سوگ نامه ی برای به خون خفتگان

غفار عریف 

سوگ نامه ی برای به خون خفتگان:
در روز های اخیر، موجی از کشتار های 
رهزنانه و دهشت افگنانه کابل و شهر های 
دیگر را تکان شدید داد، بویژه این که در سر 
به نیست کردن یک خانواده دو دختر کوچک 
را با بالشت خفت ساختند.


لحظه های ظلمانی

حافظ ز غم از گریه نپرداخت بخنده
ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست 
( حافظ)

چه درد جانکاهی ست
در این وحشت آباد و در این تنگنای غم و اندوه و در این ملک بی پرسان
هر روز و در همه جا- در خم کوچه ها، در کناره ی خیابان ها و در پیچ و تاب راه ها؛
گاهی در دل تاریک شب ها و گاهی در دامن روشن روز ها، 
کرکس ها با چنگال های خونریز بر تن حیات می چسبند و بر بساط زندگانی شبیخون می زنند و خون رهروان زندگی را می نوشند و پس از آن بر مرگ زندگی می خندند
چه درد جانکاهی ست
در این وحشت آباد و در این تنگنای غم و اندوه و در این ملک بی پرسان:
اهریمن ها با داس شقاوت به قصد فرو ریختن کاخ شهنشاهی خورشید بر آمده اند و بر باغ ها و کشتزار های زندگی هجوم می برند، شاخه ها و ساقه ها را می شکنند، خوشه ها و شگوفه ها را به خون می نشانند، گلبرگ ها را لگد مال می کنند و پس از آن بر مرگ زندگی می خندند
چه درد جانکاهی ست
در این وحشت آباد و در این تنگنای غم و اندوه و در این ملک بی پرسان
دیو های مست و خونخوار با وحشیگری شاخه های باغ عشق و زندگی را می برند و برگ ها و گل ها را به دست نیستی می سپارند و انبوه سیاهی را از خود به جا می گذارند و پس از آن بر مرگ زندگی می خندند
چه درد جانکاهی ست
در این وحشت آباد و در این تنگنای غم و اندوه و در این ملک بی پرسان
غول های بیابانی با خشونت و تعصب زبان های نغمه ساز دنیای عشق و دوستی را با شلیک گلوله ها می بندند و آواز دلنواز قناری ها را با حمله های انتحاری و انفجاری خموش می سازند و دیده های آگنده از مهر را پر از خونابه می کنند و پس از آن بر مرگ زندگی می خندند.
اما سرانجام، دیر یا زود
از درون این ظلمت جانسوز و این وحشت حوصله شکن، خورشید آزادی و آزادگی سر بیرون می آورد و روشنایی صفا و وفا و عشق و محبت را در وحشت آباد و در تنگنای غم و اندوه پهن می دارد و نور آفتاب بر مرگ تیرگی می خندد.

چراغ به دستم، چراغی در برابرم، 
من به جنگ سیاهی می روم.
گهواره های خستگی 
از کشاکش رفت و آمد ها، 
و خورشید از اعماق 
کهکشان های خاکستر شده را 
روشن می کند
( احمد شاملو

( پایان
۲۸ / ۵ / ۲۰۱۹

مقالات مرتبط

...

 در عید امسال بوی خون باز در دشت برچی به مشام آمد. اینبار بوی خون دخترانی که قیام به " بخوان " بر سو... ادامه

...

سالهاست افغانستان به سرزمين  وقوع جنايات هولناك جنگى و ضد بشرى مبدل گرديده است و در شرايط كنونى كشور... ادامه

...

 در سوگ همه به خون خفتگان، در این  ادامه

...

منابع امنیتی اعلام کردند که بر اثر وقوع ۳ انفجار پیاپی امروز در منطقه شیعه ‌نشین شهرکابل بيش از 80 ک... ادامه

...

برای بانو"افسانه" که در هرات گلوله باران شد، و به کارمندان رسانه ی دیداری خورشید که  درانفجار... ادامه

...

من شريك و مشوق قاتل كودك نوزاد و افغانان مقتول را معرفى وعليه آن اقامه دعوى مى‌نمايم! ادامه

...

مردم به عزا نشسته افغانستان كه جنگ تحميلى بيشتر از چهار دهه را متحمل گرديده اند و از دوسال باينطرف د... ادامه

...

امروز، در این بن بست خفته بودن خوبی ها و بیداری بدی ها، در کوچه ی قدیمی در پرستشگاه، زنگ وحشت به ص... ادامه

...

پلیدی در کمین نشسته بود، با تیغ آلوده به زهر مرگ در بغل. پیمان بسته بود تا شب را خونین و دیده ها را... ادامه

...

      نگاه معصومانه ی کودک بینوایی سر به آفتاب می ساید، میل داشت تا نور امید به آینده ی بهتر زندگی ر... ادامه

...

در این وحشت آباد و در این تنگنای غم و اندوه و در این ملک بی پرسان:  ادامه

...

تروروتروریزم پدیده است که درتحولات ودگرگونی های انقلابی فرانسه سده هجدهم وارد گفتمان سیاسی شد ادامه