گدرگاه خطر ناک تاریخ مرحله عبور از سرمایه داری به سوسیالیسم - قسمت سوم

 

    سید داوود مصباح

 

گدرگاه خطر ناک تاریخ

مرحله عبور از سرمایه داری به سوسیالیسم

قسمت سوم

جنگ علیه کمونیسم یعنی چه ؟ !

سر آغاز این قسمت به مردم ساکن افغانستان باید گفت ، که ای مردم راه نجات ورهایی و رسیدن به یک تمدن عالی انسانی و یک جامعه آیدیال دموکراتیک از راه نژادوقوم نیست.

« نژاد سازنده تمدن نیست ، تمدن است که سازنده یک ملت است. (1)

برمی گردیم به اصل مطلب، در فوق گفته آمدیم که بشریت به روایت تاریخ و باستانشناسی حداقل هشتاد هزارسال هم در دوران توحش و بعد بربریت وهفت هزار سال بعد از انقلاب بزرگ نیولتیک (مرحله تولید غذا) به اشکال طبیعی در گروه های زیست محیطی با تهیه و تولید مواد غذایی بصورت اشتراکی در روی زمین زیست و زندگانی کردند.

آدمی زاد تا زمانی که به پایگاه انسانی خود استاده بود و من و تو نکرد، ازنعمت های طبیعی اشتراکی استفاده می کردند، باهمه دشواری های زیست محیطی و خشم طبیعت، مثل زلزله ها ، توفان ها، آتش فشان ها و سایر پدیده های طبیعی ترسناک ووحشت آور، زندگی انسان بهتر از دوران بردگی و اسارت و جنگ و ستمگری های اشغالگران قدرت و استفاده جویان فکری بودند. آن زمانی که هر انسانی به قدر درک خود مظاهر طبیعت را نیایش می کرد و خدایان پرورده ذهن خود را داشت، هیچگاهی کسی بخاطر خدای آتش با خدای آب نمی جنگید . خدای افتاب با خدای مهتاب پرخاش نمی کرد. اما ذهن خیال باف انسان خدایان زیادی آفریدند به فرموده دانشمند توانا " دکتر احسان طبری":

« انسان با مغز خواب آلود و رویاباف، حقیرو ناتوان وارد این کارگاه شگرف شد. او که کمی بهتر از یک بوزینه درک می کرد با  دستگاه ظریف و بغرنجی که برای درک آن حتی دانش امروزی ما نارساست روبروگردید. طبیعی است که خرافه و سفسطه، تعمیم های عبث، دعاوی دروغ، احکام مجعول، جهانبینی های خیالی، کوره راهها وسرگیچه ها بمثابه حقایق جاوید و ازلی تلقی شد....»(2)

 بدین ترتیب آفریدن خدایان محصول ذهن آدمی زاد است. در تاریخ آسیای میانه می خوانیم که تا هزاره هفتم پیش ازمیلاد که هنوز دشت ها و چمن زارهای آسیای میانه، تپه های مغولستان و دشت ها و وادیهای آرال و سایبری پراز گیاه و آب بود و تازه هوا رو به سردی می رفت؛ دراستقرارهای شانزده گانه تپه زارهای « کوپیت داغ » مردم با صلح و آرامش بسرمی بردند. در بزرگترین استقرار که عبارت از استقرار « آلتین تپه » بود که بیش از ششهزار ساکنین نداشت. در استقرار« جیتون» 160 نفر زندگی می کرد . اما با وجود خدایان ذهنی متعدد، معبدی وجود نداشت. منظور ازاین مثال ها این است که انسان های متفکر قبل ازتاریخ و فیلسوفان یونانی و جامعه شناسان پیش بینی کرده نمی توانستند که بعد از کمون اولیه، فاز یا فرماسیون بردگی و به دنبال آن فیودالیسم و سرمایه داری می آید؛ اما در تمام مراحل انسان، خاطرات کمون اولیه یعنی کمونیسم ابتدایی را باخود نسل به نسل منتقل کردند و به مثابه بهشت گم شده در آرزوی احیای مجدد آن بود و با این اندیشه با غارتگران ثروت می جنگیدند. زرتشت هم با همین خاطرات ماندگار نسل های پیشین مفاهیم «بهشت» و«جهنم » را در آیین خود گنجانید. یا تیوری دینی «جنگ نورو ظلمت» مانی هم ، نبرد طبقاتی را ارائه می دهد. فیلسوف ایرانی زردشت خورگان دربیزانس پایتخت روم شرقی متأثر ازاندیشه مانی وزرتشت و فیلسوف های یونانی، بویژه کتاب جمهور افلاطون و نه بخش بحث های عدالت و مدینه فاضله، اندیشه ای خود را تنظیم کرد، که دوصد سال بعد از وی «مزدک بامداد» مرد اندیشه و عمل آن را در حاکمیت قبادشاه پیاده کرد.

 مزدک بامداد که یک مرد دانشمند و سخنور توانا و نویسنده بود، برآیین های زرتشت و مانی تسلط کامل داشت که کتاب «زند» را با تحلیل و استنتاج های از اوستا نوشت. گرچه مورخین اسلامی کتاب«زند» را سفرنگ (تفسیر) اوستا می دانند؛ چنانچه خوارزمی درکتاب مفاتح العلوم نوشته است، که کتاب « زند» برگردانیده شده از اوستا بوده، چون زرتشتیان، اوستارا کتاب آسمانی می دانستند، زند را گونه ای نوآوری به شمار آوردند.»(3)

شهاب الدین احمد خفاجی می نویسد:« زند، کسی را گفتند که پیرو کتاب مزدک بوده و عربی شده اش، زندیق را برای پیروان دین مانی و مزدک بکار می بردند .» (4)

 در آن زمان هر اندیشه ای را دین می پنداشتند؛ در صورتی که اندیشه مزدک بامداد یک جنبش طبقاتی و سیاسی اقتصادی بود. مبارزه مزدک برابری و برادری بین مردم بود. در زمان ساسانیان شگاف طبقاتی بسیارعمیق وستم طبقاتی بسیار شدید بود. علاوه بر فاصله ی طبقاتی کاست وجود داشت وهیچ اشرافی حاضر به مباشرت با دهقان وکسبه و اصناف بازارنمی شد. سران دولت و فیودالها ثروتهای باورنکردنی داشتند و در حرم سراهای شان صدها زن را نگهداری می کردند.

بطور مثال: « یک وقتی فرمانروای آذربایجان مورد خشم انوشیروان قرارگرفت و از نزدیکان وی پرسیدند، این والی چه اندازه ثروت نقدی دارد؟ گفتند دوبارهزارهزار دینار(دومیلیون دینار ). پرسید ازمال وخواسته ودارایی چه اندازه ؟ گفتند: سه صد هزارهزار دینار (سه صد میلیون دینار) زرینه وسیمینه دارد. پرسید، ازگوهرهای گرانبها چه دارد؟ گفتند: پانصدهزارهزاردينار  (پانصد میلیون دینار) پرسید، ملک وزمین وباغ چه دارد؟ گفتند: درخراسان، عراق وآذربایجان درهیچ کرانه و شهری نیست که او در آنجا ده پارچه ملک و ده آسیاب و کاروانسرا و گرمابه و مستغل نباشد. پرسید: چارپای چه دارد؟ گفتند: سی هزار اسب و گاو و گوسفند دارد. پرسید: بنده درم خرید چه دارد؟ گفتند: هزاروهفتصد غلام رومی وحبشی درم خرید دارد و چهارصد کنیزک....» (5)

 در مورد ثروت خسرو پرویز، فردوسی چنین سروده است:

غلام و پرستنده از هر دری   زدرو زیاقوت و هر گوهری

زدینارو گنجش کرانه نبود     چو خسرو اندر زمانه نبود

به مشکوی زرین ده دوهزار  کنیزک به کردار خرم بهار

 سران و فیودالها ومغ ها و سرداران لشکری، چنین ثروتهای افسانوی داشتند. درضمن دهقانها درمزارع اربابان خود امنیت و ارامی نداشتند، علاوه برباج و خراج هر زمانی جنگی صورت می گرفت، فرزندان جوان این دهقانان به ارتش فرا خوانده می شدند و رایگان با اسلحه ای خود به جنگ می رفتند و کشته می شدند. دهقان اگر قرض خود را به موقع به خان و مالک زمین پرداخت کرده نمی توانست، دخترش به اسارت و کنیزی می رفت.

 چنین ستم های طبقاتی وجود داشت. مبارزه مزدک یک پدیده ای شگفت انگیز و یک دریچه ای امید برای روستائیان و کسبه کاران محسوب می شد و گروه گروه مردم به جنبش مزدک می پیوستند. چون مزدک بامداد مرد پرهیزگار و عدالت خواه و مرد مهربانی بود؛ پیروان مبارز خود را از هرگونه پرخاش و قیام و دست بردن به سلاح منع می کرد. مبارزه مسالمت آمیز را ادامه می داد و با سخنرانی ها و تبلیغات وسیع و گسترده برابری ثروت و خواسته را اشاعه میداد و ثروت اندوزی مغ ها و فیودال ها و اشراف وعمال دولت را نکوهش می نمود. چون اندیشه ی مزدک را مردم زمان دینی میدانستند. مزدک هم در سخنرانی و تبلیغاتش از اوستا و مانی استدلال و روایات می آورد. از این سبب دولت نمی توانست مانع تبلیغات وی گردد و هم تجمع مردم در پیرامون مزدک چنان بود که دولت می ترسید که با برخورد با مزدک مردم قیام خواهند کرد.

اگر انوشک توطئه نمی کرد، نمی توانست، جنبش مزدکیان را سرکوب نماید. این جنبش در زمان حیات مزدک از494-524میلادی مدت سی سال ادامه یافت، که اگر بجز روش مبارزه مسالمت آمیز به قیام دست می زد، ممکن پیروزی های بشتری بدست می آوردند. نارضایتی مردم به حدی بود که امکان پیروزی وتصرف دولت ساسانی ها را داشتند. این نارضایتی مردم سبب شد که سپاه بدوی و بی نظم اسلام یک ارتشی تعلیم دیده نظامی بسیار منظم و با انظباط ایران را شکست بدهند.

 مردم به اسلام، بخاطر تبلیغات برادری و برابری، عدالت و مساوات رو آوردند وبعداً دیدند که نه این همه کشتارو چوروچپاول مال و منال وزن وفرزند مردم ، با آن تبلیغات اسلامی برادری و برابری زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ مردم دوباره منسجم شدند و با ایدئولوژی مزدکیسم دست به قیام ها زدند که تا چهار قرن اوایل اسلام ادامه یافت.

« هرچند قیام های ملی به شکست مواجه شدند؛ ولی خرد مندان این مرزو بوم با شیوه ها و هنردیگر وارد آوردگاه نبرد شدند و به افشاءمستبدین دین پرداختند که هدف نهایی آنان نشان دادن واقعیت های عینی بود که نباید نسل های آینده، آن را فراموش نمایند و ....»

 جنگ اشراف فیودالی و دولت های ساسانی و ارتشیان و مغ ها در زمان حیات بانی کمونیسم دهقانی، مزدک بامدادان، جنگ تاریخی با کمونیسم ابتدایی و بومی آریازمین بود که بعد تا پایان خلافت عباسی ها به شکل قیام ها با اندیشه ی کمونیسم دهقانی مزدک بامداد ادامه یافت. چون مردم دیدند که اعراب مسلمان با فتح هر شهری مردان را قتل عام و زنان و کودکان را به اسارت گرفته و بین شان تقسیم می کنند و ستم و بیرحمی آنان ده چندان حکومت ها و سران و حاکمان و فیودالها و اشراف خودی بود. ازاین رو این جنبش کمونیسم دهقانی به جنبش ملی و استقلال تبدیل و قیام های درهر کوشه ی سرزمین شکل گرفت. بیش ازسی قیام ثبت شده ای درتاریخ و صدها قیام غیر ثبت شده در آریازمین، بویژه درایران شرقی رخ داد که در تاریخ های مدون نشر شده آمده تکرار آن در اینجا زاید است.

یک واقعیت تاریخی نشان می دهد که همیشه ستمگران بر اسپ عدالت و مساوات و برابری سوار شده خود را به اریکه ای قدرت رسانیده و بعد به استبداد پرداخته، بیباکانه دست به قتل و کشتار مردم و دهقانان زده اند. مردم با خوش باوری در به قدرت رسیدن آنان یاری رسانیده اند. نمونه های آن را در گدشته و حال می توان دید. منجمله در ایران و افغانستان ، مصرو عراق لیبی ، سودان ، دیده شد ، که چه گروهی بر موج جنبش های توده ای سوار شدند و به قدرت رسیدند و بعد از استقرار به کشتار مردم به بهانه های مختلف پرداختند و به ستمگری حکومت کردند.

 در افغانستان با لباس تقدس دینی آمدند و تمام دارایی های منقول وغیر منقول ملی و شخصی را غارت کردند و نام چپاول شان را « ولجه» (غنیمت جنگی اسلامی) گذاشتند. درصورتی که تجاوز و غارت این جنایت کاران در پیشگاه تاریخ، محکوم به جنایات ضد بشری اند وهیچ پاسخی در برابر تاریخ بشری ندارند.

در افغانستان بعد از تسلط این گروه های اوباش چپاولگر، بزرگترین ثروتمندان وحاکمان قلدر این کشور همین پنجاه، صد نفری است که چهل کشور جهان را به شمول امریکا و این انگلیس به اصطلاح هوشیار را به « جیزگر » خود گروگان گرفته است. سران این چهل کشور پول مالیه وتکس مردم خود را به این قماربازان جنایت کار تاریخ معاصرافغانستان خرج می کنند. این چیزگران، این اوباشان جنایت کار را در افغانستان به مردم تحمیل کرده اند و از حاکمیت این باند های جنایت کار و غارت گر حمایت نظامی می نمایند.

 بدون تردید روزی فرا می رسد، که نسل جوان امریکا و انگلیس، این سران و سالاران شان را به جرم این خیانت، محاکمه نمایند. سران این چهل کشور در رأس امر یکا و ارتش متجاوز ناتو، زیرعنوان جنگ علیه تروریسم در افغانستان وعراق و سوریه یورش آوردند، درصورتی که همه می دانند که خود این متجاوزین، تروریسم را بوجود آوردند و تسلیح و اکمالات و سوق و اداره نمودند؛ پس در برابر تاریخ و نسل جوان کشورهای شان و دادگاهی جهانی که در آینده بوجود می آید، چه پاسخی خواهند داشت؟ .

ادامه دارد

تذکر: در متن از« کوپت داغ » تذکر رفته است : کوپت داغ، یک سلسله تپه های وسیع بین ترکمنستان و شمال شرق ایران (قوچان) مشهد است، که قبل از میلاد زیست گاه مردمان زراعت پیشه و مستقر بود. آلتین تپه یکی از بزرگترین استقرارهای انسانی به شمار می رود.

منابع :

1 -  ویل دورانت، درس های تاریخ ، برگردان فارسی: احمد بطایی، نشر سپهر، تهران، چاپ سوم ، 1358خ ، ص 34.

2 -  احسان طبری ، یادداشت های فلسفی و اجتماعی ، انتشارات توده ، ص112

3 -  عبدالعظیم ضیائی، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران ، چاپ تهران ، ص816

4 -  همان منبع

 5 -  عبدالعظیم ضیائی ، تاریخ تمدن ، ص 817

* -  تاریخ آسیای میانه ، نشر یونسکو{ مجموع مقالات علمی تاریخی از دانشمندان مختلف}

 

مقالات مرتبط

...

«انگلس در نتیجه تحقیقات گسترده خویش در انگلستان، با معرفی اقتصاد بورژ وازی، نتیجه گرفت که فقط با از... ادامه

...

از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه

...

از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه

...

آیا در افغانستان؛ واقعن چیزی به مصداق «کمونیست» و«حکومت کمونیستی» بود و میتوانست باشد؟ ادامه

...

این روزها که بوی خوش انقلاب در سپهر میهن ما فشانده و پراکنده شده است، جا دارد که یک بار دیگر به بازخ... ادامه

...

دراین زمانی که حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین مشغول دفاع ازانقلاب دربرابرضد انقلاب ودفع تها... ادامه

...

پیام تبریک گنادی آندریویچ زیوگانوف، صدر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست، رهبر فراکسیون حزب کمونیست در دومای... ادامه

...

اکنون بشریت بر لب پرتگاه رسیده است. دیگر نمی تواند در برابر بی عدالتی و ستم سرمایه داری تاب بیاورد.... ادامه

...

اگرچه خود مارکس به ”پایه “ و ”روبنا“ فقط در دو اثر خود اشاره کرده است (تا آنجا که من می‌دانم)، ”مسئل... ادامه

...

اخیرا «سایت نقد اقتصاد سیاسی» سلسله گفتار هایی ذیل نام «درس‌های یک قرن» منتشر کرده است که عموماً به... ادامه

...

دراواخر سده نوزدهم میلادی دربرابر سرمایه داری و دولت های بورژوازی استعماری اروپا چالش های زیادی ناشئ... ادامه

...

نوشتۀ زیر فصل نوزدهم از کتاب «کمونیسم کارگری حکمت، جلد اول، بررسی و نقد مسایل بنیادی "یک دنیای بهتر"... ادامه