران جوان آزاديخواه و تحول طلب ضد نظام فرتوت سلطنتی بودند. مدت ها پس ازاين تحول تنها محمد رفيع عضويت جناح پرچم ح. د. خ. ا واسلم وطنجار عضويت جناح خلق را حاصل کردند. عبدالقادر و عبدالحميد محتاط، افسران ترقيخواه مستقل بودند که محتاط در کوتای 26 سرطان سهم شايسته داشت و عبدالقادر با دو تن ديگردرقيام پيروزمندانۀ 7 ثور 1357، نقشهای مرکزی و تعيين کننده را ايفاء نمودند.

    درمورد شرکت شوروی ها دراين حادثه، به جز اتهام زنیها و عقده گشايی های آقای فرهنگ و برخی کوته نظران غربی که اهليت و شايستگی، دلاوری و شهامت فرزندان اين ميه�

مقالات مرتبط

...

قیام هفتم ثور ۱۳۵۷ بمثابه ی چرخش بزرگی درتاریخ فراز و نشيب کشور مان وبازتاب دهنده ی اراده مردم شریف... ادامه

...

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر زدودن رنجهای بیکران خلق ستمدیده افغانستان از میان توده های کشور بر... ادامه

...

از تاريخ نشر اين مبحث چی در دوراول آن و چی درزمان حاضر،  انتظار کشيده شد تا اگر دانشمندی، شخصيت سياس... ادامه

...

نگارنده مدت ها قبل در يک نگارش تاريخی پيرامون علل و عواملی که رويدادهای هفتم ثور ۱۳۵۷ و ششم جدی ۱۳۵۸... ادامه

...

اما از صحبتهای بعدی ايشان که مطالبی را به گونه جسته و گريخته بيان نمودند؛ هم پرسشگر تلويزيون وهم شنو... ادامه

...

درطی دو دهه ی اخير و بويژه يک سال سپری شده به آن حدی اخبار تلخی از گوشه و کنار کشور، از کشتن مردم بی... ادامه

...

در شبکه ی اجتماعی (ف ب ) از نام فرزند سامری دوران ما (درفرهنگ عرفانی فارسی، سامری به عنوان انسان واژ... ادامه

...

همچنان دراین کتاب واژه زبان دری نیست. البته در متن کتاب آمده که تا سال ۱۹۳۶ زبان دولتی فارسی بود. ال... ادامه

...

تشکيل دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان پس از پيروزی قيام هفتم ثور ادامه

...

سر کرده گان به اصطلاح جهاد و مقاومت در هشتم ثور سال جاری بمنظور تجلیل از پیروزی شان گلو پاره کردند و... ادامه