داوری بررويداد هفتم ثور۱۳۵۷وهشتم ثور۱۳۷۱ را بايد بدون(بخش سوم)
هدايت حبيب
داوری بررويداد هفتم ثور۱۳۵۷وهشتم ثور۱۳۷۱ را بايد بدون
تعصب در آئينه ی دستاوردهای مادی و معنوی آن نمود
(بخش سوم)
خوانند گان گرامی!
نگارنده مدت ها قبل در يک نگارش تاريخی پيرامون علل و عواملی که رويدادهای هفتم ثور ۱۳۵۷ و ششم جدی ۱۳۵۸ را بر حزب دموکراتيک خلق افغانستان؛ وطن و مردم ما، بصورت جبری تحميل نمود؛ تحت عنوان" رویداد ششم جدی ۱۳۵۸ را بايست با بصيرت و واقعبينی نگريست؛ نه با تعصب و تنگ نظری"؛ نگاشته و در ضمن توضيح علل و عوامل وقوع اين دو رويداد، از همه روشنفکران شامل احزاب سياسی و مستقل دو پرسش زيرين را نموده تقاضا کرده بودم تا به اين دو پرسشم پاسخ مستدل ـ علمی ـ تاريخی و عام پسند، که قناعت انسان را حاصل و روشنگرانه باشد، ارائه بدارند.
اما طی اين مدت هيچ کسی آن دو پرسشم را پاسخ ندادند؛ اکنون باری همان دو پرسش را با فشرده ای از متن آن نگارش پيشين، درمورد هردو رويداد تاريخی خدمت آقای ودان، که ايشان هيچ گاه علت های بروز يک رويداد را نمی گويند ويا نمی دانند؛ بلکه پيوسته در بدنه ی معلول که اين طفل بيچاره، زاده ی آن علتهاست؛ می چسبد، دوباره حضور ايشان و ساير کسانی که با عينک سياه آن را می نگرند، بازگو و پيشکش می نمايم.اميدوارم که اگر وجدانها بيدار شده و از حوادث سال های واپسين درسی آموخته باشند، پاسخ منطقی و مستدل ارائه بدارند:
رویداد ششم جدی ۱۳۵۸ در کشورما، همواره در کشاکش تجلیل و تحریم، همراه بوده است. تنظیم جهادی ساخت پاکستان وايران؛ طرفدارن حفیظ الله امین؛ مائوئيستهای شکست خورده درسياستهای کشوری و جهانی و ناسيوناليستهای قبيله گرا و قوم پرست، با آن مخالفت نشان می دهند. برعکس بخشهایی وسيعی از مردم که از دم ساطور جلادان حفیظ الله امین نجات یافته اند و با اعتقاد به جهانبينی علمی، هر معلول را زادۀ علتی دانسته، سير حوادث تاريخ را با بينش ژرف می نگرند؛ از آن به گرمی استقبال می کنند و ضمن جشن و تدويرمحافل، از این روز، بزرگداشت بعمل می آورند.
به منظور بررسی درست درمورد اين رخداد، بايست نخست ازهمه دو پرسش اساسی زير را، که حل منطقی آنها پيرامون اين رويداد، ما را ياری می رساند و تا کنون به استثنای چند نويسندۀ حقيقت بين، ديگر هيچ يک از نويسندگان، تاريخ نويسان و پژوهشگران به آن به جز انتقاد های خشک؛ تنگ نظرانه ی فاقد دليل و برهان؛ جواب روشن و قناعت بخش نداده اند؛ مطرح نماييم، سپس برای دريافت پاسخ مستدل به آن برگه های ازصفحات تاريخ ميهن مان را ورق بزنيم تا به نتيجه گيری قابل قبول اکثريت مردم مان دست يابيم:
۱ـ با حملۀ جنون آميز سردار محمد داوود در پنجم ثور ۱۳۵۷ بر حزب دموکراتيک خلق افغانستان، دستگيری رهبران آن و اعلان سرکوب قطعی همه اعضای اين حزب؛ با مطالعۀ سابقۀ تاريخی
بی رحمی اين خاندان (نادرخان ـ هاشم خان ـ شاه محمود خان ـ داوود خان و محمد ظاهر، شاه سابق در سرکوب نهضت مشروطيت دوم و سوم) هرگاه، شما درجايگاه رهبران و نظامی های اين حزب می بوديد و امکانات کامل دفاع و توانمندی لازم از خود را هم می داشتيد، چی می کرديد؟ آيا دستها را بلند کرده، تناب دار را برگردن خود نهاده، داوطلبانه بجانب کشتارگاه می رفتيد؟ ويا با استفادۀ لازم از امکانات دست داشته از حق مشروع زندگی خويش دفاع می کرديد؟
۲ـ دوران ترور و اختناق حاکميت خونين حفيظ الله امين را با طرح يک مثال و پرسش ساده از شما پاسخ می طلبيم:
هرگاه در همسايگی شما، درخانه ای، يک جوان چاقوکش، خود خواه و آدمکش، تعدادی از دزدان، تروريستان و آدم کشان حرفه يی را دور خود جمع کرده، شماری از اعضای خانواده را از خانه بزور بيرون می کند؛ تعدادی هم از ترس کشتن فرار کرده و خود را پنهان می نمايند؛ متباقی اعضای خانواده را بشمول موی سفيد اهل خانه، يک يک از دم تيغ می کشد؛ و سرانجام اعلان می کند که هرکسی از من نيست و اطاعت نمی کند، ولو که "دوثلث" را هم تشکيل دهند، همه را سربه نيست می کنم؛ تنها يک برادر! هم کيش و هم عقيدۀ ديگرم کافی است؛ با او يک جا قدرت و هستی را تقسيم می کنيم.
سه همسايۀ ديگر، بشمول استاد های بزرگش، وی را به ادامۀ اين قتل و کشتار، به منظور داخل شدن خود شان دراين خانه و استفاده ی دراز مدت از هستی اين خانه، تشويق و ترغيب می نمايند.
وليک شما که هم در همسايگی اين خانه قرار داريد وهم سال ها با اين خانه و خانواده دوست بوديد و با انان کمک های زندگی ساز نموده ايد؛ اکنون هر روز و شب صدای چيغ و فرياد اين خانه و خانواده را می شنويد؛ براي اين جوان خونخوار نصيحت می نماييد که اين کار جنايتبار را انجام ندهيد؛ قتل انسانها واعضای خانواده يک عمل شنيع وجرم غير قابل عفو است؛ وليک او به حرف و نصيحت شما کوچک ترين ارزشی قايل نشده، نه تنها همه را نشنيده می گيرد؛ بلکه به قتل و کشتار ادامه می دهد؛ شما بحيث يک همسايه و دوست تاريخی اين خانواده چی مي کنيد؟ مثل سه همسايۀ ديگر او را تشويق می کنيد؟ وجدان را خواب داده سکوت می نماييد ويا بخاطر نجات اين خانه و خانواده مداخله کرده جلو قتل عام انسانها را می گيريد؟
پاسخ درست و قناعت بخش به اين دو پرسش، فکر روشن، وجدان بيدار، احساس مسؤوليت در برابر انسان؛ دوری از تعصب کور و اعتقاد راسخ به داوری تاريخ و مروری واقع بينانه به گاهنامۀ شش دهۀ اخير را می طلبد....
خوانندگان گران ارج!
حال بر می گرديم به علل و عوامل رويداد ششم جدی ۱۳۵۸؛ آمدن قوای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان و برچيدن بساط حاکميت خونين و طراز فاشيستی حفيظ الله امين و نجات مليونها انسان از زير ساطور جلادان آدمکش!
پس از رويداد هفتم ثور ۱۳۵۷ و برگزيدن نورمحمد تره کی بحيث ریيس شورای انقلابی و نخست وزير و ببرک کارمل بحيث معاون اول در هردو پست و تشکيل کابينۀ جديد؛ با اعلام "خطوط اساسی وظايف انقلابی"، سنگپايۀ سياست داخلی و خارجی ج. د. ا گذاشته شد و زمينه های مساعدی برای کار و فعاليت سياسی- اقتصادی به نفع توده های مردم بوجود آمد.
برنامۀ (۳۰) فقره يی «خطوط اساسی وظايف انقلابی» درآن برهه ای از تاريخ کشورما، پاسخگوی تمامی نيازمندی های اساسی زندگی سياسی، اقتصادی، فرهنگی، امنيتی وانجام خدمات اجتماعی ميهن و مردم بپا خاستۀ مان بود؛ در صورتی که وظايف، مکلفيت ها، وجايب و مطالب مطروحۀ آن صادقانه رعايت ودر منصۀ تطبيق قرار می گرفت؛ آنگاه با تحقق اين برنامه، امکانات عملی برای استقرار حکومت قانون، توسعۀ نظام دموکراسی، پيروزی انقلاب ملی و دموکراتيک درکشور وعبور از اين مرحلۀ تاريخ مساعد می گرديد....
حفيظ الله امين درآغاز ماههای اول رويداد هفتم ثور ۱۳۵۷ با بالا کشيدن شهرت کاذب خود به عنوان قوماندان سپيده دم انقلاب(!) و با استفادۀ سوء از اعتماد رهبری حزبی و دولتی زنده ياد نورمحمد تره کی؛ ضعف و ناکارايی حريف سياسی دربخش نظامی حزب؛ سازشکاری شماری از اعضای بيروی سياسی و کميته مرکزی حزب وبيرون راندن رهبران و کادرهای جناح پرچم ح. د. خ. ا به مثابۀ رقبای اصلی، از مبارزۀ فعال سياسی و از درون دولت؛ تبعيد شماری از رهبران بخارج و زندانی ساختن متباقی رهبران وشمار بيشتری از کادرها درداخل؛ موقعيت خويش را در حزب و دولت تحکيم بخشيد.
در يک کلام می توان گفت، که رهبری اداره حزب و دولت، برای مديريت سالم اين رويداد مهم و حياتی و گذار پيروزمندانه ازاين مرحلۀ تاريخ، با آغاز کودتای خونين حفيظ الله امين و شرکای جرمی اش بدستور مستقيم سازمان "سيا" از دست حزب ما و ساير مبارزين وطن خواه و مردم دوست، ربوده شد و جايش را، يکه تازی، فرد گرايی و حرکات انحرافی گوناگون امين و شرکاء گرفت.
هرگاه رهبری حزبی و دولتی ازآغاز مرحله ازامکانات و شرايط مساعد بوجود آمدۀ تاريخی، استفادۀ خردمندانه می کردند و کليه سعی و تلاش خويش را در راستای تحقق وظايف مطروحه در سند مرامی (خطوط اساسی وظايف انقلابی)، صادقانه متمرکز می ساختند؛ بدون شک با اتخاذ تدابيرعاقلانه، شرايط برپايی يک دولت فراگيرملی برمبنای تشکيل جبهۀ متحد ملی، مطابق به برنامۀ حزب، ميسر می گرديد. پس ازآن دولت نو تأسيس توانايی آن را بدست می آورد، تا با حمايت و پشتيبانی مردم و جلب همکاری و مشارکت فعال نيروهای ملی ترقيخواه و وطنپرست، انقلاب ملی و دموکراتيک را به پيروزی برساند و بابرداشتن گامهای استوار، عاری ازشتاب زدگی چپ روانه، راه را برای تحکيم اساسات حقوقی يک نظام سياسی مترقی، بخاطر استقرار و نهادينه کردن دموکراسی و تأمين عدالت اجتماعی هموار گرداند....
درحالی که امين و شرکاء با توسل به همچو اعمال تحريک آميز ضد حزبی و ضد مردمی ادامه می دادند و ازميان توده های مردم و اقشار روشنفکر جامعه تجريد شده می رفتند؛ همزمان با آن فعاليتهای سازمان مخفی ح. د.خ. ا در دفاع از اهداف عام نهضت، حزب و قيام هفتم ثور؛ کار بخاطر تأمين وحدت مجدد هردو جناح حزب، جهت برچيدن بساط باند جنايت پيشۀ امين و استقرار يک دولت وسيع البنياد، با اشتراک نيرو های ذکرشده جريان داشت؛ اما در جبهۀ مقابل و مخالف، حرکتهای تخريبی سازمانهای ارتجاعی و بنيادگرای اسلامی مستقر درخاک پاکستان و ايران، با استفاده ابزاری از اشتباهات، انحرافات، اعمال و اقدامات تحريک آميز و سرکوبگرانۀ جناح اقتدار گرای رژيم، ازباورها، سنن و عقايد دينی، ملی و عنعنات مردم، بر ضد نظام بهره برداری کرده، بخاطر سرنگونی دولت، به حمايت مستقيم دستگاههای استخباراتی جهان غرب، "آی. اس. ای" پاکستان و حکومت متعصب قرون وسطايی آخوندهای ايران و دولت شؤونيست و مرتد چين نيز راه اندازی شده بود؛ نخستين حرکت ارتجاعی درولايات: ننگرهار، کنرها، نورستان، کاپيسا ، پنجشير، ارُزگان، پکتيا، درۀ صوف سمنگان و مناطق هزاره، سپس تهاجم خونين شورشيان به تحريک و حمايت مستقيم پاکستان و ايران درهرات آغاز و طی آن تعداد زيادی کادرهای نظامی و ملکی دولت قربانی اشتباهات و هوسبازی های يکه تازانه و ضد حزبی امين و شرکاء گرديدند. همينگونه شمار زيادی از مردم هرات نيز بصورت چشم بسته زيرتأثير تبليغات گمراه کننده، اعمال جنايتبار و حرکات ارتجاعی، واپسگرايانۀ تيکه داران دين و دالر شدند.
درچنين اوضاع پرآشوب درکشور بود، که مخالفت ميان دو جناح اول و دوم (تره کی و امين) دردرون نظام به شدت آغاز گرديد. نورمحمد تره کی به اشتباهات جبران ناپذيرش درمورد شناخت چهرۀ اصلی امين و ميدان دادن به اعمال تخريب کارانۀ ضد حزبی، ضد مردمی و فاجعه آفرين وی، پی برد؛ ولی سوگمندانه که زمان و فرصتهای بسيار مهم و حياتی را ازدست داده بود.
حفيظ الله امين بعد ازقتل بی رحمانۀ نورمحمد تره کی و انجام دومين توطئه سازمان يافته و خونين درون حزبی و تصرف کامل قدرت دولتی درماه سنبلۀ ۱۳۵۸ خورشیدی، زمينه های سقوط حاکميت فردی و ستمگرانۀ خود را نيز پيريزی کرد.
رژيم خودکامۀ امين متعاقباً، برنامۀ بازداشت، شکنجه و سرکوب خونين و اعدام های انفرادی و دسته جمعی اعضای ح. د. خ. ا (اعم از پرچمی و خلقی) و شخصيتهای بزرگ سياسی و سرشناس پيشين، وساير روشنفکران، فرهنگيان و نماينده گان مردم را در پيش گرفت. همزمان با آن امين ازطريق تماسها و انجام ملاقات ها با دولت پاکستان وسپس با گلب الدين حکمتيار، پيرامون تشکيل يک دولت جديد به توافق رسيده بود، که برای انجام اين پلان، شرط اول و اساسی، محو فزيکی رهبران و کادر های ح. د. خ. ا. درداخل زندان پلچرخی و خارج از آن؛ بشمول همه زندانيان سياسی روشنفکر، گذاشته شده بود؛ ولی افشای اين پلان خطرناک، نيروهای هردو جناح حزب وهم دولت شوروی وقت را برآن داشت، تا به تطبيق اين جنايت بزرگ و فاجعۀ ننگين ضد انسانی مجال ندهند:
«سيد محمد گلابزوی وزيرداخله جمهوری دموکراتيک افغانستان بتاريخ ۲۱ جنوری ۱۹۸۰ دريک کنفرانس مطبوعاتی متن سند مهمی را افشاء نمود که پرده از روی توطئه امين برميدارد و نشان ميدهد که چرا بتاريخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ برای برانداختن وی اقدامات نظامی به اشتراک پرچميها و خلقيهای ضد امينی، به کمک شوروی، بعمل آمد.
برطبق اين سند قراربود که حفيظ الله امين چهارمين کودتای خويش را عليه بقايای حزب دموکراتيک خلق افغانستان و ايجاد يک دولت مشترک با دستياری حزب اسلامی بتاريخ ۲۹ دسمبر ۱۹۷۹ انجام دهد. برپايه اطلاعات ارائه شده، درسند گفته مي شد که دراواخر ماه سپتمبر ۱۹۷۹ نمايندۀ امين در پاکستان با گلبدين حکمتيار ملاقات نمود و درضمن آن "پيرامون قطع مقابله و ايجاد همکاری ممکن" موافقت بعمل آمد....
سند متذکره گواهی برآن داشت که: امين به تاريخ ۴ اکتوبر ۱۹۷۹، در کابل جلسه سری مشورتی را با وفاداران شخصی خويش [همان اعضای حزب سری اش که درسال ۱۳۵۶ آن را درجلسۀ پغمان در ضديت با ح. د. خ. ا. تأسيس کرده بود] تشکيل کرد و درآن شرايط "اتحاد" با حزب اسلامی را مورد بررسی قرار داد. در اين جلسه فيصله شده بود که حزب دموکراتيک خلق افغانستان ازبين برده شود؛ فهرستهائی برای ازميان برداشتن مجموعه مخالفين اعم ازاعضای رهبری و فعالين حزبی، پرچمی و خلقی، دربرون و درون زندان تهيه گردد؛ دردولت جديد مقام ریيس جمهور برای حفيظ الله امين حفظ گردد و نقش صدراعظم به حکمتيار واگذار شود.
نگارندۀ اين مقال که از جملۀ زندانيان دوران سياه و خونين امين در پلچرخی بوده ام؛ روز پنجشنبه ششم جدی ۱۳۵۸ از طريق بلندگوها اعلان گرديد که ساعت (۲) بعد از ظهرهمگی برای استماع بيانيۀ مهم و تاريخی! رفيق حفیظ الله امين رییس شورای انقلابی از کاغوش ها خارج شده اطراف مکرفون در صحن زندان جمع شوید! از مکرفون نغمه و ترانه هایی میهنی پی درپی نشر می شد ولی بیانیه پخش نگردید، قوماندان زندان از مرکز رادیو اعلام کرد که غلط فهمی رخ داده است امروز بیانیه نشر نمی گردد. بعدها افشاء گرديد که درهمين روز ويا روز ديگری زندانيان از اتاق ها بيرون کشيده شده، با برپايی يک حادثۀ جنايی از قبل طراحی شده، بالای زندانيان از ارتش زمينی و هواپيماهای نظامی رگبار مسلسل ها و بمباردمان هوايی صورت می گرفت و بدين طريق برنامۀ مشترک حکمتيار و امين تطبيق می گرديد. ولی اين تصميم جنايتبار کشف و عاملين آن قبل از عملی ساختن آن خنثی به کيفر اعمال خويش رسيدند.
درمورد دعوت و آمدن قوای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان، برطبق اسناد موثق انتشار يافته ازطرف مراجع روسی و امريکايی، گواهی براين است که قطعات نظامی شوروی بنا به دعوت و (۱۴) تقاضای رسمی نورمحمد تره کی و حفيظ الله امين و (۸) تقاضای شخص امين به افغانستان آمدند. بردرستی وصحت اين مطلب، متون دهها کتاب و رسالۀ تحقيقی، گزارشها وراپورهای تحليلی که پس ازفروپاشی اتحاد شوروی و تعویض قدرت دولتی افغانستان ثور ۱۳۷۱، بچاپ رسيده، صحه می گذارد. حتا ميخائيل گرباچف در اثرخود زيرنام «پرسترويکا: دومين انقلاب روسی» دراين باره چنين نگاشته است:
«اين موضوع ازاين جهت طبيعی بود که تعداد زياد افغانها می خواستند به مردم خود کمک کنند وخويشتن را ازگيرمناسبات قرون وسطايی رها سازند. دستگاه دولت وساختارهای همگانی را مودرنيزه نمايند و پروسۀ انکشاف و پيشرفت را سرعت بخشند. ليکن اولين نشانه های تغييرات پيشرونده بکلی بوجود نيامده بود که حلقه های امپريالستی آغاز به وارد آوردن فشار بالای افغانستان از بيرون، نمودند. رهبران اين کشور به همين علت درمطابقت به موافقتنامۀ همکاری و دوستی افغان- شوروی [۵ دسمبر ۱۹۷۸]از اتحادشوروی خواهش کمک را بعمل آوردند. آنها يازده مرتبه به ما مراجعه کردند، بزودی ما آماده گرديديم تا قطعات محدود نظامی به اين سرزمين گسيل داريم.»
(ص۲۲۹، به زبان آلمانی، چاب: بنگاه نشراتی Knaur، شهرمونشن سال۱۹۸۹.)
واما، مقامات ذيصلاح حزب و دولت شوروی، علت اعزام قوای نظامی آن کشور را بصورت عاجل و سريع به افغانستان دريک سندی که بعداً بر روی انترنت نشرشده است؛ اينگونه بيان داشته اند:
«پس از يک کودتا و بقتل رساندن منشی عمومی کميته مرکزی ح. د. خ. ا و رئيس شورای انقلابی افغانستان. ن . م . تره کی که درسپتمبر امسال بدست امين انجام گرديد، وضع درافغانستان شديداً وخيم گرديده و تناسبهای بحرانی را بخود گرفته بود. ح. امين يک رژيم دکتاتوری فردی درکشور بوجود آورده بود....
ح. امين تلاش ميکرد که موضع خود را با رسيدن توافق با رهبران داخلی ضد انقلاب تحکيم نمايد. او ازطريق افراد مورد اعتماد خويش با رهبران مخالفين بنيادگرای اسلامی درتماس گرديده بود....
مقياسهای اختناق سياسی تناسبهای بيسابقه بخود گرفته و صرف در جريان مدتی پس ازرويدادهای ماه سپتمبر بيش از۶۰۰ تن اعضای حزب دموکراتيک خلق افغانستان، افراد و اشخاص ديگر متهم به داشتن احساسات ضد امين بدون باز جوئی يا محاکمه، اعدام شدند. درواقع هدف انحلال حزب بود....
شيوه های استبدادی اداره کشور، پيگردها، اعدام های جمعی و پشت پا زدن به موازين قانونی نارضايتی گسترده ای درکشور بوجود آورده بود... اين نارضايتی درارتش نيز گسترش يافته... و درواقع يک جبهه ضد امين درکشور ايجاد شده بود....
برپايه موجی ازاحساسات وطنپرستانه که شامل شماربزرگی ازمردم افغانستان را درارتباط به استفاده از نيروهای شوروی نيزشامل ميگردد... نيروهای مخالف امين عمليات مسلحانه ای را سازمان دادند که منجر به برانداختن رژيم امين گرديد. اين عمليات پشتيبانی گسترده ای را ازسوی توده های زحمتکش، روشنفکران، بخشهای مهم ارتش افغانی و دستگاه اداره دولت کسب نمود. ايشان تشکيل يک اداره جديد ج.د. ا و ح. د. خ.ا را استقبال کردند.
حکومت جديد و شورای انقلابی بنياد گسترده مردمی را بشمول نمايندگان جناحهای قبلی "پرچم" و "خلق"، نمايندگان ارتش و اعضای غير حزبی بوجود آورده است.» (۲)
بدين ترتيب دورۀ دوم حاکميت يک صد روزۀ خونين حفيظ الله امين نيز بتاريخ ششم جدی ۱۳۵۸ پايان يافت و با تأمين وحدت مجدد حزب، تشکيل دولت جديد با شرکت هر دو جناح حزب و شخصيت های مستقل ملی و مسلکی، اعلام عفو عمومی و رهايی تمام زندانيان سياسی بدون تبعيض و امتياز قومی، سمتی، جنسی، مذهبی و ايدئولوژيک؛ مرحلۀ نوين زندگی برای همگان ميسرشد وبا پايان دادن به حاکميت انحصاری و خود کامۀ امين، تغييرات مشخصی درسيمای جامعه، زندگی مردم و درحيات سياسی ح.د.خ.ا و نهضت دموکراتيک عدالتخواه افغانستان، پديد آمد.
پس از برچيده شدن بساط حاکميت خود کامه و استبدادی حفيظ الله امين و تدوير جلسۀ مشترک رهبری هردو جناح حزب، که در برابر اعمال ضد انسانی و ضد حزبی امين تا سرحد سقوط وی، نقش فعال ايفاء نموده بودند؛ ببرک کارمل به مثابۀ پرچمدار نهضت محصلين مشروطيت سوم؛ موسس و منشی دوم ح. د. خ. ا؛ هشت سال وکيل و نمايندۀ انتخابی مردم شهر کابل در دوره های دوازدهم و سيزدهم شورای ملی؛ معاون اول شورای انقلابی دولت ج. د. ا بعد از هفتم ثور و پيش از کودتای درون حزبی امين؛ موسس سه سازمان اجتماعی (سازمان زنان ـ جوانان و اتحاديه های صنفی) قبل از حاکميت حزب و مبتکر ايجاد ۱۰ سازمان اجتماعی) کوپراتيف های دهقانی- اتحاديۀ معلمان- اتحاديۀ پزشکان و کارمندان طبی- شورای عالی علماء وروحانيون - شورای مشورتی اقتصادی- اتحاديۀ ژورناليستان - اتحاديۀ هنرمندان - اتحاديۀ نويسندگان - سازمان صلح، همبستگی و دوستی؛- تأسيس جبهۀ ملی پدرو طن) بعد رويداد ششم جدی ۱۳۵۸؛ به نمايندگی ازحزب دموکراتيک خلق افغانستان و شورای انقلابی جمهوری دموکراتيک افغانستان ، بتاريخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹، خطوط عمده و اساسی کار و فعاليت دولت آينده را در ابعاد داخلی و خارجی آن، توأم با ابراز همدردی و غم شريکی با فاميل های داغ ديده، عنوانی مردم عذاب کشيدۀ افغانستان اعلام نمود، که مبرم ترين وظايف رژيم نوين، چنين مشخص شده بود:
«۱ـ اعلام آزادی تمام زندانيان سياسی که ازدم تيغ ساطور حفيظ الله امين تبهکار سر به سلامت برده باشند و درشرايط لازم لغو قانون اعدام.
۲ـ لغو تمام مقررات ضد دموکراتيک و ضد انسانی و منع گرفتاريها، توقيفها، تعقيبات خودسرانه و تفتيش منازل و عقايد.
۳ـ احترام به اصول دين مقدس اسلام، آزادی وجدان، عقيده و مراسم مذهبی، حمايت ازنظام کانون خانواده، رعايت اصل مالکيت قانونی و مشروع و عادلانه شخصی.
۴ـ احيای امنيت و مصونيت فردی و جمعی، آرامش و صلح و نظم انقلابی در کشور.
۵ـ تأمين شرايط سالم آزاديهای دموکراتيک اعم از آزادی تشکيل احزاب مترقی و وطنپرست و سازمانهای توده ای يا اجتماعی؛ آزادی مطبوعات، تظاهرات، اجتماعات و نمايشهای خيابانی؛ تأمين حق کار و تحصيل؛ تأمين آزادی و محرميت مکاتبات، مخابرات، مسافرت و مصئونيت منزل.
۶ـ توجه و کمک جدی و بنيادی به نسل نوجوان و شاگردان مکاتب، محصلان و روشنفکران کشور بدون تبعيض».
مشی دولت جديد دربخش سياست خارجی ، اين گونه اعلام گرديد:
«دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان ازسياست صلح جويانه برمبنای اصول بی طرفی مثبت و فعال و همزيستی مسالمت آميز، از سياست دفاع ازصلح و ديتانت (تشنج زدايی)، ازتحديد سلاحهای استراتژيک هسته ای و خلع سلاح عام و تام، ازحقوق بشر و جنبشهای آزاديبخش خلقهای تحت ستم ـ به مثابۀ يک عضو وفادار سازمان ملل متحد و کشورهای غيرمتعهدـ پشتيبانی و پيروی ميکند. نظام جديد تمام قرار دادهای منعقده ميان افغانستان و کشورهای جهان را رعايت و احترام مينمايد.. ..» (۳)
برطبق فرمان عفو عمومی مورخ ۶ جنوری ۱۹۸۰، دروازه های زندان درمرکز و ولايات بر روی زندانيان سياسی که ازدم تيغ خونين امين جلاد جان به سلامت برده بودند، بدون درنظرداشت طبقه، مذهب، زبان، قوم، مليت، ايدئولوژي واختلافات سياسی وسازمانی گشوده شد؛ بيرق ملی سه رنگ بانشان دولتی محراب ومنبر دوباره اعاده گرديد؛ سازمانهای اجتماعی، اتحاديه های مسلکی، شورای مشورتی اقتصادی ... يکی پی ديگرتاسيس يافتند.
پس از تصويب اصول اساسی جمهوری دموکراتيک افغانستان و استقرار حکومت قانون درکشور، موازی با اقدام های اصولی درراه بهبود شرايط سياسی - اقتصادی و تحکيم نهاد های اجتماعی، حزب و دولت گامهای استوار وصلحجويانه را بخاطر قطع جنگ و خونريزی، برقراری صلح و پايان بخشيدن به مداخلۀ آشکار خارجی ها در أمور داخلی کشور، برداشتند وبا صدور اعلاميه های مورخ ۱۴ می ۱۹۸۰ و ۲۴ اگست ۱۹۸۱ کوشش بعمل آمد تامسائل مورد اختلاف با همسايه ها وقدرتهای جهانی، از جمله بازگشت هرچه زودترقطعات نظامی شوروی به کشورشان، ازطرق سياسی حل وفصل گردند.
ولی با کمال تأسف، ايالات متحدۀ امريکا- انگليس وسايردول غربی و اعضای پيمان ناتو، چين، عربستان سعودی، مصر، شيخ نشينان حوزۀ خليج، پاکستان وايران، جنگ اعلام ناشده راعليه مردم افغانستان عمدتآ از قلمرو پاکستان، چنان وسعت دادند که به زودی قضيه افغانستان به حيث يک مشکل منطقوی و جهانی به حساب آمد و کشورما به ميدان کشمکش های سياسی و زور آزمايی های نظامی ابر قدرتها، بدل شد.
اکنون شما قضاوت نماييد که آيا حکومت حفيظ الله امين که ازهستی قدرت ساقط و سرنگون گرديد، يک نظام مردمسالار بود ويا قاتل و جنايتکار؟ آيا به وی مجال داده می شد که مطابق ادعای تلويزيونی اش دو ثلث شهروندان را از دم تيغ بکشد و حکومتی را با شرکت حکمتيار هم کيش خود تشکيل وهردو به ريختن خون مردم ادامه دهند ويا جلو آن گرفته می شد؟ آيا برای سرنگونی آن کدام راه ديگری و نيروی ديگری؛ بجز تنظيمهای بنيادگرای ساخت پاکستان و ايران، به حمايت آن دو کشور و سپس اشغال افغانستان توسط امريکا و ناتو، آنگونه که در زمان امين زمزمه های دراين رابطه وجود داشت و بعداً با سرنگونی جامه سپيدان سيه دل به حقيقت پيوست؛ وجود داشت؟ اگر راه و امکانات معقول وعملی ديگری داشته و تصور می گردد ارائه بفرمايند.
پاسخ به اين پرسشها وجدان بيدار، قلب پاک و بينش علمی و تمکين به حقايق مسلم وغير قابل انکار را می طلبد، که فقط شخصيتهای با بصيرت و دارای وجدان بيدار آن را بدون تعصب جواب مستدل و منطقی می دهند و بس.
برداشتها:
۱ـ يادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی سلطان علی کشتمند ، صص ۵۸۰ ـ ۵۷۹ .
۲ـ همان کتاب ج . ۱، صص ۵۹۵ ـ ۵۹۴ .
۳ـ همان کتاب ج. ۱، صص ۶۳۹ ـ ۶۳۸ .
۴ـ برداشتها از نگارشهای تاريخی عبد الواحد در سايت وزین سپيده دم ـ تحت عنوان "رخدادهای تاريخی دو صدۀ اخير را چی نام گذاشت؟
( ادامه دارد)
تازه ترین مقالات هدایت حبیب
مقالات مرتبط
قیام هفتم ثور ۱۳۵۷ بمثابه ی چرخش بزرگی درتاریخ فراز و نشيب کشور مان وبازتاب دهنده ی اراده مردم شریف... ادامه
حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر زدودن رنجهای بیکران خلق ستمدیده افغانستان از میان توده های کشور بر... ادامه
از تاريخ نشر اين مبحث چی در دوراول آن و چی درزمان حاضر، انتظار کشيده شد تا اگر دانشمندی، شخصيت سياس... ادامه
نگارنده مدت ها قبل در يک نگارش تاريخی پيرامون علل و عواملی که رويدادهای هفتم ثور ۱۳۵۷ و ششم جدی ۱۳۵۸... ادامه
اما از صحبتهای بعدی ايشان که مطالبی را به گونه جسته و گريخته بيان نمودند؛ هم پرسشگر تلويزيون وهم شنو... ادامه
درطی دو دهه ی اخير و بويژه يک سال سپری شده به آن حدی اخبار تلخی از گوشه و کنار کشور، از کشتن مردم بی... ادامه
تشکيل دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان پس از پيروزی قيام هفتم ثور ادامه
چگونگی ترور ميراکبرخيبر، علل و عوامل قيام هفتم ثور: ادامه
ازکودتای 26 سرطان 1352 تا قيام مسلحانۀ هفتم ثور 1357 ادامه
سر کرده گان به اصطلاح جهاد و مقاومت در هشتم ثور سال جاری بمنظور تجلیل از پیروزی شان گلو پاره کردند و... ادامه
ساعت یازده ونیم روز پنج شنبه هفتم ثور سال 1357 را که چهل سال از آن می گذرد خوب بخاطر دارم. ادامه
چهلمین سال روز پیروزی انقلاب ثور را حضور موسسین، اعضای کمیته مرکزی و اعضای شورای انقلابی و اعضای حزب... ادامه