مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز

عبد الواحد فيضی

مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز

از برچيدن بساط اشغالگران کهن تا افتيدن به دام غارتگران نوين!

ويا:از برخاستن ميرويس خان برضد صفویها تا خميدن اشرف غنی در پابوسی امريکايیها

(1709 ـ 2018)

( بخش ياز دهم )

حکومت 9 ماهه ی امير حبيب الله کلکانی

 يا درامۀ انتقال قدرت از شاه امان الله به محمد نادرخان، نماينده واقعی دولت انگليس

اميرحبیب الله کلکانی از طرف چپ به راست نفردوم(

      امير حبيب الله به تاريخ 19 جنوری 1929 مطابق 29 جدی 1307 خورشيدی پس از تصرف کابل و استعفای عنايت الله خان از پادشاهی سه روزه، قدرت را دردست گرفت.

      اعضای حکومت اميرحبيب الله خان در مرکز و محلات، متشکل از اشخاص آتی بود:

    «1 ـ سيد حسين رفيق نزديک وی با عنوان نايب السلطنه بحيث وزيرحربيه (دفاع ملی)؛

     2 ـ حميد الله برادر امير، با لقب معين السلطنه،

     3 ـ عطاء الحق خان صاحب زاده ، وزير امور خارجه؛

     4 ـ شيرجان خان صاحب زاده ، وزير دربار؛

     5 ـ محمد صديق خان جنرال، قوماندان امنيه ولايت پکتيا؛ بعداً رئيس تنظيميه جنوبی؛

      الف ـ اين سه برادر اخير الذکر، اشخاص با سواد، آموزش ديده و از احفاد ميرمسجدی خان، يکتن از رهبران قيام اول مردم افغانستان عليه انگليسها، بوده اند.

   6ـ عبد الغفورخان تگابی نواسه غازی محمد عثمان خان ازمبارزان ضد انگليس؛ وزيرداخله؛

     7 ـ محمد اعظم خان تتم دره ای يکتن از شخصيت های نامدار پروان؛

     ب ـ از ميان صاحب منصبان و کارمندان حکومت شاه امان الله:

     8 ـ ميرزا غلام مجتبی خان سابق مستوفی کابل؛ وکيل وزارت ماليه؛

    9 ـ ميرزا محمد يوسف خان، برادر مستوفی الممالک سابق الذکر؛ سرمنشی

    10 ـ محمد عمر خان سور جرنيل، قوماندان نظامی در پکتيا و لوگر؛

    11ـ  ميرزاعبد القيوم خان پغمانی؛ مستوفی کابل؛

    12 ـ صاحب زاده عبدالغفور خان، رئيس گمرک کابل؛

    13 ـ سيد آقا خان خواجه چاشتی ،قوماندان امنيه کابل؛

    14 ـ ملا برهان الدين خان کشککی، مدير جريدۀ حبيب اسلام؛

    15ـ عبد الرحيم خان غند مشرکوهستانی، نايب سالار، والی هرات؛

    16 ـ  ج ـ  از وزيران حکومت امان الله خان، فيض محمد خان وزير معارف با يک تعداد ديگری در مجلس تأمين امنيت عضويت يافتند.

    د ـ از زمره ی درباريان اميرحبيب الله اينها هستند:

    17 ـ سردار محمد کبير خان سراج، پسر امير حبيب الله خان؛

    18 ـ سردار محمد حيدرخان اعتمادی، پسر اعتماد الدوله صدراعظم؛

    19 ـ محمود سامی نايب سالار سابق؛

    هه ـ مامورين مشهور حبيب الله در ولايات اينها بودند:

    20 ـ مير بابا صاحب خان، والی قطغن و بدخشان؛

    21 ـ صاحب زاده عبد الله خان ، والی قطغن و بدخشان؛ پس از ميربابا صاحب خان؛

    22 ـ ميرزا محمد قاسم خان، والی ولايت بلخ (مزارشزيف)؛

    23 ـ عطا محمد خان، والی بلخ، (مزارشريف)عوض محمد قاسم خان؛

    24 ـ خليل الله خان خليلی( شاعر قصيده سرا) مستوفی ولايت بلخ؛

    25 ـ عبد القدير خان، والی ولايت قندهار.

     سه نفر هندی های قديمی نيز درداخل اين دستگاه چسبيدند:

    26 ـ محمد محفوظ خان پسر احمد جان خان حکيم؛

    27 ـ مولوی عبد الطيف خان مهاجر؛

    28 ـ اميرالدين خان حاکم اعلی پاکتيا.

     حبيب الله که خود در رأس حکومت قرارداشت دراوايل شعارمی داد که بخارا را بايد آزاد کنيم و متعاقباً شعار داد که: دروازۀ صندل را بايد از هندوستان بياوريم. او در اولين جشن استقلال افغانستان که در دورۀ خودش در چمن دهمزنگ ساحل چپ دريای کابل برگزار گرديد ـ با لباس نظامی وزير حربيه سواره آمد و بر منبر چوبين بالا شد و نطق مختصری البته از حافطه ايراد کرد وگفت: " برادرها! امروز جشن استقلال اوغانستان است. اين جشن نه از امان الله خان ونه ازحبيب الله است.اين جشن ازشما مردم است که استقلال خود را به شمشيرگرفته ايد وبا شمشير آن را نگه می داريد. جشن به شما وتمام مردم اوغانستان مبارک باشد»(1)

    اما، « دولتی که به دنبال کاميابی حبيب الله به ميان آمد ازنظرشکل اداره ترکيبی بود از ادارۀ عصری و ابتکارات جاهلانۀ شخصی. دراين اداره که شخص اميردررأس آن واقع بود دو گروه متمايزاشخاص با يکديگر درعين حال همکاری و کشمکش داشتند. دريکسو همکاران حبيب الله مانند سيد حسين و ملک محسن و امثال ايشان قرارداشتند که مانند اوبی سواد و از اوضاع جهان بی خبربودند. درسمت ديگر اقليت[اکثريت] با سواد و آگاهی واقع بودند که توسط سه برادراز احفاد ميرمسجدی خان پيشوای جهاد درجنگ اول افغان و انگليس، شيرجان خان وزيردربار، عطاء الحق خان وزيرخارجه و محمد صديق خان فرقه مشر رئيس تنظيميۀ سمت جنوبی رهبری می شد. اينان سعی داشتند تا دستگاه دولتی  را به گونه ای تنظيم کنند که دوام و بقای آن تأمين شود و برای اجرای وظايف متنوعی که دولت عصری به عهده دارد، آماده گردد.

     حبيب الله، از همان لمحۀ اول خصايل مثبت و منفی اش را به عنوان شخص زمامدار هويدا ساخت. درنخستين بيانيه ای که در محضر عام ايراد نمود، اسيران غند شاهی که بيشتر از مردم قندهار بوده و دربرابر او با رشادت جنگيده بودند دشمن باغيرت و نمک به حلال خطاب نموده مورد عفو قرارداد و از اين راه توجه و خوش بينی مردم قندهار را که اکنون پايگاه مهم حريفش امان الله شاه بود به سوی خود جلب کرد.با افراد خانواده اميرحبيب الله خان که بيشتر مرکب از اطفال و زنان جوان بودند با احترام و نرمش رفتار نموده به ايشان اختيار داد در زير حمايت او زندگی کنند يا نزد اقارب شان بروند. از ديگرسو نه تنها بر اصلاحات امانی يک قلم خط بطلان کشيد و قوانين موجود را به شمول نظامنامۀ اساسی ملغی ساخت؛ بلکه با عفو نمودن ماليات و محصولات به اصطلاح او" غيرشرعی" و الغای نظام اجباری مشکلات لاينحلی را برای اداره اش ايجاد نمود. با وصف آن می توان گفت که به استثنای تعداد محدودی از کارمندان رژيم گذشته و روشنفکران، اکثر مردم کشور درزير تأثير تلقين عالمان دينی در مرحله اول از پادشاهی او با خوشی استقبال کردند ودرانتظار ادارۀ بهتر و اسلامی تر از سابق بودند.»(2)

      اما از آن جايی که امير جديد پس از احراز قدرت، با تهاجم مخالفين خويش در پنج سمت افغانستان (درجبهه ی قندهاربا شخص شاه امان الله ـ در جبهه مشرقی نخست با علی احمد خان نماينده ی امان الله خان، سپس با محمد هاشم خان برادر جنرال محمد نادرخان و محمد گل خان مهمند؛ ـ در جبهه شمال کشور "مزارشريف" با غلام نبی خان چرخی ـ در جبهه هرات با شجاع الدوله خان و مهمتر ازهمه درجبهه ی جنوبی با جنرال محمد نادرخان يگانه نماينده و شخص انتخابی دولت انگليس برای تصرف کابل) وارد نبرد شديد بود؛ بنابرآن علی رغم موجوديت 25 تن اخيرالذکراز شخصيت های نامدار، باسواد و کاردان در رهبری دولت؛ وليک نسبت اشتعال جنگ درولايات ذکر شده که حالت تهاجمی را بر پايتخت کشور دارا بود؛ حکومت جديد در مدت 9 ماه عمر حکومتش قادرنشد تا خواستهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی مردم را که شخصيتهای فهيم وبا اعتبار ذکرشده ی حکومتش، متعهد ايفای آن بودند، براورده سازد.

     اين جنگ ها از چهار سمت در پنج ولايت بزرگ و کليدی کشور، اين گونه آغاز گرديد:

     اول جبهه ی مشرقی:

     پس از اعلان خبر استعفای شاه امان الله از پادشاهی افغانستان وعزيمتش بجانب قندهار،

" والی علی احمد خان که ازجانب او برای فرونشاندن آتش شورش به آن سمت فرستاده شده بود، اعلان پادشاهی کرد ودر20 جنوری 1929 دستار پادشاهی توسط نقيب صاحب و حضرت چارباغ از روحانيون بانفوذ به سراو بسته شد. دردنبال آن والی با لشکری که اکثر افراد آن را شورشيان عليه امان الله شاه تشکيل می داد، برای گرفتن پايتخت به سوی کابل حرکت کرد؛ اما حبيب الله هم بی کار نبود. وی يک تعداد از سران قبايل مشرقی را که در کابل به سر می بردند با برخی ديگر که برای ديدن او به مرکز آمده بودند با دادن بخشش و انعام به سوی خود جلب نموده برای تبليغ عليه علی احمد خان به مشرقی فرستاد. تبليغات اينان که بيشتر به شهرت علی احمد خان به صرف مشروبات الکولی استوار بود، همراه با پايان يافتن دارايی نقدی او افکارعامه و لشکريان را عليه امير جديد برانگيخت... اورا ازپادشاهی عزل نموده اردوگاه را غارت کردند. علی احمد خان به اثر مداخله حضرت چارباغ نجات يافته به هزاران زحمت موفق شد از سرحد عبور نموده به پيشاور به انگلستان پناه ببرد.

     پس از خارج شدن او از افغانستان قبائليان شهر جلال آباد را غارت کردند و ساختمانهای زيبای دورۀ حبيب الله خان را آتش زدند.... از آن بعد تا ختم دورۀ قدرت حبيب الله يک حصه ازولايت مشرقی در دست قوای دولتی بود ويک حصه در اختيار محمد هاشم خان برادرمحمد نادر خان که برای کارکردن دربين قبايل به آنجا آمده بود. اما قسمت بيشتر ازهرگونه تسلط آزاد و به هرج و مرج دايمی و خانه جنگی گرفتار بود.(3)

     دوم جبهه ی قندهار

     شاه امان الله همان طوری که در زمان حکومت داری اش مرتکب اشتباهات متعدد گرديد، در آخرين روزهای حاکميت و سپس عزيمتش به قندهار اشتباهات بزرگتر ديگری را نيزثبت تاريخ زمامداری خويش نمود.

    او با شعله ور شدن جنگ و شرارت شورشيان جنوبی و شينوار و ننگرهار، بخش بيشتری از نيروهای ارتش را به دو سمت ذکرشده سوق کرد؛ دفاع از پايتخت و سمت شمالی را بکلی ناديده گرفت؛ سرانجام اين اشتباه کمرشکن وی منجر به فرارش به ولايت قندهار گرديد.

     شاه درولايت قندهارهم به اصطلاح نظاميان تصميم لازم و سنجيده شده را پس از ارزيابی " محاکمه وضعيت نظامی" اتخاذ نکرد؛ او به عوض اين که قبل از حمله بسوی غزنی و کابل از نظر" محاکمه ی وضعيت نظامی" نيروهای جنگی خود را با نيروهای رزمی اميرحبيب الله خلف و رقيب خود محاسبه دقيق نمايد؛ شخصيت های نامدار و بانفوذی، مانند غلام نبی خان چرخی، شجاع الدوله خان غوربندی و امثالهم را که سوگمندانه از خود دوره کرده بود، دوباره به کشور بخواهد وبا تصميم مشترک آنان يک جا تهاجم را ازقندهار، هرات و بلخ بسوی کابل آغاز نمايد؛ برعکس زير احساسات " لاف و گزاف" تفکر قبايلی قرار گرفته در اوايل حمل 1308«با لشکری که تعداد آن به بيش ازده هزار نفر می رسيد وازآن جمله درحدود سه هزار   نفرمربوط به نيروی نظامی قندهار وتقريباً يک ثلث لشکر قومی و باقی افراد غيرمحارب بود، به سوی کابل حرکت کرد. قوماندانی اردو در دست عبدالاحد خان وزير داخله بود....

     حضرت فضل عمرمجددی حريف سابق شاه که از طريق گومل به افغانستان وارد شده بود با لشکر قبيلۀ سليمان خيل در يک نقطه در جنوب شرق غزنی جا گرفت تا درفرصت مناسب بر نيروی او از عقب حمله ببرد. با وصف اين مشکلات امان الله شاه به غزنی رسيد و شهر را که يک تعداد از افراد قوای حکومت کابل از آن پاسبانی می کرد در محاصره گرفت.

     دراواخر ماه حمل جنگ های شديدی بين نيروهای دوطرف دربين شهر رخ داد. به روايت علی احمد شاليزی که جزء اردوی امانی بود و چشم ديد خود را به ثبت رسانيده است(11) وزيری های مقيم شاجوی که به امان الله شاه پيوسته بودند تپۀ حضرت را که برشهر حاکم بود فتح کردند و نيروی حبيب الله در داخل شهر آمادۀ تسليم شد؛ اما پيش از آنکه اين کار عملی گردد وزيری ها به قريۀ سرروضه که در زير تپه واقع است روآورده به غارت نمودن آن مشغول شدند. ساکنين قريه به دفاع برخاستند و نيروی داخل شهر از فرصت استفاده نموده دوباره بر تپۀ حضرت مسلط شدند. درعين حال سليمان خيل های پيرو حضرت مجددی هم از جانب قريۀ ده خداداد هجوم آوردند و قوای امان الله شاه را از سه جانب زير فشار گرفتند. هرچند هزاره های طرفدار امان الله شاه شب هنگام برای تصرف مجدد تپه تلاش نمودند؛ اما موفق نشدند و با دادن تلفات زياد عقب نشستند. درحالی که اين زد و خوردها دوام داشت، پول نقره ای که امان الله شاه از قندهارباخودآورده بود به اتمام رسيد وچون مردم محلی ازقبول پوند و کلدارکاغذی که درخزانۀ شاهی موجود بود استنکاف نمودند کار تهيه آذوقه هم دشوارشد....

     شاه چون اوضاع را چنين ديد علی رغم تقاضای مردم وردک وهزاره که اورا[برای رفتن] به سرزمين خود دعوت می کردند، به بازگشت تصميم گرفته از غزنی به مقر و از آنجا به قلات عقب نشست. اردوی شکست خورده درحدود يک هفته در قلات توقف نمود به اغلب احتمال درهمين وقت شاه به ترک افغانستان تصميم گرفت.(4)

     سوم جبهه هرات

 

مقالات مرتبط

...

امير حبيب الله به تاريخ 19 جنوری 1929 مطابق 29 جدی 1307 خورشيدی پس از تصرف کابل و استعفای عنايت الله... ادامه

...

آقايان جورج دبليو بوش و زلمی خليلزاد، که گردانندگان اصلی چرخ تاريخ پر ازخون و حقارت و زندگی اسارت با... ادامه

...

(درانتخابات رياست جمهوری و پارلمانی جعل و تقلب بحدی صورت گرفت که حامد کرزی درحالی که در جايگاه چهارم... ادامه

...

حادثۀ فاجعه بار 11 سپتامبر 2001 بر مرکز تجارت جهانی در نيويارک، اثرات مخرب پايه داری برتحولات سياسی... ادامه

...

رويداد 11 سپتامبر2001 دوره تسليمی قدرت را از ارتجاع سياه، به غارتگر سپيد به نمايش گذاشت. ادامه

...

به تاريخ 16 قوس 1380 مطابق 7 دسامبر 2001 حکمروايی پنج ساله امارت سياه طالبان پايان يافت. قندهار، هلم... ادامه

...

انتقال قدرت از مجاهدين به طالبان توسط پاکستان و امريکا و ادامه جنگهای خونين و ويرانی کشور:      ط... ادامه

...

طوری که در بخش قبلی تذکر رفت، شورای رهبری تنظيم های هفت گانه مقيم پيشاورپاکستان در منزل نوازشريف نخس... ادامه

...

قبل ازآمدن مجددی به کابل، گلبدين حکمتيار با تصميم تنظيم های جهادی پاکستان، مبنی بر تشکيل شورای انت... ادامه

...

در مورد «اشد جنایت علیه بشریت» و قتل عام نیمه شب شرکت کنندگان یک محفل عروسی درغرب کابل چنانکه شوک دا... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 ـ نقش عوامل داخلی در راه اندازی آن: کودتا چگونه صورت گرفت؟ چرا تصميم دو جنرال... ادامه