دروغ شاخدار؟ !

( غفار عريف )

دروغ شاخدار؟ !

 

 

 

 

نسيمِ صبح ، بوی گل پراگند

 

افق دريايی از نور است و لبخند

 

دل افروزان شادی را صلا زن

 

سيه کاران غم را در فروبند

 

" فريدون مشيری "

 

               از مدت چند هفته بدين طرف، در شبکه ی جهانی انترنت ، در سايت  " آريايی " و تارنماهای ديگر ، نبشته ی دنباله دار ، زير عنوان " حفيظ الله امين در دادگاه تاريخ " از خامه ی آقای نصير مهرين ، به نشر سپرده شده است .

 

قابل تذکار است که نبشته ی " حفيظ الله امين در دادگاه تاريخ " ( از بخش اول الی بخش پايانی ) بمثابه ی يک نوشته ی قراردادی، نی تنها قفل هيچ راز سربه مهری را در زندگی سياسی مردم افغانستان نگشوده ، بل يکسره تهی از آورده های بکِر و ناب بوده و فقير از بازگويِ نا گفته های می باشد که تا کنون در آثار و آفريده های تاريخی چاپ شده در سه دهه ی اخير ، به تشريح و توضيح آنها ، پرداخته اند؛ يعنی بدور از وجاهت يک نگاره ی تاريخی و پژوهشی و عاری از اصالت و خالی از رسالت ، پنداشته می شود.

 

               و اما چرانه ؛ در مقال " حفيظ الله امين در دادگاه تاريخ " علاوه بر عنوان مضمون ، گنجانيدن باورهای مائوئيستی و داخل کردن اعتقاد های " شعله ی جاويدی (!) " آقای نصير مهرين ، در متن نوشته و يکی دو نقل قول از خاطرات سياسی جنرال عبدالقادر ، در گفت و گو با دوکتور پرويز آرزو، مطالب تازه  به نظر می آيد.

 

               نبايد از ياد برد که پيرامون رويدادهای سياسی و اجتماعی جنايتبار ، تبهکاری ها و بربريت در دوره ی خونتای طراز فاشيستی پس از نخستين ماههای هفتم ثور 1357 که يک مشت آدم های اوباش و خون آشام به سرکردگی حفيظ الله امين و شرکاء ، با حيله گری ، رياکاری و تزوير، به سرنوشت مردم و کشور حاکم گرديدند و سلطه ی خونين آنان در آن برهه ی تاريخ سياسی افغانستان، ويرانگری های جبران ناپذير مادی و معنوی و بزه کاری های نابخشودنی جلادان و قاتلان را در پی داشت؛ اهل قلم، مفسران و پژوهشگران سياسی (داخلی و خارجی )، مورخان ، واقعه نگاران و ژورناليستان ، در داخل افغانستان و خارج از مرزها ، با ديدگاهها و ارزيابی های متفاوت و گونه گونه ، آنقدر نگاشته و دراين باره کتابها و آثار تاريخی، تحليل های سياسی و پژوهشهای کارشناسانه ی بی شماری موجود است که انسان را بی نياز از خوانش تکرار مکررات، آنهم آميخته با ترفند وآغشته با بغض و کينه، می سازد.

 

               در اين جا ضرور ديده می شود تا از فروتنی يک نويسنده ی بزرگ و يک فرهنگی ستوده، حرفی و سخنی در ميان آيد:

 

               جاودان نام بزرگ علوی، خالق رمان " چشم هايش " در مجموعه ی داستانی خود زير تيتر " ميرزا " ( ناشر: انتشارات آذر ، چاپ اول ، 1378 ) داستان کوتاهی دارد ، بنام : " احسن القصص " .

 

               در اين داستان کوتاه ، بزرگ علوی فرزانه ، سرگذشت زندگی حضرت يوسف مصری را درقيد قلم آورده و با امانت داری در پاورقی ( ص 51) چنين نگاشته است :

 

               « احسن القصص از روی نوشته های ديروز و امروز ساخته و پرداخته شده است و من آنها را فقط به هم پيوند داده ام . »

 

               بلی ، خواننده ی روشندل !

 

               بزرگ علوی عزيز خيلی ها شرافتمندانه اذعان داشته که داستان کوتاه "احسن القصص " از شيره ی جانِ " نوشته های ديروز و امروز " تغذيه نموده و وارد دنيای ادبيات داستانی شده است !

 

               در نبشته ی " حفيظ الله امين در دادگاه تاريخ " عين مسأله ديده می شود که مؤلف مقال می بايستی به آن اشاره می نمود.

 

گرد گل سرخ اندر خطی بکشيدی

 

تا خلق جهان را بفگندی به خلا توش

 

کافور تو بالوس بود مشک تو با ناک

 

بالوس تو کافور کنی دايم مغشوش

 

" رودکی "

 

               نه نه ، اين سخن آخر نيست و نمی تواند باشد! زيرا امکان دارد از قمارخانه های مشهور شهر کابل ، بازهم يک آدم فساد پيشه پيدا شود که در ستايش از نوشته ی " حفيظ الله امين دردادگاه تاريخ " و نويسنده ی آن ، چهره گشايد .

 

               تا اين جا درباره ی نوشته ی آقای مهرين ، حرف های عام را گفته آمد و حال مشت نمونه ی خروار ، موضوع خاصی را برگزيده و پيرامون آن به بحث می نشينيم و در جريان آن مشاهده خواهيم نمود که توضيح های داده شده ی ايشان با تمام ساز و برگ آن ، هيچ گونه ارتباطی با بيان حقيقت ندارد.

 

               درقسمت ششم نوشته ی " حفيظ الله امين دردادگاه تاريخ " ، در بخشی از توضيح های داده شده ، زير ستون : " امين و فراخوانی قوای شوروی " چنين آمده است:

 

               « حکومت خلقی ها در زمان حيات تره کی به درگيری های روبه تزايد مواجه شده بود، پس از قتل او ، و با شروع رياست امين ، محتاج دريافت بيش از پيش کمک نظامی بود. هنگامی که امين در متن آن شک و بی اعتمادی نسبی بر پوزانوف سفيرشوروی ، تمايل گسيل قوا ازجانب شوروی را ديد، می شود پذيرفت که آن را دستاوردی برای خويش پنداشته بود. تصور امين چنين بوده است که دست به هرکاری می زنم و پشتيبانی شوروی را حتا تا سرحد گسيل قوا نيز دردست دارم.

 

               دراين جا ناگزير اشاره نماييم که چنين برداشت را با پذيرفتن و رد آن ادعای غلط می توان ارائه نمود، که طرفداران امين و کارمل هردو از آن انصراف نمی نمايند. هردو می گويند که قوای شوروی را امين دعوت نکرده بود؟! اتفاقاً اين نقطۀ مشترک و غلط جعل آميز و تحريف شده هردو جناح است، با دو انگيزۀ جداگانه ....

 

               کارمل و طرفداران او نيز پای امين را از درخواست قوای متجاوز بيرون آوردند (مراجعه شود به قسمت دوم اين نبشته به مصاحبه های ببرک کارمل) ، زيرا ماهيت نيرنگ آميز و اغفال کننده يی را که تصميم ارسال قوا به افغانستان درزمان حيات و حاکميت امين داشت می خواهند پنهان دارند. »

 

               ببينيد خواننده ی عزيز !

 

               نويسنده ی مقال " حفيظ الله امين... " چگونه با نغز نمايی های بی ماهيت ، فرسوده ، سترون و عوام فريبانه ، در يک محدوده ی فکری تخيلی عُقده گشايی بی ربط و جاه طلبانه ، با خود رأيی منحط دانش مآبانه (!) کوشيده است تا در رابطه به دعوت قوای شوروی به افغانستان، با بيماری فضل فروشی و با لفظ پردازی و ظاهر فريبی به بازار سوداگری حرافان معاشخوار ، گام بگذارد ؛ واقعيتهای تاريخی را مسخ نمايد ؛ دروغ بگويد ؛ تهمت ببندد ؛ تا با اين ترفند تراشی ها نام خود را " در جرگه ی مورخان و در ديره ی مجلس مبصران (!) لگام گسيخته ، ثبت کرده باشد !

 

               آه ! ای خدای من !

 

               در اين زمانه ی  رنگ بازی ها ، گاه گاهی اتفاق می افتد که پاسداران جعل و تزوير و همزادان سيه دل شب شوم و وحشت انگيز، با کدورت و فتنه جويی، به جان انسانها آتش می اندازند و با توسل به دروغ و با قرينه سازی ها ، حقيقت را لگدمال می کنند.

 

               بلی، آقای مهرين !

 

               اين ديگر به مانند آفتاب روشن است که زنده نام ببرک کارمل و طرفدارانش ، نخستين کسانی بودند که با فرياد بلند، بدون " جعل" و " تحريف" و بی هيچ " نيرنگ " و " اغفال " به اطلاع جهانيان رسانيدند که قوای شوروی بنا به تقاضاهای مکرر نورمحمد تره کی و حفيظ الله امين و بدعوت آنان و در زمان حاکميت ايشان ، وارد افغانستان شده بود.

 

               بنابرآن شما نمی توانيد ، با ساطور ريا و تزوير ، بر بنياد انگيزه ی ريختن زهر خصومت ديدگاه سياسی خود، با پيشداوری ها و رنگ بازی های زشت و با برچسب زدن های چرکين و پرکين ، حقيقت را مثله کنيد وعقده های مائوئيستی تان را در لابلای حرف های بی اساس ذوب نماييد.

 

               دروغ شاخدار شما توانايی آن را ندارد که بر حقيقت روشن چيره شود و دست بالا پيدا کند؛ زيرا اين افسانه گويی ، ازآن عقده های درونی شما و هم قماش های تان سرچشمه گرفته است که چون يخ های قطب شمال، سال های زيادی روی هم انباشته شده بودند و کنون می خواهيد با دروغ گويی به باز کردن آنها بپردازيد.

 

دلا نزد کسی بنشين که او از دل خبر دارد

 

به زيری آن درختی رو که او گلهای تر دارد

 

دراين بازار عطاران مرو هرسو چو بي کاران

 

به دکان کسی بنشين که در دکان شکر دارد

 

ترازو گر نداری پس تو را زاو ره زند هرکس

 

يکی قلبی بيارايد، تو پنداری که زر دارد

 

تو را بر در نشاند او به طراری که می آيدم

 

تو منشين منتظر بر در  که آن خانه دو در دارد

 

به هر ديگی که می جوشد مياور کاسه و منشين

 

که هر ديگی که می جوشد درون چيزی دگر دارد

 

نه هر کلکی شکر دارد، نه هر زيری زبر دارد

 

نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گهر دارد....

 

" مولوی "

 

               حال ضرورت آن پيش می آيد تا در رد ادعای نادرست فتنه جويان و دروغ های شاخدار آنان، برويت اسنادی که در مطبوعات جهانی و رسانه های جمعی ثبت و ضبط گرديده است، بصورت مستند پرداخته شود، تا چشم ها و گوشهای بسته ی آنان باز گردد و زمينه ای شود که ديگربا سياه مشق های حيله گرانه ی خويش ، به فريب ذهنيت ها نپردازند:

 

               الف ـ در کتاب يادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی ، تأليف سلطان علی کشتمند، سابق عضو بيروی سياسی کميته مرکزی ح. د.خ. ا و نخست وزير ج.د. ا ، در دهه ی هشتاد ميلادی (جلد اول و دوم ، فصل نهم از صفحه 577 الی صفحه 592) ، پيرامون تقاضاهای رسمی و ملاقاتهای تاريخی  نورمحمد تره کی و حفيظ الله امين ، مبنی بر فرستادن قطعات نظامی آن کشور به افغانستان، به استناد اسناد معتبرمنابع حزبی و دولتی اتحادشوروی وقت، توضحيات مفصل داده شده است؛

 

               ب ـ در کتاب " اردو و سياست " تأليف محمد نبی عظيمی ، يکتن از کادرهای ارشد نظامی ح. د. خ. ا، ( چاپ دوم : 1377 خ ، صص 221 ـ 213 ) پاره ی از نقل قول ها، اسناد و مدارک درج گرديده که درمتن آنها مطالبی درباره ی تقاضاهای حفيظ الله امين در زمينه ی دعوت قوای شوروی به افغانستان ، بصورت روشن و بدون چشم پوشی ، بيان گرديده است ؛

 

               ـ در همين کتاب، ( صص 190 ـ 185 ) متن مکالمه ی تلفونی نورمحمد تره کی و الکسی کاسگين ( به زبان پشتو ) ، به نقل قول از کتاب " سری لشکر په افغانستان کی " تأليف : مارشال گروموف، قابل دريافت است که از تقاضا های مکرر نورمحمد تره کی ، داير بر فرستادن قوا به افغانستان و امتناع مسکو از اين امر، حکايه می کند.

 

               به گمان اغلب که آقای مهرين تازه از آن صحبت تلفونی آگاهی يافته و چند جمله ای از آن را در مقال " حفيظ الله امين در دادگاه تاريخ " آورده است؛

 

               ج ـ نگارنده ی اين سطور و دهها همرزم قلمزن ديگر، در شماره های متعدد نشريه " آزادی " ( اين مجله ، درسال 1376 خ مطابق 1997 م در کشور دنمارک به نشرات آغاز نمود ) در رابطه به نقش انکار ناپذير حفيظ الله امين در کشانيدن پای سربازان شوروی به افغانستان و تقاضاهای او، خيلی ها با صراحت و وضاحت حرف زده اند؛

 

               آقای مهرين در جايگاه (!) پژوهشگر(!) مسائل تاريخی ضرورت دارد تا جهت تکميل معلومات خود ، همچنان رفع اشتباه اتهام بستن برديگران، به شماره های " آزادی " مراجعه نمايد و حل مشکل بدارد.

 

               د ـ از آغاز نشرات سايت" سپيده دم " ( ازسال 1381 خ مطابق 2002 م ) تا کنون درکليه نوشته های اعضای سالم انديش ح. د.خ. ا که محتوای نبشته ها به قضيه ی ورود قوای شوروی به افغانستان ارتباط پيدا کرده، هميشه بوضاحت گفته شده که نيروهای نظامی شوروی براساس تقاضا های مکرر و بنا به دعوت نور محمد تره کی و حفيظ الله امين ، به افغانستان گسيل يافته بودند.

 

               توجه آقای مهرين و همه ی همفکران سياسی و انديشه يی ايشان به «طرح : خطوط اساسی اهداف مرامی و برنامه يی ح. د. خ. ا ... »، ( توضيح های زير ستون 2 ـ 2 ما جراجويی های رهبران حزبی و دولتی در بعد خارجی ) منتشرۀ سايت " سپيده دم " جلب می گردد .

 

               مطالعه ی اين بخش بر ادعا های پوچ و بی اساس  آقای مهرين خط بطلان می کشد و نشان می دهد که سال ها قبل از انتشار مضمون " حفيظ الله امين در دادگاه تاريخ " موضوع مطالبه قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان ، از سوی پاسداران سالم انديش و پاکباز  ح. د. خ. ا ، خيلی ها روشن به رشته ی تحرير کشيده شده بود. ( متن کامل طرح : خطوط اساس اهداف مرامی... در صفحه ی اول سايت " سپيده دم " قابل دريافت است ) ؛

 

مقالات مرتبط

...

امروز چگونگی اتخاذ تصمیم فرستادن قوا توسط حلقه محدود بیروی سیاسی خوب معلوم است اما وقایع که قبل ازای... ادامه

...

اين خوش خدمتان داخلی و خارجی برای تطبيق اين برنامه، درگام نخست پروگرام تبليغاتی ای را که بصورت مشخص... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 که نام آن را " پلنوم 18 " گذاشتند، چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ علل وعوامل داخلی و خا... ادامه

...

حفيظ الله امين پس از دو کوتا در درون حزب و حاکميت، عليه رهبران جناح پرچم و فرماندهان قيام مسلحانه هف... ادامه

...

 در تابستان  1979 ،اختلافات تره کی و امین در برابر یکدیگر آغاز شد. این کار با خیانت و در نهایت تراژد... ادامه

...

حفیظ الله "امین" اقدام نظامی هفت ثورسال (۱۳۵۷) را به قصد سرنگونی رژیم جمهوری رهبری و در نقش فرمانده... ادامه

...

آغاززند گی نوين برای حزب دموکراتيک خلق ومردم فغانستان پس ازششم جدی 1358 ادامه

...

جنگ قدرت در درون حاکميت؛ عروج خونبار و سقوط مرگبار حفيظ الله امين و باند جنايتکارش ( از 25 سنبله... ادامه

...

به تاریخ ۱۸/ ۲ / ۲۰۱۹ در تارنمای آریایی مقالی را زیر تیتر " یادداشت های محتصر درباره تدارک کننده ی م... ادامه

...

بدون شک حفیظ الله امین یکی از شخصیت های شاخص کشور در روند تاریخ خونبار این مرز وبوم پر از تلاطم و وی... ادامه

...

با قدم گذاشتن به مرحله بهترين لحظه هاى زندگى يعنى هنوز نو جوانى بيش نبودم كه درد هاى مردم و ملت وزخم... ادامه