گذرگاه خطر ناک تاریخ
سیدداوود مصباح
گذرگاه خطر ناک تاریخ
مرحله عبور از سرمایه داری به سوسیالیسم
قسمت اول
بشریت از زندگی در کمون اولیه وعبوراز آن با پیدایش و ظهور مالکیت خصوصی و بعد به بردگی و گذر از آن به مرحله ای فیودالی وهمچنان عبور از آن و رسیدن به میرکانتالیسم و بعد سرمایه داری صنعتی، بطور مسالمت آمیز و انسان معابانه نبوده، بلکه با جنگ و تجاوز غارت گری فازهای تاریخی اجتماعی اقتصادی را عبور کرده اند. اما به هراندازه ای که بشریت روبه تغییرتکامل پیش آمده، بهر اندازه که آدمی زاد به دانش خود افزوده و دانشمندان مرز های تخیل در مورد کائنات را شکستانده و ساینس و تکنالوژی زندگی بشری را بطور کل متحول ساخته، اما بشریت هر روز نسبت به روز قبل روبسوی فقر و گرسنگی و تکه و پاره شدن زیر بمب ها و جنگ افزار های مدرن می روند ونسل کشی های مافوق قرون توحش استعمار کهن به اشکال مختلف صورت می گیرد.
در گذرگاه زمان توحش و کشتار جمعی از دوران بردگی تا امروز فقط شکلا تغییر یافته است و از زمان تجاوز مقدس زیر نام اسلام توسط اعراب زمان جاهلیت که وقتی در کرمان ایران رسیدند ، دوازده هزار انسان را در یک روز سر بریدند، تا به امروز که در یمن صدها هزار انسان را نیست و نابود کردند و اکنون 14میلیون یمنی در گرسنگی بسر می برند، ملاحظه می شود که خادمین حرمین شریفین (!) مسلمانان یمنی را سلاخی می نمایند.
همچنین زمانی که اشغالگران اروپایی به امریکا رفتند میلیونها بومی آنجا را قتل عام کردند و دراین سالها میلیون ها انسان را درخاورمیانه چون عراق، لیبی، سودان، سوریه و افغانستان توسط انواع سلاح کشتار جمعی نابود کردند.
پس دیده می شود که فقط شکل بربریت و توحش فرق کرده است. ریشه ای این همه بربریت چیست؟ این نقطه قابل توجه است. واضح است که سبب این همه جنایات ضد بشری مالکیت شخصی[مالکيت خصوصی] بر ثروت و منابع ثروت می باشد.
در گذشته بشریت مثل امروز به تکنالوژی رسانه ای و میدیا دسترسی نداشتند و سرزمین های مختلف و دور از هم ، بیخبر از احوال همدیگر بودند بسر می بردند و از زبان راوی و مسافری در باره زندگی سرزمینی یا جنگ بزرگ و همه گیری با خبر می شدند و اکنون چند لحظه بعد از رخ دادی در هر کجای این سیاره همه مردم جهان آگاه می شوند.
اکنون هر حرکتی در سیاره ای قابل دید است . اکنون غارت کننده و غارت شونده و ثروت و منابع آن و ذخایر معدنی و طبعی آن معلوم است و حتی اندازه ثروت هر سرمایه داری در روی زمین در چند کلیک روی کامپیوتر و حتی تلفن همراه در دسترس است . با این امکانات امروزی گذار از مرحله سرمایه داری به سوسیالیسم کاملا متفاوت است از گذار فازهای دیگر در گذرگاه زمان.
دور نمی رویم مثالی از اروپا زمان عبور از فیودالیسم به سرمایه داری تجاری؛ بورژوازی برای سهولت دست یابی به ثروت و انکشاف صنعت و بازرگانی سود آور با شعار مدرنیته در مقابل فیودالیسم و سران و سلاطین به تنویر افکار عامه پرداختند و بعد از این که بورژوازی توانیست که در پارلمانها بجای قیودالها بنشینند و اداره دولت ها را در تصرف خود در آورند، اقدام به بر اندازی اقتدار فیودالها کردند وبا احداث خط آهن و تصرف زمین های زراعتی و درهم کوبیدن مقاومت های فیودال ها نظام سرمایه داری تجاری و صنعتی را مستقر کردند.
دران موقع بورژوازی سلاح کشتار جمعی کنونی را نداشت و جنگ افزار از حد توب و تفنگ بالاتر بنود. این تکه هم محدود به اروپا بوده در سایر بخش های جهان این عبور مختلف و بسیار آهسته و به مرور زمان ادامه یافته؛ اما جنگ ها در هر سرزمینی جریان داشته وآنهم نه بعنوان ضرورت عبور از فیودالیسم به سرمایه داری سوداگری؛ بلکه کسب بشتر ثروت و قدرت و حفظ مناسبات و باور های کهنه.
جنگ ها بین ایران و یونان عمدتا اقتصادی بوده نه بخاطر عبور از یک مرحله تاریخی و همچنان مهاجرت و جابجایی های طولانی مدت قبل از میلاد مسیح در وادیهای بلخ و بخارا و ایران و عراق و سند بخاطر پیدا کردن چراگاه و زمین های زراعتی برای زندگی کردن بوده که بيشتر جنبه اقتصادی داشت.
مثلا در افغانستان کنونی جنگ های طولانی مدت مقاومتگران و جنگجویان بر سر عبور از یک مرحله عقب افتاده مناسبات اجتماعی و اقتصادی نیست، بلکه برای حمایت از باورها و مناسبات کهنه اقتصادی و اجتماعی می باشد که مورد بهره گیری برنامه ریزی شده ای امپریالیست ها و سرمایه داری خارجی قرار گرفته است.
جنگ های طولانی مدت ایران و یونان بر سر تجارت ابریشم و جاده ابریشم اقتصادی بوده، اما هیچگونه ایدئولوژی برای عبور و یا درکی روشن از مناسبات مابعد آن وجود نداشته.
تنها جنبشهای که برای عبور از یک فرماسیون اقتصادی و اجتماعی بوده می توان از جنبش مزدکیان ، جنبش اسماعلیان به رهبری حسن صباح و جنبش سربداران نام برد.
این جنبش ها اندیشه ای تغییر در مناسبات یا فرماسیون عالی تر را داشتند به ویژه جنبش کمونیسم ایرانی ( جنبش مزدکیان ) که آگاهانه و خواستار تغییر کیفی از مناسبات اقتصادی و اجتماعی ستمگرانه ای فیودالی و بردگی عبور به فرماسیون اقتصادی و اجتماعی عادلانه ای مردمی یعنی کمونیسم بود.
جنبش ها می تواند آگاهانه وغیر آگاهانه و راسیونال ویا ایروناسیونال باشد. جنبش مزدک بامداد آگاهانه ولی ایراسیونال یعنی کمونیسم عامیانه و دهقانی بود. همچنان جنبش های سرخ علمان، خرم دینان و ده هاجنبش دیگری که در اجتماع کهن خاور زمین و ایران آن زمان رخ داد برنامه های روشن ایدئوکوژیک نداشتند، اما ادامه یک روند پیرامونی یک حرکت فرماسیونری بودند.
جنبش های مشروطه در ایران و افغانستان نیز تحت مدرنیته و خواستار شاهی مشروطه بودند. البته آن یک گام عبور از مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی سیستم فیودالی محسوب می گردید، اما درک روشنی از نوع مناسبات بورژوازی نوع اروپایی نداشتند.
رضا خان در ایران و کمال اته ترک در ترکیه خود از در بار و قدرت دست به اصلاحات تسهیل کننده بسوی یک جامعه سرمایه دارانه غیر فیودالی بر داشتند. در ترکیه کمال اته ترک علیه مناسبات کهنه فکری و دینی و فیودالیسم با قاطعیت بيشتر پرداخت، اما اصلاحات شاهانه رضاخان محدود به رفع حجاب، تاسس مکاتب دخترانه، فرهنگ شهر نشینی و رفرم لباس و محدود کردن بعضی مناسبات مذهبی و ساخت و ساز جاده و راه آهن وغیره مسایل روبنایی و زیر بنایی اقتصادی جامعه آن روزی ایران بود.
امیر امان الله که خود یکی از مشروطه خواهان افغانستان بود که بعد از کسب قدرت به آرمان های برنامه ریزی شده مشروط خواهان و منجمله گروپ عبدارحمن لودین که لودین در کنار دیوار ارگ کابل به امر محمد ظاهر شاه به مرمی بسته و کشته شد، وفادار باقی نماند. از همین سبب که نتوانیست و یا تحت تإثیر خسر خود محمود طرزی نخواست که به فیودالیسم و باور های قرون وسطایی فیودال ها و مولوی های آن خدشه وارد شود و با دایر کردن جرگه های بزرگ فیودالی به روحانیون ار تجاعی بیش از حد لزوم ارزش داد که سرانجام باعث سقوط وی گردید.
محمود طرزی مبلغ پان اسلامیسم سید جمال الدین از یک جانب و اندیشه پرداز قبیله ای از جانب دیگر بود. امیر امان الله یک اندازه به اصلاحاتی متوصل شد که به ابتکار و مشوره ای مشرطه خواهان نبود، دایر کردن لوی جرگه در پغمان کابل و رفع حجاب را جز یک حرکت حساب ناشده چه می توان ارزیابی کرد؟!
لوی جرگه ها در افغانستان ماهیت ارتجاعی و عقب افتاده دارد. بخاطری که در هرلوی جرگه توده های مردم افغانستان نقشی ندارند. در تمام لوی جرگه های نام نهاد و این رواج کهنه فیودالی ملاهای بنیاد گرا و خان ها و میروملیک ها و ستمگران و اربابان محل حضور می یابند.
اما در معاصر از این جرگه ها استفاده افزاری سیاسی می شود و نقشی در سرنوشت ملی ندارد. صرف تشریفاتی بوده در آن اهداف حاکمیت به اصطلاح مشروعیت می یابد.
آن مولوی و ملا های ارتجاعی که فتوا صادر می کردند اکنون جای آن ها را تنظیم های جهادی بنام (حزب !) گرفته که در رأس آنان تيکه داران مافیایی قومی جاخوش کرده اند.
این طاغوط های انگلی بد تر از دشمنان خارجی مردم افغانستان است.
تا زمانی که این طاغوطیان مافوق ارتجاعی و این قطاء طریق های جاسوس کشورهای منطقه و جهان به هر اسم و رسمی شر شان از سر مردم افغانستان گم و دور ونابود نگردد این کشور روز خوش و خوبی نخواهند داشت . این جنایت کاران با روکش نمودن باور های دینی سالها هزاران جوان خون گرم باورمند دینی و مذهبی را در میدانهای جنگ های نا برابر به کشتن دادند و سرنوشت میلیونها انسان را برهم زدند و آواره و بی خانمان ساختند و اکنون صدها هزار خانواده ای که در زیر خیمه ها در ویرانه ها در میهن شان بسر می برند و هزاران دیگر از فقرو غربت به مواد مخدر معتاد شدند و صدها جوان از بی سرنوشتی و فقر خانواده های شان مجبور تن به اجیر شدن جنگی در صفوف جنگجویان اجیر امپریالیست های کشور های غربی گردیده اند؛ بنام طالب و داعش در سوریه، عراق و افغانستان نیروی جسمی شان رو به اضمحلال رفته و سرانجام در بیابانها کشته و نابود می شوند.
این وضع را همین جنایت کاران جهادی که اکنون این صحنه های بوجود آمده را به دستور دولت های منطقه مخالف و امپریالیست های تجاوز کار با دلار های امریکایی و این پول های باد آورده، مدریت می نمایند، بنام های مختلف در حاکمیت دست نشانده اشتراک و درتولید و ترافیک مواد مخدر دست اول هستند.
با تأسف که هنوز مردم ساده ای باورمند مذهبی دنبال این تنظیم ها و این خرهای دجال واین مزدوران ارتجاع و امپریالیسم هستند و فریب این شیادان را بنام قوم و قبیله می خورند . این تنظیم های جهادی اند که مانع بزرگی از شهروند شدن مردم افغانستان است.
افکار عامه در افغانستان کنونی به حدی تضعیف یافته که بدون اندک تفکروتعقل به حرف سران باند های جهادی باور می نمایند و زندگی و روابط شهروندی شان را تخریب می کنند. به تأسف که جوانان تحصیل یافته هم نمی توانند که اوضاع را بطوری که منشاء طبقاتی دارد به دقت تحلیل و ارزیابی نموده و ریشه یابی نمایند و بيشترین زمینه های فکری صرف اندیشه ها و عوامل دست کاری شده محیط جاری می گردد و نیروی عظیم سرمایه های فکری به هدر می رود و با گذر زمان حاله ای بزرگی از عدم درک وراه روشن بیرون رفت از رهایی توده های زحمتکش بوجود می آید.
در فوق تذکر داده شد که عصر ما عصر گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است که ویژگی های خاص خود را دارد. در عصر گذار از فاز فیودالیسم به سرمایه داری نسبت به عدم ارتباطات رسانه ای و دیگر امکانات هر سرزمینی با فرهنگ مربوط به خود افتان و خیزان عبور از استبداد های بسیار کوشنده وویرانگر به شیوه ای خود اندیشی مسیر راه طولانی گذار را طی و طریق می کردند. از این سبب دنباله ای فیودالیسم تا حال در بسا نقاط جهان مناسبات خود را حفظ کرده و بسیار مشکل ساز و برای نسل جوان فاجعه بار است.
سرمایه داری امپریالیستی به عمد در کشورهای که زمینه کهنه اندیشی های قرون وسطایی و تحجر وجود دارد و مناسبات اقتصادی ماقبل سرمایه داری مستقر است، آن را استمرار می بخشند تا بازار و نیروی ارزان کار بشری و منابع را در اختیار داشته باشند.
جواهر لعل نهرو در نامه های به دخترش چنین نوشته:
« قبل از اشغال هند توسط انگلیس تقریبا فیودالیسم از هند بر چیده شده بود ، وقتی انگلیس آمد دوباره فیودالیسم را احیا و همان مناسبات کهنه را مستقر ساخت....»
این موضوع در افغانستان، ایران، ترکیه، عراق و لیبی، سودان وغیره بسیار مشخص است. دراین کشورهای آسیایی داشت راه انکشاف و صنعتی شدن را می پیمود و مسائل فرهنگی انکشاف یافته بود و با فرهنگ نوین بر مناسبات روبنایی فیودالی پیروز و نیروهای مترقی و طبقه ای کارگر این کشورها در تدارک انقلاب ملی دموکراتیک بودند. سرمایه داری جهانی بر این شتابندگی های اقتصادی و فرهنگی این کشورها آگاهی لازم را داشتند و دست به کار شدند تا این حرکت های دموکراتیک را متوقف سازند. در ایران ملت آن کشور به پا خواستند تا انقلاب ملی دموکراتیک شان را به پیروزی برسانند؛ اما امپریالیست ها متحجر ترین قشر جامعه ایران را بر انقلاب ملی دموکراتیک آن کشور سوار کرد و این حاکمیت متحجر صدها تن فرزندان آگاه و ترقی خواه ایران را تیر باران، حلق آویز و زندانی و تار و مار ساخت.
در افغانستان انقلاب اپریل 1978به پیروزی رسید و در 14 سال حاکمیت ملی دموکراتیک کارهای عظیم اقتصادی، صنعتی، کوپراتیف های دهقانی سازمان یافت و تهیه ای مسکن و فابریکه خانه سازی به راه افتید و فابریکه های نساجی بخش عظیم نیازمندی های شهروندان میهن را تأمین می کرد؛ شاه راه ها اسفالت و تسهیلات ترانسپورتی بار بری تأمین شد و شهر کابل با ترانسپورت شهری و بس های برقی مجهز گردید. دوهزار فابریکه تولیدی خصوصی در پارک صنعتی کابل فعالیت و کالاهای مورد نیاز داخلی را تولید می کرد. در زمینه رفاه مردم بیمارستانها انکشاف داده شد و با تجهیزات معاصر طبی مجهز گردید. کودکستانها و شیر خوارگاه و پرورشگاها بوجود آمد و درهر اداره ای دولتی شیر خوارگاه برای کارمندان زن باز گردید. 14قلم نیازمندی غذایی برای خانوارهای کارمند و کارگر کوپونی نیمه رایگان توزیع می شد.
آموزش های رایگان با کیفیت عالی از ابتدایی تا دانشگاهی آماده ای آموزش و پرورش بود. کالاهای وارداتی ارزان قیمت در تعاونی های وزارت تجارت در اختیار همگانی شهروندان قرار داشت.
در بخش فرهنگی آزادی های دموکراتیک شهروندان تضمین گردیده بود و رسانه های دولتی و خصوصی رادیو تلویزیون در راه انکشاف ذهنی مردم و نسل جوان فعالیت و نشریات می نمودند. به منظور رشد و انکشاف فرهنگی اتحادیه نویسندگان تأسس گردید؛ روزنامه ها و جراید غیردولتی بطور مستقیم به نشریات پرداختند. مراسم مذهبی کاملا آزاد و تضمین شده بود و صد ها مسجد و تکیه خانه در زمان حاکمیت ملی دموکرانیک احداث گردید.
در زمینه ای خدمات دینی وزارتی بنام وزارت شئون اسلامی تاسس گردید و رفتن به زیارت اتبات عالیه و حج تسهیلاتی وجود داشت.
مراسم خوشی و عروسی و عید و جشن های نوروزی و استقلال افغانستان طبق خواست شهروندان بر گذار می شد. قانون اساسی ضامن مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهروند بود.
پر واضح بود که چنین دولتی ملی و دموکراتیک را جهان سرمایه داری امپریالیستی بر نمی تافت. فرادای انقلاب ملی دموکراتیک خلق افغانستان، امپریالیسم جهانی دست بکار شد و با آماده سازی محیط آلوده ناپاکستان با جمع آوری افراد متحجر باند های تروریستی را سازمان دادند و جنگ نیابتی علیه انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان را آغاز کردند.
اهداف جنگ های امپریالیستی را اتاق فکری سرمایه داری در وال استریت به سراحت لهجه اعلام کردند که « جنگ علیه کمونیسم است »
جنگ علیه کمونیسم یعنی چه؟
مقالات مرتبط
نوامبر ١٩١٨. تاریخی به قدمت بیش از یک قرن. اما میخواهم بنگرم، صدای اولین قدمها حاکمیت خلق را بشنوم... ادامه
میگویند تاریخ را فاتحان مینویسند، حتی فاتحین موقت. تسلط ضدانقلاب و برانداختن سوسیالیسم در شوروی و... ادامه
«انگلس در نتیجه تحقیقات گسترده خویش در انگلستان، با معرفی اقتصاد بورژ وازی، نتیجه گرفت که فقط با از... ادامه
از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه
از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه
آیا در افغانستان؛ واقعن چیزی به مصداق «کمونیست» و«حکومت کمونیستی» بود و میتوانست باشد؟ ادامه
این روزها که بوی خوش انقلاب در سپهر میهن ما فشانده و پراکنده شده است، جا دارد که یک بار دیگر به بازخ... ادامه
دراین زمانی که حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین مشغول دفاع ازانقلاب دربرابرضد انقلاب ودفع تها... ادامه
پیام تبریک گنادی آندریویچ زیوگانوف، صدر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست، رهبر فراکسیون حزب کمونیست در دومای... ادامه
اکنون بشریت بر لب پرتگاه رسیده است. دیگر نمی تواند در برابر بی عدالتی و ستم سرمایه داری تاب بیاورد.... ادامه
اگرچه خود مارکس به ”پایه “ و ”روبنا“ فقط در دو اثر خود اشاره کرده است (تا آنجا که من میدانم)، ”مسئل... ادامه
اخیرا «سایت نقد اقتصاد سیاسی» سلسله گفتار هایی ذیل نام «درسهای یک قرن» منتشر کرده است که عموماً به... ادامه