چشم دید ها و گفتنی ها

غفار عريف


                                       
چشم دید ها و گفتنی ها 

      (یادداشت: پس از سپری شدن یک ماه، همین چند روز پیش از افغانستان عزیز برگشتم، حیفم آمد که چشم دید های خویش را با هم میهنان گران ارج دور ازکشور، شریک نسازم.)

     در نخست: فضای سیاسی موجود در افغانستان و وضعیت زندگی مردم می رساند که ما در حال حاضر شاهد یکی از بزرگ ترین ضربه های تاریخ بر پیکر جامعه خود هستیم!

     مردم با چشمان باز، همه گیرشدن یأس ها و بر باد رفتن امید ها، انحطاط ارزش ها، حکمرانی کابوس ها، طغیان خودکامگی ها، فزونی لجام گسیختگی ها و اوج گیری عوام فریبی های بی بند و بار را به نظاره نشسته اند.

دوران کنونی در افغانستان، عصر اهریمنی و برهه ی نفسگیر تاخت و تاز و بیداد گری تمامیت خواهان و جولانگاه زورگویی زورمندان بی آزرم است که دسته ی از جنایتکاران شناخته شده، کانگستر های خطرناک، آدمکشان مشهور به سرکردگی اشرف غنی احمدزی، گرد هم آمده به خاطر اجرای مقاصد سوء در پی تحمیل یک نظام فاشیستی پر از وحشت و دهشت بر مردم، می باشند.

      رئیس دولت وحدت ملی (!) و دار و دسته ی تبهکار آن با تکیه بر پشتیبانی سیاسی و استخباراتی آمریکا- انگلیس- اسرائیل و برخی کشورهای عضواتحادیه اروپا، هدف راه بردی جنایتکارانه ی دولت نامشروع و مافیایی کنونی را، تسلیم پذیری و سکوت ورزی توده های مردم در برابر جنایت های تکان دهنده ای ( سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، جنگی، نظامی...) که همه روزه در سراسر افغانستان رخ می دهد و پیوسته در حال گسترش است، تعیین نموده است. دولت به مثابه یک کابوس مرگ آفرین، یک غول خون آشام، یک موجود خودکامه ی بی لگام، یک وحشی هرج و مرج طلب عمل می کند و پابند هیچ یک از شگرد های قانونی و انسانی نمی باشد.

      دانش جامعه شناسی علمی می آموزد: لازمه ی ادامه ی شایسته حیات اجتماعی انسان ها، پیروی از ارزش های اخلاق اجتماعی و انتخاب هدف هایی است که پیامد تحقق عملی آنها در روند زندگی؛ رشد، ترقی و پیشرفت اجتماعی را در جامعه و ارتقای سطح زندگی مادی و معنوی انسان ها را به ارمغان می آورد.

      پیروی، رعایت و ارج گذاری به ارزش های اخلاق اجتماعی بستر مناسب را برای ایجاد فضای همکاری و تفاهم مشترک میان انسان ها و زمینه های لازم را جهت بسط و گسترش عدالت اجتماعی، ترقی علمی و فرهنگی و تخنیکی، همچنان تامین بیشتر رفاه همگانی، فراهم می کند. بر عکس عدم توجه به ارزش های اخلاق اجتماعی و نا دیده گرفتن اصول و قانون آن سبب افتیدن در گودال استعمار و استثمار، فروپاشی حاکمیت ملی، تحکیم پایه های استبداد و دیکتاتوری سیاسی- اقتصادی- اجتماعی، نابودی حقوق و آزادی های فردی، پدید آمدن شگاف و جدایی در بین مردم بر بنیاد تیره و تبار، پیدایش ناسیونالیسم افراطی، افزایش تعصب های قومی- نژادی - دینی و مذهبی، ظهور و بالا گیری جو ترس و تنفر در جامعه و سرانجام بروز جنگ و خونریزی و فرو ریزی تمدن و حیات انسانی می گردد.

      آنچه در بالا به آن اشاره شد، نزدیک به (۱۷) سال (بویژه در سه سال اخیر) است که مردم افغانستان در سایه حضور اشغالگران آمریکایی، انگلیسی و ناتویی، زیر نام دموکراسی، آزادی،حقوق بشر، تأسیس و تحکیم پایه های یک نظام دموکراتیک؛ شاهد برچيدن بساط ارزش های اخلاق اجتماعی در جامعه فلاکت زده خود هستند. تجاوزسبکسرانه به این ارزش ها سبب از هم گسیختگی زندگی مردم، بی اعتنایی به آرمان های آزادی ( فردی و اجتماعی ) و پا گذاشتن به اصل های دموکراسی شده است. تناقض گویی و کج روی رهبران دولت وحدت ملی (!) در گفتار و کردار فاجعه ای اندوهبار را برای مردم و کشور به بار آورده و نمایانگر بسط و گسترش یک فرهنگ درون پوسیده ی فساد و فساد پیشگی در دولت می باشد.

      هر چند در بسیاری از نشست ها و گردهمایی های رسمی با خوشبینی و طمطراق از تحکیم حاکمیت ملی، حفظ تمامیت ارضی، پیروی از اصول عدالت، پیشرفت سیاسی- اقتصادی - اجتماعی و تعمیم  دموکراسی و آزادی های فردی و رفتن به سوی گشودن راه های فراهم آوری رفاه همگانی... سخن زده می شود؛ لیکن در این گفته ها هیچگونه صداقتی وجود ندارد، همه ریا و تظاهر بوده که  ارزش های اخلاق اجتماعی را به سوی پرتگاه کشانیده است.

      سر و صدا های دلخراش و گوش کر کننده ی سخنگویان ارگ( کانون تفتین، دسیسه سازی،توطئه گری و عوام فریبی) و اداره های وابسته به دولت مافیایی، همچنان تبلیغات تهوع آور رسانه های سرکاری، درباره ی دستیابی به پیشرفتهای چشمگیر درعرصه های بازسازی و نوسازی زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی و بهبود شرایط زندگی مردم و حصول پیروزی در بخش های اقتصادی - سیاسی - اجتماعی - فرهنگی - نظامی... با واقعیت های زندگی ملیون انسان نیازمند به خدمات اجتماعی و محتاج به ارائه کمک های اولیه ی اقتصادی برای زنده ماندن، همخوانی ندارد.

      دوره ی حاضر دولت داری در افغانستان را به راحتی می توان،  دوره ی اوج انواع فساد - دوره ی تباهی و فروپاشی ارزش های اخلاق اجتماعی دانست.

      گرگ مکار و خون آشام - پنهان شده در پوستین شبان، یکجا با دسته ی تبهکار گرد آورده به دور خویش که طالبان ولگرد و وحشی، داعشیان آدم خوار و جنایتکاران حزب اسلامی (به رهبری حکمتیار ) را برای مقاصد آدمکشی در اختیار دارند؛ از شورای امنیت و ریاست امنیت ملی و برخی بخش های وزارت دفاع و وزارت داخله به خاطر تحکیم پایه های حکومت طراز فاشیستی و بسط وحشت و استبداد فردی و گروهی با سنجش های برتری خواهانه ی قومی - قبیله ای - زبانی، به مثابه ی ابزار سرکوبگری کار می گیرند؛ با ریاکاری و مکارگی های پر از خشم و کینه؛ با روش های خود برتر بینی جاهلانه و کوچک شمردن کینه توزانه ی دیگران؛ با دو رویی و نفاق افگنی؛ با تظاهر به نیکوکاری و جلوه گری به پاکدامنی، برنامه های چوکات بندی شده در کتاب " سقوی دوم " را بسیار ماهرانه جامه ی عمل می پوشانند و با شعله ور نگهداشتن آتش خشم انتقام جویی از شهروندان افغانستان، جنگ و خونریزی- انفجار و انتحار وکشتار قصدی و سازمان داده شده ی مردم را به پیش می برند.

      در حال حاضر در افغانستان رابط بین اربابان زور و رز را، چگونگی اشتراک آنان در سفره ی قدرت و برخورداری آنان از صلاحیت دولتی، تعیین می کند که در این حالت خط کشی میان انسان های صادق و کاذب، میان دوستان واقعی مردم و دوست نمایان بیهوده گوی و تقوا فروشان ریاکار تا اندازه ی دقت لازم می خواهد. زیرا لقمه ی چرب و جیفه ی دنیا شماری از آدم ها را از آدمیت، سجایای انسانی، ارزش های اجتماعی و روش های اخلاقی تهی ساخته است. در نزد بسیاری ها حس همدردی، روحیه مردم دوستی، محبت به میهن، اندیشه های عدالت و عدالت خواهی کشته شده است. 

      وایسرای آمریکایی- انگلیسی با ظاهر سازی های عوام فریبانه، به بهانه ی  پیروی از اصول دموکراسی، برنامه ی نظامی گری و سرکوب خونین حرکت های مدنی مردم را در پیش گرفته، استبداد سیاسی و فرهنگی، یکه تازی و زور گویی، قانون شکنی و قانون گریزی را با دیدگاه های تنگ نظرانه ی قومی، زبانی و قبیله ای قاطی ساخته، با استفاده از ترفند  تفتین و کاربرد دروغ؛ با مکر وحیله علیه مردم دسیسه سازی می کند، توطئه های رنگارنگ و تبهکارانه سیاسی- اقتصادی- استخباراتی ... را به راه می اندازد و با پاشیدن تخم نفاق بین شهروندان، می خواهد فضای اعتماد و همدیگر پذیری را در رده های مردم تیره و تار سازد.

     این دیگر به هیچکس پوشیده نمانده که رهبری دولت ( با این اطمینان که پشتیبانی و حمایت باداران خارجی را با خود دارد)با انحصار گری و سوء استفاده از قدرت، برای حفظ منافع اقلیت خاص عمل می کند و با دسیسه سازی، ترتیب دادن  پرونده های سیاه، کاربرد زور، نظامی گری، برخورد خشونت آمیز پولیسی، وارد آوردن فشار، تهدید، تطمیع، رشوه پرداختن، اجیر کردن آدم های سست عنصر؛  برنامه ها و دیدگاه های ضد مردمی خود را به کرسی می نشاند و با این شیوه به خواست های منطقی افراد جامعه بی توجهی نشان می دهد و با شمشیر زنگ زده ی باور های پوسیده ی قبیله ای، روی دیدگاه های اصلاحی، پیشنهاد های سازنده، خواست های بر حق و قانونی شهروندان  پا می گذارد.

      در یک دولتی که دزدی و رهزنی سکانداران آن آشکار است و زورمندان وغصب کنندگان زمین های دولتی، قاتلان و آدمکشان حرفه ای، سرکرده های تولید و قاچاق مواد مخدر، ارتباطی های دسته های جنایتکار، دارندگان نیرو های مسلح شخصی، ناقضان حقوق بشر... ( جای این انسان ها باید در زندان می بود، نه در پارلمان و حکومت و مقام های رسمی ) در قدرت حفظ شده اند و اداره ی سیاسی تبهکار و بیروکراتیک موجود را زنده نگهداشته اند؛ سازماندهی و اجرای برنامه های رشد اقتصاد ملی بر بنیاد طرح های علمی و سنجیده شده و وارد آوردن دگرگونی های قاطع به سود تغییرها و تحول های سیاسی و اجتماعی در جامعه، امکان پذیر نیست.

       بی پروایی و بی تفاوتی دولت در پذیرش واقعیت های سیاسی و اجتماعی در افغانستان و وارد نشدن تکانه ی نیرومندی در روند های سیاسی و اقتصادی در سراسرکشور؛ نا دیده گرفتن و پشت زدن به برنامه های انکشاف متوازن، بی خبری بی شرمانه ی دولت از تنگدستی - گرسنگی - آوارگی - بی سرپناهی - بیماری - درماندگی... بینوایان، مردم را نا امید ساخته است.

      دولت مسؤول توزیع برنامه ریزی شده ی سرمایه های مالی کشور با توجه به اولویت ها می باشد و جهت به کار اندازی آن بایست طرح های جامع و کامل را عملی بدارد و پشتوانه های سرمایه ای را برای پیشرفت اقتصادی به وجود آورد. لیکن بر خلاف آن،علاوه بر حاتم بخشی های روزانه و ماهانه؛ در پهلوی فرار مغز ها به دلیل بیکاری - بی ثباتی و بی امنیتی؛ سرمایه های هنگفت مالی نیزاز افغانستان فرار داده می شود که کمر اقتصاد مملکت را شکستانده است.

         فرجام سخن:

         فرزندان صدیق و با وفای میهن از همکاری با یغما گران مال و جان مردم خودداری می ورزند و تسلیم فشار های روز افزون غارتگران نمی گردند.

        مردم به این نظام و گردانندگان چرخ های آن نا باورند و بدون اینکه چشم امیدی به آن دوخته باشند، با قبول دشواری های روزگار به زندگی خویش ادامه می دهند. 

( پایان)

۲۵ / ۱۰ / ۲۰۱۷

مقالات مرتبط

...

اسپنتا از استراتژیست های اصلی غرب در نظام دست نشانده جمهوری بود. او کرسی استادی در دانشگاه آخن آلمان... ادامه

...

اولین بند مولف کتاب هنر رزم سون تزو کلید فلسفه ای بدست میدهد که جنگ یکی از مسایل جدی وبا آهمیت دولت... ادامه

...

آمریکا اول توسط مجاهدین و آی اس آی و بار دوم به اساس خیانت مستقیم کرزی و آی اِس آی و سی آی اِی و بار... ادامه

...

تعدادی از زنان افغانستان به دعوت از رولا غنی، همسر رئیس جمهور پیشین افغانستان، طی یک نشست در مورد تو... ادامه

...

چرا دادگاه اختصاصی بر بنیاد حقوق بین‌الملل برای رسیدگی به این پرونده های فساد و دزدی دایر نمی‌شود؟ د... ادامه

...

سوال بنیادی اینجاست که حاکمیت تحمیل شده طالبی موجود بوسیله واشنگتن وشرکاء به حیث یک دولت«دیفکتو» ویگ... ادامه

...

مبرهن است كه دموكراسي يا بعباره ساده حكومت مردم از بنيادي ترين اهداف مبارزات سياسي واجتماعي دردنياي... ادامه

...

باختم جنگ دوم جهانی درسال ۱۹۴۵، درعرصهٔ روابط بین المللی تغییراتِ عمده بوجود آمد و شرایط ایجادِ  نظا... ادامه

...

هر پدیده خواه طبیعی یا اجتماعی نیاز به علل و عواملی دارد. تا زمانی که آنها به وجود نیامده و جمع نشده... ادامه

...

​کشور بلا کشیده ی ما افغانستان بیست سال کامل تحت حاکمیت امریکایی - جهادی به یکی از فقیر ترین کشورهای... ادامه

...

چند گاهی است که شهروندان افغانستان با خوف و بیم، دشوار ترین روز های زندگی را آزمایش می کنند؛ زیرا تب... ادامه

...

نیم میلیارد دلار برای هواپیماهای که حدود یک سال پرواز کردند. هتلی 85 میلیون دلاری عظیم که هرگز افتتا... ادامه