مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز- بخش دوازدهم
عبد الواحد فيضی
مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز
از برچيدن بساط اشغالگران کهن تا افتيدن به دام غارتگران نوين!
ويا:از برخاستن ميرويس خان برضد صفویها تا خميدن اشرف غنی در پابوسی امريکايیها
(1709 ـ 2018)
( بخش دوازدهم )
دوران حاکميت خونين جنرال محمد نادرخان و ساير خاندان حکمران
محمد نادرخان، طوری که دربخش پيشين ذکر شد به تاريخ 23 ميزان 1308 خورشيدی برابر با 15 اکتوبر 1929 ترسايی، همراه با مليشای سرحدی دوطرف خط ديورند وارد کابل گرديده قدرت سياسی را با خارج شدن امير حبيب الله کوهدامنی از ارگ؛ با تهاجم لشکر سمت جنوبی و وزيری های آن طرف خط ديورند، درحمايت کامل دولت انگليس بدست گرفت.
اما " پيش از رسيدن محمد نادرخان به کابل، لشکريان قومی سمت جنوبی ساختمانهای دولتی ازجمله ارگ شاهی و قصردلکشا را با خانه های ارکان دولت حبيب الله چپاول نموده مال و منال آنان را به غارت برده بودند. اين حادثه درذهن باشندگان شهرکه چند ماه پيش نظم و نسق لشکرسقاوی[امير حبيب الله] را درهنگام ورود به کابل با خودداری ايشان ازتجاوز به دارايی مردم به چشم خود مشاهده کرده بودند، انتباه خوبی دربارۀ دستگاه جديد بجا نگذتشت؛ بخصوص پس از آنکه معلوم شد، چور و چپاول مذکور نتيجۀ توافقی بود که دراين مورد با بعضی ازسران قبايل حاصل شده بود.(1)....
[مقوله ی کارل مارکس، درمورد " تکراز حوادث و رويدادهای تاريخ" با تهاجم تنظيمهای بنيادگرای جهادی ساخت پاکستان و ايران، پس از سقوط دولت جمهوری افغانستان در 8 ثور 1371 خورشيدی به شهرکابل و ولايات کشور، به پيمانه بيشتر از جنايات قبايل جنوبی دوطرف خط ديورند، صورت گرفت.]
درهنگام جلوس محمد نادرشاه برتخت سلطنت اوضاع کشور به درجۀ نهايت مغشوش ودرهم وبرهم بود. دارايی خزانه را قسماً امان الله شاه با خود به قندهار برده و بخش باقی مانده درجنگ های داخلی به مصرف رسيده بودوآنچه هنوزبجابود به روايت معروف حبيب الله درموقع بيرون شدن از ارگ باخود به کوهدامن انتقال داده بود. يک مقدار ازاسلحه و مهمات موجود درارگ در وقت قلعه بندی حبيب الله به اثر اصابت گلوله توپ طعمۀ آتش شد و بقيۀ آن به دست لشکريان قومی سمت جنوبی به غارت رفت. حتی فرش وظرف و اثاثيۀ ابنيۀ دولتی نيز مورد چپاول قرار گرفت تا حدی که پادشاه جديد درمرحلۀ نخست حتی اتاق کار و شب باش نداشت و مجبور شد روزهای اول پادشاهی را در منزل يکی از اقربايش فتح محمد خان امين العسس به سر برد.(1)
تشکيل اعضای حکومت محمد نادرخان در مرکز و محلات افغانستان
محمد نادرشاه پس از تصرف قدرت، برخلاف شاه امان الله، سلطنت مطلقه استبدادی را در وجود اعضای خانواده ی خويش در کشود مستقر وحکومت برادران و اقارب خودرا برمردم تحميل نمود: " زيرا ازجلوس نادرشاه (1929 تا 1963) درمدت 33 سال افغانستان فاقدحکومت واقعی بود و در طی اين ايام فقط خاندان شاهی بود که هم سلطنت وهم حکومت می کرد. در 16 اکتوبر 1929 (23 ميزان 1308) نادرشاه اعلان سلطنت نمود و يک ماه بعد در 15 نوامبر 1929 (23 عقرب 1308) کابينه محمد هاشم خان برادر شاه تشکيل گرديد و تا سال 1945 (هفده سال) دوام نمود. اين حکومت در سپردن امهات امور افغانستان اعم از قوۀ اجرائيه قضائيه و مقننه و اردوی کشور، بدست مأمور و عامل و افسر، مراتب ذيل را در نظر می گرفت:
اول ، رئوس ادارات داخلی و خارجی دردست اعضای خاندان شاهی باشد؛
دوم، از عشيرۀ انگشت شمار محمد زايی استخدام بعمل آيد؛
سوم، هندوستانی های خاصی در امور حياتی کشور معتمد اليهای دولت شناخته شود؛
چهارم، ملاک بزرگ درادارۀ ملکی و نظامی کشور سهيم گردد؛
پنجم، عدۀ محدودی ملا نماها مثل ملاکين در صف اداره دولت قرارگيرد. آنگاه خلايی که در اداره باقی می ماند، توسط ساير کار گذاران پر شود(2)
اعضای حکومت محمد نادر خان
1 ـ محمد نادرشاه، برخلاف امان الله خان، وظيفه رياست وزراء را خودش عهده دار بود؛
2 ـ محمد هاشم خان برادرش بعنوان صدراعظم موقف شخص دوم را دراداره کشور دارا بود؛
3 ـ شاه محمود خان برادر ديگرش، در سمت وزير حربيه بعدها بحيث صدراعظم؛
4 ـ شاه ولی خان برادرديگر درپست مقام وکالت شاه، بعدها سفيرافغانستان درلندن وپاريس؛
5ـ احمد شاه خان کاکا زادۀ شاه بحيث وزير دربار سلطنتی؛
6 ـ فيض محمد خان زکريا بحيث وزير خارجه؛
7 ـ علی محمد خان بحيث وزير معارف؛ اين دوتن در پيشنهاد پادشاهی او پافشاری کرده بودند؛
8 ـ فضل عمرمجددی، که درساقط کردن دولت امانی سهم فعال داشت بحيث وزير عدليه؛
9 ـ محمد گل خان مومند عين وظيفه را مزيد با نسل کشی درشمالی انجام داد بحيث وزيرداخله؛
10 ـ " محمد اکبرخان يازنه شاه، رئيس مستقل طبيه، بعد وزير مختار افغانستان در روم؛
11 ـ محمد عزيز خان برادرشاه سفير در مسکو، بعد ها وزيرمختار افغانستان در برلين؛
12 ـ احمد علی خان کاکازاده شاه سفير افغانستان درپاريس ولندن وباز وزير دربار؛
13 ـ علی شاه خان کاکازاده شاه قوماندان مکتب حربيه وباز والی و افسر قندهار وپکتيا؛
14 ـ اسدالله خان خواهرزاده شاه در نوزده سالگی جنرال گارد شاهی وباز وزير وسفير؛
15 ـ محمد نعيم خان، برادر زاده شاه به سن 18 سالگی مدير عمومی سياسی وزارت خارجه افغانستان وباز وزيرمختار درپايتخت ايتاليا، از آن پس وزيرمعارف، وزير فوايد عامه و معاون اول صدارت افغانستان؛
16 ـ محمد داوود خان برادرزاده شاه فرمانده سپاه ننگرهار وباز والی ملکی و قوماندان نظامی ولايت قندهار وفراه شد و متعاقباً قوماندان قول اردوی پايتخت و سپس وزير داخله و بالآخره صدراعظم افغانستان گرديد.
درنظربايد داشت که تمام اين مراتب بزرگ دولتی بشکل مستمری برای مدت العمربه خاندان شاهی مخصوص گرديده بود وفقط مرگ و گاهی پيری زياد می توانست به ابديت آن خاتمه دهد. چنانچه محمد هاشم خان تقريباً هفده سال صدراعظم کشور ماند و شاه محمد خان بيست و سه سال وزير حربيه و صدراعظم افغانستان بود. محمد داوود خان نيز سی و چهارسال قوماندان نظامی، وزير و صدراعظم افغانستان بود و هکذا برادرش.
حکومت برادران درطول سی و پنج سال يک حکومت شديد نظامی بوده و «مارشال لا» در کمال قساوت، دهشت و بربريت بالای مردم افغانستان تطبيق می شد و بيشتر از ثلث قرن اين امتياز و مطلق العنانی خاندان حکمران دوام نمود و آنگاه بصفت ميراث به اولادۀ ذکور اين خاندان منتقل گرديد." (3)
واما، آنگونه که در بخش يازدهم اين رخدادها گفته شد، واقعيت امراين است که سال 1929 مصادف است با يورش مجدد استعمار انگليس با پيش کشيدن وگماشتن علنی جنرال محمد نادر خان و برادرانش، با حمايت وشرکت مستقيم عده ای از روحانيون وابسته به استعمار ووفادار به سلاطين ستمگر پيشين؛ پشتيبانی بخشی ازسران معامله گر اقوام و قبايل و گروههای تاريک انديش، دردوطرف نوار مرزی خط ديورند و سرايت آن به مناطق ديگر؛ برضد نهضت مشروطيت دوم، که در فرجام دستاوردهای ده ساله ی نهضت امانی بگونه ی سوال برانگيز، با حرکتی ازشمال کابل بوسيلۀ دهقان زاده ی بيسوادی به اسم حبيب الله کلکانی وپس ازمدت چهارماه عزيمت شاه امان الله ازکشور، با انتقال و احرازقدرت سياسی به نماينده ی اصلی انگليسها (محمد نادر خان)، باخونين ترين ووحشيانه ترين شکل آن، سرکوب گرديد.
درمورد اخلاق،خوی، خصلت وکرکترمحمد نادرخان در بخش يازدهم اين نبشته، با نقل قول از گفته های مورخين و پژوهشگران معلومات مفصلی ارائه گرديد؛ اما پيرامون اين مسأله که او و خانواده اش چگونه وارد افغانستان شدند و اين که چطور و به چی شيوه ای، تاج و تخت کابل برايش ارزانی گرديد؛ شرح کامل آن به روايت اسناد زيرين چنين بيان شده است:
1- «درجنگ دوم انگليس وافغان[نبرد مبارزين ملی افغانستان عليه انگليسها] (1878ـ 1880) هنگاميکه اميرمحمد يعقوب خان جبهۀ ملت افغانستان را ترک و معاهدۀ گندمک را امضاء نمود، دولت انگليس ازوجود چنين پاد شاه تسليم شده بی نياز و با قيام مردم افغانستان مقابل گرديد. پس اميرمحمد يعقوب خان اسير را در سپتمبر 1879 ازکابل به هندوستان تبعيد نمودومتعاقباً سرداريحی خان (يکی ازپسران سلطان محمد خان طلايی[همان طلايی که پيشاوررا به رنجيت سنگه معامله کرد!) خسراميرمحمد يعقوب خان را نيزازکابل به ديره دون هند فرستاد.
خانوادۀ يحی خان از 1879 تا 1901 درديره دون ميزيستند وچون درهندوستان دارايی نداشتند که معيشت شان را کفايت کند، لهذا با جيرۀ مختصری که حکومت انگليس بايشان
می داد، می ساختند، خصوصاً که اعضای اين خانواده فاقد سرمايه برای تجارت وهم فاقد تخصص برای اشتغال درشقی ازشقوق امور بودند.
پس ازسرداريحی خان پسران بزرگش سردارمحمد يوسف خان و سردار محمد آصف خان روسای فاميل وهريک دارای فرزندان متعددی بودند، ازآنجمله سردارمحمد نادرخان پسر سردار محمديوسف خان است که درديره دون درسال 1883 بدنيا آمد وپنج برادرداشت: محمدعزيز خان، محمد هاشم خان، شاه ولی خان، شاه محمود خان و محمد علی خان. وقتيکه اميرعبدالرحمن خان اجازه داد که اين خانواده ازتبعيد گاه ديره دون به افغانستان بيايند، آخرين سال سلطنت خودش (1901) بود.
دراينوقت سردارمحمد نادرخان هژده سال داشت و با سايربرادران وعموزادگان خود تحصيلات خصوصی درهندوستان نموده ومقداری اردو و انگليسی فراگرفته بودند. ترديدی نيست که اينان ازکودکی با تمدن هند و انگليس آشنا و مأنوس گرديده و تحت تأثيراداره ی مستعمراتی انگليس قرار گرفته بودند. زيرا تأثيرات وانفعالات ايام شباب درنفس انسان قوی وپايداراست. پس وقتی که به افغانستان آمدند،تطابق با محيط جديد ومغايربا محيط هندوستان، برای جوانان شان بسيارمشکل بود. ازهمين سبب در قشرخانواده گی خويش پيچيدند وازجامعه ی افغانی [افغانستان] دورترماندند وبرعکس دردربارکابل فرورفتند و آداب شاه پرستی فراگرفتند تا جائيکه برای سايردرباريان«نمونۀ مثال» گرديدند، وهم شخص شاه جديد(اميرحبيب الله خان) را بخود جلب نمودند. حتی شاه خواهرمحمد نادرخان را بخود تزويج نمود واين وصلت باعتبار اين خاندان درنزدشاه افزود. معهذا ايشان تنها دردربارافغانستان معروف گرديده بودند، درحاليکه ملت هنوز ايشان را نمی شناخت.
اميرحبيب الله خان بتدريج اين خانواده را برکشيد ونه تنها دردرباربلکه دراردوی افغانستان هم مقام داد: پدران اينها (محمد آصف خان ومحمد يوسف خان) با عنوان «مصاحبين خاص» نديم هميشه گی شاه گرديدند. محمد نادرخان و برادرش محمد علی خان، جنرال وغند مشرعساکرمحافظ شاه شدند. برادران ديگرش محمد عزيزخان، شاه ولی خان وشاه محمود خان بالترتيب شاه آغاسی خارجه، رکاب باشی و« سرخان اسپور» (آمرقطعۀ سواره خانزاد گان دربار) گرديدند.
همچنين عموزاده گان محمد نادرخان، دونفر محمد سليمان خان شاه آغاسی نظامی و احمدشاه خان «سرميراسپور» (اميرقطعه سواره ميرزادگان دربار) شدند. بعدها يکنفرديگرشان (احمد علی خان) نيز به يکی ازين مراتب درباری رسيد، درحاليکه محمد هاشم خان برادرمحمد نادر خان مقام « سر- سراوسی » (آمر دسته سروسان حضورشاه ) را داشت.
باين ترتيب دربارافغانستان بالتدريج دردست اين خانواده افتاد.»(4)
2- جارج آرنی نگاشته است:
«غلام نبی[خان چرخی]، درحاليکه درسرحد شمالی کمين گرفته بود، درجنوب رقيب ديگر تلاش داشت. درسالهای 1920 دردربارامان الله غالباً رقبای سرسخت گروپ چرخی را پنج برادر(مصاحبان) تشکيل ميداد. بزرگترين آنها جنرال محمد نادرخان بود که درسومين جنگ افغان- انگليس[نبرد مبارزين ملی افغانستان عليه انگليسها] شناخته شد.بالآخره مصاحبان تأثير خود را دردربارازدست دادند. آنها فدرتاً محافظه کاربودند و شديداً با ريفورم های شاه مخالفت ميکردند. درسال1924 نادرخان با سرنوشت بسياری ازافغانهای[افغانستانی های] بانفوذ مواجه گرديد و بحيث سفيردرپاريس مقررشد. دوسال بعد به بهانۀ خرابی صحی[وضع صحی] وظيفۀ خود را ترک گفت ورهسپارجنوب فرانسه گرديد.
دراوايل سال 1929 نادرخان و دوبرادرش به هندوستان آمدند و پشتيبانی بريتانوی ها را برای گرفتن مجدد کابل جستجو کردند. برای بريتانيه چنين فرصت را فقط خداوند داده بود. علی رغم دساتير ازلندن که آنها را ازمداخلۀ مستقيم بازميداشت، ماموران بريتانيائی با چشم های کور به استخدام پشتيبانان ازميان قبايل دربخش بريتانوی سرحد پرداختند. درنيمۀ ماه اکتوبر، نادرخان لشکرقابل ملاحظه يی را جمع آوری کرد تا ارتش حبيب الله را دفع کرده، کابل را تسخيرکند. سقاء [حبيب الله کلکانی] به سنگرخود درکوهستان فرارکرد؛ مگر او بزودی گرفتارگرديد وهمرا با افراد عمده اش دوهفته بعد درمحضرعام بقتل رسيد. بالآخره عزت پشتونها درتابستان بعدی زمانی اعاده شد که نادرخان قبايل بی دسپلين سرحدی را غرض خاموش کردن شورش(؟) تاجک ها به کوهستان فرستاد که درآنجا با بی رحمی عمل کردند. به هرحال غيرمحتمل به نظرميرسيد که نادرخان سلطنت را به امان الله بسپارد، اگرچه موصوف دراواخر اظهار وفاداری به او نيزکرده بود. بايقين ميتوان گفت که او مايل نبود تا ريفورم های پسرکاکايش (؟) را عملی سازد. بزودی بعد ازآنکه داخل کابل شد به هرنام محمد نادرشاه پادشاه افغانستان اعلان گرديد. بمثابۀ يک عسکرتقدم داد تا اختياراتش برسايرنقاط کشوراستحکام يابد که ازطريق يک برنامۀ دقيق صلحجويانه درپايان سال 1931 درجنوب وازطريق عمل نظامی درغرب و شمال جايی که رهبربزرگ شورشيان بنام ابراهيم بيگ به آن سوی دريای آمو بدست دشمنان شوروی خود رفت، به آن نايل آمد.» (5)
3- الف- آقای سيدال يوسفزی نگاشته است:
«همفريز درتلگرام خود تصريح نموده بود که: ولو اين اقدام دولت بريتانيه سبب نارضايتی حبيب الله اميرجديد کابل را موجب گردد بازهم موجوديت نادروبرادرانش دراين موقع در افغانستان بسيارمهم و ضروری است. که سند مذکور دراسناد محرمانۀ دولت بريتانيه موجود می باشد.
همانست که بتاريخ 21 جنوری 1929 سفارت انگلستان درپاريس تلفونی تماس گرفته، او وبرادرانش را برای اخذ ويزه به پاريس دعوت نمود و درپاريس سفيرانگيس شخصاً آنها را ملاقات نموده وازوقفه يی که درصدورويزه رخ داده بود، معذرت خواست و ويزۀ ديپلماتيک ازطريق هند با سفارش مخصوص برای هرسه برادراعطاء کرد وهمچنان برای (ريزرويتسن) جای درکشتی (قيصرهند) که هفتۀ بعد ازبندر مارسی عازم هند بود، به آنها مهيا نمود. به اين قسم دورۀ انزوا و انتظار مرگبارسه سالۀ نادر وبرادرانش درجنوب فرانسه بپايان رسيده و اينک به کمک دوستان غمگسارخويش يکبارديگرخود را درآستانۀ فعاليتهای تازه و اميد بخشی مشاهده ميکردند وجد و شعف نادر به حدی بود که نه تنها هدايت صريح دولت مطبوع خود را برای آمدن ازطريق مسکو ناديده گرفت برعلاوه شهزادۀ خُردسالی را که سرپرستی اش دراين مسافرت به شخص او سپرده شده بود نيز فراموش کرد....
ازطرف ديگرحبيب الله کلکانی نيزنادررا يک رقيب احتمالی تلقی می نمود، و چون ازمخالفت او وامان الله خان اطلاع داشت ميخواست او را به حلقۀ خود داخل سازد ويا لا اقل وی را تحت کنترول خود داشته باشد، همان بود که درهفتۀ اول تخت نشينی خود، شاه محمود را بحيث مشاور خصوصی خويش تعيين نموده و احمدشاه پسرکاکای او را با عبدالعزيزپسرمامای هاشم برای آوردن نادربکابل به اروپا اعزام نمود و به آنها هدايت داده شد که پول سفرخرچ خود را ازوکيل تجارپشاوراخذ نمايند، ولی عبدالحکيم وکيل تجار که ازطرفداران جدی امان الله خان بود، امرحبيب الله را نه پذيرفت و اين بارنيزمانند رساندن آنها ازکابل به پشاورکه با طيارۀ پوستۀ سفارت انگليس صورت گرفته بود، بدوش دولت بريتانيا افتاد تا آنها را بمصرف خود ازهند خارج و به کشتی بنشاند، چنانچه دراوراق محرمانۀ دولت بريتانيه به اين موضوع اشاره به عمل آمده است وهمين خود نشان ميدهد که انگليسها ازعزم واقدام حبيب الله برای برگرداندن نادر آگاهی کامل داشتند، اما چون پلان خودشان پيشتر طرح شده ومتوازی با اقدام حبيب الله درجريان بود، بهيچ قيمت نمی خواستند دراين مرحله که هنوزامان الله خان داخل صحنه بود، مراحل بعدی نقشۀ آنها فاش شود، ازاينرو با اينکه ميدانستند که دراين وقت نادر و برادرانش درکشتی قيصرهند جانب بمبه ئی درحال حرکت می باشند ازفرستادن نمايندۀ حبيب الله نه تنها ممانعت به عمل نياوردند، بلکه تسهيلات هم برای آنها فراهم نمودند....
نادر وبرادرانش بتاريخ 23 فبروری1929 به بندر بمبه ئی مواصلت نمودند، اما پس از پياده شدن آنها ازکشتی نمايندۀ وايسرای هند بنام (سی جی فريک) با نادرملاقات نمود. فرستادن نمايندۀ مخصوص درعرشۀ کشتی برای آن بود تا قبل ازآنکه مامورين افغانی که برای استقبال آمده بودند، با او تماس بگيرند، مفاهمات مقدماتی صورت گرفته باشد. تاجاييکه دراوراق محرمانۀ دولت بريتانيه بملاحظه ميرسد، درضمن همين مصاحبه نادر به نمايندۀ وايسرای هند اطمينان داد که نزد امان الله خان ن
تازه ترین مقالات عبدالواحد فیضی
مقالات مرتبط
امير حبيب الله به تاريخ 19 جنوری 1929 مطابق 29 جدی 1307 خورشيدی پس از تصرف کابل و استعفای عنايت الله... ادامه
برسی تاریخی را نمی شود تنها ازمتون های مندرج کتاب های تاریخی که زیر نظرحکومت های زمانش نوشته شده، به... ادامه
در مورد «اشد جنایت علیه بشریت» و قتل عام نیمه شب شرکت کنندگان یک محفل عروسی درغرب کابل چنانکه شوک دا... ادامه
محمد هاشم ميوند وال بتاريخ 29 اکتوبر 1965 از طرف شاه موظف به تشکيل حکومت گرديد. وی به تاريخ 2 نوامبر... ادامه
دهه ی سوم پادشاهی محمد ظاهرشاه در تحت سلطه پسران اعمام و خانواده ( 1332ـ 1342 خورشيدی مطابق 1953... ادامه
روز نهم ماه می 1946 برابر با 19 ثور 1325 خبر استعفای محمد هاشم خان صدراعطم بنابرخرابی وضع صحی وی از... ادامه
دو دهه ی نخست پادشاهی محمد ظاهرشاه در تحت سلطه ی اعمام و خانواده ( 1312ـ 1342 خورشيدی مطابق 1933... ادامه
محمد نادرخان، طوری که دربخش پيشين ذکر شد به تاريخ 23 ميزان 1308 خورشيدی برابر با 15 اکتوبر 1929 ترسا... ادامه
امير حبيب الله به تاريخ 19 جنوری 1929 مطابق 29 جدی 1307 خورشيدی پس از تصرف کابل و استعفای عنايت الله... ادامه
به مقصد سبک و سنگین کردن موضوع مورد بحث که مقال حاضر بر آن می پردازد ، ضرورت آن پیش می آید تا باب سخ... ادامه
چند سال پیش، بخانه ی یکی از دوستان ، در نزدیکی ده کیپک به استقامت حصه ی اول خیرخانه گذرم افتاد ادامه
درین روزها شایعه است که مرقدی برای"عیاری ازخراسان" درمربوطات ناحیۀ هفده هم شهرکابل تدارک دیده... ادامه