انقلاب ملی دموکراتیک

سیدداوود مصباح

‏شنبه‏، 24‏ آوريل‏ 2021

انقلاب ملی دموکراتیک

انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان (انقلاب هفت ثور 1357خ / 27 اپریل 1978م) را کهنه اندیشان بیروکرات، تکنوکرات، تیوکرات و چپ های بریده، بنام کودتای 7ثور می گویند.

 با تأسف، که درکشورما از لحاظ عقب ماندگی فرهنگی و فضای موجود سیاسی جهاد زده و بنیاد گرایی ، درک درست از وضعیت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در گذشته و حال بسیار عقب مانده از وضع و شرایط زمان کنونی جهان می باشد.

نسل جدید در داخل و خارج از کشور، جامعه مدنی در داخل میهن در جو سیاسی اشغال شده، پر از تبلیغات ضد جهانبینی علمی و صلح و سوسیالیسم و تبلیغات نادرست پر از اتهام و دروغ از مرحله حکومت ملی دموکراتیک افغانستان زمینه ای اندیشیدن درست وواقع بینانه ای اوضاع منطقه و جهان و راه رهایی زحمتکشان و 99 درصدی های رنجدیده را از آنان گرفته است.

جوانان ما تاریخ افغانستان، به ویژه جنبش های مشروطیت و در دهه سی و چهل خورشیدی جنبش ملی دموکراتیک کشور را مورد مطالعه قرار نداده اند ودنباله رو تبلیغات ارتجاع و امپریالیسم بوده وهستند. انقلاب ثور را هم از دیگاه دشمنان آن تصور و خیال می کنند.

بطور مثال:«پرسیدند که چرا همه از جنبش دهقانی مزدک بامداد بدگویی می کنند؟ در پاسخ گفته شد؛ بخاطری که قلم بدست دشمن بود.»

در افغانستان هم از فردای سقوط حکومت ملی دموکراتیک افغانستان تا اکنون، زبان، قلم، رسانه های اطلاعات جمعی و مطبوعات علیه حکومت ملی دموکراتیک تبلیغات و نشریات گسترده دارند. جوانان و جامعه مدنی کشور دنباله رو این چنین فضای توطئه وجعل سازی و دروغ های شاخ دار اند.

درکشور در مدت بیست سال اشغال، علاوه بر بنیادگراها و فندامنتالیست های داخلی هفتاد هزار اعضای فعال و کارکشته سی.آی. ای در وجود ششهزار شرکت پیمانکار امریکایی و انجوهای رنگارنگ و نه هزار باند های امنیتی امریکایی در افغانستان فعالیت دارند.

 این حضور گسترده می تواند مخرب اقتصادی، سیاسی و آگاهی تاریخی و منابع عظیم تبلیغاتی علیه جنبش های مترقی و حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حکومت ملی دموکراتیک افغانستان با شند.

آیا نسل جوان افغانستان بطورعام و جامعه مدنی بطور خاص، توجه کرده اند که چرا غرب و سرمایه داری و در رأس حکومت امپریالیستی امریکا در خاورمیانه و افغانستان از بنیاد گرایی و ارتجاع و

عقب مانده ترین افراد و گروه دفاع می نمایند؟

 پاسخ، روشن است، به دلایل زیاد منجمله آسان بودن استخدام و حتی رضا کاران ارتجاعی بحیث سپاه جنگجوی سرمایه داری و استعمارنو و امپریالیسم برای تسلط برکشورهای خاورمیانه، منجمله افغانستان. تسلط بی چون وچرا و کامل برجهان یکی از اهداف اساسی سرمایه داری امپریالیسی حکومت امریکا و غرب است. برای ادامه چنین اهداف، ارتجاعی ترین و دنباله رو ترین گروه های تروریستی و جنگی کشورهای خاورمیانه لازم است.

 نسل جوان افغانستان باید درک نمایند که چرا حکومت امریکا در لیبی حمله نظامی کرد و حکومت ملی معمرالقضافی را ساقد ساخت؟؟ حکومتی که در تمام کشور یک گرسنه، بی سرپناه ویک محروم از امکانات زندگی و تحصیل و طبابت رایگان وجود نداشت. چه باعث شد که پنتاگون از هزاران مایل به لیبی برای سقوط یک حکومت ملی لشکرکشی کند ؟

 چرا حکومت امریکا به عراق حمله وحشیانه نظامی نمود و مردم عراق را بخاک وخون کشانید و تمام زیر ساخت های آن کشور را تخریب کرد و تا اکنون تسلط بر منابع نفتی عراق را دارند؟

چرا حکومت امپریالیستی امریکا به سوریه حمله نظامی نمود و برای حفظ تسلط بی چون وچرا داعش و ده ها گروه همزاد داعش را تشکیل و تسلیح و تمویل نمود ؟

 چرا در افغانستان از 1352خ بعد از اعلام جمهوریت سردارمحمد داوودخان گروه های تنظیمی اخوانی را در پاکستان تشکیل، تمویل و مسلح نمودند و علیه حکومت جمهوری چندین کودتاه را راه اندازی و هدایت کردند و با پیروزی انقلاب ثور تنظیم های اخوانی و بنیاد گرایی را تمدید و با تجدید تشکیلاتی تجهیز و تمویل نمودند و بعد با زدو بند و توافق گرباچوف، امریکا و پاکستان توسط عناصر خائن نظامی و درون حزبی علیه حکومت ملی دموکراتیک دکتر نجیب الله کودتاه و لشکر تنظیم هارا برای تصرف حکومت اعزام نمودند، که باعث کشتار هفتاد هزار شهروند کابل و تخریب کامل شهر کهنه کابل و تاراج دارایی های ملی (دولت) و تمام وسایل نیروی نظامی منجمله تمام این امکانات اردوی ملی گردید؟

 با تایید دوست و دشمن اردوی ملی افغانستان قوی ترین ومجهز ترین نیروی نظامی در منطقه بود.

در اینجا یک قسمت آن را که در رسانه های مختلف داخلی و خارجی منعکس گردید، که بعد از اینکه جهاد گران در افغانستان آمدند و نخست به کشتارو چپاول پرداختند، آن اردوی ملی را متلاشی و وسایل وسایط و تجهیزات آن را غارت کردند، منجمله:

* -  تعداد نیرو (سربازو افسر) 500000 نفر.

* - انواع سلاح خفیفه یک میلیون قبضه .

* -  تانک 2500 چین.

* -  ماشین های محاربوی 3000 چین.

* - توپ 600هزار پایه ، شامل آوان و زیکویت.

 * - وسایط نقلیه 29 هزار عراده.

* - وسایل مخابراتی 48 هزار پایه.

* -  بیش از 500 بال انواع طیارات نظامی.

* -  اسکایپ 8 پایه رهبری شده.

* -  لونا و اورگان 28 دستگاه.

* - راکت های زمین به هوا یکصد هزار فیر.

* -  راکت های ذخیره شده در دیپوها یکصد هزار میل.

* -  فابریکه های ترمیم اسلحه شش فابریکه.

* -  پرزه جات ذخیره شده به ارزش پنج میلیارد دالر.

* -  مواد لوژستیکی ذخیره شده از شش ماه تا یک سال.

علاوه بر وسایل وسایط و امکانات نظامی، ده هزار کاماز بار بری ده چرخ .

 شش هزار بس شهری و بس های برقی .

 فابریکه های نساجی بگرامی با صد ها هزارتن مواد خام و پارچه .

فابریکه تولید فرش مکیت در پلچرخی ،

 فابریکه ترمیم موتر و تولید لوازم فلزی جنگلک ،

 فابریکه نساجی گلبهار و ده ها فابریکه ملی ( دولتی ) بیش از دوهزار فابریکه صنعتی و تولیدی خصوصی در منطقه صنعتی پلچرخی .

 این همه دارایی های ملی و سرمایه داران ملی چه شد؟! شما جهادگران ادعا می کردید که بخاطراسلام ووطن جهاد می کنیم (!) پس چرا دست به سرقت اموال ملی وخصوصی سرمایه گزاران و مردم بردید؟ شما چندین ماه روزانه تا 1800 راکت بالای مردم کابل پرتاب می کردید، جهاد شما به همین خاطربود؟  بلی!  خوش بود گر محک تجربه آید به میان -  تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد.

 شما حکومت ملی دموکراتیک افغانستان را " کافر" خطاب می کردید. آن حکومت صدها مسجد و تکیه خانه ساخت؛ شما به راکت بستید و خرابش کردید. آنها، فابریکه و آبادانی و جاده ساختند؛ شما ویرانش کردید. انها بهترین و نیرومند ترین اردو وارتش ملی با همه امکانات و تجهیزات را ساختند .شما نابودش کردید . آنها عالی ترین نهاد های مدنی و ملی را سازماندهی و تشکیل کردند، چون: اتحادیه نویسندگان، انجمن حقوق دانان، اتحادیه هنر مندان، اتحادیه ای کارگران، شورای عالی اقتصادی از سه بخش، صنعتی ، تجارت و کوپراتیف های زراعتی در جنب شورای وزیران، از سرمایه داران ملی و نمایندگان کوپراتیف های دهقانان....

 باید نسل جوان کشور از شما جهادگران و طالبان بپرسند که با این همه، چه کردید؟

متیقین باشید که روز رستاخیز ملی پاسخگو خواهی بود. آن روز آمدنی است!

خلاصه سخن این که نسل جوان کشور باید تاریخ واقعی انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان را مطالعه و ارزیابی نمایند . در آن صورت در می یابند که انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان، یک انقلاب ملی بوده که نیاز افغانستان برای ملت سازی بود و تا آن زمان یعنی تا قبل از پیروزی این انقلاب در افغانستان حکومت عمدتاً برمبنای یک خانواده و یک قوم از تبار بارکزایی ها بود و مردم افغانستان شهروند نبودند ، بلکه رعیت شاه و دربار سردار محمد زایی ها بودند.

در آن حکومت ها یعنی دوران شاه و دوران جمهوری سردارمحمد داوود خان کابینه از اشخاص مربوط به قوم محمدزایی ها و حواریون آن تشکیل می شد و این که بطور نمایشی در اواخر سلطنت محمد ظاهر شاه چند تن از رجال غیر خاندانی به تشکیل دولت توظیف شدند، ناشئ از مبارزات رزمندگان حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سخن رانی ها و موضعگیری های فرکسیون چپ پارلمان توسط ببرک کارمل فقید بود نه بر اساس باور و تغییر شاه به طور واقعی به مشروطیت.

مرامنامه حزب دموکراتیک خلق افغانستان، قبل از تدویر کنگره مؤسیس بر مبنای بحث های اساسی و

« موضعگیری های نورمحمد ترکی فقید و ببرک کارمل فقید از موضع ملی دموکراتیک و غلام محمد غبار از موضع اهداف مرامی حکومت مشروطه»(1) مسوده و در کنگره به تصویب رسید.

بعد با پیروزی انقلاب ملی و دموکراتیک، بر اساس مصوبه مرامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تشکیل حکومت بر مبنای دولت وملت سازی آغاز به کار نمود.

در حکومت های خاندانی سلطنت و جمهوری سرداری محمد داوود خان هیچ هزاره و ازبکی تا سطح مدیریت در دولت وجود نداشت و در ولایات آموزش بسیار ابتدایی بود و در دانشگاه کابل صرف از لیسه های حبیبیه، استقلال، لیسه نجات و رابعه بلخی و لیسه های شهر کابل دانشجو پذیرفته می شد.

در لیسه حربی و حربی پوهنتون هم پذیرش دانشجو اختصاصی بود نه همگانی و ملی.

در شهر کابل هزاره جوالی، پنجشیری ها سقاو و بچه های ازبک در عسکری نفرخدمت بودند.

بسیاری از مناطق قبایلی جنوبی از خدمت سربازی معاف بودند. بر اساس همان مفکوره قدیمی زمان استبداد مردم افغانستان به قبایل و اقوام تقسیم شده بود و تنها درحکومت 14 ساله ملی دموکراتیک، مردم افغانستان به شهروند تبدیل شدند و تحصیل و کار بر مبنای شهروندی و شایستگی صورت می گرفت و تمام ملیت های ساکن کشور از حق مساوی شهروندی مستفید بودند و آموزش و پرورش همگانی ملی بوجود آمد.

هیچ فردی بر اساس تعلقات زبانی، مذهبی و سمتی و طبقاتی از حقوق شهروندی محروم شناخته نمی شد و هرگونه تخلف از حقوق شهروندی جرم محسوب و مورد باز پرس قرار می گرفت.

 این که ساکنین یک کشور به شهروند تبدیل و مردمان آن بحیث یک ملت شناخته شود و از حقوق شهروندی توسط حکومت حراست گردد ، دست آورد کمی نیست و بسیار ارزشمند می باشد.

ازین جهت است که انقلاب ثور یک تحول کیفی بوجود آورد که در جهانبینی علمی جامعه شناسی بنام انقلاب یاد می شود. انقلاب ها بعد از پیروزی به مرور زمان و کارکرد هم آهنگ نظام حکومت های ملی و ترقی خواه تحقق می یابد و از همین جهت است که انقلاب ها شکننده و آسیب پذیر ترین بخش زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بشمارمی رود. چون انقلاب فرانسه، هایتی و دیگر انقلابها، منجمله انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان.

انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان علاوه بر این که با مداخله همین چهل هشت کشورجهان که در مدت بیست سال اشغال افغانستان نخواستند که در این کشور صلح و رفاه بوجود آورد، همین ها به سرکردگی حکومت تا مغز استخوان امپریالیستی و ضد بشری هزاران افغان بی خبر از خود را در وجود تنظیم های جهادی مسلح و به جنگ علیه حکومت ملی و دموکراتیک افغانستان به جبهات گسیل نمودند و 14 سال بر ضد حکومت ملی و دموکراتیک افغانستان جنگیدند و تخریب کردند، که متأسفانه بر اساس گسیخت شیرازه هم آهنگی درون حکومت و نظام، به شکست انقلاب و فروپاشی نظام ملی ودموکراتیک افغانستان انجامید.

اکنون که رسانه های اطلاعات جمعی تمویل شده منابع مالی چهل هشت کشور متجاوز در افغانستان و خارج کشور و مطبوعات پاکستان و ایران آخندی و غربی، کاسه و کوزه را بر سر انقلاب ملی و دموکراتیک افغانستان می شیکنند، اگر یک کمی وجدان انسانی برای شان باقی مانده باشد، بیایند کارکرد های حکومت ملی دموکراتیک را که حتی ده افغانی کارمند دولتی نمی توانیست رشوه بگیرد ، با این همه رسوایی جهانی فساد حکومت نیابتی امپریالیستها را مقایسه کنند و به روشنی حقایق نشریات نمایند، که این وجدان را ندارند، بخاطر اهداف استراتیژیک جهان سرمایه داری امپریالیستی، (تسلط بی چون و چرا بر جهان) بعد از سقوط حکومت ملی دموکراتیک، این سران تنظیم ها به رهبری وتمویل مالی حکومت امپریالیستی امریکا و شرکای جهانی سرمایه داری ، شیرازه و اساس « ملی و شهروندی را نابود و در مقابل قدرت را به سران تنظیم ها که هریک از اقوام ساکن افغانستان ساخته شده بود، سپردند و این یکی از ترفند های سیاست خارجی « نظم نوین جهانی»(!) یا کانون توطئه های جهانی سرمایه داری (مغز های متفکر وال استریت) است، که در افغانستان پیاده شد.

 دراین 29 سال حکومت های جهادی و طالبانی افغانستان دوباره به اقوام و قبایل تقسیم شدند و جنگ های چنان مخرب بین این تنظیم ها صورت گرفت که جبران ناپذیر و راه گذار از چنین حکومتی بسیار دشوار و به گفته مولانا: « شیر خداو رستم داستانم آرزوست».

سخن آخر اینکه این رستم داستان و نجات دهنده افغانستان کی می تواند  باشد؟

به روشنی حقایق تاریخی و تجارب کشورهای مختلف جهان در گذشته و حال، می توان گفت، که فقط

« جبهه نجات ملی» می باشد، که فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان آن را به اشتراک تمام سازمانهای سیاسی مترقی و حزب های ترقی خواه و اتحاده های کارگران، استادان دانشگاه ها و آموزگاران، اتحادیه نویسندگان، اتحادیه حقوق دانان و فعالین جامعه مدنی و جنبش های رهایی خواه مترقی و سایر اقشار منور و ملی مترقی و سیکولار کشور، برای نجات افغانستان سازماندهی و تشکیل دهند .

منابع :

1-  اکادومیسن دستگیر پنجشیری ، ظهوروزوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان.

2- رسانه های داخلی و خارجی افغان.

مقالات مرتبط

...

«انگلس در نتیجه تحقیقات گسترده خویش در انگلستان، با معرفی اقتصاد بورژ وازی، نتیجه گرفت که فقط با از... ادامه

...

از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه

...

از بیانات فوق چنین بر می آید که سوسیالیزم به مثابه یک نظام اقتصادی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه... ادامه

...

آیا در افغانستان؛ واقعن چیزی به مصداق «کمونیست» و«حکومت کمونیستی» بود و میتوانست باشد؟ ادامه

...

این روزها که بوی خوش انقلاب در سپهر میهن ما فشانده و پراکنده شده است، جا دارد که یک بار دیگر به بازخ... ادامه

...

دراین زمانی که حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین مشغول دفاع ازانقلاب دربرابرضد انقلاب ودفع تها... ادامه

...

پیام تبریک گنادی آندریویچ زیوگانوف، صدر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست، رهبر فراکسیون حزب کمونیست در دومای... ادامه

...

 کميته ی رهبری نوين حزب دموکراتيک خلق افغانستان،(حزب زحمتکشان افغانستان)، صميمانه ترين و گرم ترين شا... ادامه

...

تاریخ مبارزات طبقاتی کارگران ارتباط ناگسستنی با شعار کارگران جهان متحد شوید، دارد. هرگاه با این شعار... ادامه

...

اکنون بشریت بر لب پرتگاه رسیده است. دیگر نمی تواند در برابر بی عدالتی و ستم سرمایه داری تاب بیاورد.... ادامه

...

اگرچه خود مارکس به ”پایه “ و ”روبنا“ فقط در دو اثر خود اشاره کرده است (تا آنجا که من می‌دانم)، ”مسئل... ادامه

...

اخیرا «سایت نقد اقتصاد سیاسی» سلسله گفتار هایی ذیل نام «درس‌های یک قرن» منتشر کرده است که عموماً به... ادامه